مصر در سال 1952 با کودتای بدون خونریزی افسران جوان ارتش علیه ملک فاروق پادشاه کشور، صاحب جمهوری شد. در سال 2011 با اوج گیری جنبش توده ای حکومت سی ساله حسنی مبارک پایان یافت. با تدوین قانون اساسی جدیدی دوران نوینی در مصر آغاز شد. پس از مجبور شدن حسنی مبارک به استعفا شورای عالی نظامی ارتش به رهبری فرمانده ارتش محمد حسین طنطاوی قدرت را در دست گرفت. در هفدهم ژوئن 2012 انتخابات ریاست جمهوری مصر برگزار شد. محمد مرسی از حزب اخوان المسلمین به ریاست جمهوری بر گزیده شد. در سوم ژولای 2013 در جریان اعتراضات گروهی مردم به وسیله ارتش دستگیر و برکنار شد. علی منصور رئیس دادگاه قانون اساسی به عنوان رئیس جمهوری دولت انتقالی حاکمیت را در دست گرفت . منصور نیز حازم بیلاوی را بعنوان نخست وزیر دولت موقت انتخاب کرد.
مصر به لحاظ سیاسی و فرهنگی یکی از تاثیرگذار ترین کشورها در جهان عرب و خاورمیانه می باشد و از زمره کهن ترین تمدن های بشری به حساب می آید. تاریخ تمدن مصر به چهار هزار سال قبل از میلاد بر می گردد. اهرام سه گانه یکی از برجسته ترین آثار تاریخی جهان محسوب می شود. سالانه هزاران توریست برای دیدن سرزمین فراعنه به این کشور سفر می کنند. در اسطوره های سامی یوسف و موسی پیامبرانی هستند که از این سرزمین بر آمده اند.
مصر در سال 524 قبل از میلاد به دست ایرانیان سقوط کرد. کمبوجیه پسر کوروش در سال 525 پیش از میلاد توانست بر فرعون پستامتیخ سوم بیست وششمین فرعون مصر راشکست دهد و آن کشور را به یکی از ساتراپی های هخامنشی تبدیل کند. مصر به مدت ده سال بخشی از شاهنشاهی ایران محسوب می شد.
در سال 332 قبل از میلاد اسکندر این کشور را تصرف نمود. و تا سال بعد بطلمیوسیان که از جانشینان اسکندر بودند در آن حکمفرما بودند. در سال 30 پیش از میلاد رومیان با غلبه بر کلئوپاترا آخرین ملکه بطلمیوسی مصر را ضمیمه قلمرو روم نمودند. در سال 641 میلادی در زمان خلافت عمر، عرب های مسلمان این کشور را تسخیرکردند. مصرهمواره از سرزمین های مهم برای حاکمان اسلامی بوده است. تا تسلط دولت عثمانی در سال 1517 میلادی این کشور در دست خلفهای اموی، عباسی و فاطمی اداره می شد.
در سال 1798 ناپلئون به مصر لشکر کشید.
در سال 1805 میلادی محمد علی پاشا از طرف دولت عثمانی حاکم آنجا شد.
برای مدت ها مصر تحت حمایت بریتانیای کبیر بود. پس از جنگ جهانی اول بر اثر فشار مردم، مصر به استقلال رسید. در جنگ جهانی دوم طی سالهای 1941 تا 1943 با اینکه مصر اعلام بی طرفی کرده بود اما سرزمین های غربی آن در حاشیه دریای مدیترانه از صحنه نبرد سنگین نیروهای آلمان و انگلیس بود.
مصر در سال 1945 به عضویت سازمان ملل متحد در آمد. در سال 1956 جمال عبدالناصر با طرح انگلیس و فرانسه برای کنترل بین المللی کانال سوئز مخالفت کرد. در نتیجه فرانسه، انگلیس و اسرائیل به مصر حمله نظامی کردند که با مخالفت شدید اتحاد جماهیر شوروی مفوق به تصرف کانال سوئز نشدند.
در سالهای 1967 و 1973 جنگی بین مصر و دیگر کشورهای عربی با اسرائیل رخ داد.
در سال 2011 طی انقلابی حسنی مبارک رئیس جمهور این کشور بر کنار و محمد مرسی با انتخابات جایگزین اوشد. درسال 2013 ارتش به بهانه اعتراضات مردم علیه مرسی کودتا و عدلی منصور ریاست دادگاه قانون اساسی را بعنوان رئیس جمهور موقت منصوب کرد.
