آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

یکصد و دهمین سالروز تولد غلام یحیی

تندیس غلام یحیی در گورستان مفاخر سیاسی،اذبی و فرهنگی جمهوری آذربایجان 

م یحیی را می توان از تبار آن انسان هایی دانست که با اعتقاد راسخ به توده های کار و زحمت پا به عرصه میدان مبارزه گذاشتند و تا آخر در این راه استوار ماندند.

۲۱ مهر ۱۳۹۵مصادف است با یکصد و دهمین سالروز تولد غلام یحیی دانشیان یکی از برجسته رهبران فرقه دمکرات آذربایجان

دوران سلطنت قاجار را می‏توان سرآغاز گسست از اندیشه های به غایت عقب مانده تاریخ ایران دانست و در عین حال آغاز رشد و نمو افکار و اندیشه های نو. تاثیرتحولات ضد استعماری و ضد استبدادی در اروپا و نفوذ افکار ترقیخواهانه از طریق دانشجویانی که در اروپا تحصیل می کردند و یا کارگرانی که درمعادن نفتی باکو، مرکز مبارزات سوسیال دمکرات های روسیه کار می کردند، به داخل کشور به بیداری توده های مردم کمک می کرد. بدین طریق افکار پوسیده گذشته به چالش کشیده می شد و حاکمان مستبد قادر نبودند با تکیه بر سنت های گذشته حاکمیت کنند. یکی از مهم‏ترین این اندیشه‏ ها، اندیشه‏ و تفکر کمونیستی بود که در در روسیه در حال پیروزی بود و در بین جوانان ایران هواداران زیادی را به خود جلب کرده بود.

مبارزات زحمتکشان روسیه بر علیه امپراتوری تزار الگوی مناسبی برای همه خلق های جهان و از آن جمله خلق های ایران بود. که می توان با مبارزه متشکل و سازماندهی بزرگترین امپراتوری ها را نیز بزانو در آورد.

بدین ترتیب اکثریت دگراندیشان، روشنفکران، میهن پرستان و مبارزان ایرانی به این نتیجه رسیده بودند که برای رهایی کشور از عقب ماندگی، استبداد و استعمار یگانه راه، مبارزه برای استقرار حاکمیتی است که منافع اقشار و طبقات زحمتکش شهری و روستایی را تامین کند. یکی از این افراد غلام‏ یحیی دانشیان بود. او ازنوجوانی به تفکرات چپ علاقه داشت و این تعلق خاطر را تا پایان زندگی همچنان حفظ کرد. غلام یحیی را می توان از تبار آن گروه انسان هایی دانست که با اعتقاد راسخ به منافع توده های کار و زحمت پا به عرصه میدان مبارزه گذاشتند و تا آخر در این راه استوار ماند.

وی در ۲۱ مهر ۱۲۸۵ خورشیدی در روستای عسگر آباد سراب در یک خانواده زحمتکش بدنیا آمد. هنوز نوجوانی بیش نبود که همراه پدرش برای کار به مناطق نفتی باکو مجبور به ترک کشور شد.

در باکو به شغل آهنگری مشغول شد و شبانه تحصیل کرد. به خاطر تعلق خاطری که عدالت اجتماعی داشت، به عضویت سازمان جوانان کمونیست در آمد و سپس عضوحزب کمونیست ایران شد. وی با فعالیتش در میان کارگران، به ویژه کارگران ایرانی توانست اعتماد سازمانهای حزبی را بعنوان یک کادر مجرب، به خود جلب کند. زبان توده‌ها را به خوبی می‌دانست و می‌توانست با سخنرانیهایش آنها را به مبارزه و تشکیلات جلب نماید. می گویند این توانایی حاصل تجربه‌ای بود که او در میان کارگران صنعت نفت باکو بدست آورده بود.

در سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۸ زمانی که گروهی از ایرانیان ساکن آذربایجان شوروی به ایران بر می گشتند، وی نیز برگشت. پس از برگشت او کوشید تجربه واندوخته های خود را که در باکو بدست آورده بود درخدمت مردم کشورش قرار دهد و به سازماندهی آنها برای دفاع از حقوقشان که توسط ایادی دولت و خان ها پایمال می شد، کمک کند.

دولت رضاه شاه که عوام فریبانه مشوق برگشت ایرانیان از اتحاد شوری بود. پس از سوءاستفاده های لازم، با توطئه ای حساب شده، با آتش زدن انبار اسلحه و متهم کردن مهاجرینی که از اتحاد شوروی به کشور برگشته بودند در این کار، به قلع و قمع آنان مبادرت کرد. بسیاری از آنها را زندانی و یا به تبعید فرستاد. خانواده ها را از هم جدا کرد. مشکلات زیادی برای زنان و کودکان آنها بوجود آورد …. به همین بهانه در سال ۱۳۱۸ غلام یحیی را نیز در میانه دستگیر و به زندانی در تهران منتقل کردند. با جود این که هر گز نتوانستند این اتهام را به او ثابت کنند، او را در زندان نگه داشتند. تا عاقبت با خروج رضا شاه از کشور و باز شدن در زندان ها،وی هم همراه دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد.

پس از خروج رضا شاه، سازمانهای ملی و دموکراتيک امکان فعالیت پیدا کردند. حزب توده ايران در دهم مهر همان سال تشکيل شد. مردم شهرها و روستاها اقبال زیادی نسبت به این حزب نشان دادند. غلام يحيی به حزب توده ایران پیوست. کميته ايالتی حزب توده ايران در تبریز او را برای سرپرستی سازمان حزبی به ميانه اعزام داشت. وی همزمان در شورای متحده مرکزی کارگران ایران به فعالیت پرداخت.

غلام يحيی دانشيان توانست هم دهقانان منطقه و هم کارگران راه آهن ميانه و زنجان را متشکل و سازماندهی کند. مالکين منطقه ميانه که از او خشمگین بودند یک روز او را در حوالی يک دهکده گرفتند و زنده به گورش کردند، اما دهقانان همان روستا او را بيرون آورده و در بيمارستان میانه بستری کردند.

سال ۱۳۲۴ به هنگام تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان توسط جعفر پیشه‌وری مانند هزاران عضو حزب به فرقه پیوست و خیلی زود به یکی از سازمان دهندگان اصلی نیروی نظامی فدائیان و از رهبران اصلی فرقه به حساب آمد.

کارگران و دهقانان منطقه ميانه به رهبری او و بعنوان اولين عمليات مسلحانه در منطقه توانستند ميانه را از چنگ نیروهای دولتی بیرون آورده و آزاد کنند. سپس حکومت منطقه در دست فرقه دمکرات آذربايجان قرار گرفت. غلام يحيی در آستانه نهضت۲۱ آذر نيز به کمک فدائیان تحت فرمان خود هنگ ژاندارمری تبريز را خلع سلاح کرد و پشت سر آن پادگان نظامی با امضاء موافقتنامه ای با پيشه وری تسليم شد و بدين ترتيب حکومت ملی در آذربايجان استقرار يافت.

در عین حال فداییان به رهبری غلام یحیی برای خنثی کردن توطئه دولت مرکزی، که از ورود آذوقه به آذربایجان جلوگیری می کرد. وارد عمل شدند. غلام یحیی این وظیفه مهم را به عهده گرفت تا خواربار مورد نیاز مردم را به هر طریقی شده، تهیه کند. او در این رابطه بارها با نیروهای ارتش شاه و ایادی آن در منطقه زنجان مجبور به درگیری مسلحانه شد. که هر بار فداییان موفق شدند، ارتش شاه را وادار به عقب‌نشینی کنند.

