header photo

به یاد یولداش سیف الله اکبری

 به یاد یولداش سیف الله اکبری

انسان مخلوقی اجتماعی است؛ تنها زندگی نمی کند؛ هدفش فقط تامین زندگی شخصی خودش نیست. انسان به خاطر جامعه زندگی می کند و بهمین جهت باید منافع اجتماع را بر منافع شخصی خود ترجیح دهد.

اگر هر کس تلاش می کرد که گلیم خود را از آب بیرون بکشد، شخصیت های بزرگ، قهرمانان فداکار و انسان های رشیدی که جان خود را در راه وطن و ملت فدا کردند، بوجود نمی آمدند. این فداکاری فقط محصول دانش، فرهنگ و تشکیلات است. ما باید عادت کنیم که منافع توده مردم را بر منافع خود ترجیح دهیم و از این طریق خلقمان را از فلاکت آزاد کنیم.    (پیشه وری 19 شهریور 1324)

خلق آذربایجان یکی دیگر از فرزندان غیور و شجاع خود را از دست داد. انسان راستینی که جز به سعادت مردم نمی اندیشید و در این راه از هیچ کوششی فرو گذارنبود.  رفقا و دوستان نزدیکش از او چنین یاد کرده اند: عمو سیفی انسانی خوب، دوستی صادق، کمونیستی پرشور، سازمانگری توانا، رزمنده ای شجاع و فداکار، مدافع سرسخت کارگران و زحمتکشان، کوهنوردی توانمند، با ارتباطاتی گسترده با فعالین سیاسی، تشکل های مردمی و ان.جی.او ها، رابطه ای صمیمانه با جوانان و دانشجویان و سینه ای پر از خاطرات واطلاعات از فدائیان تبریز از میان ما رفت. او به تنهایی یک تشکیلات بود، که اگر در هر شهر یا استانی دو یا سه رفیق چون او داشتیم، وضع بگونه ای دیگر بود. اینک این گوهر کمیاب نهضت کمونیستی و کارگری در میان ما نیست و ما در اندوه این ستاره نشسته ایم.

سیف الله اکبری در سال ۱٣٣۹ در شهر سراب چشم به جهان گشود. از کودکی همراه خانواده به تبریز آمد و در «کوهنه خیاوان» بالید. در مدرسه جهانشاه، دبیرستان تربیت و هنرستان تبریز درس خواند، اخراج شد و تا پایان عمر بعنوان کارگر فنی و ساختمانی کوشید و شامگاهی در تهران در اتاقی کارگری در حاشیه تهران درگذشت. 
سیفی از نوجوانی- از سال ۵۵ – در ارتباط با هواداران فدائیان در در محل زندگی خود- «کوهنه خیاوان» - با مسائل سیاسی آشنا شد. در قیام ۲۹ بهمن تبریز حضور داشت و در سرتاسر انقلاب ۵۷ بعنوان هوادار فدائیان شرکت جست. با انقلاب به ستاد فدائیان در دانشگاه تبریز پیوست و از نخستین کوشندگان دانش آموزان پیشگام تبریز بود و اولین بار در سال ۵۹ در جریان تظاهرات هنرجویان هنرستان دستگیر و به علت فعالیت سیاسی اخراج و از ادامه تحصیل محروم گشت. او بار دیگر در سال ۶۰ توسط عمال ارتجاع دستگیر شد، در زندان تبریز بود که برادرش سعید اکبری – از کادرهای کارگری مجاهدین- تیرباران گشت.
سیفی پس از آزادی از زندان همچنان با فدائیان بود. زمانی که یورش رژیم آغاز شد و بسیاری از اعضا و کادرهای شناخته شده، برای دور ماندن از خطر دستگیری به ناگزیر از تبریز خارج شدند، او همچنان در تبریز ماند. در شرکت های ساختمانی کار می کرد و از فعالین سندیکای کارگران ساختمانی تبریز بود. سیفی از جمله رفیقانی بود که فضای خوفناک آن سالها، خللی در عزم مبارزاتی او ایجاد نکرد. چنان کیفیت و شجاعتی و آمادگی داشت که در شبکه مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) سازماندهی شود. در سال ۶٣ به عضویت در یکی از گروههای مستقل مخفی فدائیان در تبریز پذیرفته شد و زمانی بعنوان پیک گروه، وظیفه سنگین تامین ارتباط گروه با سازمان را به عهده گرفت. فعالیت مخفی او در صفوف سازمان علیه رژیم ادامه داشت که ضربات سخت سال ۶۵ به سازمان مخفی فرود آمد. رژیم که به عضویت او در سازمان مخفی پی برده بود، در آبان ۶۵ دستگیرش کرد. سیفی یک سال را در انفرادی اطلاعات سپاه در زیر بازجویی و شکنجه به سر برد و تا پایان سال ۶۷ در بند ۴ زندان تبریز، موسوم به «بازداشتگاه گشتاپو» زندانی بود. او در همین دوره در زندان با بلعیدن چند سنجاق اقدام به خود کشی ناموفق کرد که او را دوباره به شکنجه و بازجویی کشاند. 

