header photo

درس هایی که باید از کودتای 28 مرداد آموخت

درس هایی که باید از کودتای 28 مرداد آموخت 

ایران کشوری است پهناور، با تاریخی کهن و منابعی زیر زمینی سرشار که  در یکی از حساسترین مناطق  جهان قرار گرفته است. همین ویژگی ها سبب شده است که همواره مورد منازعه قدرت های بزرگ قرار گیرد. نقش مخرب امپراتوری های انگلیس، روسیه تزاری، آلمان و آمریکا برای غارت و چپاول کشور و به موازات آن یاری رساندن به ارتجاع داخلی برای  سرکوب جنبش های مردمی و آزادیخواه به حدی روشن است که خود آنها به آن اذعان دارند. تاریخ دهه های اخیر نشان میدهد، هر وقت مردم ایران فرصت یافته اند تا سرنوشت خود را دردست گیرند، با هجوم همه جانبه غارتگران بین المللی روبرو شده اند. یکی از حساسترین دوران تاریخی کشور، زمان پس از جنگ جهانی دوم است که با شکست فاشیسم هیتلری و پیروزی بسیاری از جنبش های آزادیخواه، چهره سیاسی جهان به سود مردم تغییرات جدی کرد. تاثیر این تحولات جهانی در کشورما نیز باعث شد تا رضا شاه مجبور به ترک کشور شود و آزادی های دمکراتیک نسبی بوجود آید. نیروهای مترقی، روشنفکران آزادیخواه و میهن پرست در صدد بر آمدند یک بار دیگر از این فرصت استفاده کرده، با تشکیل احزاب، جمعیت ها و تشکل های صنفی شرایط را برای تغییر و تحول سیاسی در کشورایجاد کنند. بسیاری از احزاب نوبنیاد خود را  برای جبران عقب ماندگی ها ی اقتصادی و سیاسی و نهادینه کردن آزادی های دمکراتیک آماده می کردند. اما کم تجربگی و عدم شناخت کامل از قدرت ارتجاع جهانی و داخلی بسیاری از این احزاب را به اشتباه فاحش نسبت وا میداشت. همین مسئله باعث می شد تا نیروهای واپسگرا و عوامل بیگانه از فرصت پیش آمده  سود جویند و به تشدت و تفرقه میان این احزاب دامن زنند. یکی از نمونه بارز آن تصور نادرست جبهه ملی برهبری دکتر مصدق از اهداف امپریالیسم آمریکا در منطقه بود. در حالیکه حزب توده ایران شناخت کاملی نسبت به اهداف توسعه طلبانه امپریالیسم آمریکا داشت و میدانست که آمریکا قصد دارد تا جای استعمار انگلیس را در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان پرکند، دکتر مصدق و یارانش تضاد منافع آمریکا و انگلیس را به حساب آزادیخواهی آمریکا می گذاشتند. این اشتباه بزرگ دکتر مصدق باعث شد  تا نیروهای ترقیخواه او را غرب گرا تصور کنند. گرچه بعدها شناخت مصدق نسبت به امپریالیسم آمریکا و اهداف آن تصحیح شد. اما زمان کافی برای جبران آن باقی نمانده بود. آمریکا با همکاری انگلیس کودتای خونینی راه انداختند و دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون و آزادیخواهان را به خاک وخون کشید.

سالها پس از کودتای خونین 28 مرداد 1332 بحث بر سر چگونگی این رخ داد در میان نیروها و احزاب کشور ادامه داشت. گاهی تحلیل ها و برداشت های متفاوتی از شکل گیری کودتا و نقش عوامل داخلی و خارجی در ایجاد آن ارائه می شد. و گاهی نیز احزاب و سازمان ها تلاش می کردند تا یکدیگر را مسبب شکل گیری کودتا بدانند. تا اینکه بالاخره آمریکا پس از 47 سال در خرداد 1379 مطابق با ژوئن سال 2000 اسناد دخالت مستقیم خود  در کودتای 28مرداد1332 را منتشر نمود و رسماً به دخالت آشکار درامور داخلی ایران و طراحی کودتا با همکاری انگلیس اعتراف و اقرار نمود. انتشار این سند به بسیاری از تحلیل ها و بر داشت های نا دقیق پایان داد.

