آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

ضرورت همگامی مدرسه در آموزش صلح

هر جامعه مجموعه ای است از نهادهای مدنی ازجمله نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که با یکدیگر در ارتباط دوسویه اند.

 یکی از نهادهای بسیار مهم اجتماعی خانواده است. این نهاد ویژگی های خاص خود را دارد و کوچک ترین، دیرپاترین و مؤثرترین نهاد اجتماعی است. خانواده بیشترین و عمیق ترین ارتباط را با نهاد فرهنگی دارد که مهم ترین بخش آن آموزش وپرورش است، تا آنجا که می توان آموزش وپرورش کودکان به معنای عام و گستردۀ آن را در دو مقطع زمانی در این دو نهاد مهم در نظر گرفت:

آموزش وپرورش رسمی در مراکز آموزشی (مدارس) و آموزش وپرورش غیررسمی در خانواده. آموزش وپرورش غیررسمی در خانواده باتوجه به دلایل زیر از اهمیت بیشتری برخوردار است: های زندگی خود را، که دوران خردسالی کودکان حساس ترین سال است، بیشتر در خانواده می گذرانند. این سال ها، باتوجه به اهمیتی که در رشد همه جانبۀ کودکان دارد، سال های شکل گیری شخصیت و اوج رشد و تکامل کودکان به شمار می رود. روند، بیشترین ساعات کودکان، حتی هنگامی که به مدرسه می زندگی خود را در خانواده سپری می کنند و درنتیجه تأثیرپذیری بیشتری از خانواده دارند. از این نظر نیز خانواده تفاوت مهمی با مراکز آموزشی دارد.

 ارتباط بین کودکان و والدین در خانواده بسیار عمیق گسترده تر از ارتباط بین دانش آموزان و معلمان در مدارس است. ازاین رو اثرپذیری کودکان در خانواده ازنظر گستردگی و عمق بسیار فراتر از مراکز آموزشی است.

باتوجه به این موارد می توان گفت خانواده به ویژه در حوزۀ تربیتی بسیار اثربخش تر از مراکز آموزشی است و درنتیجه در فرایند الگوپذیری کودکان، که یکی از روش های مهم یادگیری است، خانواده نقش مؤثرتری دارد. در دورۀ نوجوانی اثرگذاری خانواده و مدرسه، باتوجه به نقش همسالان، کاهش می یابد. یکی از مفاهیم بنیادینی که خانواده در آموزش و انتقال آن به کودکان نقش مؤثری دارد مفهوم صلح و نفی خشونت است. صلح و خشونت دو مفهوم اساسی در ساختار وجودی انسان ها هستند که از زمان های بسیار دور و در همۀ مکان ها با تفاوت هایی رودر روی یکدیگر قرار دارند؛ همچنان که نور در برابر تاریکی و نیکی در مقابل بدی جای گرفته است. صلح و خشونت هردو مفاهیم گسترده ای در بطن خود دارند و ازاین رو هردو کلیدواژه ای به شمارمی روند که معانی متعددی دارد.

 صلح مفاهیمی چون دوستی، مهربانی، یاری، بخشندگی، امنیت، خوش رویی، آزادی، مدارا، شادی، مشارکت، سازندگی، همدلی، ارتباط مؤثر و مسئولیت پذیری را تداعی می کند.

خشونت نیز مفاهیمی مانند جنگ، ناامنی، دشمنی، ترس، درگیری، تخریب، سرکوب، آزار، شکنجه، کشتار، تنبیه، بی مسئولیتی، خودخواهی و… به همراه دارد.

 وقتی با کودکان از صلح و خشونت سخن می گوییم، بنا بر طبیعت کودکانۀ خود، بسیاری از مفاهیم مرتبط با این دو واژه را می شناسند و بازگو می کنند.

 پژوهش های روان شناختی نشان داده است که اگر کودکان در محیط های خشن قرار نگیرند، به طور طبیعی، صلح طلب اند. درواقع کودکان خشونت را می آموزند و در این آموزش محیط، به ویژه خانواده، نقش اساسی دارد. اما اگر هسته های اصلی خانواده، یعنی والدین، صلح را نیاموخته باشند نه تنها نمی توانند به کودکان خود بیاموزند، بلکه به جای ایجاد محیطی امن و آرام کانونی پرتنش و خشونت آمیز برای آنان فراهم می سازند و چرخۀ خشونت را تداوم می بخشند.