با توجه به بررسی رویدادهای تاریخی مصر، این کشور همواره برای قدرت های بزرگ جهان حایز اهمیت خاصی بوده و هنوز هم از اهمیت آن کاسته نشده است. به همین خاطر قدرت های بزرگ جهانی از هخامنشی تا آمریکا تلاش کرده اند تا این کشور را زیر سیطره خود در آورند.
با کودتای افسران جوان و روی کار آمدن جمال عبدالناصر مصر در مسیر پیشرفت و ترقی قرار گرفت. این مرحله را می توان نقطه عطفی در تاریخ معاصر این کشور به حساب آورد.. چهار سال پس از جنگ 1948 با اسرائیل، عبدالناصر کودتایی را رهبری کرد که در 23 جولای 1952 ملک فاروق را سرنگون نمود. پس از سرنگونی نظام پادشاهی و استقرار جمهوریت به رهبری جمال عبداناصر، مشکلات فراوان سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی به ارث رسیده از دولت گذشته وجود داشت که می بایست حل شود، علاوه بر آنها مشکل اشغال کانال سوئز توسط دولت بریتانیا نیز وجود داشت. ناصر که در عرصه جهانی از حمایت اتحاد جماهیر شوروی سود می برد، در ضمن تلاش کرد تا تضاد کشورهای امپریالیستی برای حل این موضوع هم استفاده کند.امپریالیسم تازه نفس آمریکا می کوشید از شرایط پیش آمده پس از جنگ جهانی دوم جای انگلیسی ها را در منطقه بگیرد. به این دلیل ابتدا از تمایلات استقلال طلبانه ناصر حمایت کرد.
اما بعدها ناصر در مقابل فشار آمریکا برای پیوستن به پیمان بغداد که هدفش محاصره اتحاد شوروی بود نرفت. در عوض به تحکیم روابط مصر با اتحاد جماهیر شوروی همت گذاشت و از جنبش های ضد استعماری کشورهای عربی حمایت کرد. همچنین ناصر به کنفرانس باندونگ اندونزی پیوست و سعی کرد اتحاد کشورهای تازه استقلال یافته را ایجاد کند. این کنفرانس سعی داشت به کشورهای تحت استعمار کمک کند تا استقلال خود را بدست آورند. جنبش کشورهای عدم تعهد از دل این کنفرانس بیرون آمد که تا کنون به حیات خود ادامه میدهد.
عبدالناصر با کمک به انقلاب های جهان عرب و جهان اسلام و جهان سوم شتافت. مثلا در آغاز سال 1956 از مراکش و تونس برای رسیدن به استقلال کمک نمود. همچنین از انقلاب الجزایر علیه استعمار فرانسه پشتیبانی کرد. و اینها چیزهایی بود که موجب عصبانیت فرانسه از عبدالناصر شد. از همین رو فرانسه بر خود لازم دید برای جلوگیری از نفوذ رو به افزایش عبدالناصر، در حمله به مصر در سال 1956 به انگلیس و اسرائیل بپیوندد.
پیروزی ای که عبدالناصر در سال 1956 بر انگلیسی ها و فرانسوی ها و اسرائیلی ها کسب کرد موجب شد که او به بارزترین رهبر جهان عرب از زمان قرون وسطی تبدیل شود. از سواحل اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، مردم عرب با شور و شوقی بی نظیر نام او را فریاد می زدند. این پیروزی همچنین ضربه ای خردکننده به نفوذ نیرویهای سنتی استعمارگر در جهان عرب زد. پس از سال 1956، آفریقا و جنوب شرقی آسیا و شبه جزیره عربستان، همگی در خط آزادی خواهی ملی قرار گرفتند و بدین شکل دوره استعمار قدیم به پایان رسید.
حمایت شوروی از مصر (که در خلال جنگ 1956 اثری مهم در پیروزی مصر داشت) بعد از جنگ، باعث شد تا دروازه جهان عرب و کشورهای آفریقایی به روی شوروی گشوده شود. شوروی توانست از طریق مصر، دوستی های گسترده ای در جهان عرب و در آفریقا ایجاد کند و خروشچف رهبر وقت اتحاد شوروی به اندازه عبدالناصر در این دو منطقه محبوبیت پیدا کرده بود.
