header photo

جام جهانی فوتبال و جامعه ی ما

جام جهانی فوتبال و جامعه ی ما

مسعود امیدی

حقیقت آن است که فوتبال، ورزشی با تاریخچه کارگری است و بیش از یک قرن پیش، از فوتبال به عنوان زمینه‌ای برای جمع کردن کارگران به دور هم و سازماندهی مبارزات کارگری استفاده می شد. اما سرمایه‌داری خیلی زود توانست این ابزار سازماندهی و مبارزه‌ی صنفی و طبقاتی را از دست کارگران بگیرد و آن را به خدمت اهداف سودجویانه و حاکمیتی خود درآورد. مدتهاست که فوتبال تبدیل به صنعتی بین‌المللی با گردش مالی نجومی شده است که سرمایه‌گذاران آن از فرصت اندوختن سودهای هنگفت برخوردارند. بر اساس یک گزارشی کارشناسی و آماری ، بازار صنعت فوتبال در اروپا در فصل 2017-2016 با 4 درصد افزایش نسبت به فصل قبل برابر با 25/5میلیارد یورو است که 58 درصد آن (برابر 14/7 میلیارد یورو) متعلق به پنج لیگ برتر اروپا یعنی لیگ های انگلیس، اسپانیا ، آلمان، ایتالیا و فرانسه است.بر اساس همین گزارش درآمد لیگ فوتبال انگلیس با فاصله چشمگیر از لیگ های آلمان، اسپانیا ، ایتالیا و فرانسه از 4/403 میلیارد یورو در فصل 2015-2014 به 5/297 میلیارد یورو در فصل 2017-2016 رسیده و برای فصل 2019-2018 برابر5/650 میلیارد یورو پیش بینی شده است. این پیش بینی برای لیگ های بعدی به ترتیب عبارت است از : 3/690 میلیارد یورو برای لیگ آلمان، 3/470 میلیارد یورو برای لیگ اسپانیا، 2/280 میلیارد یورو برای لیگ ایتالیا و سرانجام 1/880 میلیارد یورو برای لیگ فرانسه. در این گزارش آمارهای مربوط به لیگ های سایر کشورها نیز ارائه شده است که پرداختن به آنها از حوصله این نوشته خارج است. اما بد نیست به این نکته نیز توجه شود که متوسط درآمد هر باشگاه در فصل 2017-2016 در پنج لیگ برتر به ترتیب زیر بوده است: انگلیس 265،اسپانیا 143، آلمان 155، ایتالیا 104 و فرانسه 82 میلیون یورو. و بد نیست که این را هم بدانیم که با همه ارقام حقوق های نجومی مربیان و ستاره های فوتبال ، نسبت هزینه های دستمزد در این پنج لیگ به ترتیب انگلیس 55 درصد، اسپانیا 59 درصد، آلمان 53 درصد، ایتالیا 67 درصد و فرانسه 66 درصد از مجموع درآمد باشگاه ها است بنابر این میانگین هزینه های دستمزد این باشگاه‌ها بیش از 60 درصد نبوده و عملا در حدود 40 درصد از مجموع درآمد آنها سود محسوب می شود.

