header photo

اوضاع سياسي اجتماعي کشور پس از سقوط رضاخان و تشكيل حزب توده ايران

اوضاع سياسي اجتماعي کشور پس از سقوط رضاخان و

تشكيل حزب توده ايران

به قلم رسول مهربان

در چنين اوضاع و احوالي كه هيئت حاكمه جديد با تركبيي از چاكران ودرباريان شاه مستعفي به تحكيم مواضع خويش پرداختند، شخصيت ها و رهبران آزادي خواه و دموكرات آزاد شده اززندان هاي رضاخاني كه حامل ميراث و سنن انقلابي جنبش هاي اجتماعي ايران از مشروطه و جنگل تا سال هاي سياه 1310 رضاشاهي بودند، به تشكيل حزب توده ايران همت كردند.

به دنبال پشت سرگذاشتن تجربه هاي تاريخي و موانع «قانونی» كه هيئت حاكمه از دوران سلطنت پهلوي اول در راه ايجاد و استقرار جنبش كارگري و مردمي ايران ايجاد كرده بود، در شرايط سياسي - اجتماعي جديد كشور، حزب توده ايران تشكيل شد و در مهرماه 1320جلسه هيئت مؤسسان، هيئتي مركب از 15 نفر به نام كميته ي موقت تشكيل داد كه در رأس آن سليمان محسن اسكندري (سليمان ميرزا) از مبارزترين و سرشناس ترين رجال آزادي خواه صدر مشروطيت قرار داشت.

هدف عمده ي حزب تود ه ايران ضمن اجرا و انجام و ظايف خاص احزاب كارگري، تشكل و هماهنگي همه ي نيروهاي مترقي در يك جبهه ي مشترك براي مبارزه با عمده ترين موضوع و مسئله ي روز يعني جلوگيري از اعاده ي ديكتاتوري و مبارزه با خطر فاشيسم و افشاي آن بود . اين دو خطر با عجله اي كه دولت هاي فروغي و قوام و سهيلي در تثبيت اوضاع به نفع امپرياليسم آمريكا و انگليس داشتند، به شدت محسوس و ملموس بود . اما خطر فاشيسم چندان مورد توجه رهبران و شخصيت هاي ملي قرار نگرفت . حضور قواي متفقين واشغال كشور و آثار ناشي از آن، خصلت ناسيوناليستي و ضديت با حضور بيگانه را به شدت رواج مي داد و رجال «ژرمانوفيل» که غالب آنها روشنفكران و تحصيل كرده هاي خانواده هاي اشرافي بودند، مجموعه اين احساسات ملي و ضد بيگانه پرستي را عليه نيروهاي انقلابي و اتحاد جماهيرشوروي سوق و جهت مي دادند.  از آنجا كه در اواخر حكومت رضاخان توجه به آلمان و عظمت نژاد آريا و بالاخره علاقمندي و احساس مشترك در مبارزه عليه كمونيسم، روحيه و تفكر عده اي از رجال و اطرافيان رضاخان بود، روابط صميمانه و گسترده اي با مأمورين و ديپلمات ها و جاسوسان آلماني برقرار شد و در سال هاي آخري حكومت ديكتاتور، اقتصاد، ارتش، آموزش فني، جاده سازي و راه آهن درسيطره و نفوذ مستشاران آلماني قرارگرفت . در چنين شرايطي، گروه قابل توجهي از رجال دوران رضاشاهي كه به سياست آلمان هيتلري تمايل داشتند، درصدد اعاده قدرت فاشيسم در هيئت حاكمه ي ايران بودند . به منظور دست يابي به چنين هدف هايي محمل و استفاده از احساسات ناسيوناليستي سخت مورد توجه به اصطلاح «وطن پرستان» و «مليون» قرارگرفت كه افشا و مبارزه با چنين جريان سياسي خطرناكي تنها بر دوش حزب توده ايران بود.*

نقش حزب توده ايران در اين نبرد سرنوشت ساز ضدامپرياليستي، به استناد انبوهي از مدارك و اسناد، برجستگي واهميت خاص دارد. چه بسيار نويسندگان ضد توده اي كوشيدند تا چشم بر اين همه مدارك و اسناد ببندند و گاه آن را تحريف و وارونه نشان دهند . اما حقيقت و سير زندگي اجتماعي قوي تر از آن است كه معدودي تاريخ نويس قلم به مزد بتوانند به وارونه سازي ادامه دهند.