 چرخۀ خشونت یکی از عوامل آسیب زا در تداوم خشونت و بازدارندگی صلح است. براساس یافته های روان شناسی، بسیاری از کودکانی که در کودکی خشونت می بینند خشونت را می آموزند و در بزرگسالی خود مروج خشونت می شوند. توقف این چرخۀ آسیب زا یکی از وظایف مهم خانواده است. مراکز آموزشی نیز در ایجاد و توقف چرخۀ خشونت نقش مؤثری دارند.

به این ترتیب دو نهاد خانواده و مدرسه در کنار هم وظیفۀ آموزش کودکان را در سال های پراهمیت کودکی برعهده دارند؛ سال هایی که، براساس پژوهش های انجام شده در حوزۀ روان شناسی و علوم تربیتی، در زمینۀ آموزش وپرورش ویژگی های زیر را دارند:

آموزش در این سال ها بسیار سریع تر از سال دیگر انجام می شود.

 آموزش در این سال ها نسبت به سال های بعد عمیق تر صورت می گیرد.     

 آموزش در این سال ها ماندگاری بیشتری دارد.

 باتوجه به این ویژگی ها، سال های کودکی مناسب ترین سن برای آموزش صلح و پرهیز از خشونت است. در مقدمۀ بیانیۀ شورای گسترش فرهنگ صلح نیز بر اهمیت دوران کودکی در تجربه، تمرین و آموزش صلح تأکید شده است. اما خانواده و مدرسه درصورتی می توانند در آموزش صلح به کودکان کمک کنند که خود آموزش دیده باشند؛ درواقع آموزش والدین و معلمان مقدم و پیش شرط آموزش کودکان در هر زمینه ازجمله صلح است. منظور از آموزش تنها انتقال مطالب مرتبط با صلح و روش های ترویج آن نیست. در یادگیری مشاهده ای یا الگوپذیری، که یکی از روش های رایج و مهم یادگیری در دوران کودکی است، کودکان آنچه می بینند می آموزند؛ بنابراین به رفتار ما توجه دارند و نه گفتار ما. این اصل روان شناختی نشان می دهد که در خانواده و مدرسه ایجاد تغییرات ساختاری و زمینه سازی برای آموزش صلح ضرورت دارد. نمونه هایی از این تغییرات در خانواده و مدرسه ارائه می شود:

ــ برقراری ارتباط مؤثر بین والدین به عنوان الگو و بین والدین و فرزندان در خانواده

ــ برقراری ارتباط مؤثر بین معلمان با یکدیگر و بین معلمان و دانش آموزان در مدرسه (منظور از ارتباط مؤثر ارتباط همراه با احترام، پذیرش و درک متقابل است.)

ــ تأکید بر مشارکت در خانواده و مدرسه

ــ پرهیز از جداسازی دانش آموزان در مدارس با عناوینی مانند تیزهوش، توان یاب جسمی یا شناختی و هر ویژگی دیگر و تأکید بر آموزش فراگیر

ــ پذیرش تفاوت های افراد با یکدیگر و احترام به ارزش های آنان در خانواده و مدرسه به عنوان تجربه و تمرین برای پذیرش آنها در جامعه.

 نمونه های دیگری از این روش ها در بیانیۀ شورای گسترش فرهنگ صلح نیز آورده شده است.

هماهنگی خانواده و مدرسه در آموزش صلح به کودکان و در بسیاری موارد دیگر نیازی اساسی است که متأسفانه در حال حاضر کمتر وجود دارد.

 در پایان ذکر این نکته ضروری است که اگرچه آموزش صلح به کودکان، به ویژه در شرایط ملی و جهانی فعلی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است، دستیابی به صلح نیازمند تغییرات ساختاری  اقتصادی کشورها در راستای ­دیگری ازجمله ساختارهای اجتماعی پاسخگویی به نیازها و رفاه مردم در جوامع مختلف است.

 ُفقر یکی از عوامل مهمی است که در دو بعد اقتصادی و آموزشی یکی از موانع بزرگ در راه رشد و توسعۀ فردی و اجتماعی و برقراری صلح در جهان است و نیازمند مداخلۀ مؤثر و برنامه ریزی شدۀ همۀ نهادهای مدنی به ویژه دولت هاست.

منبع: فصلنامه و صلح/ فاطمه قاسم زاده

Facebook
Telegram
Twitter
Email