بمب اتمی اتحاد شوروی
جولیتو کیزا/ ا. م. شیری
۲۴ ژوئیه سال ۱۹۴۵ هاری ترومن طی گفتگوی کوتاهی به استالین اطلاع داد که هم اکنون ایالات متحده آمریکا «یک سلاح انقلابی فوقالعاده پر قدرتی» را با موفقیت آزمایش کرد.
او این کار را با لحن مغرورانه، اما خوب تمرین شده و تقریبا گذرا انجام داد، او کاملا آگاه بود، که رویداد سه روز قبل در میدان آزمایش آلاماگوردو(Alamogordo) روند تاریخ جهان را تغییر خواهد داد. او که از چند روز پیش استالین را میشناخت- هنگام دیدار در پوتسدام واقع در حومه برلین- ترومن پس از مرگ روزولت به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا رسیده بود، و، البته، از قدرت و هشیاری مصاحبش بسیار خوب آگاهی کسب کرده بود. بعقیده برخی منابع، این اظهارات با چرچیل توافق شده بود، بخصوص، برای اینکه واکنش استالین را مشاهده نمایند. هر دو میخواستند سطح اطلاع رهبر اتحاد شوروی در باره این مسئله را آزمایش کنند.
اظهارات ترومن در اصل یک تهدید بود: «میدانید، از حالا به بعد گفتگوی ما متأثر از توازن قوا، مطلقا متفاوت از آنچه که در یالتا بود، ادامه خواهد یافت». «دیپلوماسی اتمی» شروع شد. سخنان ترومن واقعا هم بدقت برگزیده شده بود، اما ویژگی سلاح را پنهان نمود. او در این باره که سخن از بمب، از بمب اتمی در میان است، چیزی نگفت. او میخواست این فکر ساده و تند را به طرف صحبت خود القاءکند: «از امروز ما دست بالا را داریم». و، البته، مطمئن بود، که این، یک برتری بزرگ است و مدت طولانی، شاید برای همیشه، دوام داشته باشد. استالین خونسرد بود. سؤال نکرد و توضیح نخواست. اما اهمیت سیاسی و نظامی گفتههای وی را درک نمود. هنگامی که جلسه قطع شد، او که وضعیت را درک نموده، بلافاصله متوجه شده بود، که غرب قصد دارد «نرخها را بالا ببرد»، خطاب به ویچسلاو مولوتف، وزیر خارجه خود، با صدای بلند گفت: «آنها در همه حال، نرخ را بالا بردند… باید همین امروز با کورچاتوفصحبت کنیم و به وی بگوئیم که لازم است کار ما را تسریع نماید». بعید نیست، که در آن لحظه استالین حتی بیشتر از آنچه که مولوتوف تصور میکرد، اطلاع داشت.
واقعا هم، ۱۶ ژوئن، هشت روز قبل از گفتگو با ترومن، کلائوس فوکس، فیزیکدان آلمانی، کمونیست و یکی از شرکت کنندگان پروژه «منهتن»، هنگام انفجار در آلاماگوردو شخصا حضور داشت و پس از این، در ۱۹ ژوئن گزارش مبسوطی در سی و سه صفحه حاوی شرح سلاح هستهای- جزئیات سازه و عملکرد آن- را که او شخصا مشاهده کرده بود، به مسکو فرستاد. آنچه که ممکن بود استالین نداند، این بود که مشاهده مستقیم و بلاواسطه آن شکاف عظیم منجر به جدایی روسیه از آمریکا فقط بعد از ۱٣ روز امکانپذیر خواهد بود و ۶ و ۹ اوت دو شهر ژاپنی هیروشیما و ناکازاکی در مدت چند ثانیه نابود خواهد شد.
