آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

به مناسبت 88 سالگی تولد ربابه مرادوا

قارا گیله
گلمیشه م اوتاغینا اویادام سنی،

قارا گیله، اویادام سنی.

نه گؤزل خلق ائلیب یارا‌دان سنی،

قارا گیله، یارا‌دان سنی.

گؤتوروب من قاچیرام آرا‌دان سنی،

قارا گیله، آرا‌دان سنی.

قیزیل گول اسدی، صبریمی کسدی،

سیل گؤزون یاشین، قارا گیله،

آغلاما بس دی.

*

تبریز ین کوچه‌لری دولان با دولان،

قارا گیله دولان با دولان.

اگر منی سئومیرسن،

گئت آیری دولان.

نه منه قیز قحط دیر،

نه سنه اوغلان،

قارا گیله، نه سنه اوغلان.

*

آغاج اولایدیم، یولدا دورایدیم،

سن گلن یئره قارا گیله،کؤلگه سالایدیم.

ائویمیزین قاباغی، سو گلن آرخ دی،

قارا گیله، سو گلن آرخ دی.

دوروم چیخیم ائیوانا، 

قارا گیله، یار گلن واخت دی.

یاریم گلیب چیخماییر،

اووقاتیم تلخ‌دیر،

قارا گیله ، اووقاتیم تلخ دیر.

*

دربند آرا‌لی، کؤنلوم یارا‌لی،

بیر یار سئومیشم، قارا گیله، تبریز مارالی.

بیر یار سئومیشم، قارا گیله، تبریز مارالی

از فعالین فرقه دمکرات آذربایجان

ربابه مرادووا (ربابه اشراقی)  در دوم فروردین 1309 (۲۱  مارس ۱۹۳۰ م)  درشهر اردبیل در محله عالی قاپوی این شهر (عالي قاپو يكي از محلات قديمي اردبيل محسوب مي شود و همان محله اي است كه بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي در آنجا قرار دارد.)و درخانواده‌ای مذهبی متولد گردید. او در سنین نوجوانی در گروه‌های تئاتر و موسیقی اردبیل شرکت می‌نمود. پدرش میرزاخلیل (mirza khalil)روحانی خوش صدایی بود که قرآن را به نیکویی قرائت می‌کرد. زمانی که ربابه از رادیو ترانه‌های آذربایجانی را می‌شنید آرزو می‌کرد که‌ای کاش من هم خواننده می‌شدم. پدرش که علاقه او را میدید به او قول داده بود که اورا به دانشگاه موسیقی باکو بفرستد. شایان ذکر است که ربابه دو خواهر بنام طاهره مراداوا و ماهرخ مراداوا نیز دارد.

درسال 1346 پس از سرکوب حونین دولت خودمختار آذربایجان، ربابه اشراقی که از فعالین سازمان جوانان فرقه دمکرات آذربایجان بود به اتفاق خانواده اش به جمهوری آذربایجان وبه شهر علی بایراملی مهاجرت می‌کنند. اودرتئاترآن شهر شروع به فعالیت می‌کند. درسال ۱۹۵۰م یک گروه فرهنگی جهت اجرای برنامه‌های فرهنگی از باکو به آن شهر اعزام می‌شوند. درآن گروه، گروهی بود که تئاتر اجرا می‌کرد. ا زقضا خانمی که نقش خرامان خانم را ایفا مینود بیمار می‌گردد و مسئول شهر علی بایراملی به ربابه پیشنهاد بازی درآن نقش را می‌نماید. او با شوق می‌پذیرد. در راستای اجرای این نقش آوازی دربیات کرد می‌خواند که نظر علی عسگر علی اکبروف راجلب می‌نماید.