آنچه گفتني است، اين است كه از هراس و وحشت ارتجاع و هيئت حاكمه و هاري و درندگي نگهبانان امپرياليسم آمريكا و انگليس كه در قالب و هيئت امثال سيد ضياءالدين و سرلشكر ارفع و حزب وطن و حزب اراده ملي ظاهر شده بودند، مي توان به تأثير و اهميت نقش حزب توده ايران پي برد.  همه ي عوامل استعمار،چه نوكران و چاكر ان قديمي رضاخان كه از خاموشي و گوشه نشيني و تبعيد مصلحتي بيرون آمده بودند (مانند علي دشتي) و چه عوامل و پادوهاي جديد دربار كه در ماسك آزادي خواهي به مقابله با حزب توده ايران آمده بودند، در يك نكته اتفاق نظر داشتند و آن تأثير حزب توده ايران در جامعه بود . بنابراين به منظور تحكيم و تثبيت استعمار و ديكتاتوري سلطنتي كه با سقوط رضاخان شديداً متزلزل شده بود، مبارزه با حزب توده ايران در سرلوحه ي كارگزاران استعمارقرارگرفت و حزب اراده ملي سيد ضياءالدين طباطبايي مباشرت آن را به عهده گرفت . در مقابله با اين توطئه و ترفند نوكران كهنه كار استعمار تا مدت ها حزب تود ه ايران به تنهايي ايستادگي كرد و بعدها كه در مجلس 14 مرحوم دكترمصدق و تني چند از اقليت مجلس و روزنامه نگاران ملي با حزب توده ايران هم سويي و همراهي كردند، اين مقاومت مؤثرتر شد و به حق مي تواند يكي از فصول در خشان تاريخ مبارزات اجتماعي و سياسي ملت ايران به شمار آيد . متأسفانه به عللي كه در حد توان فكري نويسنده به آنها پرداخته خواهد شد، اين وحدت و ائتلاف ديري نپاييد و تسلط مجدد ارتجاع و امپرياليسم بر جامعه ي ايران و همه برگشت ها از همين تشتت و تفرقه مايه گرفته است.  درباره ي تشكيل حزب توده ايران و رشد و تكامل آن به عنوان تنها حزب طراز نوين طبقه كارگر ايران، نويسندگان و پژوهشگران برجسته اي مانند شادروان عبدالصمد كامبخش در نظري به جنبش كارگري در ايران و احسان طبري در كتاب ايران در دو سده ي واپسين و جوانشير و نورالد ين كيانوري مقالات تحقيقي و مستندي، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آزادي ملت ايران از ديكتاتوري رژيم پهلوي منتشر كرده اند. علاوه بر آن محققين ديگري مانند مهدي كيهان، رحيم نامور، منوچهر بهزادي، ملكه محمدي، بهرامي، جودت، اميرنيك آيين، و قائم پناه، گوشه هايي از فعاليت و تأثير حزب توده ايران را در زمينه ي مبارزات كارگري، امور زنان، مبارزات دهقاني و روشنفكري در ارتش، بررسي و منتشر كرده اند.  حتي بدون توجه به اين همه نوشته هاي تحقيقي، تنها مطالعه ي آرشيو و سلسله نشريات روزنامه هاي مردم و رهبر مي تواند تاريخ حزب توده ايران را آن گونه كه هست و نه آن طور كه دشمنان راه پيشرفت و ترقي ايران و جاعلين با هويت و بي هويت تاريخ نشر و پراكنده كرده اند ، براي اذهان حقيقت پژوه روشن كند.

اگرچه وظيفه ي اين مطلب توضيح چگونگي تأسيس و روند رشد حزب تود ه ايران و تأثير آن در حيات سياسي و اجتماعي ايران نيست، فقط براي روشن گردانيدن نقش و موقعيت احزاب بورژوازي، ناچار به بحث پيرامون حزب توده ايران خواهيم شد.