گر چه ژنرال دانشیان فرماندۀ نیروهای فدایی و ارتش خلق آذربایجان به خاطر مبارزه با تجاوزات نیروهای شاهنشاهی و مرتجع منطقه در جبهۀ زنجان مستقر بود. اما در هر شهری که مشکلی پیش می آمد، سید پیشه وری صدر فرقه دمکرات آذربایجان او را مأمور حل مشکل می کرد. از آن جمله می توان به جنگ های مسلحانه ای خوانین در شهرهای خلخال، سلماس ، خوی ، مرند و ارومیه بر علیه حکومت ملی آذربایجان راه انداخته بودند، اشاره کرد که غلام یحیی با درایت و جسارت خاصی آنها را خلع سلاح کرد.

او در حفظ حکومت ملی از گزند نیروهای متخاصم ، خوانین و گروههای اوباش نقش مهمی ایفا کرد و در بازگشت آرامش به شهرهای مختلف آذربایجان رل مهمی بازی نمود. به همین دلیل مورد احترام مردم آذربایجان و مورد نفرت دشمنان خلق آذربایجان قرارگرفت.

پس از آن، غلام يحيی بعنوان فرمانده منطقه زنجان و خمسه به محل اعزام گرديد و درجه ژنرالی گرفت و تا آخرين روز حکومت ملی آذربايجان در اين منطقه با ژاندارمها و باندهای مسلح ذوالفقاريها جنگيد و آخرين فرماندهی بود که بعد از عقب نشینی نهضت ملی و تخليه آذربايجان به تبريز بازگشت و برای مهاجرتی ناخواسته راهی جلفا شد. از آن پس سرنوشت غلام یحیی با مهاجرت و سرپرستی مهاجرين گره خورد.

تشکیل دولت خودمختار آذربایجان با منافع ارتجاع جهانی و نیروهای ارتجاعی کشور در تضاد بود. اثرات مردمی دولت ملی آذربایجان با تمام فشار ها و مشکلاتی که دولت مرکزی و خوانین منطقه برایش ایجاد می کردند، در حدی بود که خواب را از چشم امپریالیست هایی که چشم طبع به ثروت این کشور پهناور دوخته بودند، برباید. آنها تصمیم گرفتند هزینه بدنامی تاریخی را برای خود بخرند و اجازه ندهند تا دولت خودمختار آذربایجان به فعالیت خود ادامه دهد و نمونه ای باشد برای خلق های دیگر ساکن کشور.

سازماندهی ارتش شاهنشاهی برای سرکوب خونین فرقه دمکرات آذربایجان با همکاری تنگاتنگ امپریالیسم آمریکا و انگلیس، درست یک سال پس از دولت ملی آذربایجان صورت گرفت. در این یورش غیر انسانی و بی رحمانه هزاران تن از زنان، کودکان و مردم بی گناه جان خود را از دست دادند. اعضای فرقه بخصوص فداییان قلع و قمع شدند. پس از این یورش بود که به جای سازندگی، پیشرفت، آزادی و عدالت، فضای تخریب، کشت و کشتار و استبداد در آذربایجان حاکم شد.

در اذر ۱۳۲۵ گروهی از اعضاء و هوادارن فرقه دمکرات آذربایجان که از این فاجعه جان سالم به در برده بودند واز آن جمله غلام یحیی به مهاجرت تن دادند. در مهاجرت غلام یحیی در کنار سید جعفر پیشه وری در تلاش خود برای سرو سامان دادن خیل مهاجران و آموزش آنها یک لحظه از پای ننشست. او تمام کوشش خود را بکار می بست تا مشکل معیشتی، مسکن و آموزشی مهاجران و فرزندان آن ها به نحو مطلوبی بر طرف و روحیه انقلابی آن ها برای برگشت به وطن حفظ نماید. سازماندهی چنین کاری در شرایطی که اتحاد شوروی تازه از جنگ جهانی دوم رهایی یافته بود و زندگی سختی را ساکنان این کشور می گذراندن، کار دشوار و غیر ممکنی بود که رهبران فرقه با هشیاری و از خود گذشتگی به آن نائل شدند. رهبران فرقه موفق شدند در مدت زمان کوتاهی تشکیلات فرقه را سازماندهی کنند. شرایط را برای مسکن مناسب و کار مناسب مهاجرین با کمک بی دریغ حزب کمونیست آذربایجان مهیا کنند. بهترین شرایط را برای آموزش فرقه ای ها، بخصوص برای فرزاندانشان در سطوح مختلف آموزشی آماده کردند. نتیجه آن خروجی صدها عالم، دانشمند و ادیب است که ماحصل چنین تلاشی است. نقش برجسته رفیق غلام یحیی در این تلاش و کوشش را نمی توان کتمان کرد.

