header photo

فراز و فرود جنبش اصلاحات

فراز و فرود جنبش اصلاحات

 سعید مدنی

 کرده؛ خصوصاً در اتفاقات اخیر و بعد از ماجرای اعتراضات دی ماه ۹۶ این وجه پر رنگ‌تر شده. از این دو مهمتر، وجه استراتژیک است. یعنی برای پیش برد تغییر، وزن اتکا به منابع قدرت درون ساختارهای موجود کاهش یافته و وزن اتکا به جامعه مدنی بیشتر شده است. بنابراین به نظر می‌رسد هژمونی آینده از مختصاتی مثل ضدخشونت بودن، عدالت طلبانه بودن و متکی به جامعه مدنی بودن و سکولار بودن برخوردار خواهد بود.

ظرفیت وقوع یک جنبش اجتماعی در ایران از اواسط دهه ۷۰ همیشه وجود داشته و این ظرفیت در جنبش سبز و انتخابات ۸۸ سرریز شد. به نوعی جنبش سبز ارتقا یافته جنبش اصلاحات بود.

برخی معتقدند جنبش اصلاحات دیگر وجود ندارد و چیزی که باقی مانده اصلاح طلبان هستند و اصلاح طلبان هم کارکردشان تلاش در چارچوب قواعد رسمی نظام مستقر است. سقف این تحرک هم رفرم در ساختار موجود است. در مقابل کسانی معتقدند چون هنوز ضرورت تغییر و اصلاح وجود دارد، بنابراین تمایل به تفکیک جنبش اصلاحات از اصلاح‌طلبان دارند. بنابراین معتقدند هنوز هم امکان بسیج اجتماعی و فعال‌سازی بدنه اجتماعی وجود دارد و در چارچوب آن می‌توان انتظار داشت جنبش اصلاحات به موقعیت سابق خود برگردد.

در بحث پیرامون جنبش های اجتماعی گفته شده در دو حالت جنبش‌های اجتماعی افول می‌کنند. یکی این که به هدفشان برسند. در واقع موفقیت جنبش‌ها موجب مرگ‌شان می‌شود. در حالت بعدی جنبشی که کنش جمعی غیررسمی دارد، وادار به کنش رسمی شود. یعنی فعالیت و تلاشش در چارچوب قواعد رسمی محدود شود. از این جهت فکر می‌کنم چیزی که امروز وجود دارد مجموعه‌ای از جریانات اصلاح‌طلب با دیدگاه‌های متفاوت است که نمی‌توان به آنها عنوان جنبش داد. اما به هرحال آنها همچنان سویه تغییرطلبی دارند و چون قالب رسمی پیدا کرده اند میزان تحرکشان و منابع‌شان محدودتر از گذشته شده است.

در آن دوره در دستگاه ایدئولوژیک اصلاح طلبان از نقد حکومت دینی و یا نقد ولایت فقیه خبری نبود. اتفاقاً با دیدگاههایی که منتقد حکومت دینی بودند مرزبندی داشتند. البته همان موقع برخی از اصلاح‌طلبان در گفتگوهای خصوصی قائل به نقد ولایت فقیه بودنداما در بیان عمومی زبان جنبش این نبود.

کسانی که نقش تعیین‌کننده در درون جنبش اصلاحات داشتند مثل آقای خاتمی، تصورشان از مشکل نظام، ساختاری نبود. تردید دارم آن موقع اصلاح‌طلبان حتی رادیکال‌ترین‌شان به لحاظ نظری به این جمع‌بندی رسیده بودند که ساختار موجود مشکل دارد و درنهایت باید روند اصلاحات به تغییرات ساختاری منجر شود. مثلا در آن مقطع اصلاح طلبان به آقای خاتمی توصیه کردند از سازوکار حکم حکومتی برای گرفتن تایید آقای دکتر معین استفاده کند. مورد دیگر مجلس ششم بود که نهایتاً در چارچوب سازوکارهای موجود کارش را پیش می‌برد. اما در پایان دوره به این نتیجه رسید که از طریق ساز و کارهای موجود نمیتوان اصلاحات را به پیش برد.

تاکید می‌کنم آن خواست اجتماعی متمایل به تغییرات در سال ۷۶ اساسی و بنیادین بود اما زبانی که در راس جنبش اصلاحات بود سمت دیگری رفت. برای همین در پایان دوره اصلاحات یک بی‌اعتمادی ایجاد شد یعنی بدنه اجتماعی حس کرد پاسخ کافی دریافت نکرده و به مطالباتش بی‌توجهی شده است. برای همین در پایان مجلس ششم رادیکال‌ترین اقدام اصلاح‌طلبان یعنی تحصن هم پاسخ اجتماعی دریافت نمی‌کند!

اصلاح طلبان بیان خواست عمومی را در قالب مفهوم توسعه سیاسی معنا کردند. خواست عمومی در مفهوم توسعه سیاسی خلاصه شد.اما از یک جهت خواست عمومی همه‌جانبه‌تر بود و عدالت اجتماعی را هم طلب میکرد. گفتمان غالب در توسعه سیاسی اصلاح طلبان، لیبرال بود که در نهایت موجب بی‌توجهی اصلاح طلبان به نابرابری و عدالت اقتصادی شد و به همین دلیل احمدی‌نژاد با شعار عدالت و مبارزه با فساد توانست سوار موج نارضایتی شود. در واقع در تبیین رابطه عدالت و آزادی یک برداشت لیبرال بود که بر آزادسازی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تاکید داشت و اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی را تجویز می‌کرد.

رویکرد دیگر، توسعه سیاسی را سوسیالیزه می‌کرد و می‌گفت ما نیاز به آزادی سیاسی داریم تا صدای فقرا و طبقه متوسط و مخالفین فساد شنیده شود و از این طریق به عدالت اجتماعی مطلوب دست بیابیم.

در دوره اصلاحات، با هژمونی اصلاح طلبی همه گفتمان‌ها به حاشیه رفتند. اما امروز به نظر می‌رسد این هژمونی به سرعت در حال ذایل شدن است. هژمونی اصلاح‌طلبی افول پیدا کرد اما چند وجه از آن هنوز در گفتمان‌های جاری باقی است. مثلاً نفی مشی خشو‌نت‌طلبانه در جامعه باقی مانده که می‌تواند گفتمان هژمونیک در آینده را تحت تاثیر قرار دهد. وجه بعدی بر هم خوردن تعادل نسبی بین دو سویه لیبرال – سوسیال جنبش است.

به نظر می‌رسد سویه عدالت طلبانه تقویت شده و رسوب کرده؛ خصوصاً در اتفاقات اخیر و بعد از ماجرای اعتراضات دی ماه ۹۶ این وجه پر رنگ‌تر شده. از این دو مهمتر، وجه استراتژیک است. یعنی برای پیش برد تغییر، وزن اتکا به منابع قدرت درون ساختارهای موجود کاهش یافته و وزن اتکا به جامعه مدنی بیشتر شده است. بنابراین به نظر می‌رسد هژمونی آینده از مختصاتی مثل ضدخشونت بودن، عدالت طلبانه بودن و متکی به جامعه مدنی بودن و سکولار بودن برخوردار خواهد بود.

ظرفیت وقوع یک جنبش اجتماعی در ایران از اواسط دهه ۷۰ همیشه وجود داشته و این ظرفیت در جنبش سبز و انتخابات ۸۸ سرریز شد. به نوعی جنبش سبز ارتقا یافته جنبش اصلاحات بود.

منبع: ایران فردا

Go Back

Comment