header photo

به کجا می رویم ؟

به کجا می رویم ؟

فردی را نمی توان یافت که دم از انسانیت و اخلاقیات و لزوم پای بندی بدان نزند ولی در عمل کمتر کسی خود را متعهد به مراعات آن چه می گوید ، می کند دوگانگی شخصیت و ناسازگاری گفتار و کردار وجه مشخصه اکثر ما ایرانیان است به راحتی دروغ می گوییم ، به زمین و زمان به ناروا و بی پر وا تهمت و افترا می زنیم از تمجید متانت ، تواضع ، خویشتن داری و صداقت سخن ها می گوییم اما در نیرنگ و خودنمایی و رفتار خشن به هیچ حد و مرزی قائل نیستیم با کتاب و نشریه علمی آشنایی نداریم ولی بی محابا خود را دانشمند می نمایانیم و طرف دار پروپا قرص علم و فرهنگ نمی توانیم نام چهار پنج نویسنده ی معاصر کشورمان را ذکر کنیم ، ولی برای اظهار فضل می توانیم چند بیت از اشعار حافظ و سعدی را دم بریده بدون آن که معنای آن را بدانیم ، ربط و بی ربط طوطی وار به مخاطبی که به چنگ می آوریم ، بگوییم چندی پیش فردی که خود را بزرگ محقق و پژوهشگر بی همتایی می داند ، می خواست برای خودنمایی و فضل فروشی ، انقلاب مشروطیت را تحلیل علمی نماید وی از زمین و زمان سخن ها گفت ولی از علی مسیو نامی نامی نبرد ، چرا که نمی دانست او کیست .... فردی که با سمت مدرس دانشگاه کاندیدای مجلس شده بود ، فقط نام دکتر مصدق را شنیده بود ، اما نمی دانست آن بزرگوار چه کارهایی کرده و در چه دوره ای از تاریخ معاصر کشورمان زندگی می کرد با یک فوق لیسانس جامعه شناسی صحبت می کردم ، ایشان نام دکتر امیر حسین آریان پور را نشنیده بود ... لغات از بار معنایی واقعی خویش تهی شده است هر روز خبر اختلاس های میلیاردی را می شنویم و همه را به پای توطئه دشمنان می نهیم هر چند در حرف ، اختلاس گران را محکوم می کنیم ، ولی در ته دل به زرنگی و هوشمندی آن ها غبطه می خوریم ای بسا خود را هواخواه استقرار جامعه ای ملی و دموکراتیک نشان دهیم ولی نه مفهوم واقعی حکومت ملی را می دانیم و نه معنای درست و علمی و عملی دموکراسی را طبعا راه و مسیر نیل بدان را نیز نمی دانیم وقتی مخالفمان را با حیلت ، با نظرات کج و معوج خویش با کاربست ترفند های غیر اخلاقی می خواهیم از میدان بدر بریم چه درکی از تغییر و سمت و سوی آن می توانیم داشته باشیم ؟ وقتی به حق و حقوق نزدیک ترین افراد در دور برمان احترام قائل نیستیم ، از یک جامعه ی آزاد و عدالت اجتماعی چه تصوری می توانیم داشته باشیم ؟ وقتی در همه ی زمینه ها خود را حق و دیگران را باطل و بی حق می دانیم و به هر قیمتی می خواهیم تمایلات و خواست خویش را به کرسی بنشانیم ، به چه نحو می توانیم در راه آزادی و علیه استبداد بکوشیم ؟

جامعه ی ما در حال فروپاشی است و ما بی آن که از عمق فاجعه ای که دارد اتفاق می افتد ، نگاهمان نه بسوی آنچه که در برابر دیدگانمان رخ می دهد ، بلکه رو بسوی آسمان است مدام بر سر هم می کوبیم و همدیگر را تخریب و تخطئه می کنیم ، اتحاد و همدلی را به شرطی می پذیریم که عالم و آدم بداند تک تک هر کدام از ما مرکز کائنات است و لاغیر ....

صادق شکیب

Go Back

Comment