دکتر محمدحسین یحیایی
فرقه دمکرات آذربایجان (پروژه آزادی ناتمام) بخش سیزدهم
مخالفت با فرقه دمکرات آذربایجان در حوزه های حزبی و فرقه در حال افزایش بود و افسران جوان با گرایش حزبی بیشتر از گذشته به آن دامن می زدند، در حالی که ثبات نسبی در ساماندهی مهاجرین در باکو و دیگر شهرهای آذربایجان برقرار شده بود، برخی از مهاجرین فرقه به آموزش و برخی دیگر به کار مشغول شده بودند، مهاجرین حزبی که بیشتر در مسکو و جمهوری های دیگر ساکن هنوز به ان ثبات و آرامش نرسیده بودند در نتیجه بی قرار و بی تاب و گله مند از شرایط در امور داخلی فرقه مداخله می کردند تا جائیکه گاهی در همکاری و همسویی با افسران حزبی در درون فرقه خواهان انحلال فرقه بودند و در مواردی هم از سوی (اقلیت) رهبری حزب حمایت می شدند. این گونه رفتارها و گفتارها با واکنش رهبری فرقه روبرو می شد. در نتیجه رهبری فرقه برای پیشگیری از تنش مجبور شد برخی از تند روها را (بخواست خودشان) به خارج از باکو بفرستد. ولی حمله به فرقه دمکرات آذربایجان و عملکرد آن رو به افزایش بود، برخی خواهان انحلال آن و برخی دیگر خواهان وحدت سازمانی آن با حزب بودند و در راستای آن تلاش می کردند تا لزوم وحدت را تئوریزه کنند و یادآور می شدند که بر اساس اصول لنینی وحدت سازمانی طبقه کارگر در کشور کثیرالمله ضروری است و نباید در آن چندگانگی پدید آورد. به نظر می رسد آنها آشنایی چندانی با ساختار اجتماعی و اقتصادی آن دوران آذربایجان نداشتند که بدانند بیش از 80 درصد مردم آذربایجان خاستگاه روستایی و دهقانی داشتند و بقیه هم با بازرگانی و کاسبی خرده پا روزگار می گذراندند، در نتیجه نمی توانستند پایه های جنبش کارگری ر…