آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

نگاهی به مدارس آذربایجان

معلمان و شاگردان مدرسه تمدن تبریز رد دوره قاجار. عکس از آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر

به نوشته منابع تاریخی اوژن بوره نخستین مسیونری بود که با خرج شخص خود در اوایل ژانویه ١٨٣٩- برابر با دی ١٢١٧ شمسی با کمک هایی که قهرمان میرزا حاکم آذربایجان و ملک قاسم میرزا به او کرد، مرکزی به اسم دارالعلم شناسایی ملل در تبریز افتتاح کرد که هدفش اشاعه فرهنگ اروپایی در ایران و به تصور بوره، زدودن عقاید پوچ و خرافات و بر طرف کردن اشتباهات و عیوب عیسویان بود، اما این مرکز دوام چندانی نداشت و خیلی زود تعطیل شد. بعد از این مرکز بود که فکر راه اندازی یک مدرسه در تبریز افتاد. مدرسه ای که در روز یکشنبه ٢٦ خرداد ١٢١٨ برابر با سوم ربیع الثانی –  ١٢٥٥شانزاده ژوئن ١٨٣٩- با پنج دانش آموز شروع به کار کرد. این نخستین مدرسه مدرن در ایران بود که در شهر تبریز فعالیت خود را آغاز کرد. در باره این که محل این مدرسه دقیقا در کدام محله تبریز قرار داشته، اطلاع چندانی در دست نیست اما از آن جایی که محله مارالان تبریز از گذشته دور محل اقامت ارامنه و مسیحیان این شهر بود، به نظر می رسد که مدرسه بوره در این محله افتتاح شد. خیلی زودتر از آن چه ملک قاسم میرزا و بوره تصور کنند تعداد دانش آموزان به دوازده نفر افزایش یافت. نکته جالب این بود که هر چند این مدرسه تحت آیین های مسیون ژوئیت فعالیت می کرد، تنها تعداد کمی را نوجوانان مسیحی تشکیل می دادند و باقی از فرزندان خانواده های مسلمان مقیم تبریز بودند. به طور دقیق تر ٩ نفر از نخستین دانش آموزان مدرسه بوره مسلمان و سه نفر ارمنی بودند. این نسبت با وجود برخی سخت گیری هایی که خانواده های سنتی در ایران عصر قاجار وجود داشت، بسیار در خور توجه است. برخی پژوهشگران مانند هما ناطق معتقدند که علت استقبال حانواده های مسلمان و غیر کاتولیک ها از مدارس مسیونرهای لازاری یادگیری رایگان زبان فرانسه بود. این استقبال به حدی بود که چندی بعد از بازگشایی مدارس بوره، نخستین واژه نامه فرانسه – فارسی را برای این دانش آموزان چاپ کرد و نسخه زرکوب آن را برای محمد شاه فرستاد. البته در این مدرسه علاوه بر فرانسه، زبان های ترکی و ارمنی را در کنار درس های ریاضیات، جغرافی، فقیه اسلامی و فقیه مسیحی تدریس می کردند. مدرسه چهار معلم مسلمان ایرانی هم داشت و خود بوره زبان فرانسه و ریاضیات در این مدرسه تدریس می کرد. آوازه مدرسه بوره آن چنان در همه تبریز پیچیده که به گوش مادر ولیعهد هم رسید و مهد علیا او را احضار کرد و وعده داد پسرش ناصرالدین میرزا خرد سال را برای آموختن زبان فرانسه به او بسپرد. هرچند این وعده هیچ ذقت علمی نشد اما بوره توانست از این طریق نظر شاه را نیز به خودش جلب کند و این اجازه را به او داد تا در هر جایی که بخواهد مدرسه باز کند.

بوره در ازای دریافت مکانی برای تاسیس مدرسه حاضر شد بیست جوان برگزیده را آموزش دهد. با این همه نظر مثبت، اما در نهایت مدرسه بوره در حالی که ٤٠ دانش آموز داشت تعطیل شد. البته بعدها این مدرسه توسط مسیون آمریکایی مموریال بار دیگر راه اندازی شد و یکی از مهمترین مدارس تبریز تا زمان مشروطه به شمار می آمد. مدرسه مموریال در محل کلیسای پروستانی انجیلی در محدوده خیابان شریعتی جنوبی تبریز قررا داشت. این مدرسه خیلی زود در میان خانواده های مسلمان نیز طرفدارانی پیدا کرد. همزمان با مشروطه معلمی جوان از آمریکا به اسم هوارد باسکرویل به ایران آمد که خیلی زود به مجاهدان پیوست و با آموزش نظامی به دانش آموزش توانست در میان آن ها جا باز کند. باسکرویل در جریان مبارزات مردم تبریز برای بازگرداندن مشروطه در ٣١ فروردین ١٢٨٨ در محله شنب غازان تبریز درگذشت.