تحقیقات اتمی اتحاد شوروی در آن زمان که در مقابل استالین قرار گرفت، هزاران مایل از حل مسئله فاصله داشت. در سالهای ٣٠ در عرصه اتمی تحقیقاتی بعمل آمد، اما، گذشته از آنچه که حوادث چگونه گواهی میدهند، تخصص دانشمندان روسیه بسیار عالی بود، در آستانه جنگ جهانی دوم مسکو میتوانست عمدتا به دانشکده مطالعات رادیولوژی لنینگراد تحت رهبریآبرام ایوفه تکیه کند. البته، رهبری سیاسی کشور، رهبری رده بالای حزب کمونیست، ضمن پیشبرد جنگ، توجه خود را روی تسلیحات غیرهستهای، به حل مسئله تجهیزات و تانکها متمرکز کرده بودند. آنها در فکر تسلیحات جدید نبودند. آنها عمدتا از دانشمندان خود میخواستند توجهشان را روی فنآوریهای رهگیری، به سمت تکامل سریع حفاظت در مقابل مینهای دریایی، به ساخت کشتیهای نظامی، به بهسازی فنآوری نظامی زمینی معطوف نمایند. ایده «بمب اورانیومی» (این اصطلاح آن وقتها رایج بود) مطرح شد، اما هیچ اولویتی به مطالعات در این باره داده نشد.
فاجعه ارتش اتحاد شوروی در نخستین ماههای جنگ، عواقب انتقال سریع مؤسسات صنعتی عمده و بنیادهای طراحی و مطالعاتی از مکانهای آشنای آنها در بخش اروپایی اتحاد شوروی به شرق و شمال کشور نیز مزید بر علت بود. رهبران، دانشمندان، متخصصان فنی، کارگران همراه با کارخانهها، آزمایشگاهها و تجهیزات در سردرگمی بزرگی نقل مکان میکردند. ارتباط موجود میان آنها با مشکل مواجه شد و اغلب، هفتهها و ماهها بنوعی قطع میشد. بعنوان مثال، ایوفه همراه با پرسنل و دانشکده خود از لنینگراد به شهر قازانمنتقل گردید. بر اساس اسناد اخیرا باز شده آرشیو اتحاد شوروی معلوم میشود، که در مورد مسئله اتمی در پائیز سال ۱۹۴۱ به رهبری حزب، اساسا به استالین گزارش شده بود. گزارش را لاورنتی بریا زمانی که کمیساریای امور داخلی، عالیترین رهبر همه خدمات ویژه اتحاد شوروی بود، ارائه نمود. بر اساس گزارش بریا معلوم شد، که در انگلستان و ایالات متحده تحقیقات پیشرفته در مورد استفاده نظامی از اتم انجام میشود. اطلاعات را «مأمور اطلاعاتی از انگلستان» بدست آورد و در خصوص احتمال ساخت تجهیزات انفجاری با استفاده از نیروی اتم، و در این باره، که «تأثیر استفاده از آنها تقریبا هزار برابر بیشتر است از تأثیر بمب غیراتمی هموزن آن»، توضیح داد. هیچگاه شخصیت مأموری که این اطلاعات را به اتحاد شوروی داده بود، افشا نشد، اما از نظر مسکو محتوای گزارش او کاملا مطمئن و بسیار قابل ملاحظه بود.
در پرتو این اطلاعات، گئورگی فلروف- فیزیکدان و آکادمیسن در ماه آوریل سال ۱۹۴۲ نامه هشداردهندهای به استالین نوشت و اطمینان داد، که چرخش بسوی تحقیقات اتمی ضرورت دارد. فلروف از مدتها قبل یقین داشت، که آلمانها در راه ساخت «بمب اورانیومی» گام برمیدارند. علاوه بر آن، او به این نتیجه رسید، که نه تنها آلمانها، حتی انگلیسی- آمریکاییها نیز در همین سمت حرکت میکنند: این واقعیت سکوت عجیب همه مجلات عمده علمی در باره توسعه فیزیک اتمی طی سالهای اخیر او را به شک انداخته بود. تصور میکرد، که این سکوت نشانه انجام مطالعات محرمانه است.
