آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

آری ما پاتریوت (میهن پرست) هستیم!

س. ج. پیشه وری

«یک نفر پاتریوت، یک نفر میهن پرست حقیقی ناچار است سوسیالیست باشد. [ناچار است] طرف اکثریت ملت را – که توده دهقان و زارع و روشنفکر  و پیشه ور و سایر عناصر زحمتکش است – نگهدارد.»

س. ج. پیشه وری

یادداشت سیروس مددی

این نوشته پیشه وری، سرمقاله شماره ۳۹ روزنامه آژیر(دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۲۲) است و من آن را آگاهانه برای نشر مجدد انتخاب کرده ام. تا از سویی تاکیدی باشد بر نگاه چپ ایران به برخی مقولات جامعه شناسی سیاسی و از سوی دیگر کمکی به بازشناسی شخصیت نویسنده آن که بیش از هفت دهه از سوی ارتجاع شاهی – شیخی و نژادپرستان آریایی – و در دو دهه اخیر – از جانب «تورک پرستان» و برخی مدعیان مغرض ملبس به جامه روشنفکری و جمهوریخواهی ایرانی  مورد تحریف قرار گرفته است.

کسانی که با فعالیت قلمی پیشه وری در روزنامه «حقیقت» (ارگان اتحادیه مرکزی کارگری ایران در دوره اولیه فرمانروایی پهلوی) و «آژیر» و «آذربایجان» (در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰) آشنایی دارند، می دانند که او همچون اکثر افراد نسل اول کمونیستهای ایران – و برخلاف اکثریت روشنفکران دوره های بعد- در نوشته های خود به ندرت از مارکس، انگلس، لنین، مارکسیسم – لنینیسم، دیالکتیک و … نام برده و تمرکز فعالیتش بر پیشبرد مضامین مبارزه توده ای آزادیخواهانه و عدالتجویانه بود، نه بر فضل فروشی و تکرار غیر ضرور اسامی بنیانگذاران مرام اجتماعیون.

همین نکته مثبت پیشه وری از یکسو و هممچنین  – عدم اعتقاد او به «حزب ناب پرولتری» در ایران آن دوران و تاکیدش بر لزوم حزب واحد توده ای طبقات مشترک المنافع زحمتکش و اقشار ترقیخواه کشور، و نیز  تاکید او بر ضرورت الغای ستم ملی در آذربایجان، دستاویز برخی «تاریخ سازان» مغرض «تورکیست» و ساده لوحان تحت تاثیر آنان گشته است، تا برای پیشبرد هیستری چپ ستیزانه خود، شخصیت و اندیشه های او را واژگونه نشان دهند. اینان که زمانی پیشه وری را به خاطر کمونیست بودنش لعن می کردند، اینک برای بهره برداری از نام و شخصیت او تلاش می کنند از او شخصیتی ملیت گرا  ترسیم کنند. اینان برای تحریک ساده لوحان علیه مبارزان چپ آذربایجان و کاستن از نفوذ آنها، مشخصاتی دروغین برای چپ جعل می کنند و سپس با همان ادعاها بر چپ می تازند.  می گویند چپ نمی تواند دوستدار زبان و فرهنگ ملی خود باشد، نمی تواند وطن پرست و ملت دوست باشد، نمی تواند جز لعن و نفرین استثمار سرمایه داری و تقاضای فوری کمونیسم سخنی بگوید. پس پیشه وری که چنین نبود، لاجرم چپ نبود. ادعا می کنند که این شخصیت بزرگ تاریخ معاصر، گویا در زندان قصر از اندیشه های سوسیالیستی «توبه» کرده و به راه «راست» ملیت پرستی و تورکیسم در آمده است. حال آنکه چنین نبود . پیشه وری تا پایان عمر کمونیستی مومن ماند و گواه این نکته برگ برگ کارنامه زندگی شخصی، سیاسی و آثار اوست. این حقیقت را – صرفنظر از اینکه امروز  درباره این اندیشه اجتماعی چه می اندیشیم، باید پذیرفت. و من این نوشته را برای خدمت به این حقیقت تاریخی و برای افشای آن دروغ منتشر می کنم.

