نوشته محمود دولت آبادی
سخن گفتن در مورد رمان کلیدر یا به تعبیری بزرگترین و مهمترین اثر ادبی این چند دهه هر گاه از روی احساس مسئولیت عمیق و همراه با آن شناخت علمی فرهنگ این مرز و بوم و سیر پیشرفت آن و تشخیص درست راهی که تا کنون پیموده ، مسیری که طی می کند و آینده ای که در انتظارش هست . همراه با همه اینها تاثیرات ژرف و شگرفی که تحولات تاریخ معاصر میهنمان بر تمامی وجوه ابعاد آثار هنری به عنوان یکی از شاخصهای فرهنگ گذارده، نباشد . به درجه دوری از چنین برخوردی مطمئناً نمی تواند جلوه گر تمام عیار جایگاه حقیقی رمان آقای دولت آبادی در عرصه ادب امروزین میهنمان باشد . فلذا صاحب این قلم بر آن است با بررسي يكي از شايسته ترين و جديترين رمان زبان فارسي با آرزوی این که مقاله شاید بتواند بیانی از ترسیم آنچنان خطوطی باشد که می تواند به عنوان یک متد منطقی و شیوه صحیح بررسی هم چنین تصویر گر درست ارزش واقعی کار پر ارج جناب دولت آبادی گردد به قلم زنی می پر دازد .
برای آغاز بحث قبلاً می بایستی خود« رمان » را به مثان یک مبحث معنا کرد .سپس به طور مشخص صحبت از « کلیدر » نمود . و در نظر داشت که چار چوب کلی مسائل مطروحه ما در حیطه مسائل رو بنایی جامعه جریان می یابد که فرهنگ جزئی از آن و هنر مولودش و رمان مصداقی از هنر می باشد
شکی نیست نمی توان نعریف قالبی از « رمان » داشت و وظایفی کلیشه ای بر آن قائل شد. که آنگاه تا حد ابتذال مسئله لوث می گردد . زیرا رمان در آمیخته با تخیل و تراوشی از ذهنیت نویسنده است و هیچگاه نمی توان دایرة تخیل آدمی را محدود به فرمولهای از پیش تعیین شده کرد . همچنین هر گز نمی تواند مقید به چارچوب مشخص و متعین شود .لذا بررسی آن هم هرگز نمی تواند و نباید با فرمولهای ریاضی واری که جز قوانین خشک و غیر انعطاف قالبی اسلوب دیگری را به رسمیت نمی شناسد . میسر گردد . رمان و هر نوع شکل هنری که ساختة ابتکار و خلاقیت ذهن بشر است مبین تجربه ای اجتماعی است با برگرفتن توان خلاقه آدمی با در آمیزی تخیل آفریننده اش .
هرگاه نیک بیندیشیم می بینیم زاویه ای برای شروع منطقی مسئله مورد بحثمان بوجود آمده و آن « رمان به مثابه یکی از اشکال هنری به خاطر بیان تجربه ای اجتماعی با استفاده از متد های مختلف هنری » می باشد .اینک می توان به طرح صورت مسئله پر داخت و این پرسش را مطرح نمود آیا کلیدر توانسته بیانی از تجربیات مشخص دوران مورد بحث که حاکم بر فضای داستان است گردد ؟ درجه موفقیت تا چه حدودی است ؟
