header photo

جنبش سبز؛ برانداختن تام و تمام پرده تزویر استبداد

جنبش سبز؛ برانداختن تام و تمام پرده تزویر استبداد

ابوالفضل قدیانی

نظام استبداد دینی حاکم بر ایران ظرفیت و توان اصلاح از درون ندارد و بایستی آن را با اتحاد نیروهای سیاسی و مدنی و نتیجتا شکل‌گیری اراده ملی و مقاومت سراسری مدنی ِ درونزا، وادار به پذیرش اصلاحات ساختاری کرد. چراکه با تسلط نهاد ولایت فقیه، به عنوان رکن اصلی استبداد دینی بر ارکان اساسی کشور انتظار امکان هیچگونه اصلاح ساختاری را نمی‌توان داشت

در آستانه سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و شکل‌گیری جنبش تاریخی سبز، نگاهی دوباره به ریشه‌های این جنبش، دلایل فروکش‌کردن آن در خیابان و اثرات آن در کمک به نیل به خواست‌های تاریخی ملت ایران روشنگر خواهد بود.

به گمان من جنبش سبز دو سر منشأ اصلی دارد. اولین منشأ که خصلتی عمومی دارد سرکوب خواست تاریخی ملت ایران در برقراری حکومت دمکراتیک قانونی، حفظ آزادی‌های فردی، جمعی، سیاسی و فرهنگی و همچنین توسعه اقتصادی و اجتماعی است. دومین منشأ به شرایط خاص انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و فتنه تقلب و کودتای انتخاباتی استبدادطلبان حاکم به رهبری علی خامنه‌ای باز می‌گردد. اگر سرچشمه‌های اصلی جنبش سبز این دو مسئله عینی باشد به نظر می‌رسد که با لاینحل ماندن هر دو موضوع، همچنان جنبش موضوعیت تام و تمام دارد هرچند به دلیل سرکوب گسترده و پاره‌ای از اشتباهات تاکتیکی جنبش، آتش آن زیر خاکستر باشد.

بی‌شک همچنان خواست تاریخی برقراری حکومت قانون در محاق است، آزادی‌های فردی و اجتماعی-سیاسی لگدکوب شده است، کشتی اقتصاد کشور نه در مسیر توسعه، بلکه اسیر گرداب‌هایی است که سکانداری استبداد مسبب اصلی‌اش بوده است و البته زخم کودتا و تقلب انتخاباتی سال ۸۸ همچنان با حصر رهبران و مفتوح بودن پرونده شهیدان و زندانیان و تبعیدیان جنبش، باز است. اگر چنین است که هست، پس با نگاهی جامعه‌شناختی می‌توان گفت که جنبش سبز زنده است، که هست. دلیل عینی آن هم اینکه هربار جامعه مجال می‌بیند که آرمان‌های سرکوب شده‌اش را فریاد بزند و درخواست آزادی رهبران سرفراز و محصور جنبش سبز، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را سر دهد، لحظه‌ای درنگ نمی‌کند. اینکه تن استبداد همچنان از نام جنبش سبز به لرزه می‌افتد و همچنان از هر فرصتی برای حمله به آن استفاده می‌کند نیز مؤید همین نکته است.

جنبش سبز هرچند موفقیت عینی در تغییرو تصحیح ساخت قدرت نداشته است، اما اگر از منظری تاریخی به آن نگریسته شود در پیشبرد جنبش صدساله ضد استبدادی ملت ایران موفقیت‌های کم‌نظیری داشته است. به گمان من مهمترین موفقیت جنبش سبز برانداختن تام و تمام پرده تزویر استبداد است. هرچند بعد از گذشتن از تلاطمات دهه شصت برای بسیاری از مردم ایران سرشت استبدادی نظام حاکم محرز شده بود، اما مستبدین حاکم همچنان می‌کوشیدند که بر موج سهمگین انقلاب مردمی ۵۷ سوار بمانند و خود را در چشم توده‌ها وارث انقلاب جلوه دهند. سرکوب خونین خیل خروشان مردمی که مطالباتشان چنان بدیهی و ساده و قانونی بود، تکلیف مستبد حاکم و عمله استبداد را برای همیشه در ذهن و ضمیر ملت ایران روشن کرد: حاکمان امروز ایران نه وارثان انقلاب ۵۷ که سارقان آرمان‌های بنیادین آن، یعنی استقلال، آزادی و حکومت قانون، توسعه، اخلاق و عدالت‌اند. جنبش سبز همچنین اساسی‌ترین پرسش‌های پیش روی آزادی‌خواهان، تحول‌خواهان و اصلاح‌طلبان راستین را به عینه پاسخ داد: نظام استبداد دینی حاکم بر ایران ظرفیت و توان اصلاح از درون ندارد و بایستی آن را با اتحاد نیروهای سیاسی و مدنی و نتیجتا شکل‌گیری اراده ملی و مقاومت سراسری مدنی ِ درونزا، وادار به پذیرش اصلاحات ساختاری کرد. چراکه با تسلط نهاد ولایت فقیه، به عنوان رکن اصلی استبداد دینی بر ارکان اساسی کشور انتظار امکان هیچگونه اصلاح ساختاری را نمی‌توان داشت. با روشن شدن مسئله، آینده جنبش دمکراتیک و آزادی‌خواهانه ملت ایران، حال آن را هرچه می‌خواهیم بنامیم، نیز روشن است: روزی فرا خواهد رسید که با تغییر بنیادین قانون اساسی و حذف تمامی ساختارهای استبدادی از کلیه قوانین موضوعه و ساحات عینی سیاست، فرهنگ و اقتصاد از طریق برگزاری رفراندوم تغییر نظام و تشکیل جمهوری تمام عیار دمکراتیک در ایران، خون‌های ریخته‌شده آزادی‌خواهان، سال‌های در زندان سپری‌شده عدلت‌طلبان، شکنجه‌های کشیده‌شده جوانان و فریاد فروخورده قاطبه مردمان ایران به ثمر ِآزادی و عدالت و استقلال خواهد نشست.

Go Back

Comment