سردمداران احزاب ملي و گاه ملي - اسلامي (مانند حزب اراده ملي آقا سيدضياءالدين طباطبايي يزدي مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات آبادي) با همه ي اختلاف ظاهري و گاه اصولي كه با هم داشته اند، در يك نقطه مشترك بوده اند و آن ضديت با حزب توده ايران و شوروي ستيزي كور و خشن و ترويج يك فرهنگ و تاريخچه ي سراسر تهمت و افترا و وارونه سازي است.  خلاصه آن كه همه ي تاريخ و تاريخچه ي اين احزاب و گروه ها با چنين ويژگي همواره عجين بوده است.  بايد گفت كه همين تقلب ها و دشمني كور با رهروان راستين استقلال و آزادي ايران، در حد خود تأثير منفي در حيات سياسي و اجتماعي ايران گذاشت، تا آنجا كه موجب تسهيل و تثبيت سياست هاي استعماري در قالب نوين و نواستعماري شد . آنچه كه امثال ابوالفضل قاسمي و نويسندگان به ظاهر گمنامي مانند ناريا و دارو دسته خليل ملكي و بقاياي آن كه مانند رهبر خود در سراب ليبراليسم غوطه ورند و خيال مي كنند در رواق و صحنه مبارزه ملي ايستاده اند و نويسندگان ساواكي چون سرهنگ زيبايي و تيموربختيار كه درباره ي حزب توده ايران كتاب نوشته اند، نمودار روشني از كمك به زرادخانه هاي دروغ پراكني امپرياليسم و ايجاد هرج و مرج فكري است.  همه ي اين زهرپاشي هاي متنوع و گوناگون كه آخرين و پردامنه ترين آنها در نوشته هاي دارودسته ابوالحسن بني صدر و روزنامه ي ميزان و روزنامه ي مجاهد ديده شده است، موجب بسياري بدآموزي ها و گمراهي ها شد و تأثير زيانباري در بسياري از جوانان كه اشتياقي به اطلاع و يادگيري داشته اند، به جاي گذاشت و گروه كثيري از علاقمندان به مسائل سياسي و اجتماعي و تاريخي را گمراه كرد . آنها به جاي مراجعه به كتب و متون معتبري كه حزب توده ايران در آن به تشريح و تبيين نظرياتش درباره ي مسائل سياسي و اجتماعي پرداخته است به جزوه خواني(اين بلاي مهلك نسل جوان) و مقالات و جزوات پراكنده اي كه نويسندگان بورژوازي و(آن چناني) عليه حزب توده ايران نوشته بودند،گرايش و توجه كردند . گرايشي كه جز اغتشاش فكري و عصبيت و محدوديت هاي سياسي نتيجه اي به بار نمي آورد و ثمره ي آن، دورافتادن از راه و طريقه ي درست بررسي مسائل سياسي و اجتماعي است . آن چنان كه نگارنده تا ساليان دراز به علت پيروي از متد رديه خواني به آن دچار شده بود و حاصل آن جز بدبيني و عصبيت نبوده است.

در  کتاب «بررسي مختصر احزاب بورژوازي ليبرال ايران و... » با نقل مختصري از نطق ها و مقالات نوكران دربار مجلس و روزنامه ي اطلاعات، توضيح داده شد كه بانيان كاخ استبداد پس از سرنگوني و هزيمت ديكتاتور، به صورت آزادي خواهان دوآتشه و طلب كار و ستمديده ظاهر شدند و نتيجه ي چنين تظاهرات دروغين اين شد كه همان دادگستري رضاخاني باقي بماند مجازات كند و مباشرين و مأمورين عذاب و شكنجه ر ا » همان دادگستري رضاخاني باقي بماند و فقط اين قربانيان ، بانيان اصلي نظم رضاخاني و تمامي سيستم سياسي سلطنت دست نخورده برقرار بماند و مباشرين آن از تعقيب مصون و محفوظ باشند . اما نفرت روشنفكران و دانشگاهيان و كارگران آگاه از آنان باقي ماند و با محاكمه سرپاس مختاري بيشتر شد . دولت محمدعلي فروغي كه متعهد به حفظ سيستم سلطنت در خاندان پهلوي بود، زير فشار شديد افكار عمومي عده اي از مباشرين قتل هاي سياسي را دس تگير كرد و ركن الدين مختاري، مصطفي راسخ رئيس زندان قصر، پزشك احمدي ، ياورمحسن و جهانسوزي تحويل زندان شدند . محاكمه اين جنايتكاران در همان عدليه اي به عمل آمد كه سال هاي طولاني، صدرالاشراف،آخوند مكلا شده ي دوران رضا شاه و ايشان «هميشه اعليحضرت مي فرمودند اوامر خصوصي مرا با قانون مطابقت دهيد» متصدي آن بود و به گفته ي خودش بررسي صورتهروقت اراده ي ملوكانه تعلق بگيرد قانون اساسي را هم مي شود تغيير داد » هم خاضعانه جواب مي دادند جلسات دادگاه مأمورين زندان قصر كه در روزنامه ي ستاره ي سال هاي 1321 و22 منتشر شده است، روشن مي كند كه همه ي وزيران دادگستري رضاخاني و قضات و دادستان هاي وزارت عدليه از كم و كيف شكنجه و عذاب زندانيان مطلع بوده اند. ركن الدين مختاري رئيس نظميه و پزشك احمدي همين حقيقت را با چهره اي شرمنده بيان كردند و گفتند:

برويد آن بزرگ بزرگ ها را بگيريد. در مدت 7 سال كه بنده رئيس شهرباني بودم آقايان دادستان ها مي آمدند، مي ديدند، و پرونده ها را بررسي مي كردند. يك نفر تذكر نداد كه اين آدم پنج سال در زندان بوده چرا حبس بوده است، چرا قرار صادر نكرديد، اگر خلاف بود توقيف و حبس آنها، خودتان را محاكمه كنيد من مأمور دستورها بودم.**

به نوشته ي روزنامه ي باختر در مدت حكومت وحشت و ترور رضاخاني، تلفات زندان قصر بيش از بيست و چهارهزار نفر بوده است. 1 همه ي اين جنايات هولناك با اعدام پزشك احمدي ماست مالي شد و حبس و توقيف

ركن الدين مختاري با عفو ملوكانه و تأديه يك ميليون ريال مرحمتي محمدرضا شاه خاتمه پذيرفت . 2 به دنبال آن ،سال هاي متمادي مأمورين و جلادان رضاخان امثال صدرالاشراف، دكتر متين دفتري و سروري به وزارت و صدارت و سناتوري و رياست ديوان عالي كشور رسيدند و عجيب اين كه دكتر متين دفتري رهبر آزادي خواهان شد و براي آزادي انتخابات همراه دكتر مصدق در خيابان كاخ بست نشست و متحصن شد!

به هرحال سروصداي جنايات رضاخاني با محاكمه صوري و سطحي چند نفر مباشر خوابيد و مجلس سيزدهم كه دست پخت سردمداران رضاخان بود، علي رغم اعتراضات شديد توده ي مردم، به رسميت نشست و با آنكه سيماي سياسي تهر ان و شهرستان هاي بزرگ با انتشار روزنامه و برپايي اجتماعات و متينگ هاي سيار و ثابت رنگ و بوي آزادي گرفته بود، هيچ تأثيري در مصوبات فرمايشي مجلس سيزدهم نداشت و همه ي تلاش هاي رجال استخوان دار مجلس در اين بود كه مملكت در كام بلشويسم فرو نرود، و آنان بتوانند املاك و ثروت هاي چپاول شده را حفظ كنند!

همان طور كه اشاره شد، اعتراضات گسترده ي توده ي مردم براي لغو و ابطال انتخابات به جايي نرسيد و با پشت هم اندازي هاي محمد علي فروغي، وكلاي انتصابي دولت - كه از هر جهت با منافع استعمار انگليس داشتند، به نام نما يندگان مجلس سيزدهم تثبيت شدند و به سرعت «طي يك ساعت ونيم 166 اعتبارنامه خوانده و »تصویب شد. يعني هر اعتبارنامه در مدت چهل و هفت ثانيه .اين سرعت عمل (!) و شتاب زدگي در تاريخ پارلمان ايران حتي در دوره ي رضاشاه نيز سابقه نداشت»3 دولت فروغي پس از امضاي قراردادي در زمينه هاي دفاعي و اقتصادي با متفقين و افتتاح مجلس سيزدهم كناره گيري كرد و به پاس و پاداش خدماتي كه در تحكيم و تثبيت سيستم سلطنتي و استقرار ارتجاع توسط مجلس سيزدهم كرد، فوراً به وزارت دربار منصوب شد.