وقتی شروع به مطالعه و بررسی « کلیدر » می نمائیم و بادیدی تحقیقی مطالب مطروحه در کتاب را پی می گیریم به عیان می بینیم براستی موفقیت کم نظیری نصیب جناب دولت آبادی گردیده است . مخصوصاً در جلد های آغازین این موفقیت تقریباً بی نقص می باشد . آقای دولت آبادی در شروع داستان که می خواهد فضای کلی داستان همراه با نقش شخصیتهای آن و جایگاه این شخصیتها در بافت داستان را تشریح کند . با پیشرفته ترین متد داستان نویسی و الگوی خاص خویشتن که خود نوآوری زیبایی در این عرصه محسوب می گردد که صحبت از این نوآوری مجال دیگری می طلبد . به مقصود خود می رسند. ولی پس از نشاندن شخصیتها در متن داستان آنگاه که اعمال افراد مطروحه که در ارتباطی عمیق با هم می شوند و هر کدام یکی از نقشهای کلی اثر را در رابطه با همدیگر به گردن می گیرند و مجموعه این نقشها بافت و استخوانبدی اصلی اثر را پی می ریزد . شروع به دگرگون سازی روابط ما قبل آغاز داستان منظور از « آغاز داستان » شروع مبارزه گل محمد خان است ، می کنند تمامی زحمات جناب دولت آبادی در چند جلد اول که ما قبل آغاز داستانش نامیدیم به کلی مخدوش می گردد . تا زمانیکه گل محمد خان مبارزه را شروع نکرده اند چهره دوست داشتنی و جذاب و مظلومی ارائه می کنند که احساس همدردی آدمی را با رنج و نا کامیهایش جلب می کند . هم چنین خان عمو با آن گیرایی عمیق شخصیتش یا کلمیشی یا بندار و به طور کلی همه افراد داستان با زیبایی قابل تحسین و با واژگانی حماسی معرفی می گردند . ولی از آنجائیکه چار چوب بافت داستان به علت شروع مبارزه گل محمد خان و لاجرم در گیری تمامی قهرمانان اثر هر کدام بفراخور نقش خود در مسائل سیاسی و اجتماعی دگرگون می گردد و می رود تا در فضای نوینی قصه ادامه یابد . روابطی که آنسان طبیعی ، دلپسند و دارای اصالت می بود به طور کلی طوری دستخوش تحولات مصنوعی و تصنعی می شود که دخالت آشکار نویسنده در بند بند کتاب مشخص است . تا به هزاران لطائف الحیل بتواند اصالت روابط نوین را که حول رهبریت جناب گل محمد خان شکل می گیرد اثبات نماید . موردی که به علت نبود زمینه در ترکیب بافت داستان ناشدنی است مطلب را اندکی بشکافیم :
می دانیم در یک رمان جدی همچون کلیدر یا هر رمان دیگری که معنا و هدف داستان خود را توضیح و اقعیات اجتماعی که مدام در حال جوش و خروش و تحولات پیشرونده و گاه پسرونده ای می باشدمی داند و می نمایاند . می بایستی با هر سلیقه ای که نویسنده می پسندد و بر سلیقه ها هیچ مدل و قواره مشخصی نمی توان تعیین کرد . در شکل هنری متناسب با حا ل و هوای کلی اثر ، آنسان اثر خویشتن را بیافریند تا حضور خالق اثر در متن داستان مشخص نباشد و رابطه خواننده با اثر هنری بدون احساس وجود نویسنده برقرار گردد. توگوئی این خواننده است بدون آنکه وجود و دخالت نویسنده را احساس نماید شاهد و ناظر فعالیت و اعمال قهرمانان داستان بوده خود را جزئی از داستان یافته و می بیند .
« کلیدر » تا « شروع واقعی داستان » به این اصل وفادار است و با چه زیبائی و روانی درخشانی … ولی وقتی روابط جا افتاده گل محمد خان و ایل و تبارش می رود تا در رابطه با همدیگر به علت درگیری با مسائل و رویداد های سیاسی شکل دیگری به خود گیرد و گل محمد رهبری مبارزه را در دست بگیرد وجود و دخالت نویسنده آشکارا در بند بند کتاب محسوس است .
