آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

۱۰تصویر

کوربین ـ سیاست نو

جنبشی که جرمی کوربین در سیاست بریتانیا ایجاد کرد درس‌هایی بی‌شمار برای آموختن دارد، یکی از آنها را می‌توان این‌طور نوشت و توسعه داد: «آرمان‌ها، واقعی‌ترین اندوخته‌های کنشگران مردمی‌ند.»

یکم– دوسال پیش درست در چنین روزی جشن رادیکال‌ترین سوسیالیست‌های حزب کارگر بریتانیا بسیار فروتن و سر به زیر بود، گرچه هیچ کم نداشت. نام نماینده‌ای رادیکال، خوشنام و پرسابقه -جرمی کوربین- از طرف ۳۰تن از نمایندگان در آخرین لحظات و صرفا برای گرم کردن تنور انتخابات رهبری حزب کارگر وارد مبارزات انتخاباتی دورن-حزبی شد.

اندک زمانی نگذشت که کوربین با اصولی روشن و متمایز وآرامش و تمرکزی اصیل توانست ماهیتِ ماجرا را از یک رقابت درون حزبی به یک جنبش اجتماعی تغییر دهد. شمال و جنوب کشور با راهپیمایی‌های سیاسی مواجه بود که جمعیتی بیش از انتظار را به شنیدن حرف‌های یک سوسیالیست کهنه‌کار می‌آورد که خیال رهبری یکی از احزاب اصلی بریتانیا را داشت. کوربین میان شگفتی‌ها و شورمندی‌ها رهبر حزب شد. در این میان او درون حزب هم‌پیمانان بسیار محدودی داشت: دایان ابوت، جان مکدانل، کلایو لوئیس و … و لشگری از منتقدان و مخالفان سرسخت درون حزب که تمام این سال‌ها با نام «نوکارگر» پیرامون سبک نولیبرالی «تونی بلر» چشم‌اندازی جز پیشرفت انتخاباتی در چارچوب وضع موجود نمی شناختند.

دوم– پیروزی کوربین در انتخابات رهبری حزب که بر دوش جریان جوان و مردمی  شکل گرفت به زلزله‌ای سیاسی در بریتانیا تشبیه شد. اما زلزله‌ای دیگر- از جانب راست عوامگرا- در راه بود: همه‌پرسی ماندن و ترک اتحادیه اروپا که به برگزیت (یا برنامه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) شناخته شد. نکته کلیدی اینجا این بود که موضعگیری درقبال اتحادیه اروپا احزاب اصلی کشور را دوتکه می‌کرد. در میان محافظه‌کاران که در راس قدرت بودند نیمی خواستار استقلال بریتانیا از اتحادیه اروپا و نیمی خواستار ابقاء این کشور بودند. در حزب کارگر هم دیرزمانی جناح سوسیالیسم نقدهای شدید خود را به جهانی‌سازی بانکی و بوروکراتیکی که اتحادیه اروپا می‌پرورد، ارائه داده بود و همچنان در این حزب نگاه‌های انتقادی به این نهاد اروپایی زنده بود. اما پرچمدار جدایی این بار حزب کوچک یوکیپ بود که بر مبنای مهاجرستیزی و هویت‌طلبی و میهن‌پرستی عامیانه قصد داشت خط مشی سیاسی خود را تعمیق کند.

جرمی کوربین در مقام سوسیالیستی که انتقادات فراوانی به نهاد نولیبرالی اتحادیه اروپا داشت و در عین حال همه‌پرسی خروج از اتحادیه را در چارچوب مهاجرستیزی دست‌راستی‌ها خطرناک می‌یافت کارزار باقیماندن منتقدانه در اتحادیه اروپا را از جانب حزب کارگر رهبری کرد.

سوم– با پیروزی ایده ملی‌گرایانه خروج از اتحادیه اروپا که به‌ویژه طبقه متوسط و قشر تحصیلکرده و جوان را در ناباوری فروبرد، دیوید کمرون نخست وزیر وقت (از حزب محافظه کار) از سمت خود استعفا کرد. مخالفان کوربین در حزب کارگر که هرسو هراسیده و مشوش بودند فرصت را برای کنار زدن مهمان ناخوانده (کوربین) مغتنم شمردند و تلخ‌ترین مخاصمه‌‌ درون حزبی را در قالب یک کودتای پارلمانی پیش‌ساخته و منظم علیه جناح اقلیت سوسیالیست که رهبری حزب را در دست داشت، پیش بردند. اکثریت مطلق اعضای کابینه‌ سایه از سمت خود استعفا کردند تا کوربین قادر به اجرای وظایف حزب مخالف دولت نباشد،  بیش از ۸۰درصد نمایندگان حزب کارگر طرح عدم اعتماد به رهبری حزب را گذراندند. اتکای کوربین در این میان به جز اصول پایدار سیاسی و اخلاقی‌اش به دو نیروی اجتماعی حیاتی بود: هزاران جوانی که در قالب گروه مومنتوم بیرون درهای پارلمان  به استقبال و دلگرمی کوربین جمع شده بودند (در سایر شهرها نیز همزمان). و شماری از اتحادیه های اصناف از قبیل اتحادیه آتش‌نشانان یا برخی روسای اتحادیه‌های مشاغل (مانند مکلاسکی از اتحادیه‌ی فراگیر «یونایت») که از همراهان سنتی حزب کارگر بودند.

چهارم– سپتامبر گذشته پس از کشمکش‌های حقوقی و سیاسی فراوان در انتخاباتی مجدد بر سر رهبری حزب کارگر کوربین برای دومین بار توانست مسند رهبری این بزرگترین حزب بریتانیا را حفظ کند. اما حاصل این نزاع سنگین درونی این بود که حزب کارگر از همیشه کمتر حمایت عموم رای‌دهندگان انگلیسی را با خود داشت. چنین بود که تمام حرف و سخن‌ها بعد و قبل از این انتخابات رهبری این بود که تحت رهبری کوربین حزب کارگر در انتخابات عمومی از صحنه سیاسی بریتانیا یکسره حذف خواهد شد.

اما گویی کوربین و متحدانش درکی عمیق‌تر از تاریخ و کارزارهای اجتماعی-سیاسی داشتند و صرفا تاکید می‌کردند که نظرسنجی‌ها اهمیت چندانی ندارد، چون وقتی که مردم روی برگه‌ واقعی رای نظرشان را اعلام کنند هرگز حزب کارگر ناموفق نبوده و نخواهد بود.

پنجم –  پس از اعلام انتخابات عمومی زودتر از موعد از طرف نخست‌وزیر ترزا می، کارزار انتخاباتی کوربین با یک استراتژی  متهورانه مترصد جهشی بزرگ بود: نو کردن تصویر مردمگرای رهبر حزب که گویا زیر آوار ناسزاهای رسانه‌های زرد و خنجرهای کاسبان سیاست ایستاده بود، چهره‌ای درهم و غبار گرفته داشت اما راه برون رفت را با آرمان‌های سوسیالیسم می‌شناخت.

ششم–  در حالی که پیش‌تر برگزیده شدن ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده، جهان را غافلگیر و غمگین کرده بود. فاشیسم و نژادپرستی در اروپا از خفا بیرون آمده بود و چهره‌هایی رسمی یافته بود و برای بریدن پای مهاجران خاورمیانه‌ای از اروپا به تهییج افکار عمومی می‌پرداخت چنان که اتریش، فرانسه، بریتانیا، هلند و …از جمله اهداف این موج نژادپرستی و عوامگرایی بودند. کوربین اما تحلیلی خاص از ماهیت انحرافی این نژادپرستی داشت و راه حل سیاسیی برایش در سر داشت. راه حل کوربین نه تمایل به میانه روان و اعتدالگرایی انفعالی برای دفع شر فاشیسم، بلکه عبارت بود از بازسازی جناح چپ مردمی و عامه گرا. این خط مشی گوشزد می‌کرد که واژه «عوام» در نظر هیچ سوسیالیست اصیلی بار منفی ندارد، فقط فریب فاشیسم است که عوام را تبدیل به نیرویی بی‌شکل و بی‌ماهیت می‌کند.

 هفتم– چپ مردم‌گرا اما سد بزرگی برای ایجاد پیوند وسیع با مردم دارد: روزنامه‌های زرد و رسانه‌های تصویری مغرض که بنابر مطالعات منسجم (از جمله تحلیلی که محققین «مدرسه اقتصاد لندن» درباره هجمه هماهنگ رسانه‌ای علیه جرمی کوربین ارایه کرده است)؛ یعنی همان چیزی که همواره لیبرال دموکراسی غرب را بازیچه‌ سرمایه و رسانه کرده است.