همه اینها ثابت میکند، که استالین قبل از اعلام ترومن بنوعی در جریان وجود طرح اتمی غرب قرار داشت. و به همین ترتیب، وضعیت نظامی و فنی اتحاد شوروی را، شاید، حتی احتمال تهدید نظامی را بروشنی درک میکرد. بگونهای که ما میدانیم برنامه حمله اتمی به شهرهای روسیه و نابودسازی میلیونها انسان تنظیم شده بود، و اساس این آمادگی دقیقا سلاح جدیدی بود، که ترومن از آن سخن گفت. احتمالا، بخاطر نامه فلروف بود که نگرانی واقعی شدت گرفت.
کمیته دفاعی کشور بنیانگذاری شد و بهترین اندیشمندان اتحاد شوروی با تأئید شخص استالین به عضویت آن انتخاب گردیدند؛ پطر کاپیتسا، آبرام ایوفه، ویتالی کلوپین، ولادیمیر ورنادسکی و البته، ایگور کورچاتوفبعضویت آن برگزیده شدند و کورچاتوف با پیشنهاد فلروف رهبری گروه پژوهش جمعی را بعهده گرفت. اما شرایط جنگی در آن لحظه اولویتهای فوری دیگری را تحمیل میکرد. ارتش آلمان با اطمینان به پیروزی حمله کرد، و در راه تسخیر استالینگراد بود. ارتش سرخ در بسیاری از جبههها عقبنشینی کرد، بسختی و به بهای تلفات سنگین مقاومت میکرد. استالین نه تنها به نتیجه اطمینان نداشت، حتی مجبور به تبعیت از الزامات قاطع و فوری وضع موجود بود. نظر او با اصرار فیزیکدان دیگر، سرگئی واسیلیویچ کاتانوف، که خود او به سمت مشاور کمیته دفاعی کشور منصوب کرده بود، مشخص شد. دقیقا همین آخری، بطوری که معلوم شد، به چنین استنتاجی رسید: «اگر آلمانیها به ساخت سلاح اورانیومی موفق شوند، آنها برتری تعیینکننده خواهند داشت». و استالین با تردید پاسخ داد: «باید خودمان را به آن تجهیز کنیم».
سال ۱۹۴۲ بود، و، البته، در میان افراد حاضر در آن جلسه، بودند کسانی که به موفقیت این کمیته با شک و تردید نگاه میکردند. از جمله، پطر کاپیتسا و خود ایگور کورچاتوف اظهار تردید میکردند. با این حال، تصمیم مهمی اتخاذ گردید: کل ساختار مهم اطلاعات شوروی، مأموران در برلین، لندن و نیویورک دستور فوقالعاده مهمی گرفتند. از آنها خواسته شد همه توانایی خود را برای جمعآوری اطلاعات در باره تحقیقات و ابتکارات دشمنان و متحدان در عرصه اتم به کار بگیرند. در عین حال، در رابطه با دانشمندان اتحاد شوروی تدابیر احتیاطی فوقالعادهای، هم برای محافظت از آنها و هم برای اینکه جدا کردن آنها از زندگی اجتماعی موجب سوءظن مأموران اطلاعاتی دشمن نشود، بعمل آمد. همانطور که حوادث بعدی نشان میدهد، اطلاعات اتحاد شوروی اگر چه مؤلفه تعیینکننده نبود، اما قابل ملاحظه بود. مأموران اتحاد شوروی در آن برهه در لندن با بهرهگیری از منابع کلائوس فوکس، فیزیکدان آلمانی هوادار اتحاد شوروی که به یکی از سرشناسترین مغزهای پروژه «منهتن» موسوم به برنامه آمریکایی ساخت اولین بمب اتمی در تاریخ بشر بدل شد، اطلاعات محرمانه بسیار مهمی بدست آوردند.