اسناد منتشر شده نشان میدهد نقشه آمریکا برای نفوذ بر ایران به سالهای خیلی قبل از کودتای 28 مرداد 1332 بر می گردد. در این اسناد آمده است: نخستین تماس آمریکایی ها با ایران در سال 1209 ه.ش مطابق با 1830 میلادی برقرار شد که  بر اثر آن چند گروه از مبلغان مذهبی آمریکا با هدف تبلیغ آیین مسیحیت به مناطق شمال غربی ایران آمدند. در سال 1851م (1230ه.ش) یعنی اوایل سلطنت ناصرالدین شاه اولین تماس رسمی میان دولت آمریکا با ایران برقرار گردید. روابط رسمی دیپلماتیک میان ایران و آمریکا درسال 1262ه.ش (1883م) برقرار شد و دو کشور به تبادل سفیر اقدام نمودند. اولین سفیر آمریکا در ایران"ساموئل  بنجامین" نام داشت که در 14 فوریه 1883 به عنوان سفیر و کنسول اول آمریکا در ایران منصوب شد.

ازسال 1262 تا1332 عملکرد آمریکا به شدت تحت الشعاع نفوذ و سلطه روسیه و انگلیس قرار داشت. سیاست کلی آمریکا دراین مدت بر محور ایجاد اعتماد و اثبات حسن نیت استوار بود. مشهورترین عناصر آمریکایی برای پیشبرد این سیاست در آن مقطع زمانی ، "هوارد باسکرویل" ، "ساموئل مارتین" ، "جردن" و "لوییس دریفوس" بودند."هوارد باسکرویل " در تبریز با طرفداران نهضت مشروطه همکاری کرد و در سال 1909 در جریان مبارزات مشروطه خواهی کشته شد. آمریکایی ها سعی کردند تا در تبلیغات خود او را همچون یک قهرمان ملی به افکار عمومی مردم ایران معرفی کنند."ساموئل جردن" مدیریت دبیرستان آمریکایی ها در تهران را بر عهده داشت و از سال 1324 به بعد مدیر کالج آمریکاییها در تهران شد. فعالیت و آموزش جوانان ایرانی و تربیت افراد مناسب برای فعالیتهای آیندۀ  آمریکا در ایران بود. "لوئیس دریفوس "در طول جنگ جهانی دوم ازسال 1319 تا 1323 وزیرمختار آمریکا در ایران بود. هدف عمدۀ فعالیتهای او معرفی آمریکا به عنوان دوست مردم ایران و افزایش اعتماد مردم و دولتمردان ایران به آمریکا بود. این روند به گونه ای ادامه یافت که "میلسپو "مستشار اقتصادی و مالی آمریکا به راحتی توانست در دستگاههای اقتصادی کشور نفوذ گسترده بیابد.

در ژانویه1943(دی1321) وزارت خارجۀ آمریکا سیاست تعامل با ایران را تنظیم نمود. در سند محرمانه ای که به تصویب مقامهای طراز اول آمریکا رسید، بر حفظ تمامیت ارضی ایران تأکید شد و دخالت انگلیس و شوروی در ایران تقبیح گردید و بر افزایش نفوذ آمریکا در ایران پافشاری شد. "کوردن هان" وزیر خارجۀ آمریکا در تابستان سال 1322 در نامه ای به"روزولت"رئیس جمهوری آمریکا به گونه ای صریح منافع آمریکا در ایران رامطرح کرد و بعد از برشمردن دلایل حضور و نفوذ آمریکا درایران برای خنثی کردن حضور قدرتمندانۀ انگلیس و روسیه تصریح کرد که به تبع منافع دراز مدت آمریکاست که در آن سوی سواحل خلیج فارس ، در کشوری مانند ایران که در مقابل مجتمع نفتی مهم آمریکا در عربستان سعودی قرار گرفته است، قدرت بزرگی مستقر نشود.

از این زمان به بعد سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران بسیار فعال تر از گذشته شد و هیأت های متعدد آمریکایی روانۀ ایران شدند. این دوره سرآغاز رقابت انگلیس و آمریکا در مسائل مربوط به نفت ایران است. پایان دادن به اشغال نظامی ایران درپنجمین اجلاس متفقین در آذر ماه 1324 به تصویب رسید و خروج نیروهای شوروی و انگلیس از اسفند ماه همان سال آغاز شد. از سوی دیگر تحرکات آمریکا برای کوتاه کردن دست شوروی از ایران ابعاد وسیع تری یافت. در این چارچوب دو موضوع در دستور کار "ترومن" رئیس جمهوری آمریکا قرار گرفت. اول حمایت بین المللی از ایران برای خروج نیروهای شوروی از خاک ایران و دوم مقابله با خواست های شوروی برای به دست آوردن امتیاز نفت شمال در ایران که سرآغاز جنگ سرد دانسته اند. دولت آمریکا روابط کاری نزدیک با محمدرضاشاه برقرار ساخت؛ این روابط سبب شد که آمریکا به تدریج به حامی بی قید وشرط حکومت استبدادی شاه مبدل گردد و در مقابل مردم ایران قرار گیرد. دولت آمریکا با دخالت مستقیم در امور داخلی ایران و ساماندهی کودتای 28مرداد 1332 زمینه های حاکمیت و سلطۀ همه جانبۀ خود بر مقدرات ایران را فراهم آورد. پس از کودتای 28مرداد موضوع ایران اهمیت ویژه ای در سیاست خارجی آمریکا یافت و رژیم پهلوی کاملاً تحت سلطۀ آمریکا قرارگرفت. با کودتای 28مرداد 1332 که توسط سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس طراحی شد و به اجرا درآمد شاه را مجدداً بر مسند قدرت نشاندند و عملاً به او فهماندند که عروسکی بیش نیست. سپس با استقرار حکومت کودتا همۀ دستاوردهای سیاسی نهضت ملی را یک شبه نابود ساختند و به سرکوب ملت ایران مبادرت ورزیدند،مبارزین راه آزادی و استقلال کشور را دستگیر و اعدام کردند،  به تثبیت سلطۀ سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و نظامی مشغول شدند.