پس از مرگ ناگهانی پیشه‌وری در یک سانحه ، رهبری فرقه به قاسم چشم آذر منتقل شد و در سال ۱۳۳۶ او جای خود را به رفیق غلام یحیی داد . او رهبری فرقه دمکرات آذربايجان را برعهده گرفت. فرقه دمکرات آذربايجان را بعنوان سازمانی با دیسپلین حفظ کرد. در جريان وحدت فرقه دمکرات آذربايجان و حزب توده ايران نیز نام فرقه دمکرات آذربايجان و کميته مرکزی آن را حفظ کرد

دانشیان در کنفرانس وحدت حزب توده ایران و فرقه دمکرات آذربایجان در سال ۱۳۳۹ به عضویت هیئت اجرائیه حزب توده ایران انتخاب شد و تا آخر عمر در رهبری حزب توده ایران باقی ماند.

غلام یحیی دانشیان تمام عمر در راه آزادی آذربایجان تلاش کرد ، دشمنانش انواع تهمتها را به او زدند. او در کتاب خاطراتش وقتی نظرش را نسبت به سید جعفر پیشه وری صدر فرقه دمکرات آذربایجان می نویسد. به افتراها و اتهاماتی که به او زده شده است، غیر مستقیم پاسخ می دهد. او می نویسد:

«من نمی خواهم در مورد شخصیت ، کاردانی ، سواد ، خصوصیات انسانی ، آدم شناسی و دیگر حسنهای پیشه وری صحبت کنم. کسانی که با او کار کرده اند بهتر از من می دانند که او چه انسان بزرگی بود. رویدادهای دوران زندگی او و بعد از آن نشان داد که او چه انسان بزرگ و با معلوماتی بود. او تمام خصوصیات یک رهبر را دارا بود. من به خود جسارت آنرا نمی دهم که در مورد خصوصیات اخلاقی ، انسانی ، انقلابی ، توانایی رهبری و ایمان به عقیده اش حرفی بزنم. فقط می خواهم سخن انگلس را که سر قبر دوست و رفیق همرزمش مارکس گفته یادآوی کنم: او دشمنان زیادی داشت ولی حتی یک نفر هم از آنان ، دشمن شخصي او نبودند. پیشه وری شخصیتی بود که به خاطر مبارزه در راه آزادی آفریده شده بود. با اطمینان می توانم بگویم که در میان آدمیانی که می شناسم هیچ کس به اندازۀ پیشه وری بر من تأثیرات مثبت نگذاشته است».

او پس از انقلاب بهمن پنجاه و هفت رهبری فرقه دمکرات آذربایجان را به امیرعلی لاهرودی واگذار کرد. اما بعنوان صدر افتخاری تا پایان عمرش باقی ماند. غلام یحیی بعنوان یک انقلابی و مبارزی آشتی ناپذیر با نظام های ظالم و استبدادی همواره مورد احترام انقلابیون جهانی قرار داشت. با بسیاری از سران احزاب و سیاستمداران برجسته دنیا دیدار داشت. و در عین حال از یک زندگی ساده و بدون تجمل برخوردار بود.

یکصدمین و دهمین سالروز تولد او در شرايطی برگزار می شود که آرمان های فرقه دمکرات آذربايجان و نهضت دمکراتيک آذربايجان در

Facebook
Telegram
Twitter
Email