تلاشهای صرف شده برای کسب اطلاعات، صحت خود را کاملا ثابت کردند. نتایج تعیینکننده در درجه اول در لندن بدست آمد. مسکو موفق شد به نتایج کار نظری گروه فوق محرمانه دانشمندان مشغول به فعالیت در کمیته باصطلاح مائود (MAUD) که در حوالی سالهای ۱۹۴٠- ۱۹۴۱ به این نتیجه رسیدند، که ترکیب اورانیوم ۲٣۵ بهترین روش برای تولید سلاح اتمی بحساب میآید، دست یابد. انگلیسیها به این نتیجه رسیدند، که احتمال همجوشی اتمی اورانیوم ۲٣۵ توسطه آلمان نازی حداقل سه سال قبل از این در مرکز کایزر ویلهلم برلین کشف شده است. احتمال اینکه این کشف به ساخت بمب اتمی منجر شود، بسیار بالا است. اما مسئله چگونگی رسیدن به این نتیجه هنوز حل نشده است.
کمیته مائود (MAUD) با اعلام اینکه لازم است تولید پلوتونیوم و انتشار حرارتی، روش الکترومغناطیسی و استفاده از سانتریفیوژ به تعویق بیفتد، راه را هموار کرد. رسیدن به این راه حلها به سالها تحقیق، کار مستمر بهترین مغزها نیاز داست. این واقعیت، که این دادهها در اختیار دانشمندان اتحاد شوروی درگیر در مسائل اولیه و ایستاده بر سر دو راهی در همان آغاز راه قرار گرفت، این مسیر بسیار کوتاه شد. در واقع، فیزیکدانان روسیه همه راهها را رفتند.
… استالین ضمن بررسی کنفرانس برلین- پوتسدام تصمیمات لازم اتخاذ نمود که بمنظور برقراری مجدد موازنه به هر قیمتی، باید در این «مسابقه»، بموقع غلبه کند. بمت اتمی نقشه قدرتهای جهانی را دو باره ترسیم نمود، و همه به این بآور داشتند- در واشینگتن، در لندن، در مسکو. اتحاد شوروی که هم اکنون در جنگ جهانی دوم پیروز شده بود، مجددا با خطر نابودی مواجه گردید. در چنین شرایط سیاسی، راهبردی و روانی بود که عملیات «بارادینو» آغاز شد. استالین آن عملیات را چنین مینامید. نبرد بارادینو نتیجه برنامه ناپلئون بناپارتی روسیه را پیشاپیش مشخص کرد و شکست آن را از قبل تضمین نمود. همانطور که لو تولستوی با استادی در «جنگ و صلح» ثابت میکند، این نبرد با یک وضعیت مساوی پایان یافت. اما تلفات تحمیل شده به ارتش فرانسه، دشواری تجهیز، وسعت اراضی از دست رفته توسط ناپلئون، آتشوزی متعاقب آن که مسکو را درنوردید، ناتوانی در رسیدن به ارتش تحت فرماندهی ژنرالکوتوزوف، اجتناب از رویارویی و زمستان پیش روی روسیه، فرمانده فرانسوی را به عقبنشینی مهلک وادار نمود. شاید استالین با چنین نامگذاری میخواست پیروزی پولادین خود و روسیه را از پیش تضمین نماید. و مقدمات آن را هم فراهم ساخت. خشتهای قرارگرفته در شالوده این مؤسسه همه بطور محسوسی مهم و ضروری بودند، که توانستند نتیجه عملیات را از پیش تعیین کنند. لاورنتی بریا شخصیت اصلی بود. دقیقا همه قدرت را به عهده وی سپردند. کمیسر امور داخلی آینده- رهبر کمیساریای خلقی امور داخلی، او عزم قاطع خود را در رسیدن به هدفی که استالین به وی اعتماد کرده بود، ثابت کرد. همین او بود که دنیای اردوگاهی را ساخت، که ماشین نظامی و صنعتی اتحاد شوروی را به سوی پیروزی حرکت داد. او موفق شد همه تیمهای زندانیان اردوگاههایی را که خودش ایجاد کرده بود، تحت فرمان خود درآورد. هیچ کسی مثل او نتوانست ضمن بهرهگیری از حس میهنپرستی و احساس ترس به هدف خود نائل شود. او هرگز در اجرای دستورات تردید به خود راه نداد. هرگز تزلزل نشان نداد. او کسی بود که در صورت ارتکاب اشتباه حاضر به جبران آن بود. استالین این شخص را خوب میشناخت و به وی اعتماد داشت.