 در حالی که صاحبان باشگاه‌ها، مربیان برجسته، ستاره‌های فوتبال و دلالانی که در ترانسفر این بازیکنان و مربیان نقش دارند، شرکتهای لوازم ورزشی ، مطبوعات و رسانه های ورزشی و تکنوکرات های فیفا که اخبار فساد آنها عالمگیر شده است و .... به چنین ارقام نجومی دست می یابند، میلیونها کودک و نوجوان و جوان عاشق فوتبال در طبقات زحمتکش و فقیر جامعه بویژه در کشورهای پیرامونی در سرتاسر کره‌ی خاکی نه تنها از توانایی خرید کفش و لباس ورزشی و توپ و... محرومند، بلکه از تغدیه ، آب آشامیدنی سالم ، بهداشت و درمان ، مسکن و حتی صلح و امنیت برای زندگی کردن نیز محرومند. کافی است در نظرداشته ‌باشیم که در جهانی زیست می‌کنیم که بر اساس آمار worldmeters.info تا ساعت 16 روز 14 ژوئن سال 2018 برابر با 20/380 نفر از گرسنگی در این روز در جهان مرده‌اند و در این روز 827,834,332 نفر از سوء‌تغذیه رنج می برند. این درحالی است که ردیف پایینی شمارشگر در سایت مذکور 1,660,632,281 نفر را نشان می دهد که از چاقی رنج می‌برند. همین آمار نشان می‌دهد که تا این روز در سال 2018 برابر 379,788 نفر از بیماریهای ناشی از آب آشامیدنی مرده‌اند و در این روز 850,790,469 نفر به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند. تا این زمان یعنی طی حدود نیمی از سال میلادی 3,428,104 کودک زیر 5 سال به دلیل عدم دسترسی به بهداشت و تغذیه‌ی مناسب فوت کرده‌اند. این آمار نشان می دهد که تا ساعت 16 روز مورد بررسی معادل 3,156,162,996 دلار صرف هزینه‌های نظامی شده است. طبق این آمار 2,345,653 هکتار جنگل از ابتدای سال تا 14 ژوئن سال جاری از‌بین‌رفته و 17,772,335,297 تن گاز دی‌اکسید‌کربن در جهان تولید شده‌است. برگزاری جام جهانی و اساساً صنعت فوتبال نه تنها به بهبود این وضعیت کمکی نمی کند، بلکه با برجسته کردن خبرهای فوتبالی و رویدادهای مربوط به آن ، دقیقا در جهت انحراف توجه و تمرکز افکار عمومی بر چنین واقعیاتی عمل می کند. آنها ضمناً برای رسانه های مسلط سرمایه داری جهانی این فرصت را فراهم می کنند تا با بزرگنمایی زندگی تعداد بسیار محدودی از ستاره‌هایی که از کشورها و مناطق فقیر به عرش رسیده اند، این توهم را به صورت وسیع ترویج کنند که فرزندان طبقه‌ی کارگر و توده های زحمتکش و فقیر و محروم جامعه نیز اگر بخواهند و اراده کنند، می توانند با ورزش حرفه ای زندگی خود را تغییر دهند و...تبدیل به ستاره های معروف و خوشبختی شوند که در رسانه‌ها می بینند. آنها هیچگاه به مردم نخواهند گفت که برای چند نفر از فرزندان طبقات محروم و برای چند صدم یا هزارم درصد از آنها امکان تبدیل شدن به چنین ستاره هایی در عالم واقع وجود دارد! و بدینگونه با ممانعت از رشد آگاهی اجتماعی و طبقاتی آنها برای تغییر زندگی طبقه‌ی خود، ذهن آنها را منحرف کرده و کنش و جهت گیری اجتماعی آنها را از مبارزه‌ی اجتماعی و طبقاتی باز می دارند.

 نگاهی به تبلیغات در ارتباط با مسابقات جام جهانی و همینطور سایر مسابقات پربیننده در سطح ملی و بین المللی نشان می دهد که ثانیه های طلایی تبلیغاتی که میلیونها و شاید هم میلیاردها نفر در سراسر جهان شاهد آن هستند، با پیام های تبلیاتی کدام شرکتها ، کدام برندها و کدام محصولات و در خدمت سود چه کسانی پر می‌شود. اهمیت موضوع آنگاه روشن تر می شود که بیاندیشیم از چنین فرصتی چه بهره بزرگی می شد برای برخی آموزش های اجتماعی و بیان حقایق به مردم گرفت! اما مالکان رسانه ها ترجیح می دهند تا از این فرصت برای کسب سودهای نجومی استفاده کنند.

بارها و بارها اخبار متعددی در زمینه‌ی فساد در فوتبال و نیز فیفا در رسانه‌های خبری جهان پخش شده است. شک نباید کرد که این خبرها تنها بخش کوچکی از فساد موجود در اینگونه نهادها را بازتاب می دهند. واقعیت آن است که تصویر واقعی مدیریت فوتبال در جهان چه در سطح باشگاهی و ملی و چه در سطح بین المللی بسیار فاسدتر از آن است که گاه خبرهای آن در رسانه ها منتشر می شوند. همه این فساد و سوء استفاده ها زیر تبلیغات و هیجانات برگزاری مسابقات از جمله جام جهانی فوتبال گم می شوند.

 برخی از پیامدهای اجتماعی فوتبال حرفه ای در جهان امروز حتی در کشورهای باصطلاح پیشرفته به تقویت و ایچاد زمینه های اجتماعی نژادپرستی و راسیسم ، مهاجر ستیزی، هولیگانیسم و..منجر می شوند. اخبار بسیار زیادی از رواج اوباش گری و هولیگانیسم در ارتباط با فوتبال هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی وجود دارد که آن را به عنوان پیامد بلافصل این پدیده‌ی اجتماعی و با وضعیت کنونی آن نشان می دهد.

 شواهد تاریخی مختلفی در یک قرن گذشته نشان می دهند که نظام های دیکتاتوری در سطح جهان کوشیده اند تا از هیجانات اجتماعی ناشی از فوتبال نیز مانند ناسیونالیسم و مذهب برای تقویت و تحکیم اقتدار خود از جنبه سیاسی و ایدئولوژیک نهایت بهره برداری را به عمل آورند.