بوره اما بعد از تعطیل مدرسه از تبریز به سمت ارومیه و سلماس و خسروآباد رفت که ملک قاسم میرزا در آن جا حاکم بود و زمینه تاسیس مدارس را در آن جا فراهم کرده بود.

البته بعد از رفتن بوره از تبریز هیئت دیگری به ایران آمد که  هیئت دوسرسی به ریاست فلیکس ادوارد دوسرسی معروف بود و در ژانویه ١٨٤٠ وارد تبریز شد و بعد از ملاقات با قهرمان میرزا و ملک قاسم میرزا ناصرالدین شاه به سمت تهران رفتند. هرچند این سفر در آستانه نزدیک شدن به تهران به سمت اصفهان تغییر مسیر داد.

همزمان با تلاش این گروه برای راه اندازی مدارس در تهران و اصفهان که با شکست روبه رو شد، در ارومیه هیئت پروتستان های آمریکایی سرپرستش پرکینز توانستند در منطقه کوه سیر ارومیه آموزشگاهی را باز کنند که در نخستین روز هفت دانش آموز داشت و در روز دوم هفده نفر به آن ها اضافه شد. این هیئت دو سال بعد از آن مدرسه دخترانه ای را در این شهر راه انداختند که به نوعی می توان آن را نخستین مدرسه دخترانه ایران دانست که نامش در هیچ یک از منابع نیامده است. عده شاگردان این مدرسه ها در ١٨٤٢ به ٢٦٢ نفر رسید که در ١٨٤٥ چهل دانش آموز دختر در میانشان بود.

این مدارس توسط مسیونرها در اطراف ارومیه به سرعت گسترش پیدا کرد، به طوری که تا پایان سلطنت ناصرالدین شاه که نخستین مدارس ابتدایی از تبریز کارشان را آغاز کردند به بیش از ١٠ مدرسه در همین منطقه آذربایجان رسیده بودند.

فارسی، انگلیسی، تاریخ، جغرافیا و حتی فقه اسلامی از درس هایی بود که در این مدارس تدریس می شد. در این مدارس نه تنها از بچه ها شهریه در یافت نمی شد که کمک هزینه تحصیلی هم به دانش آموزان داده می شد. این در مقایسه با تنها مدرسه دولتی و رسمی کشور در پایتخت یعنی دارافنون یک اتفاق مهم بود.

بر اساس سالنامه هایی که از این مدرسه بدست آمده، سال تحصیلی از اول پاییز آغاز می شد تا عید ادامه پیدا می کرد. این مدارس در ابتدای سال تا آخر تابستان تعطیل بودند. اما تعطیلی مدرسه معنای تعطیلی تعلیم و ترتیب نبود و در این شش ماه معلمان در خانه های خودشان به دانش آموزان تدریس می کردند. هر شاگردی که به درجه ی علمی رسیده بود، بعد از مدتی به مدرسه کوه سیر می رفت. در مدارس این منطقه بیشتر شاگردان آشوری بودند اما شاگرد مسلمان هم در میانشان بود. با افزایش تعداد مدارس مسیونری در میان سالهای ١٨٣٦ تا ١٨٤٠ و نیاز به کتاب های درسی و تبلیغی، در ١٨٤٠ به در خواست پرکینز از هیئت مسیونری آمریکایی چاپخانه سبک و قابل حملی به ارومیه منتقل شد. بعد از دستگاه چاپی که به تبریز آمده بود این دومین دستگاه چاپ کتاب در ایران بود.