بلافاصله نظم قاطع برقرار گردید، و دومین مؤلفه، سیاسی و علمی بود. برای مدیریت عملیات «بارادینو» همراه با بریا دو سیاستمدار، یعنی دو شخصیت کلیدی- هم به مفهوم مقام دولتی و هم بدلیل وفاداری به رهبر انتساب گردید:گئورگی مالنکوف، دبیر حزب کمونیست، هر چند هم ظاهری و نیکولای وازنسنسکی، رئیس سازمان برنامهریزی دولتی. پطر کاپیتس و ایگور کورچاتوف- فیزیکدانان موظف شدند از همه گروه بخواهند تا الزامات اولویتها را اعلام نمایند: چه وقت، چه کسانی، چه موادی، چه تجهیزاتی و چقدر بودجه لازم است. «خشت» سوم، تعیین «بودجه نامحدود» بود. ظهور این ابزار، نه تنها غیرقابل باور، حتی غیر قابل تصور برای کسانی که از منطق سود استدلال میکنند، فقط در نظام سوسیالیستی ممکن بود. طراح آن نیز استالین بود: «همه آنچه را که برای رسیدن به هدف لازم است، بخواهید! در اختیار شما خواهند گذاشت». گفته میشود او این سخنان را خطاب به کورچاتوف گفت، و بریا لازم ندید آن را به وی یادآور شود. به سخن دیگر، شرکتکنندگان عملیات «بارادینو» از لحاظ بودجه محدودیتی نداشتند. برنامهریزی دولتی برای آنها ملغا شد و تصمیمات آنها جایگزین آن گردید. لازم نبود برای یافتن پول، افراد، ماشین وقت صرف کنند. کافی بود گوشی تلفن را بردارند. همه چیز از کوتاهترین راه و به هر قیمتی تحویل داده میشد. همه اعضای تیم، خود را «سربازان جنگ جدید علمی» میکردند و شمرده میشدند. میهنپرستی سیمانی برای تحکیم آن بود. آنها به انجام وظیفه محوله به خود ایمان داشتند.
مجموعه ساختار اطلاعاتی خارجی، بیتردید، خشت چهارم این طرح بود. مردی که تحت ریاست بریا آنها را مدیریت میکرد، پاول سوداپلاتوف بود.
بحث در این باره که وزن اطلاعات بدست آمده توسط «عاملان» مختلف صد اطلاعات خارجی در ساخت اولین بمب اتمی اتحاد شوروی چقدر بود، از جمله برای تاریخنگاران روسیه هنوز هم باز است. پاسخ دادن به این مسئله دشوار است. البته، عملیات «بارادینو» طبق برنامه غیرجامعی اجرا شد، که امکان دستیابی به هدف را در مدت چهار سال و با مشارکت دهها میلیون انسان، مرکب از دانشمندان، مهندسان، کارگران، اسیران آلمانی جنگ- هر چند آنها اتباع خارجی بودند، زندانیان عادی اتحاد شوروی- روسها و سایر ملتها و زندانیان سیاسی اخراجی از اردوگاهها فراهم ساخت. انبوه انسانهای مشتاق، همراه با انسانهای ساده، که بطور ناخودآگاه و ندانسته رفتار خصمانه داشتند، در انجام این کار مشارکت میکردند. بخش بسیار قابل ملاحظهای از آنها بدون آگاهی به هدف آن، در این کار شرکت داشتند. فقط دایره کوچک دانشمندان و سیاستمداران به اهمیت آنچه که آنها برای انجام آن تلاش میکردند، آگاهی داشتند. یک دایره حتی کوچکتر مخبران سطح بالا و دانشمندان عالیرتبه، که تعداد افراد آن تا امروز مشخص نیست، در این پروژه نقش کلیدی ایفا کردند. بسیاری از این افراد مورد نظر حتی غیرروس و غیر شهروند اتحاد شوروی بودند. آنها عمدتا اعتقادات ضدفاشیستی و در بسیاری موارد، کمونیستی داشتند، که داوطلبانه در جبهه اتحاد شوروی میجنگیدند. آنها بدلایل اعتقادی و با به مخاطره انداختن زندگی و آزادی شخصی خود عمل میکردند (کلائوس فوکس، آلمانی یکی از آنها، شاید، مهمترینشان بود).