جمال عبدالناصر در اوایل سال 1958 به سراغ سیاست اقتصادی حمایتی و ابلاغ شده از طرف دولت رفت. پیش از این هم دست به کار اجرای سیاست اصلاحات کشاورزی زده و زمین ها را بین کشاورزان تقسیم نموده بود. به ملی کردن های گسترده و به تقسیم زمین بین کشاورزان اقدام کرد. اینها موجب شد حمایت گسترده کشاورزان حاشیه نشین و طبقه متوسط شهری را کسب کند. اما در عین حال، سرمایه داران و تجار سر مخالفت با او را بر داشتند و برای سرنگونی او از هر تلاشی دریغ نکردند. با مرگ جمال عبدالناصر در سال 1970 و روی کار آمدن انور سادات گرایش به راست در مصر آغاز شد. دستاوردهای دوران ناصر یکی پس از دیگری از مردم گرفته شد. یک بار دیگر استعمارگران در شکل و شمایل دیگر نفوذ خود را در مصرگسترش دادند و مردم به حاشیه رانده شدند.
در سال 2011 میلادی جوانان مصر با تجمع در میادین شهرهای مختلف علیه دیکتاتوری سی ساله حسنی مبارک به پاخاستند. سرانجام حسنی مبارک مجبور به استعفا شد. محمد مرسی از حزب اخوان المسلمین در انتخابات هفدهم زوئن 2012 بعنوان رئیس جمهور انتخاب شد. مرسی وعده داده بود به خواسته های مردم جامعه عمل بپوشد. اما انتظار مردم بر آورده نشد. وضعیت معیشتی مردم نه تنها بهبود نیافت.بلکه بدتر نیز شد.به لحاظ سیاسی مرسی تلاش کرد تا قوانین اسلامی را در مصر اجرایی کند. این موضوع نیز به اختلافات سیاسی دامن زد.
بانک جهانی طی گزارشی وضعیت اقتصادی مصر را نگران کننده می داند. طبق گزارش بانک جهانی مردم مصر از قطع برق، کمبود آب آشامیدنی و بنزین و نیز از افزایش نرخ بیکاری و افزایش هزینه های زندگی در رنج هستند. صنعت گردشگری به عنوان منبع درآمد خارجی و ایجاد اشتغال سقوط کرده است. این در حالی است که این کشور مجبور است به واردات کالاهای اساسی همچون گندم و سوخت ادامه می دهد. میزان ذخایر ارزی مصر که پیش از وقایع سیاسی 36 میلیارد دلار بر آورد می شد اکنون به آستانه بحران، 15 میلیارد دلاری رسیده است. این گزارش ادامه میدهد که: مصر در انتظارکمک صندوق بین المللی پول بسر می برد. هم اکنون بحث بر سر اعطای وام چهار میلیارد و هشتصد میلیون دلاری به مصر در جریان است. اما بی اعتمادی کنونی که بر قدرت سیاسی مصر سایه انداخته است، مانع تصمیم گیری سریع برای اعطای وام به این کشور می شود. همچنین گزارش ها حاکی است که میزان بدهی های خارجی مصر از آخر سال 2012 تا کنون 38 میلیارد و هشتصد میلیون دلار افزایش یافته و از اواخر سال 2010 نیز از میزان ذخایر ارزی این کشور حدود 65 درصد کاسته شده است. نرخ بیکاری در مصر اکنون 13.2 درصد جمعیت فعال عنوان می شود. این در حالی است که این نرخ در پایان سال 2011 دوازده وپاین سال 2010 نه درصد بوده است. موسسه اعتبار سنجی استاندارد “اندپورز” اعتبار مالی این کشور را 3 سی (C3) که میزان بالای خطر برای سرمایه گذاری است نشان داده است.
با توجه به نا کار آمدی دولت مرسی و حضور اعتراضات مردمی، ارتش که به دنبال کنارگیری حسنی مبارک ظاهرا عرصه سیاسی را به سیاستمداران واگذار کرده بود. وارد میدان شد. محمد مرسی را از ریاست جمهوری خلع و قانون اساسی را بی اعتبار خواند. به نظر نمی آید که حرکت اخیر ارتش و کنار زدن مرسی مشکلی را حل کند. با دخالت ارتش جریان دوقطبی شدن که در دوسال اخیر به تدریج شکل گرفته بود، شکل علنی گرفت. این مسئله برای آینده مصر و بسیار خطرناک می باشد. ارتش ممکن است بتواند طرفداران مرسی را سرکوب و اقتدار خود را مانند گذشته اعمال کند. اما آینده تاریک و نا معلومی برای مصر رقم می زند.و به خواسته های مردم که خواهان دمکراسی و سرو سامان دادن به اقتصاد بحرانی کشورشان بودند، لطمه شدیدی وارد می کند. بی ثباتی سیاسی بی ثباتی بیشتر اقتصادی را در پی خواهد داشت. در نتیجه هزینه وضعیت کنونی را مردم خواهند پرداخت.