 فوتبال نیز عملا مانند مذهب و ناسیونالیسم به عنوان یک ابزار کنترل اجتماعی در دست طبقه‌ی حاکم برای مدیریت تعارضات اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد. فارغ از اینکه زمینه های تاریخی و اجتماعی دِربی ها در مناطق مختلف جهان چه بوده است ، کارکرد امروزی آنها جز برای به حاشیه بردن مبارزه‌ی طبقاتی و اجتماعی و نشاندن تضاد دیگری به جای تضاد کار و سرمایه نیست. البته این موضوع به فوتبال هم محدود نمی شود .

فوتبال با تقویت شدید روحیه ناسیونالیسم نه تنها مبارزه‌ی اجتماعی و طبقاتی را به حاشیه می برد ، بلکه به استناد شواهد تاریخی به افزایش تنش‌های قومی و ملی و زمینه سازی و جوسازی برای توسعه‌ی فرهنگ تشنج و جنگ یاری می رساند.

اساسا ترویج ورزش حرفه ای در برابر ورزش همگانی و مردمی ، منابع و امکانات اجتماعی را در جهت نخبگان و قشر محدودی از جامعه هدایت می کند که هیچ گونه همسویی با الزامات توسعه‌ی اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر توسعه‌ی انسانی و عادلانه ندارد.

 با این همه ، کارکرد اجتماعی پیچیده‌‌ ی فوتبال را نمی توان به این ابعاد نیز محدود نمود . چه ویژگی ای در فوتبال هست که وقتی ایران در آخرین دقیقه مسابقه حریف مراکشی خود را شکست می دهد، (جای مراکش می توانست هر کشور دیگری نیز باشد)، از مقامات سیاسی کشور گرفته تا اصلاح طلبان و اصول گراها ، نظامیان، نیروهای مختلف سیاسی از سلطنت طلب گرفته تا جمهوری خواه و چپ و راست و میانه ، مجریان ایرانی رسانه های خارجی گرفته تا مجریان تلویزیون ایران ، بازاری و تاجر گرفته تا سرمایه دار صنعتی ، از شیفتگان نئولیبرالیسم گرفته تا قربانیان نئولیبرالیسم شامل کارگران ، زحمتکشان شهر و روستا ، معلمان ، ، کارگران و زحمتکشانی که به معنای واقعی کلمه با مشکل نان مواجهند ، از مردان گرفته تا زنانی که از حق ورود به استادیوم های ورزشی در داخل کشور برای مسابقات فوتبال برخوردار نیستند، ...همه را با هم خوشحال و شادمان و اگر هم تیم ببازد ، همه را با هم ناراحت می کند؟

 حقیقت آن است که تحت تاثیر مجموعه ای از عوامل تاریخی، فرهنگی، سیاسی ، جامعه شناختی ، اقتصادی و اجتماعی و ....فوتبال به واقعیتی اجتماعی فراتر از یک ورزش و یا فقط یک صنعت و یا حتی یک ابزار مدیریت سیاسی جامعه برای طبقه حاکم تبدیل شده است. فوتبال کارکرد اجتماعی پیچیده ای در جهان امروز یافته است. اگر از یک دید کلان و درست ، از یک سو فوتبال به ابزاری در دست نظام سرمایه داری برای مدیریت اذهان و افکار عمومی و در عین حال فرصت بی نظیری برای کسب سود و انباشت تبدیل شده است، از سوی دیگر بویژه در جام جهانی به نمادی از چالش و مبارزه‌ی "مرکز – پیرامون" نیز تبدیل شده است. از سویی به نمادی جهت تمایز جهت گیری های سیاسی مختلف در روابط بین المللی نیز تبدیل شده است. برد 0-5 روسیه در برابر عربستان بسیار فراتر از یک برد در مسابقه فوتبال بازتاب می یابد. همانگونه که بازتاب برد ایران در برابر آمریکا در گذشته چنین بود. برد تیم های کشورهایی چون کامرون، نیجریه، سنگال و...که مفسران ورزشی تحت عناوینی چون شگفتی های جام در هر دوره از آنها سخن می گویند، عملاً فضای متفاوتی را در افکار عمومی ایجاد می کند. باید از خود پرسید چطور می شود که برد مکزیک در برابر آلمان موجی از شادی را نه فقط در مکزیک بلکه در کل آمریکای لاتین و بسیاری از نقاط محروم جهان برمی انگیزد؟