 مطابق این اسناد در مارس1953(فروردین 1332) آمریکایی ها به پیشنهاد انگلیس پاسخ مثبت دادند و آمادگی خود را برای همکاری مشترک جهت انجام کودتا در ایران اعلام داشتند. مسئولین وزارت خارجۀ آمریکا و "C.I.A " درمارس 1953 مطابق با فروردین 1332 به بخش امنیت ملی (N.E.I) سازمان"C.I.A "  اجازه دادند تا در طرحهای براندازی حکومت وقت و ایجاد یک حکومت کاملاً وابسته  اقدام نمایند."C.I.A "  و وزارت خارجۀ آمریکا "راجر گویران" رئیس شعبۀ امنیتی و "هندرسون " سفیر آمریکا در تهران را در جریان سیاست و برنامۀ جدید آمریکا و مجوزهای عملیاتی علیه حکومت مردمی دکتر مصدق در ایران قرار دادند. در چهارم آوریل 1953 مطابق با 16 فروردین 1332 دولت آمریکا بودجه ای  برای انجام کودتا  تصویب نمود و مبلغ یک میلیون دلار بصورت علی الحساب در اختیار کمیتۀ طراح کودتا قرار داد تا با توافق و رایزنی با نمایندگان انگلیس در ایران هزینه کنند.

در شانزدهم آوریل 1953 مطابق با 28 فروردین1332 کمیتۀ مشترک آمریکا و انگلیس ، عوامل اصلی و داخلی کودتا را مشخص نمود و سرلشکر" زاهدی" را برای انجام مأموریت در نظر گرفت. در اوایل 1953 مطابق با اردیبهشت 1332 وابستۀ نیروی دریائی ایالات متحده در ایران به نام "اریک پولارد"با سرلشکر "زاهدی" و پسرش "اردشیر زاهدی" ارتباط برقرار کرد و آنان را در جریان طرح قرار داد. علاوه بر "زاهدی" ،"برادران رشیدی" و تنی چند از وابستگان داخلی آمریکا و انگلیس واعضای لژهای فراماسونری و روشنفکران وابسته نیز در نظر گرفته شدند. مسئولیت آنان، فعالیت در زمینه های جذب  قوای مسلح، نمایندگان مجلس ایران ، مطبوعات و نشریات، دستجات آشوبگران خیابانی، رجال سیاسی، روشنفکران و دیگر چهره های مورد نیاز بود.

در خرداد1332 کمیتۀ امنیتی مشترک آمریکا و انگلیس کلیات طرح کودتال 28 مرداد 1332 راتهیه و تکمیل نمود. در این طرح مبانی هفتگانه مفروض گرفته شده بود.

1- حتی الامکان عملیات کودتا باید ظاهری کاملاً قانونی داشته باشد و در افکار عمومی نباید به صورت یک کودتای آشکار و تمام و کمال معرفی گردد.

2- افکار عمومی ایران باید در آستانه کودتا بر اساس جنگ روانی و تبلیغات حجیم علیه  مصدق تحریک گردد.

3- سرلشکر "زاهدی" با حمایت آمریکا و انگلیس رهبری اجرای کودتا را بر عهده بگیرد و زمینه های لازم را برای سرکوب هرگونه واکنشی پس از انجام موفقیت آمیز کودتا فراهم آورد.

4- شاه باید نسبت به حمایت کامل آمریکا و انگلیس از کودتا کاملاّ توجیه شود و از کمک های مالی آمریکا به حکومت خود پس از انجام کودتا مطمئن گردد.

5- شاه ایران باید مستقیماً در عملیات اجرایی کودتا درگیر شود و ضمن دادن تعهد، احکام مشخصی را صادر نماید که به واسطۀ آنها "مصدق" را از نخست وزیری عزل و سرلشکر "زاهدی" رابه نخست وزیری منصوب کند.