علی عسگر علی اکبروف که استعداد ربابه را لمس کرده بود به اوپیشنهادکرد برای موفقیت بایستی به باکو برود. ربابه پیشنهاد او را می‌پذیرد. اودرمحضراستاتید بنام موسیقی آذربایجانی از جمله شوشینسکی تحصیل می‌نماید. ازهمکلاسان ربابه مرادوا می‌توان به اسلام رضایف اشاره کرد. درسال ۱۹۵۳م ازکالج آصف زینالی باکو فارغ التحصیل می‌گردد. او از سال ۱۹۵۴م در اپرا بالت آذربایجان شروع به فعالیت می‌نماید. او شروع به ایفای نقشهای اپرایی می‌نماید که تا ابد از ذهن‌ها فراموش نخواهد گشت. نقش‌های لیلی(اپرای لیلی ومجنون) و اصلی (اپرای اصلی وکرم) را برای چندسال متوالی ایفا می‌کند. به اعتراف عارف بابایف و نزاکت تیموراوا هیچ کس به زیبایی و ظرافت ربابه ایفای نقش ننموده‌است. خود ربابه گفته‌است: «من نقش لیلی را اجرا نمی‌کنم، بلکه بهانه‌ای است که من بخت و اقبالم را اجرا کنم. آنچه که من می‌خوانم درفراق زادگاهم اردبیل است…«.  وی تا آخر عمر به آرمان های انسانی اش وفادار ماند.

او در اواخر عمر به بیماری دیابت مبتلا گردید. از اودو دختر بنام قمر الملوک و شهناز به یادگار مانده‌است . به نقل از خواهرش طاهره، او در چند ماه آخر حیاتش دربستر بیماری افتاد ودرسال ۱۹۸۳م در باکو همچنان که در حسرت اردبیل می‌سوخت درسن 53 سال و5ماه داشت، دارفانی را وداع و چشم از جهان فروبست . وصیت نموده بود که درمراسم تدفین وی استادکامیل جلیلوف ساز قوپوی بنوازد. و همچنین به خواهرش طاهره وصیت نموده بود که یک مشت خاک از حیات منزلشان در اردبیل بر روی قبرش بریزند تاقلب نا آرامش که در فراق اردبیل دلتنگ است آرام بگیرد.

طاهره اشراقی خواهر ربابه که خود از خوانندگان موسیقی آذربایجانی است خاطراتی از ربابه به شرح ذیل نقل می‌کندربابه دلتنگ اردبیل بود. او برای شبهای زیبای اردبیل دلتنگ شده بود. برای زمستان اردبیل، برای بهار اردبیل. او همیشه بخاطر دوری از اردبیل سوخت و ساخت و گریست. می‌گفت: کاش راه‌های ایران – شوروی باز بود و من به هر زحمتی که شده‌است خود را به اردبیل می‌رساندمهر ذره از خاکش را بوسیده و در آنجا می‌مردم. میراحمد عسکرلی از کارکنان مرزی اتحاد شوروی نقل می‌کند:
ربابه برای نزدیکی به اردبیل اکثر کنسرتهایش رادر نوار مرزی آذربایجان و در همسایگی اردبیل اجرا می‌نمود. روزی که به آستارا (آستارای شوروی) آمده بود از مرزبان خواست تا مرز را برای او باز نمایند تا او خود را به اردبیل نزدیک حس کند. مرزبان با مسئولیت خودش مرز را به خاطر حرمت و ارزش ربابه باز می‌نماید. ربابه خود رابه روی پل ارتباطی بین آستارای ایران وآستارای شوروی میرساند و باصدای حزینی ترانه قره گیلا راآنچنان برای وطن زمزمه می‌کند که اشک از گونه‌های خود و دیگر مرزبانان جاری می‌گردد.طاهره مراداوا عضو گروه موسیقی باکو که این گروه از استادان موسیقی آذربایجان تشکیل شده، در تاریخ۱۹/۰۴/۱۳۸۳درفرهنگسرای هنر(ارسباران)تهران برنامه‌ای اجرا کردند.

قارا گیله

 قارا گیله از معروف ترین ترانه های معاصری می باشد که وارد موسیقی فولکلور آذربایجان شده ، اکثر آذربایجانی ها  حداقل چند بند ازاین ترانه را حفظ بوده و همواره آنرا زمزمه می کنند.از خوانندگان معروفی که این ترانه را اولین بار اجرا کرده می توان به خانم “ربابه مراداوا” اشاره کرد که با اجرایی فوق العاده  لقب “قارا گیله” را از آن خود کرد.

در سال 1968 آهنگساز نابغه آذربایجان “مایسترو نیازی” موسیقی قارا گیله را برای سمفونی ساخت و این آهنگ را جاودانه نمود.

Facebook
Telegram
Twitter
Email