header photo

از جان قره‌سو چه می‌خواهید؟

قبل از آنکه هرگز انسانی وجود داشته باشد و نامی بر آن بگذارد میلیون‌ها سال از مغرب به مشرق در این دره جاری بود و بعد از آن نیز شاید تا زمانی که چرخ فلک بر مدارش در گردش است همین مسیر را طی می‌کند*. حکایت این روزهای رودخانه‌ قره‌سو داستان خشکسالی زاینده‌رود و طغیان هیرمند نیست. او خستگی‌اش را قرن‌هاست با خود همراه کرده‌ست، آهسته‌آهسته برای بسمل کردن خود آماده می‌شود. نیمه‌جانی دارد. تاریخ هر چه‌قدر خاکستری باشد فراموش نمی‌کند قره‌سو و تاریخ به‌گل‌نشسته‌اش را. از پل کهنه ساسانی-صفوی‌اش تا جنگ سرداران کرد و لک و لر با قزاق‌ها و تحصن مجاهدان و مشروطه‌چیان در کنسولگری انگلستان را به خود دیده است. آردهایش را بیخته و اینک تنها شاید عکسی با او  به یادگار ثبت کنند، دل خوش کرده باشد. حکایت نگاه‌های فصلی بودن مسئولان شهری است که بی‌تفاوت جایگاهی را  که عرق‌ریزان در گوشه و کنار تاریخ برای خود به دست آورده است، بر مسند آن تکیه زده‌اند بی قد و بی‌اندازه. نه باری از دوش این قره‌سوی تاریخ خورده برمی‌دارند که باری از مشکلات خود را – فاضلاب‌های شهری و صنعتی- بر آن اضافه کرده‌اند. قره‌سو یک رود نیست بخشی از فرهنگ سرزمینی بوده که نه در جنگ‌ها و خاطرات مردم بلکه در ادبیات اقلیمی حضور داشته است. قره‌سو نان‌کور نبوده است. سال‌هاست زنده بوده تا دالی برای احوالات مردم را سبب شود. خیالات را کسی ورنداشته جای آن همه حرف‌ها که نقل کتاب‌ها شده است بوی خلاع‌ها بلندتر همیشه صدای او را درآورده‌اند. زمانی قره‌سو که به جایی سرک می‌کشید و خبر از برکت می‌داد. حال لوله‌های سیمانی همچون نیزه‌های زهرآلود پیکر نیمه‌جان او را زخمی‌تر می‌کنند. درد، درد است؛ حال چه زبان فرو بسته باشی چون مرگ ماهیان قره‌سو و چه فریاد برآوری در فصل بهار، زمستان است. آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان. رودخانه قره‌سو چند کیلومتر از تن خود را از میان شهر کرمانشاه عبور می‌دهد و از معدود رودخانه‌های شهری است که در کنار خشکسالی منطقه سال‌هاست با بحران‌های محیط‌زیستی و شهری روبه‌رو بوده است. که تکرار این مسئله‌ها خود جای تامل باقی می‌گذارد چرا مسئولان استان به چنین پتانسیلی فرهنگی تاریخی جغرافیایی اهمیت در خور توجه از خود نشان نداده‌اند. که بعد از سال‌ها مرگ آبزیان این رودخانه به یک امر اپیدمی‌شده تبدیل گشته است. باید عادت کنیم ماهی‌های قره‌سو را خالکوبی کنیم تا شاید اسمی قرن‌ها بعد در ذهنمان باقی بماند. قره‌سو زنده است.

*شادکامان دره قره‌سو، علی‌محمد افغانی، انتشارات نگاه، ۱۳۸۸.

 

Go Back

Comment