افزون بر این، بسیاری از دانشمندان مشغول به کار در عرصه پروژههای اتمی غرب با انگیزههای مشابه، اگر چه با محتوای دیگر، دست به اقدام میزدند. اکثریت این افراد مواضع چپ و ضد فاشیستی داشتند و از اتحاد شوروی شوروی بدلیل خدمات عمدهاش در پیروزی بر نازیسم و فاشیسم طرفداری میکردند. آنها بخوبی میفهمیدند که اگر اسرار اتمی را فقط یکی از طرفین در اختیار داشته باشد، دیر یا زود چه خطراتی بروز خواهد کرد. آنها بر این باور بودند، که فقط برابری کامل در داشتن منبع انرژی اخیرا کشف شده میتواند توازن بین طرفین را حفظ نموده و از رویارویی هستهای که در مقابل آنها بمثابه چرخش شگرف تاریخ قرار گرفته، جلوگیری نماید. این افکار و شبهات ذهنانریکو فرمی ایتالیایی، آلبرت انشتین فیزیکدان آلمانی- آمریکایی، لئو سیلارد مجاری، جوزف جون تامسون و جیمس چدویک بریتانیایی، نیلز بور دانمارکی و ژولیو کوری فرانسوی را نگران میساخت. بطوریکه خودرابرت اوپنهایمر مدیر پروژه «منهتن» بعدها اذعان کرد، خود او نیز همین اضطراب را تجربه کرد. هیچ یک از آنها رازی را فاش نکردند، اگر چه برخی از آنها بعدها به دفاع در مقابل این اتهامات مجور شدند (از جمله، همان رابرت اوپنهایمر قربانی شکار جادوگران شد).
اما دیگران که همان حس نگرانی را داشتند، تصمیم گرفتند دست به عمل زده و دانسته خود از کشفیات آزمایشگاههای غربی را که در آنها کار میکردند، با دانشمندان اتحاد شوروی در میان بگذارند و برای این کار، با دور زدن عوامل اتحاد شوروی، خود بلحاظ اعتقادی به عاملان اتحاد شوروی بدل شدند. کلائوس فوکس مهمترین نقش را در همین راستا ایفاء کرد. پس از سالهای زیاد، زمانی که اتحاد شوروی به موجودیت خود پایان داد، فیزیکدان و دانشمندیوری خاریتون اعتراف نمود، که نخستین سلاح اتمی اتحاد شوروی بر مبنای نقشه بمب اتمی آمریکا که کلائوس فوکس تحویل داد، ساخته شد. و یادآور گردید، که استالین هنگام تلطیف شرکتکنندگان اصلی این مرحله با عالیترین نشان اتحاد شوروی گفت: «اگر ما فقظ یک سال تأخیر میکردیم، شاید خود ما همین ضربه را متحمل میشدیم».
نخستین بمب اتمی اتحاد شوروی با اورانیوم غنی شده در ماه ۲۹ اوت سال ۱۹۴۹ در پایگاه سمیپالاتینسک قزاقستان آزمایش شد. اسم رمز آن «صاعقه اول» بود. توازن قوا برقرار گردید.
۱۷ مرداد- اسد ۱٣۹٨
ادامه دارد…
منبع: