آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

یادی از جنبش دمکراتیک 21 آذر

شهید حسین جودت

 « تا زمانی  که انسان ها نتوانند هر جمله ، هر گفته و هر وعده ی اخلاقی ، مذهبی ، سیاسی و اجتماعی را بکاوند و در پشت  آن ها منافع این یا آن طبقه را تشخیص دهند ، همیشه در سیاست قربانی عامی فریب و خود فریبی خواهند بود »   لنین

روزی که حکومت ملی در آذربایجان تشکیل یافت برنامه خود را که بر پایه برنامه فرقه دموکرات آذربایجان تنظیم یافته بود به مجلس ملی تقدیم کرد . برچیدن دستگاه پوسیده دولت و شالوده ریزی سازمان نوینی بر پایه دموکراتیک ، نزدیک کردن دستگاه دولتی به مردم و شرکت دادن مردم در امور اداره کشور از راه انجمن های ایالتی و ولایتی در راس مسائل مطروحه در برنامه قرار داشت .

به طوری که بلافاصله پس از تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان پس از تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان طی نخستین بیانیه فرقه تصریح شده بود مردم آذربایجان می خواستند در درون ایران و به شرط مراعات کامل استقلال و تمامیت ارضی ایران کارهای خود را به دست گرفته ، فرهنگ ملی را از وضع اسفناک موجود به وضع مترقی و معاصر در اورند ، زبان آذربایجانی در مدارس تدریس شود و به همراه زبان فارسی رسمیت دولتی داشته باشد ، خالصه جات دولتی و اراضی متعلق به ملاکین مرتجعی که در خارج از آذربایجان به سر می بردند به دهقانان واگذار گردد .

شعارهای بیانیه و برنامه دولت ملی با توجه به تناسب نیروهای طبقاتی در درون کشور و در عرصه بین المللی تنظیم شده بود تا کلیه نیروهائی که در وضع آن روز برای دفع حمله ارتجاع و احیاء آزادی های مصرح در قانون اساسی و استوار ساختن پایه های دموکراسی آمادگی داشتند در جنبش شرکت ورزند .

یاد آوری می کنیم که مقارن پایان جنگ دوم جهانی اقتصاد ایران با دشواری های جدی روبرو بود . در صنعت و کشاورزی بحران به چشم می خورد ، میلیسپو (مشاور امریکایی ایران در امور مالی – نویدنو)وضع مالی کشور را درهم ریخته بود . برای آن که زمینه را برای تحمیل وام های اسارت آور فراهم سازد ، بیکاری و گرسنگی توده ها ی زحمت کش شهر و روستا را تهدید می کرد .

هیئت حاکمه ی خیانت پیشه ایران به جای آن که در اندیشه رفع مشکلات اقتصادی و مقابله با بحران و بی کاری باشد نیروهای خود را برای سرکوب مردم و پایمال ساختن اندک آزادی که احزاب ، اتحادیه ها و دیگر سازمان های دموکراتیک به دست آورده بودند بسیج می کرد . صدرالا شرف دشمن خونی دموکراسی ، برخلاف قانون و علیرغم اعتراض شدید نمایندگان توده و گروهی دیگر از نمایندگان مجلس از آن جمله دکتر مصدق ، در راس حکومت قرار داشت . در آن موقع ارتش و ژاندارمری با شگاه های حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی را اشغال کرده بودند ، عده ای از فعالین حزب در زندان و ده ها تن از افسران جوان میهن پرست در تبعید به سر می بردند . برای مقابله با چنین وضعی بود که در 21 آذر 1324 توده های زحمت کش آذربایجان به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان به پا خاستند و حکومت ملی تشکیل یافت .

فرقه دموکرات آذربایجان همواره براین نکته تکیه می کرد که در راه احیاء قانون اساسی گام به میدان نهاده و خواستار آن است که در چارچوب این قانون از طریق انجمن های ایالتی و ولایتی خودمختاری خلق های ایران تامین گردد . چنان چه این انجمن ها از اختیارات لازم برخوردار باشند می توانند به همه کارهای ادارات دولتی نظارت کرده ، در مورد مسائل مالی ، فرهنگی و بهداشتی محل مستقلا تدابیر جدی اتخاذ نمایند . طبق قانون اساسی باید این حق به همه خلق ها و استان های ایران داده شود .

طی مذاکراتی که میان دولت قوام و نمایندگان جنبش آذربایجان صورت گرفت اعضاء دولت قوام به استناد قانون اساسی می کوشیدند مسئله را با سفسطه دگرگونه ساخته ، تقسیم اراضی را مباین قانون اساسی قلمداد کنند . نمایندگان آذربایجان توضیح می دادند که مواد مهم قانون اساسی ، موادی که ناظر به حقوق مردم است ، به فراموشی سپرده شده و برخی از مواد آن برای تامین دیکتاتوری رضا شاه تغییر یافته است ، توضیح می دادند که مردم آذربایجان به همراه آزادی خواهان ایران برای  برانداختن استبداد قیام کرده ، قانون اساسی را به وجود آوردند . اما ارتجاع طی نیم قرن آن را مسکوت گذاشته و به وسائل گوناگون خلق را از حق حاکمیت محروم ساخته است ، اینک مردم آذربایجان می خواهند با جنبش دوم آم حق را احیاء کنند . قانون اساسی پس گرفتن اراضی از دست غاصبان و واگذاری این اراضی به دهقانان و کشاورزان را منع نکرده است . دولت نیز برای همرنگ شدن با آذربایجان باید کار تقسیم اراضی را در همه ی استان ها و شهرستان ها عملی سازد .

شاه هنگامی که مجبور شد چهره ی خود را زیر ماسک اصلاحات پنهان سازد در کتاب “انقلاب سفید ” چنین نوشت : «در زمان خانخانی گذشته رفتاری که در برخی موارد با این رعایا می شد واقعا غیر انسانی و وحشیانه بود ، بسیار اتفاق می افتاد که خان های محلی مستقیما یا به وسیله مباشرین و ایادی خودشان رعایا را می کشتند یا در چاه ها حلق آویز می کردند و گاه نیز این رعایا مجبور می شدند تحفه های انسانی نزد ارباب ببرند . »

این سئوال مطرح می شود مگر ذوالفقاری ها که به دستور شاه و به دست ستاد ارتش برای سرکوب جنبش دهقانان آذربایجان مسلح می شدند جزء این خان ها نبودند ؟ مگر روسای عشایر که در سراسر کشور برای سرکوب جنبش دموکراتیک خلق و اتحادیه های کارگری مسلح می شدند جزء این خان ها نبودند ؟ مگر رفتار مباشرین دربار پهلوی وژاندارم ها با دهقانان املاک مغضوبه رفتار واقعا انسانی و وحشیانه نبود ؟ مگر دولت های مورد اعتماد شاه ، صدرها ، ساعدها ، حکیمی ها نبودند که ژاندارم ها را به دستور شاه و تحت فرمان شوارتسکف ( مستشار امریکایی ژاندارمری ایران – نویدنو)به جان و مال و ناموس دهقانان آذربایجان مسلط می کردند ، و به داد خواهی انان کوچکترین توجهی نداشتند ؟ پاسخ همه ی این ها روشن است . دهقانان آذربایجان برای پایان دادن به ستم گری خان ها به پا خاستند و حق خود را گرفتند و اراضی آن ها را به اراده خویش تقسیم کردند .

این حقایق تاریخی بیانگر این واقعیت انکار ناپذیر است که خواست و هدف جنبش دموکراتیک 21 آذر استقرار اصول آزادی آن هم نه تنها در آذربایجان بلکه در سراسر ایران بوده و همین امر است که بیم و هراس امپریالیسم ، شاه ، فئودال ها و مالکین بزرگ را بر می انگیخت و به همین مناسبت است که علیرغم زوزه های ارتجاع و دروغ پردازی های روزنامه هائی مانند اطلاعات و کیهان ، طبقات و قشرهای میهن پرست و آزادی خواه در سراسر ایران و در درجه اول طبقه کارگر از جنبش 21 آذر پشتیبانی می کردند و خواستار آن بودند که اصلاحات دموکراتیک آذربایجان در نقاط دیگر نیز انجام پذیرد . عقب نشینی ارتجاع در سراسر ایران نیز با این که موقت بود و جنبه مانور داشت موید این حقیقت است .

تقسیم رایگان اراضی خالصه و املاک مالکین مرتجع میان دهقانان ، به کار انداختن کارخانه ها ، اقدامات جدی برای پیش رفت فرهنگ ، بهداشت ، آموزش و پرورش ، تاسیس دانشگاه ، اقدامات جدی برای آبادی شهرها ، مبارزه با بیکاری ، تنظیم و اجرای قانون مترقی بیمه و کار ، تامین برابری حقوق زنان با مردان ، آن رشته اقداماتی است که در مدت کوتاه یک سال به دست حکومت ملی به عمل آمد و ارتجاع ایران بی شرمانه آن را ” نقشه های شوم ” می خواند .

اهمیت و عظمت این اقدامات هنگامی روشن می گردد که وضع مشخص آن زمان و مشکلات فراوانی که در برابر حکومت ملی قرار داشت مورد توجه قرار گیرد . زیرا علاوه بر ارتجاع و امپریالیسم که با تمام قوا علیه جنبش به توطئه های گوناگون دست می زدند حکومت ملی از لحاظ کمبود کادرهای مورد اعتماد با سواد و کاردان بسیار در مضیقه بود و روشن است که این مشکل در مدت یک سال نمی تواند از میان برداشته شود .

یکی از مسائلی که از طرف حکومت ملی آذربایجان مطرح شد مسئله ی خودمختاری ملی و از آن جمله مسئله ی زبان بود . روشن است که پیش رفت فرهنگ هر ملتی با زبان مادری آن ملت بستگی دارد .

نمی توان به این مسئله سرسری پرداخت و به آن اهمیت نداد . مردم آذربایجان قرن ها است به زبان آذربایجانی سخن می گویند و هیچ گونه دلیلی وجود ندارد برای آن که از زبان مادری ، از زبانی که با شیر مادر عجین شده دست برداشته ، به زبان دیگری ولو به زبان شیرین فارسی سخن گویند . منع تحصیل به زبان مادری جنایت است و تنها عناصر جاهل و مغرض می توانند تدریس زبان های ملی را موجب تجزیه ایران قلمداد کنند . یک نظر اجمالی به کشورهای کثیرالمله ی جهان نشان می دهد که هر قدر برابری حقوق ملت ها در درون این کشورها بیشتر مراعات گردد ، اتحاد آن ملت ها محکم تر خواهد بود .

حزب ما در عین دفاع پیگیر از برابری حقوق ملت ها و اقوامی که جمعیت کشور ایران را تشکیل می دهند علیه کلیه ی مظاهر ناسیونالیسم و شوینیسم مبارزه می کند . این ارتجاع است که می کوشد ناسیونالیسم کوته نظرانه و تجزیه طلبانه را برای ایجاد تفرقه در صفوف نیروهای ضد امپریالیستی و تضعیف آن ها مورد استفاده قرار دهد . ناسیونالیسم بورژوائی در جهان امروز به سلاح مرتجع ترین محافل امپریالیسم و میلیتاریسم بدل گردیده است ،  قبرس را در نظر بگیریم ، کمونیست های این جزیره اعم از یونانی یا ترک زبان به همراه  همه ی کمونیست ها و مردم آزادی خواه و صلح دوست جهان از استقلال و تمامیت ارضی جزیره دفاع می کنند و این مرتجع ترین عناصر ترک یا یونانی هستند که به همراه امپریالیسم برای تجزیه جزیره و محو استقلال آن می کوشند . کردستان عراق را در نظر بگیریم . کمونیست های کرد و عرب به همراه همه ی میهن پرستان عراق طرفدار برابری کامل حقوق کردها و عرب ها و اتحاد برادرانه ی آ ن ها در داخل کشور عراق اند و این عناصر ناسیونالیست مرتجع کرد و عرب هستند که به تفرقه دامن می زنند و با الهام گرفتن از امپریالیسم و دستیارانش می کوشند مسئله ی ملی را از مسائل اجتماعی دیگر جدا کرده ، آن را مافوق مبارزه ی طبقاتی قرار دهند .

مارکسیسم _ لنینیسم در عین توجه به اهمیت ویژه مسئله ی ملی آن را مسئله ای مجزا از مبارزه طبقاتی نمی داند . کمونیست ها هنگام تنظیم سیاست خود در مسئله ی ملی هم ضرورت پایان دادن به ستم و تبعیضات ملی را در نظر می گیرند و هم منافع طبقاتی پرولتاریا .

ارتجاع ایران و به همراه آن برخی عناصری که خود را جزء مخالفین رژیم ضد ملی و ضد دموکراتیک ایران جا می زنند می کوشند چنین وانمود سازند که تقاضای خودمختاری ملی ، تحصیل به زبان مادری و رفع ستم و تبعیضات ملی با تمامیت ارضی و وحدت خلق های ایران منافات دارد ، آن ها بدین وسیله می کوشند عمل جنایت کارانه ی سرکوب جنبش دموکراتیک خلق های ایران را زیر پرده دفاع از تمامیت ارضی پنهان سازند .

زندگی ، فعالیت و جانبازی مردانه ی روزبه ها ، سیامک ها ، حکمت جو ها ، فریدون ابراهیمی ها ، قاضی ها و کلانتری ها گواه بر آن است که پرشورترین میهن پرستان و مدافعین پیگیر استقلال و تمامیت ارضی ایران در صفوف حزب توده ایران و سازمان آن در آذربایجان ، فرقه دموکرات آذربایجان متشکل شده فعالیت می کنند .

فرقه دموکرات آذربایجان در گفتار و کردار علاقه ی تزلزل ناپذیر خود را به استقلال و تمامیت ارضی ایران ثابت کرده است . شادروان پیشه وری طی سخنرانی ها و نوشته های متعدد خود همواره روی این نکته تکیه می کرد که فکر جدائی از ایران یا دادن یک وجب از خاک ایران به کشور دیگری در میان نیست ، خواست مردم خودمختاری ملی است . وی ضمن افشاء توطئه های امپریالیستی با اشاره به گفتار رادیو آنکارا چنین گفت : ” ایران باید به یک کشور تمام معنی دموکراتیک مبدل گردد و این رژیم بدون جنگ و خون ریزی در سراسر ایران تحقق پذیرد . اکنون ما در عین حفظ آزادی ملی خود به سوی این هدف رهسپاریم . ما هزاران دلیل و برهان در دست داریم برای آن که در داخل ایران شریک سرنوشت ملت ایران باشیم ، خاطر ترک ها و دیگر دایه های مهربان جمع باشد ، آذربایجان در فکر جدا شدن از ایران نبود ه و نخواهد بود ، ولی به دست خود ، خود را اداره خواهد کرد ” .

احزاب کمونیستی و کارگری –  به طوری که ضمن سند مصوب کنفرانس جهانی احزاب کمونیستی و کارگری تصویب گردیده است – ” به عنوان احزاب طبقه ی کارگر و همه ی زحمت کشان در عین حال پرچمدار منافع واقعی ملی هستند ، بر عکس این طبقات ارتجاعی اند که خائن بر این منافع اند . بزرگ ترین خدمتی که احزاب کمونیستی در کشورهای سرمایه داری به امر سوسیالیسم و انترناسیونالیسم پرولتری می کنند ، به قدرت رساندن طبقه کارگر و متحدین اوست” .

هئیت حاکمه ی ایران که تحکیم جنبش دموکراتیک آذربایجان را با محو و اضمحلال خود یکسان می دانست به اشاره و پشتیبانی امپریالیست های امریکا و انگلیس و به بهانه ی انجام انتخابات که بنابر اعتراف شاه “همواره با انواع تقلب ها ، سوء استفاده ها ، تهدیدها و تطمیع ها همراه ” است به اعزام واحدهای ارتش و سرکوب وحشیانه جنبش اقدام کرد و حبس و تبعید ، غارت و کشتار را برای ادامه ی اسارت خلق به کار انداخت و این جنایت ها را “نجات آذربایجان “نام نهاد .

تردیدی نیست که روز نجات آذربایجان خواهد رسید و آن روزی خواهد بود که همه مردم ایران دست در دست یک دیگر رژیم ضد ملی و ضد دموکراتیک کنونی را براندازند .

منبع :  دنیا ، نشریه ی سیاسی و تئوریک کمیته مرکزی حزب توده ایران

سال اول ( دوره سوم ) شماره 6 آذرماه 1353

نویدنو برای اطلاع بیشتر نسل جوان مفاد قانون انجمن های ایالتی و ولایتی را به نقل از قانون اساسی مشروطه تقدیم می کند :
«در خصوص انجمن‌های ایالتی و ولایتی

اصل نودم: در تمام ممالک محروسه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به موجب نظامنامه مخصوص مرتب می‌شود و قوانین اساسیه آن انجمن‌ها از این قرار است.

اصل نود و یکم: اعضای انجمن‌های ایالتی و ولایتی بلاواسطه از طرف اهالی انتخاب می‌شوند مطابق نظامنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی.

اصل نود و دوم: انجمن‌های ایالتی و ولایتی اختیار نظارت تامه در اصلاحات راجعه به منافع عامه دارند با رعایت حدود قوانین مقرره.

اصل نود و سیم: صورت خرج و دخل ایالات و ولایات از هر قبیل به توسط انجمن‌های ایالتی و ولایتی طبع و نشر می‌شود.»

Facebook
Telegram
Twitter
Email