6- عوامل نفوذی در مطبوعات ایران و بخش های فارسی رادیوهای خارجی بویژه رادیو بغداد نقش ویژه ای درتحریک افکار عمومی مردم ایران بر عهده خواهند داشت.

7- شعبه های امنیتی آمریکا و انگلیس در ایران طرح براندازی و انجام کودتا را با ایرانیانی که "زاهدی" معرفی می کند قبلاً مورد بازبینی و وارسی قرار دهند.

پس ازتوافق بر سر کلیات طرح کودتا در 9 ژوئن 1953 مطابق با 20 خرداد1332 مسئولین دستگاه های امنیتی آمریکا و انگلیس و طراحان کودتا به مدت چهار روز در بیروت جلسات متعددی را برگزار نمودند. دستور کار آنها یکدست سازی عملیات وتعیین جزئیات بود. دراین تاریخ طرح کودتای 28 مرداد 1332 تحت نام "آژاکس" عنوان گردید. سرانجام سند نهایی طرح براندازی و انجام کودتا علیه ملت ایران با جزئیات و مرور های مکرر تهیه گردید و توسط رهبران آمریکا و انگلیس امضا شد.

پس از تصویب نهایی طرح توسط رئیس جمهوری آمریکا، نخست وزیر انگلیس،رئیس "C.I.A "  وزرای خارجۀ آمریکا و انگلیس ، مقرر گردید که علاوه بر بودجۀ تصویب شده ، دستگاه های امنیتی آمریکا و انگلیس در تهران هر هفته 13 هزار دلار برای خرید افراد ، نمایندگان مجلس و مطبوعات هزینه کنند.

علاوه بر این از رسانه های غربی خواسته شده بود که زمینه های لازم را فراهم آورند و دائماً مقالاتی برای ایجاد هرج و مرج و تضعیف حکومت مردمی ایران بنویسند و به بزرگ نمایی عوامل کودتا مبادرت نمایند. در 28 ژوئیه مطابق با 7مرداد 1332 وزارت خارجۀ آمریکا بنا به پیشنهاد "C.I.A "  بیانیه ای رامنتشر کرد و نسبت به اوضاع داخلی ایران و حکومت "مصدق" ابراز نگرانی نمود و اعلام کرد که نمی تواند به دولت "مصدق" کمک کند. در همین زمان سازمان "C.I.A "  طی دستورالعمل و گزارشی محرمانه از روزنامه های آمریکایی خواست که علاوه بر درج مقالات تحریک آمیز به انعکاس مبارزات و درج مقالات توسط عناصر نفوذی و مزدوران خریداری شده در مطبوعات داخلی ایران علیه حکومت "مصدق" و نهضت ملی شدن صنعت نفت  و حزب توده ایران بپردازند. عوامل کودتا تلاش کردند تا روحانیت را علیه وضعیت موجود تحریک کنند.  در همین ایام نمایندگان آمریکا و انگلیس تعهدات لازم را از شاه کتباً اخذ کردند و "محمدرضاشاه" دستور عزل"مصدق" و نصب "زاهدی" را به سمت نخست وزیری و قائم مقامی فرمانده نیروهای مسلح صادر کرد و آمریکایی ها و انگلیسی ها از او خواستند تا سرلشکر"آزموده" را نیز به عنوان رئیس ستاد ارتش معرفی کند. از این به بعد شاه به اروپا و سپس به ایتالیا می رود و عوامل آمریکایی و انگلیسی و مزدوران داخلی آنها با صرف هزینه های کلان به اجرای مفاد طرح "آژاکس" مبادرت نمایند. طرح ابتدا با مشکلاتی مواجه می شود و سرانجام کودتا در 28 مرداد 1332 تحقق می یابد و زمینه های حاکمیت آمریکا بر مقدرات مردم فراهم می شود.  

پیروزی کودتا با جشن وسرور کودتاگران و قتل و غارت مردم روبرو می شود. صدها نفر از انسان های شریف و ترقی خواه کشور راهی سیاهچال های رژیم کودتا می شوند و زیر شدید ترین شکنجه های روحی و روانی به جرم عدالت خواهی و استقلال طلبی قرار می گیرند. جوخه های اعدام به راه می افتد تا صدای فرزندان ترقی خواه و عدالت پرور کشور را در گلو خفه کنند. کودتای 28 مرداد باعث شد تا یک بار دیگر کشور از شرایط پیش آمده برای پیشرفت و ترقی باز ماند. آزادی ها از مردم گرفته شود و سرنوشت کشور در دستان قدرت های غارتگر به سرکردگی آمریکا قرار گیرد. انقلاب بهمن 1357 شاه و خاندان پهلوی را از میان بر داشت. اما نتوانست اثرات منفی کودتای 28 مرداد را کامل از بین ببرد.

 

Go Back

Comment