هفتمین سفر سندباد
به یاد دکتر پرویز شهریاری، پدر ریاضیات نوین ایران
(۱۳۹۱- ۱۳۰۵)
پیش درآمد (۱)
پس از اندک زمانی دریافتم که من نیز از زمره ی آنانم که خواب خوش بشریت را برمی آشوبند. (هبل)
خورشید، تازه بال برکشیده است که زنگ در خانه به شیون آغاز می کند: سکوت ناگزیر بامدادی را چه کسانی برآشفتهاند؟ در میانه ی راهرو اما نگاههای پرسش آمیز استاد سال- خورده و بانوی پرستار او در هم گره میخورند. آن گاه زن میرود و از پشت در کوچه، بلند بلند میپرسد:” کیه؟” – با استاد کار داریم!
استاد که این همه را شنیده است می رود و در کوچه را به آرامی میگشاید: سه پاسدار نخراشیده با ریشهای برآمده و چهرههای خشم گین پشت در کوچه ایستادهاند. نآگاه، یکی از این هر سه با اندامی فربه و شکمی برآمده پیشتر میرود و تا استاد بلند بالا در خانه را فروبندد، پای راستش را که پوتین ارتشی برآن سنگینی میکند میان در میگذارد. استاد برای لحظاتی به کشتارهای زنجیره ای که تا آن هنگام چندین قربانی گرفته بودند میاندیشد و در مییابد که این بار پستا (نوبت) اوست. و بی که خود را ببازد میپرسد:” چه کار دارید؟…