چنانکه از زندگی و آثار پیشه وری بر می آید، او یک میهن پرست است و میهن پرستی او آمیزه ای است از مهر به «میهن» وعشق به اکثریت اهالی «میهن» که زحمتکشان اند. و همه زندگی او در این راه طی شد که میهن از طریق خلع ید از ارتجاع و اشرافیت حاکم، در شاهراه تکامل و تعالی قرار گیرد. نه سوسیالیسم او – همانند برخی از مدعیان ماجراجو با «نیهیلیسم ملی» همخوان است و نه وطنپرستی اش از قماش وطن پرستی شیادانی است که ۸۰ در صد اهالی کشور را زیر یوغ اربابان فئودال ببینند و بدون تلاش برای رهایی از چنگ این مناسبات، از وطن دوستی دم زنند و یا به فر و شکوه کذایی دوران باستان بنازند.

پیشه وری، وطن پرستی را در تلاش برای اعتلای وطن، و شرط ضرور اعتلای وطن را  نجات وطن از دست طبقات و گروههای پارازیت و فاسدی می دانست که اکثریت اهالی «وطن» را گرفتار حیاتی تیره و گرسنگی و درماندگی کرده اند.  زمانی که پیشه وری از نابودی طبقات پارازیت سخن می گفت، مقصود او الغای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید در ایران دهه ۲۰ نبود. فرقه کمونیست ایران، فرقه عدالت و فرقه جمهوری انقلابی ایران نیز چنین نمی خواستند. کما اینکه همین دیدگاه را درفعالیتهای بعدی پیشه وری و بویژه در دوران یکساله حکومت ملی دموکراتیک آذربایجان نیز دیدیم.

نکته دیگر اینکه، پیشه وری اتحاد شوروی را بمثابه کشوری متعلق به زحمتکشان و در عین حال بدون سو نظر به کشورهای دیگر می شناخت و می ستود و چنانکه در مجادله قلمی با دکتر مصدق – و با اشاره به گفته خود او، نوشته است، بر آن بود که در صورت قطع شدن تاثیر اتحاد شوروی از سیاست ایران، حتی امکان نفس کشیدن ساده نیز برای دشمنان استبداد میسر نخواهد شد. او شوروی را با چنین مشخصاتی می ستود و از زاویه همین میهن پرستی بود که هنگام یاداوری انقلاب اکتبر و جنگهای داخلی روسیه می نوشت:

« من از آن جوانان ایرانی بودم که در آزادی ملل روسیه عملا دخالت داشتم. در این کار بزرگ و پر افتخار، علاوه بر مبارزه آزادیخواهی یک نظر ملی هم مرا تحریک می کرد. من می دانستم که نجات و سعادت ملت و میهن من در پیشرفت رژیمی است که انقلابیون روسیه می خواهند و اگر غیر از لوای پر افتخار لنین بیرق دیگری در روسیه در اهتزاز باشد، استقلال و آزادی ملت ایران برای همیشه در معرض خطر خواهد بود» (پیشه وری: «سرگذشت من». آ ژیر شماره ۹۱)

چنانکه می بینیم وجهه نظر او اینجا نیز، «علاوه بر مبارزه آزادیخواهی» و آرزوی «پیشرفت عناصر رنجکش» در پهنه جهانی، «سعادت ملت و میهن» خود اوست.

او صرفنظر از دیدگاههای گوناگون امروزی درباره مارکسیسم و اتحاد شوروی، این گفته او هنوز بقوت خود باقی است که:

«هرکسی که خود را میهن پرست حقیقی می داند، باید بیشتر از هرکاری برای از بین بردن ظلم و بیدادگری قیام نماید و برای ریشه کن نمودن زورگویی – که اکثر ملت را به گرسنگی و بیچارگی و خود میهن را به افلاس کشانیده است- قیام بکند.»