هشتم– کارزار انتخاباتی حزب کارگر به شیوه سنتی خانه به خانه و بی‌وقفه پیش رفت. و مزیت ۱۵درصدی حزب محافظه کار – بنابر نظر سنجی‌ها- بطور معنی‌داری کم می‌شد. این‌بار این شیوه‌ سنتی اما، ارتشی از جوانان تازه‌نفس و مومن به آرمان‌های سیاسی سوسیالیسم را پشتوانه‌اش داشت.

نهم– مانیفست: نقطه عطف مبارزه انتخاباتی حزب کارگر را باید انتشار مانیفست انتخاباتی حزب (یا برنامه دولت کارگر) دانست که برای نخستین‌بار در دهه‌های اخیر، روشن و بی‌تعارف راه‌حلی بدیل برای وضع موجود ارایه می‌کرد، راه‌حل مانیفست حزب مبتنی بر حذف شهریه دانشگاه‌ها، ایجاد نظام ملی آموزش رایگان، افزایش چشمگیر بودجه نظام سلامت، آزادی عمل به شوراهای شهرها و مناطق برای مواجهه با مسایل محیطی و منطقه‌ای، ملی کردن راه‌آهن، تقویت بنیه مالی و امکانات نیروهای خدماتی مانند پلیس و آتش نشانی، توقف روند خصوصی‌سازی مالکیت نهادهای عمومی و سرمایه گذاری در زیرساختهای توسعه برای ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی است.

پرسش معمول این است که بودجه چنین برنامه‌های هنگفتی از کجا تامین خواهد شد. بدون وارد شدن در جزییات بیشتر می‌توانیم بگوییم که ایجاد بانک حامی سرمایه‌گذاری (مشابه آنچه بر اساس آن بسیاری از شرکت‌های خصوصی استقراض و سودجویی می‌کنند) و افزایش مالیات پُردرآمدترین قشر اجتماع عمده ترین منابع تامین بودجه برای این طرح‌های سوسیالیستی به شمار می‌روند.

دهم– پس از پایان رای‌گیری در روز هشتم ماه جون و آغاز شمارش آراء به نظر می‌رسید نتایج از پیش‌بینی خوشبین‌های حزب کارگر هم بهتر بود. جرمی کوربین برخلاف تمام منتقدانی که منتظر از دست‌دادن تعداد قابل توجهی از کرسی‌های پارلمانی کارگر بودند توانسته بود با «جنبشی کردن انتخابات» بسیاری از کرسی‌های مرزی را از دست محافظه‌کاران خارج کند. مجموع ۳۰کرسی نمایندگی تازه را به اندوخته پارلمانی حزب کارگر اضافه کند. این بزرگترین افزایش سهم رای از زمان جنگ‌جهانی دوم به شمار می‌آمد و منجر به این شد که حزب محافظه‌کار اکثریت را در مجلس از دست بدهد و اصطلاحا به وضعیت «پارلمان معلق و متعادل» منجر شود. وضعیتی که یا نیاز به ائتلاف‌های شکننده بین احزاب را ضروری می‌کند یا تشکیل یک دولت اقلیت که در آن میان حزب کارگر با توجه به افزایش رای و کرسی در مقابل حزب محافظه کار که با کاهش کرسی‌ها مواجه است، می‌تواند خود را گزینه‌ای مستعدتر برای رهبری سیاسی کشور ارائه کند.

طرح دقیق استراتژی در سیستم دموکراسی پارلمانی بریتانیا البته ظرایف و ملاحظات فراوانی را می‌طلبد، اما به نظر می‌رسد کوربین یک بار دیگر می‌داند که چه می‌کند، او به ائتلاف شتاب‌زده با احزاب دیگر بی‌میل است. رویِ مانیفستی رادیکال، صریح و سوسیالیستی -که تمایزی قاطع با وضع موجود را ترسیم می کند- ایستاده و به آن ایمان دارد. براین اساس، او مترصد است تا دولت شکننده اقلیت محافظه‌کاران و دست راستی‌ها روند کاهش محبوبیت‌اش را به‌طور طبیعی طی کند تا دولت حزب کارگر پرچم سیاستی سوسیالیستی و صلح‌طلب و گسترده را به مثابه بدیلی جدی برای وضع موجود بر راس دولت بنشاند.

منبع: میدان

Facebook
Telegram
Twitter
Email