كابينه ي اول سهيلي چند ماهي دوام نكرد و كابينه ي قوام السلطنه نيز درگير يك سلسله زدوبندها و مخالفت و موافقت هاي متوليان مجلس سيزدهم شد و بالاخره در بلواي 17 آذر 21 ، معروف به بلواي نان تهران، سقوط كرد . تصويب نامه ي قوام السلطنه كه صدور موادغذايي و غلات را به خارج از كشور آزاد اعلام كرد، موجب قحطي و گرسنگي در تمام ايالات ايران شد و نيروهاي انگليسي همه گونه تسهيلات را براي صدور موادغذايي از مرزهاي جنوبي ايران به بازرگانان طماع و چپاولگر عرضه كردند . نتيجه آن شد كه قوت عمده ي مردم كه نان بود كمياب شود و آنچه به دست مردم مي رسيد قطعه خميري بود سياه و مخلوط با شن و خاك اره!

مجلس سيزدهم كه پناهگاه دزدان بود، دست غارتگران آمريكايي - انگليسي را در چپاول منابع ثروت و درآمد باز گذاشت و با تصویب لایحه «اختيارات دكتر ميلسپو» كه به نام «قانون سيزدهم ارديبهشت»  معروف شد. سرسپردگي و اطاعت خود را از امپرياليسم نشان داد . شومي اين اختيارات آن چنان بود كه روزنامه نگاران، اين نام مصوبه را «سیزده» عنوان مي كردند. به موجب اين لايحه، ميليسپو اختيارات وسيع عزل و نصب كارمندان وزارت دارایی  را داشت و نفوذ وی آنچان شد که «به قول خود او دولتی در دولت  در دولت ایران تشکیل داد».4 این مستشار  آمريكايي علاوه بر دريافت ساليانه 18هزار دلار و يك خانه ي مجلل و خرج سفره و هزینه رفت و برگشت به آمریکا و داخل کشوربه موجب ماده ي 8 لايحه ي تكليف مي كرد كه «دولت ایران قبل از آنکه راجع به كليه ي مسائل مالي اقدام يا تصميم بگيرد با رئيس كل دارايي مشورت خواهدكرد . رئيس كل دارايي حق حضور در جلسات هيئت وزيران و كميسيون هاي مجلس شوراي ملي را در مواردي كه امورمالي مطرح است خواهد داشت»5

ماده 9 «پرداخت يا انتقال وجوه عمومي،انتقال اموال دولتي تقليل يا الغاء ماليات ها و عوارض، با امضا وزير دارايي و با تصويب كتبي رئيس كل دارايي خواهد بود . هيچ نوع تعهد مالي به وسيله يا به نام دولت ايران بدون تصويب كتبي وزير دارايي صورت نخواهد گرفت».6 و از همه مهمتر برابماده 11« استخدام كارشناسان بيگانه و معاونين آنها براي خدمت در وزارت دارايي يا ادرات وابسته به امورمالي، فقط با تقاضا و پيشنهاد رئيس كل دارايي بوده و تمام آنها در مقابل وی مسئول خواهند بود».7 رئيس كل دارايي بايد براي ايجاد منابع درآمد تازه و تكميل حسن جريان ادارات و نظارت محاسبات و انتقال وجوه عمومي و صرفه جويي در هزينه هاي عمومي و توسعه اقتصاديات و رفاه كشور پيشنهادها و لوايح قانوني به دولت ايران تقديم نمايد . به دنبال اين استخدام امپرياليستي كه امور اقتصادي و مالي ملت ايران تحت سيطره دولت آمريكا درآمد، هيئت هاي مستشاري نظامي آمريكا براي كنترل ارتش و ژاندارمري و شهرباني سرهنگ شوارتسكف به سمت مستشار ژاندارمري و سرهنگ دوم توپمسون بون به معاونت و آقاي تيمرمن به مقام مستشار شهرباني و هيئت آمريكايي مركب از سرلشكر - س ريدلي و سرهنگ ف .ك دومن، سرهنگ توماس ماهوني به سمت مستشاران ارتش منصوب شدند».8

 اين مستشاران آمريكايي، در وحله اول تمام منابع و وسايل موجود در ايران را به نفع ارتش هاي آمريكا و انگليس مصادره كردند و سالهاي طولاني پس از خاتمه جنگ، سيطر ه ي اين مستشاران باقي ماند و ابعاد آن بيشتر شد .همكاران دكتر ميليسپو مأمور جمع آوري غله شدند و براي آنكه مايحتاج غذايي قشو ن هاي آمريكايي و انگليسي تأمين شود، به طرح جيره بندي و تحميل آن به ملت ايران پرداختند.