این نوشته پیشه وری نیز مانند بسیاری نوشته های او در روزنامه «آژیر»، دارای اشکالات دستوری و فاقد نشانه گذاری هاست. او خود در «جواب به حساس گمنام» (آژیرشماره ۲۷۲) گفته است که متاسفانه از فرط زیادی کار، فرصت چنین کاری را ندارد. من کوشیدم در مواردی با افزودن نشانه ها و آوردن برخی کلمات در درون [….] خواننده را یاری کنم.  تذکر این نکته نیز ضروری است که در این نوشته، پیشه وری از واژه «روس» بجای روسیه و اتحاد شوروی استفاده کرده است. می دانیم که در ادبیات آن دوران و حتی سالهای بعد، این کار امری عادی و مصطلح بوده و در آثار بسیاری نویسندگان نمونه هایی برای آن می توان یافت.

امیدوارم نشر مجدد این نوشته و این یادداشت من برای مبارزان امروزی، پژوهشگران تاریخ معاصر و خوانندگان علاقمند مفید افتد.

سیروس مددی

کلن – ۲۹ آذر ۹۱

*****

س. ج. پیشه وری

آری ما پاتریوت (میهن پرست) هستیم!

آری ما پاتریوت هستیم. میهن و ملت خود را دوست می داریم. وطن دوستی و پاتریوتیزم را با صمیمیت و صداقت ترویج می کنیم.

این را بعضی دوستان ساده لوح ما – که از سوسیالیزم و مارکسیزم و مسائل اجتماعی معلومات سطحی دارند – یک نوع تاکتیک سیاسی تصور می کنند.

به عقیده اینها، مثلا برای صورت ظاهر و یا خدای نکرده عوام فریبی است که ما می خواهیم خود را پاتریوت نشان بدهیم. این یک تصور غلط و [ یک نوع ] خیالبافی است. ما می دانیم آنها چرا به این خبط و خطای سیاسی دچار شده اند. زیرا می دانند که  ما عملا داریم از حقوق طبقه مظلوم و رنجکش مدافعه می کنیم و می خواهیم شر طبقه متنفذ و مفتخور و پارازیت را از سر جامعه دور بکنیم. و در عین حال البته پیشرفت مبارزه عناصر رنجکش دنیا را با قلب لرزان طلب و آرزو می نماییم.

اشتباه دوستان جوان ما از اینجا شروع می شود و اینها خیال می کنند که سوسیالیسم با پاتریوتیزم و میهن پرستی جور [در] نمی آید [و تطابق و] موافقت نمی کند. این تصور ساده لوحانه و باطلی است.  یک نفر پاتریوت، یک نفر میهن پرست حقیقی ناچار است سوسیالیست باشد. [ناچار است] طرف اکثریت ملت را – که توده دهقان و زارع و روشنفکر  و پیشه ور و سایر عناصر زحمتکش است – نگهدارد.

آری! ما ملت سالم تندرست متشکل و پاکی می خواهیم. مفت خورها، استفاده چی ها، پارازیتهای اجتماعی با اصول غلط و با رژیم عقب مانده خود مانع ترقی و تعالی میهن و ملت ما هستند و ما ناچاریم با تمام قوا، با تمام هستی خود با آنها مبارزه بکنیم.

ما ناچاریم سعی بکنیم ملت و کشور را از حیث تمدن و فرهنگ عمومی صنایع ، اقتصاد و سیاست به ملل دیگر برسانیم.

ما می گوییم و ثابت می کنیم [که] لنین موسس کمینترن و رهبر انقلاب اکتبر روسیه بزرگترین پاتریوتیستها و روشنفکرترین میهن پرستان روسیه بود. زیرا از روی پرنسیپهای بزرگ او بود که بالاخره ملل شوروی پارازیت ها و انگلهای اجتماعی را از بین برده یک دولت نیرومند و یک ملت جدید و یک رژیم سالم  و یک مرکز بسیار متشکل بوجود آوردند.

فرقی که لنین و سایر رهبران انقلاب اکتبر، با پاتریوتهای دروغی داشتند این بود که آنها با دوست داشتن ملت و میهن خود به ملل و کشورهای دیگر دشمنی نورزیدند و می خواستند ملل دیگر را هم در مبارزه با انگلها و پارازیتهای اجتماعی خود یاری و مساعدت کرده باشند. این پاتریوتیسم مشروع البته برای دنیا تازگی داشت و هنوز هم دنیا معنی تبلیغات و وطن خواهی رهبران ملل شوروی را بخوبی ندانسته و حتی بعضی اشخاص ساده لوح  خیال می کنند که زحمتکشان روسیه از سنگرهایی که که در اثر ۲۵ سال مبارزه داخلی بدست آورده اند، صرف نظر کرده برای همیشه عقب نشسته اند. این صحیح نیست.

سران رنجبران روسیه در کوران مبارزه خستگی ناپذیر خود  به میهن و ملت خود علاقه و رابطه شدیدتری پیدا کرده [اند]. این ملت رشید پرنسیپها و اساسهای اجتماعی را که در این  مدت طولانی با محرومیتها با زد و خوردها، با دادن قربانیهای بی حد و شمار بدست آورده است، دوست  می دارد و  پرستش می کند و هرگز امکان ندارد از آن صرفنظر نماید و در راه آن از جانفشانی و فداکاری خودداری بکند.

زیرا هر فرد روسیه می داند که کشور مال خود اوست و اراده خود او است که در تعیین مقدرات کشور و ملت نقش اساسی بازی می کند. این  همه موفقیت که در جنگ کنونی بدست آوردند، در اٍثر راهنمایی پیشوایان میهن پرست بوده است.

اما بدبختانه تا امروز [میان سیاستمداران ایران] ما  پنج نفر پاتریوتیست درست و حسابی نتوانسته ایم پیدا بکنیم. رهبران و پاتریوتهای ما هنوز نتوانسته اند در قلب ملت برای خود  راهی پیدا کنند. این از بدبختی ها و از بیچارگی پاتریوتهای ما است. اصلا ما پاتریوت حقیقی نداشته ایم. اشخاصیکه با این اسم تظاهر کرده اند، مردمان بی ایمان و متقلبی بوده اند و خواسته اند بدینوسیله از مقام و دارایی و ثروت خود مدافعه نموده،  بدینطریق برای خود راه دخلی پیدا کرده باشند.

البته وظیفه ماست که با این پاتریوتهای دروغی و ملاکین و متنفذین و پارازیتها جدا مبارزه نموده نگذاریم بنام میهن و ملت، آقایی و غارتگری خود را که خود یکنوع میهن فروشی و ضد میهن پرستی است، ادامه بدهند. در عمل هم می بینیم که میهن پرستان حقیقی از میان همان طبقه رنجکش میتواند پیدا بشود. پولداران و اربابان بغیر از حفظ منافع خود ایده ال و مسلک بلکه مذهب و عقیده ندارند.

از این جهت هرکسی که خود را میهن پرست حقیقی می داند، باید بیشتر از هرکاری برای از بین بردن ظلم و بیدادگری قیام نماید و برای ریشه کن نمودن زورگویی – که اکثر ملت را به گرسنگی و بیچارگی و خود میهن را به افلاس کشانیده است- قیام بکند. این است پاتریوتیسم که ما باید آنرا ترویج نموده در راه آن جدا مبارزه بکنیم.

آژیر شماره ۳۹

دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۲۲

Facebook
Telegram
Twitter
Email