در کنار هیئت تبلیغاتی لازیست ها، هیئتی تبلیغی از زنان راهبه از فرانسه به ایران رسید. هیئتی که در گسترش مدارس دخترانه کمک زیادی کردند. این هیئت به اسم هیئت «دختران سن و نسان دوپل» معروف بود که به «خواهاران نیکوکار» آن ها را می شناختند. هیئت خواهران نیکوکار هم برای اولین بار در ارومیه کار خود را آغاز کردند و مدرسه شان را افتتاح کردند و بعد از آن به شهرهای دیگری رفتند و آموزشگاه های شبانه روزی را برای دختران راه اندازی کردند. نکته قابل توجه در مدارسی که خواهران نیکوکار راه انداختند این بود که در این مدارس تنها دختران مسیحی آموزش نمی دیدند و مسلمانان هم دخترانشان را به این مدارس می سپردند تا خواندن و نوشتن، زبان فرانسه، اندکی تاریخ جغرافیا، خیاطی، اتوکشی و غیره بیاموزند.

این مدارس بر خلاف تصور بسیاری از مورخان در منطقه آذربایجان گسترش پیدا کرد. به طوری که در زمان ترور ناصرالدین شاه مدارس ارومیه عبارت بودند از: «شبانه روزی پسران ٦٠ شاگرد، مدرسه پسرانه خسروآباد ١٩٠ شاگرد، مدرسه پتاور 60 شاگرد، مدرسه گلزان 11 شاگرد، مدرسه اولا 11 شاگرد، مدرسه کولان 40 شاگرد،مدرسه جمال آباد ١١ شاگرد، مدرسه جولاق ٢٠ شاگرد، شبانه روزی دخترانه ارومیه ٣٣ شاگرد، مدرسه دخترانه ارومیه ٨٠ شاگرد، دومین مدرسه دختران ٧٠ شاگرد، دخترانه پتاور ٤٨ شاگرد، دخترانه گلزان ١٢ شاگرد، دخترانه اولا ١١ شاگرد، دخترانه کولان ٣٥ شاگرد، دخترانه جمال آباد ١٤ شاگرد.»

ادامه دارد

منبع: مجله ایشیق

دانش آموزان یک مدرسه ابتدایی دوران قاجاریه. عکس از آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر

آن چه در ادامه می خوانید از همین نقطه آغاز می شود. از نخستین مدارس مدرن ایران که در تبریز و بعدتر ارومیه راه اندازی شد. فضایی را به وجود اورد که بعد ها که بعدها مدارس بیشتری در ایران راه اندازی شود. مدارسی که بخش مهمی از آن ها در چهار استان آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و قزوین و همچنین در زنجان و سایر شهرهای آذری نشین قرار دارد. نقطه شروعی که بخشی از داستان شکل گیری مدارس مدرن در ایران هم هست.

طلوع از غرب

تاریخ آموزش و پرورش مدرن ایران بدون هیچ تردیدی از غرب کشور و از آذربایجان ایران آغاز شد. این اصل کلی است که پیش از مرور مدارس این منطقه باید آن را به یاد داشته باشیم. این منطقه با قدرت گرفتن حکومت شیعی صفویه در قرن نهم هجری اهمیت تازه ای پیدا کرد. آذربایجان ایران محلی برای رویارویی دولت شیعی صفوی با خلافت سنی عثمانی بود و همین دلیلی که اولین پایتخت صفویان هم در همین منطقه انتخاب شد. با چنین اهمیتی بود که آذربایجان همیشه ایالت مهمی به شمار می رفت. منطقه ای که از جنگ های بزرگی آسیب های زیادی خورد، اما مقاومت کرد. هرچند بعد از جنگ های ایران و روس بخش شمالی این منطقه به روسیه واگذار شد. اما همچنان آذربایجان اهمیت خود را حفظ کرد و به ولیعدنشین پادشاهی سپرده شد. با آمدن ثبات نسبی به ایران بعد از جنگ های ایران و روس بود که ایرانی ها به فکر جبران شکست های این دو جنگ بر آمدند و از همین جا بود که بار دیگر آذربایجان اهمیت پیدا کرد. چرا که نخستین بار در تبریز بود که سئوال از علت عقب ماندگی ایران مطرح شد و برای اولین بار در همین شهر بود که یکی از پاسخ های آن مطرح شد و آن هم ساخت مدرسه بود.