هوادارن دولت سهيلي كه عمده ترين آنها دارودسته ي سيدضياءالدين طباطبايي بودند، وجود اين مستشاران را براي استفاده از قانون وام و اجاره 9 موهبتي عظيم و استفاده از آن را براي جلوگيري از نفوذ كمونيسم ضروري مي دانستند. اين آقايان براي سوءاستفاده ي خود از انحصارات دولتي، (قماش، قندوشكر، لاستيك، رنگ، غله و خواربار) حضور استعمار علني و جنايت آشكار عاملين امپرياليسم آمريكا را با خطر موهوم كمونيسم توجيه مي كردند.

تأمين غله براي مصرف ارتش آمريكا و انگليس ، ايالات جنوبي و مركزي و تهران را با قحط و غلا مواجهه كرد. مأمورين دكتر ميليسپو به شدت از ورود گندم به تهران جلوگيري كردند و با اسكناسي كه از دولت ايران، بي حساب و ارزان دريافت مي كردند، به قدرت خريد بي سابقه اي دست يافتند و هرچه توانستند مواد خوراكي را توسط عوامل خود خريداري و از مرزهاي جنوب خارج كردند . دولت سهيلي برابر تصويب نامه اي، صدور بسياري از محصولات غذايي را از كشور آزاد ساخت و بدين ترتيب قحطي سال هاي 20 و 21 و به دنبال آن جيره بندي موادغذايي را اجباري كرد. ادامه ي اين وضع موجب تأسيس وزارت خواربار شد و آن افتضاح عظيم رشوه و ارتشاء و هديه و پيشكش به دارودسته ي سيدضياءالدين طباطبايي، لیدر حزب «حلقه» پيش آمد كه افشاي آن از طرف ليدر حزب حزب توده ايران و دكتر محمد مصدق در مجلس 14 از موارد عبرت آموز تاريخ است . در همين تاريخ روزنامه ي فرياد مي نوشت: « به ما نه چيت مي دهند، نه قند چشم خود را به نان خالي دوخته بوديم كه آن را هم نداده اند ».10 دولت شوروي كه زير بار جنگ، در تلاش تقلا بود، بيست و پنج هزار تن گندم به دولت ايران تحويل داد تا به مصرف ايالات شمالي و تهران برسد.

 مولفین کتاب «تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز» در مورد کمک شوروی به ایران می نویسد: «با وجود اینکه بار سنگين جنگ بر دوش شوروي بود، اين دولت در سال هاي جنگ كمك هاي چشم گيري به ايران كرد . شوروي ضمن اين سال ها، مقداري كالاي صنعتي و خواربار به ايران فرستاد . به سال 1943، هنگامي كه قحطي تهران را تهديد مي كرد، شوروي مقدار25 هزار تن گندم به ايران فرستاد».11

  در جاي ديگر به اين موضوع چنين اشاره شده است «هنگامي كه مردم فقير كشور ما در ميان شعله هاي قحطي و گرسنگي و بيماري مي سوختند و غله ي كشور از مرزهاي جنوبي و غربي ايران بيرون مي رفت، در آن روزهايي كه آگهي اداره ي غله به عنوان ناظر جمع آوري غله امضا مي كردند * و در اثر اقدامات «شبتن» مستشار انگليسي و«بيشاب» كرمانشاه را، كاپيتن خرابكارانه ي دكتر ميليسپو عامل سرشناس استعمارگر در پاي تخت كشور، ده ها نفر از گرسنگي تلف مي شدند، دولت شوروي كه سنگيني عظيم بار جنگ را بر دوش مي كشيد بيست و پنج هزار تُن گندم به ايران تحويل مي داد»12 مستشاران آمريكايي بعد از مدت ها چپاول خزانه و ماليه و محصولات كشور، در تاریخ 11/9/1321 براي اهالي تهران جيره غذ ايي تعيين  کردند و اعلام داشتند: «جيره بندي نان براي كارگران 800 گرم، مردم عادي 400 گرم و براي كودكان 200 گرم».13،

اين جيره بندي ها به تأسيس وزارت خواربار انجاميد و در كابينه ي سهيلي مسئوليت آن به سيدمحمد تدين واگذار شد.  شرح سوء استفاده هاي مالي و اختلاس و ارتشائي كه اين آخوند مكلا شده در پست وزارت خواربار مرتكب شد، در تاريخ ايران كمتر سابقه داشته است . بيشتر اين اختلاس ها توسط باند سيدضياءالدين طباطبايي رهبر حزب وطن و اراد ه ملي، و يگانه رجل ملي و اسلامي ! كه عمده ترين كار سياسي اش ضديت لجوجانه و هيستريك با حزب توده ايران بود، انجام مي شد. پرونده اين اختلاس و چپاولگري با كوشش دكتر مصدق در آخرين روزهاي مجلس دوره ي چهاردهم به دادگستري احاله شد. اما دادگستري كشور شاهنشاهي، كه همپالگي هاي مكلا شده تدين مقامات عاليه ديوانعالي كشور را در اختيار داشتند، رأي به برائت سيد محمد تدين دادند و علي سهيلي را نيز از اتهامات منتسبه مبري دانستند . در اين مورد روزنامه هاي آذربايجان نوشتند: با تبرئه تدین ملت ایران هیچگونه اميدي به هيئت حاكمه ندارد».14

----------------------------------------------------------------------------

*- نظر زنده ياد دكتر مصدق بر خلاف طرفداران فاشيسم بود . او حضور نيروهاي شوروي در ايران را موجب نجات مردم از در احمد آباد زير نظر مأمورين شهرباني بودم، هيچ روزي » : ديكتاتوري رضاشاهي مي دانست و در پاسخ پهلوي دوم نوشت نمي گذشت كه نگران پيش آمدي نباشم كه ورود دولت اتحاد جماهيرشوروي در صحنه سياست ايران سبب شد من و عده اي در از طرفي به موازات تثبيت وضع حاكميت توسط فروغي و سران ارتش، براي مقابله با جنبش كارگري و انقلابي، استعمار انگليس با مقدمه چيني به ظاهر ملي مقدمات ورود سيد ضياءالدين طباطبايي را به ايران فراهم كرد و سيد پس از ورود به ايران با درهم آميختن احساسات كاذب ميهن پرستي و ناسيوناليسم، با ظواهر اسلام و استفاده در سطح كشور «شعائر ملي» سطحي و مبتذل از آيات و احاديث مذهبي، كتابچه اي را در هزار ها نسخه به نام پراكنده كرد و روزنامه ي رعد امروز به طور پياپي هر روز قسمت هايي از آن را منتشر مي كرد.

**براي اطلاع بيشتر، نگاه كنيد به كتاب چهل سال در صحنه، خاطرا ت دكتر جلال عبده، جلد دوم، چاپ اول 1368 ، بخش ضمائم همان كتاب . دكتر جلال عبده دادستان ديوان كيفر كاركنان دولت بود و پرونده مأمورين متهم به قتل و شكنجه زندانيان دوران رضاشاه در آن ديوان رسيدگي شد . جلال عبده در خاطراتش موضوع تعقيب سرهنگ مختاري رئيس ك ل شهرباني رضاشاهي را نوشته است.

1- روزنامه باختر، شماره 202، ،مورخه 3/11/22

2- خواندني ها، شماره ي 375

3- ميرعلائي.اطلاعات، شماره ي 4716، 2/9/1320

4- گذشته چراغ راه آينده ، ص 161

5- همانجا

6-همانجا

7- همانجا

8-گذشته چراغ راه آينده، ص161

9-دولت آمريكا در تاريخ دوم مارس 1941 طرحي را در كنگره به تصويب رساند كه به موجب آن رئيس جمهوري آمريكا بنا به تشخيص خود، مي تواند براي دفاع از يك كشور بيگانه و براي حفظ منافع آمريكا،تمام تجهيزات و محصولات لازم را به آن كشور بدهد.

10-فرياد، شماره ي 21، 22/4/1322

11- تاريخ ايران از زمان باستان تا امروز،ص 481

*- متن اين آگهي توسط دكترمصدق بعدها در مجلس 14 در نطق مخالفت با اختيارات و حضور ميليسپو در ايران مطرح شد. سياست موازنه ي منفي، جلد اول، ص234

12- گذشته چراغ راه آينده است، ص 216

13- روزنامه ي اطلاعات، 11/9/1321

14- سیاست موازنه منفی،جلد اول ص384

Go Back

Comment