زندان سیفی را تغییر نداد. او پس از آزادی از زندان، بدون ارتباط سازمانی، ولی بعنوان یک فدائی همچنان به مبارزه علیه رژیم ادامه داد. در اعتراضات دانشجویی سال ۷٨ تهران از فعالین این اعتراضات بود. در سال ٨۴ عضو «کمیته پیگیری آزادی دکتر زرافشان» بود که تحصنی پنج روزه را در جلوی زندان اوین سازمان داد. از فعالین تظاهرات سال ٨۵ علیه ستم و تبعیض ملی در آذربایجان و از کوشندگان کمونیستی بود که برای حل دموکراتیک مسئله ستم ملی در ایران تلاش می کرد. در جریان جنبش سبز بارها به اطلاعات فراخوانده شد. چنانکه در اطلاعیه «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری» گفته شده، از فعالان خستگی ناپذیر جنبش کارگری بود و تلاش بسیاری را برای هماهنگی و همدلی میان فعالان کارگری ایران انجام داد. برای ایجاد محافل ادبی و فرهنگی در آذربایجان بسیار تلاش کرد. ارتباطات وسیعی با شخصیتهای فرهنگی آذربایجانی داشت و این ارتباطات را در راستای سمت دهی دموکراتیک حل مسئله ملی در آذربایجان تا پایان عمر ادامه داد. کوتاه سخن: کمتر عرصه ای از مبارزه آزادیخواهانه وعدالتجویانه را توان یافت که از سیفی سهمی و نقشی در آن نتوان جست. 
رفیق سیف الله اکبری (سیفی) برای ارگانهای اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم، بعنوان چهره ای چپ و سازمانگر شناخته شده بود. در هر حرکتی به دنبال سر انگشت او بودند. بدنبال هر حرکت سازمانیافته علیه رژیم به اطلاعات فراخوانده می شد. در جریان مراسم خاکسپاری شاهرخ زمانی نیز رژیم او را به درستی از سازمانگران دانست و تهدیدش کرد. او سرانجام برای رهائی از این وضع و به توصیه رفیقانش به ناچار همسر و دخترش را در تبریز گذاشت و در سال ۹٣ به تهران رفت. ولی بعد مسافت او را از مبارزه و از تبریز و مبارزه در آنجا جدا نکرد. دستگاه اطلاعاتی رژیم نیز به این نکته آگاه بود. او را در سال ۹۴، زمانی که در تهران بود، بجرم شرکت در سازماندهی مراسم بزرگداشت نهضت ۲۱ آذر به اداره اطلاعات تبریز فرا خواندند و به اتهام تلاش برای سازماندهی فدائیان در تبریز و جذب جوانان و دانشجویان به این تشکیلات مورد بازجویی قرار دادند. آخرین بار به اتهام سازماندهی برگزاری مراسم سالگرد یکی از فدائیان به اطلاعات کشانده شد و از شرکت در هر جمعی منع گشت. 
سیفی خستگی ناپذیر شب ۱٨ دی ماه، در یک اتاق کارگری در تهران گرفتار ایست قلبی شد. تنی چند از رفیقانش او را به درمانگاهی در شهر پردیس، نزدیک تهران رساندند. و او در درمانگاه در آغوش رفیقانش درگذشت. نوجوانی که در ۱۶ سالگی دل به آزادی و عدالت سپرده بود، پس از چهل و دو سال تلاش و مبارزه بی وقفه با دشمنان مردم، با دلی مالامال از عشق به انسان، عشق به توده زحمتکش، عشق به زیبائی و طبیعت و عشق به خانواده خود از میان ما رفت. با مرگ سیفی نهضت دموکراتیک، کارگری و کمونیستی آذربایجان و همه ایران یکی از صادق ترین، پرتلاش ترین و شجاع ترین فرزندان خود را از دست داد.
پیکر سیفی را خانواده و دوستانش به تبریز آوردند تا در کنار گور برادر اعدام شده اش به خاک سپرده شود. انبوهی سرود خوانان در گورستان گرد آمدند. مزدوران رژیم جنایت پیشه - که کینه ضد بشری شان حتی پس از مرگ آزادیخواهان نیز فرو نمی نشیند، مراسم را تهی از شئون اسلامی یافتند، اجازه خاکسپاری داده نشد. سرانجام پس از بسیاری تلاش، سیفی در کنار برادر به خاک سپرده شد.
کارگزاران استبداد که مراسم اعلام شده برای بزرگداشت سیفی در یک سالن را ممنوع کردند، نتوانستد از برگزاری مراسم در خانه او جلوگیری کند. امروز تبریز شاهد یکی از بی نظیر ترین مراسم گردهایی ها بود. جمعیت عظیمی با اجتماع در پارکینگ ساختمان محل زندگیش در تبریز گرد آمدند، تا یادش را گرامی دارند. پیکر سیفی هر چند که به خاک سپرده شد و هرچند بر سر خاکش شعرها و سرودها خواندند، هرچند مراسم امروز شاهد سخنرانی تنی چند از نامداران بمناسبت مرگ او بود، ولی او نمرد. او از آن کسانی است که به قولی «فقط تاریخ تولد دارند».

سیف الله اکبری از زمره انسان های پاک باخته و عاشقی است که تمام هستی خود   را در راه عدالت و آزادی و پیشرفت و ترقی کشور فدا کردند. ما فقدان جبران ناپذیر  یولداش اکبری را به همه مبارزان راه استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، رفقا و دوستان، بازماندگانش و همه خلق های ساکن کشور تسلیت میگوییم. یادش گرامی و راهش پیروز باد.

 

Go Back

Comment