راهبان عیسوی معلمان اول

« نمیدانم این قدرتی که شما اروپایی ها رابرما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آن که ما در جهل و شغب غوطه ور و به ندرت آتیه را در نظر می گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می تابد، تاثیرات مفیدش در سرما کمتر از سر شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را از ما بر تری دهد؟ گمان نمی کنم. اجنبی حرف بزن بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟ »

شاید وقتی عباس میرزا در دارالحکومه تبریز و روبه روی مسیو ژوبر فرانسوی نشسته بود و با حسرت این سئوال را می پرسید، نمی دانست که دارد پاسخ خودش را می دهد؛ پاسخ، آموختن علوم جدید بود که هنوز از مرزهای ایران به دلایل  زیادی نگذشته بود و ورودش می توانست اتفاق مهمی باشد. البته عباس میرزا در کتاب های تاریخی آن قدر درگیر مرزهای غرب و شرق بود که نمی توانست به راه حل های جدی تری فکر کند و از او روایت کرده اند که هفت دانش آموز را به فرنگستان بفرستد تا درس بخوانند و بر گردند. اما این تنها کاری نبود که او انجام داد. عباس میرزا که از مشورت وزیر بزرگی چون میرزا عیسی قائم مقام غافل نبود به این نتیجه رسید که  فرزندان خودش هم باید دانش فرنگی و زبان های اجنبی را بیاموزند. به همین دلیل هم از مسیوگاردن که از سوی ناپلئون به ایران آمده بود خواست تا معلمی را برای فرزندانش به ایران بفرستند. معلمی که نامش در منابع فرانسوی زبان و نامه ای آمده که محمدشاه به فرانسه نوشته بود اورا بانوی نجیبه نامید و نام اصلی اش این بود «مادام لایینیر»

این مادام فرنگی بیست سال در ایران ماند و به فرزندان عباس میرزا و بخصوص محمد شاه که ولیعهد بعدی بود فرانسه و تاریخ و جغرافیا آموخت. هرچند که هیچ کتاب تاریخی این را تایید نکرده. اما به نظر می رسد این خانم نخستین آموزگاری است که برای تدریس علوم جدید به ایران آمد و به دنبال خودش موجی از معلمین فرهنگی را به ایران آورد. خانم لایینیر در همه بیست سالی که در ایران بود در شهر تبریز دارالحکومه ساکن بود. او نه فقط به فرزندان ولیعهد، که به براداران او هم زبان فرانسه را آموخته بود. چرا که یکی دیگر از شاهزادگان فتحعلی شاه که مقیم ارومیه بود نیز فرانسه را پیش او آموخته بود: «ملک قاسم میرزا». کسی که البته به نخستین مسیونرهای فرانسوی که به فرقه لازاریست ها معتقد بودند اجازه داد تا بتوانند در تبریز بعد تر در ارومیه مدارس خود را داشته باشند.

نخستین مبلغان مذهبی یا مسیونرهای فرانسوی، بعد از عهدنامه فین کن اشتاین و بعد از جنگ های ایران و روس به ایران آمدند. از آن جا که می دانستند که می توانند از نایب السلطنه حمایت بگیرند، به منطقه آذربایجان غربی آمدند. آن ها به ویژه ارومیه را به عنوان مرکز فعالیتشان انتخاب کردند. در آن زمان بخشی از ارامنه و آشوریان ایران در منطقه ارومیه زندگی می کردند و این کار آن ها را برای تثبیت خود راحت تر می کرد.

ورود این مسیونرها به ایران اما همزمان شد با بستن قرار داد تیلست میان فرانسه و روسیه که در آن زمان مهمترین دشمن ایران بود. این قرارداد پایانی برای حضور ژنرال گاردان بود. اما فرانسوی هایی که بعد از قرارداد فین کن اشتاین به ایران آمده بودند در این جا ماندند و به جای تمرکز در بخش سیاسی به سوی فعالیت های فرهنگی رفتند و از این طریق توانستند حضور موفقتی داشته باشند.

فرزانه ابراهیم زاده(پژوهشگر تاریخ)

 بخش نخست

این که کتاب های تاریخی روز5 دی ١٢٣٠ خورشیدی – افتتاح دارالفنون تهران  را – مبدا تاریخ آموزش و پرورش مدرن ایران می دانند، اشتباهی ناخواسته شاید هم خواسته است و نزدیک به سی سال از تاریخ را بلا تکلیف می گذارند.  تاریخی که نه در تهران پایتخت که در شمال غرب کشور و  سرزمین آذربایجان ایران و با ورود اولین مسیونرهای مذهبی فرهنگی آغاز شده است و دامنه هایش به تهران رسیده است.

Facebook
Telegram
Twitter
Email