 چگونه است که باخت فاجعه بار برزیل در جام جهانی گذشته به آلمان، موجی از تاسف و ناراحتی را در سراسر آمریکای جنوبی و سایر نقاط محروم جهان ایجاد می کند؟ می توان گفت که سرمایه داری مردم جهان را با این نمایش فریفته است و آنها را با این نمایشات ورزشی و... مشغول کرده و از تمرکز و توجه به مبارزه اجتماعی و طبقاتی به انحراف کشانده است و... که البته درست و جنبه ای از حقیقت است اما احتمالا این نگاه بیانگر همه‌ی حقیقت مربوط به واقعیت پیچیده‌ی فوتبال نیست. با نگاهی به جامعه‌ی ایران شاید بتوان تصویر بهتری از پیچیدگی این واقعیت ارائه کرد. جامعه ای از نظر اقتصادی در تورم رکودی مزمن، تعطیلی گسترده کارخانه ها و مراکز تولیدی، با نرخ بیکاری و فقر و فاصله‌ی طبقاتی بالا، ماهها حقوق های معوقه و با مطالبات و اعتراضات دموکراتیک و عدالتخواهانه انباشته که مدام از هر جایی بیرون می زند، در شرایط تحریم که قیمت ارز و به تبع آن همه چیز ساعتی بالا می رود و... جامعه ای بدون برخورداری از حداقل هایی از دموکراسی بورژوایی جهت فعالیت های متشکل صنفی و سیاسی مانند بسیاری از کشورها و...،در چنین جامعه ای که مدتها در تب و تاب دستیابی به مطالبات دموکراتیک و عدالتخواهانه است، پس از برد ایران در برابر مراکش ، مردم در شهرهای مختلف برای جشن و پایگوبی به خیابان می ریزند و به رقص و پایکوبی و شادی می پردازند . و این در حالی است که هنجارهای مورد نظر حاکمیت وسیعا بر بازتولید و ترویج مراسم عزاداری و ... مبتنی بوده و اساساً نه تنها از ریختن مردم به خیابان برای شادی استقبال نمی کند، بلکه از حضور آنها در خیابان به هیچ وجه دل خوشی نیز ندارد. بویژه اینکه بر خلاف هنجارهای مورد نظر حاکمیت، با شادی و دست افشانی و رقص و پایکوبی زنان نیز در موارد متعدد همراه باشد. در ایران که هر چهارشنبه سوری و سیزده بدری تبدیل به چالشی برای حاکمیت می شود، جام جهانی فوتبال و پیروزی در هر بازی و بویژه صعود به دور بعد بازی ها با هیجانات عظیم اجتماعی همراه خواهد بود که تحلیل آن نیازمند نگاهی فراتر از آنچه در مورد صنعت فوتبال و سودهای نجومی آن ، فساد در آن و ....گفته شد، یوده و نیازمند تحلیل مشخص از نقش و کارکردهای اجتماعی فوتبال در شرایط کنونی کشور خواهد بود.

بدین ترتیب فوتبال و برد تیم ملی علی رغم همه‌ی آنچه که در باره‌ی فوتبال و استفاده حکومت ها و نظام سرمایه داری از آن برای فریب مردم و... گفته می شود، کارکرد اجتماعی و سیاسی مشخصی در اینجا پیدا می کند که تحلیل مشخصی را هم می طلبد. از این منظر فوتبال و برد تیم ملی به عاملی برای حضور مردم در معنای گسترده‌ی آن در خیابان ها ، رقص و پایکوبی و زیر پا گذاشتن هنجارهای مورد نظر حاکمیت ، در جهت تقویت مطالبه حضور زنان در استادیوم ها، تمسخر خبرنگار صدا و سیما برای اجتناب از مصاحبه با زنان و پرهیز از نشان دادن تصاویر آنها و اعتراض مردم به این رسانه، و... تبدیل می شود. ضمن نقد جنبه های فریبنده و سوء استفاده سرمایه داری جهانی از صنعت فوتبال برای ثروت اندوزی و فریب افکار عمومی نمی توان چشم بر این جنبه های متفاوت فوتبال در جامعه‌ی کنونی ما بست . نمی توان منکر این حقیقت شد که یکی از مهم ترین کارکردهای اجتماعی و سیاسی فوتبال در جامعه‌ی ما بویژه در ارتباط با جام جهانی و نتایج مثبت تیم ملی در آن، این است که می تواند در خدمت تقویت مطالبات دموکراتیک اجتماعی و روحیه اجتماعی قرار گیرد. اما با این وجود این تب داغ یک ماهه بزودی فرو می نشیند و این ناسیونالیسم گسترده با طیف نیروهای اجتماعی متنوع دود می شود و به هوا رفته ، و جای آن را واقعیت سرد وخشن صف یندی های مادی اجتماعی و طبقاتی و پویش گرم مبارزه طبقاتی می گیرد.

30 خرداد 97

 

Go Back

Comment