برای اعمال رهبریت جناب گل محمد خان بر ایل خویش هیچ زمینه مناسب در ترکیب داستان مشاهده نمی شود . رهبر واقعی کسی است که در متن مبارزه آنسان شخصیت درخشان و پر ارجی از خویشتن نشان دهد که همۀ همراهان رهبریّت وی را از جان و دل پذیرا گردند . ولی چون شخصیت گل محمد آنقدر عمیق نیست که در ترکیب داستان وحین تعقیب رویداد ها ، خواننده به این نتیجه برسد که کسی را در تدبیر و درایت و شجاعت و لیاقت همسانی با وی نیست ، نا گزیر جناب دولت آبادی دخالت میکنند و به قیمت خرد کردن شخصیت خان عمو و خان محمدو دیگران … زمینه را برای گل محمد خان مناسب می کند . رهبر واقعی کسی نیست که به بهای تحقیر همراهان و همرزمانش سکان دارمبارزه گردد. بلکه کسی شایستۀ این مسئولیّت سترگ می باشد که در رقابتی از روی تعهّد با صادقانه ترین طرق و شرافتمندانه ترین شیوه ها به این مقام و موقعیت دست یابد . آن هم نه به خاطر مقام و طلب شهرت و ثروت ، بلکه برای این رهبر میشود که بتواند بیشتر خدمت کند وگرنه عاری از هر گونه جاه طلبی و قدرت پرستی است و انگیزه هایی این چنین در و مجال میانداری نمی یابد . گل محمد بر مبنای کدامین درایت ، شجاعت ، حسن تدبیر و لیاقت از خان عمو و خان محمد پیشی می گیرد ؟ نویسنده چرا ستّار را پیش گل محمد خوار می کند تا شخصیت وی بزرگ جلوه گر شود ؟ ستاری که در متن داستان آن همه اگاهی ودانش و گذشت را بدو نسبت می دهد ، چرا پیش گل محمد خان سردار تحقیر می شود تا هاله ای از تقدّس شخصیت وی را فرا گیرد . آیا این نوع روابط که بدون هیچ پیش درآمد و منطق انسانی شکل می گیرد در ترکیب داستان برایش زمینه ای موجود است تا بر مبنای آن برخورد های جناب سردار با اطرافیان قابل توجیه باشد . مطمئنّاً جواب منفی است . جناب دولت آبادی هم تصدیق می فرمایند که همۀ این روابط و بر خورد ها تصنعی است تا به هر قیمتی که شده گل محمد خان مطرح شود . وقتی داستان را پی می گیریم و پیش می رویم و رهبریّت گل محمد خان تثبیت می گرددباز هم داستان به خود می آید . شخصیت ها جاندار تر از این دوران گذار که می خواهیم رهبریت وی را به رسمیت شناسیم میگردد.
شاید توجیه آقای دولت آبادی این باشد که اکثر رهبران ما بدون وجود هیچ زمینۀ سالمی توانسته اند به مقام و منزلت خویشتن دست یابند و ایشان هم از این مسئله غافل نبوده اند . لذا از جمله خواسته اند بیانگر این نکته نیز در اثر خویش باشند . ولی می دانیم که وظیفۀ رمان پر شکوهی همچون کلیدر نمی بایستی کپیه برداری ساده ای از واقعیّات باشد . بلکه می بایستی آنسان صحنه پردازی از واقعیات اجتماعی ارائه دهد که نه تنها گویای ایراداتی از این دست (شرایط انتخاب رهبر )گردد که ارائۀ طریقی نیز کند . آن هم نه به شکل شعار که بافت و ترکیب داستان خود می بایست بیانگر این ارائۀ طریق باشد . نکتۀ مهم همانا اینجاست ارائۀ طریق در قوالب هنری.
البته به نظر نگارنده نکات ضعف یاد شده در بالا یقیناً تصادفی نیست و بر گرفته از جهان بینی و بینش نویسندۀ کتاب می باشد . چرا که هیچ اثر هنری در هر شرایطی نمیتواند مهر و نشان دیدگاه خالق آن را بر پیشانی خود نداشته باشد . در کلیدر ستار نمایندۀ صدیق قشر روشن فکر و پیشرو چپ معرّفی می گردد. با فرهنگ عمیق شهر نشینی که به مبارزۀ طبقاتی و ترقّی خواهانه در عمق معنای واژگان معتقد است . وقتی آقای دولت آبادی ستار را با آن خصوصیّات انقلابی در برابر گل محمد که دارای فرهنگ روستایی است ، .مبارزه اش نیز با خوانین با دریافتی ایلیاتی و بر گرفته از برداشت های آنار شیستی و سوسیالیسم سرباز خانه ای در عقب مانده ترین شکل خود با اهدافی نا روشن و مبهم و بدون داشتن دورنمایی مشخّص از زندگی و مبارزه تحقیر نموده وی را در همۀ مراحل در چارچوب داستان وادار به پیروی از اویش می نماید . روشنگر بینش پر اشتباه آقای دولت آبادی است ، که مبیّن ترجیح فرهنگ روستایی بر فرهنگ شهر نشینی است و آرزوی تخیّلی نا درست نویسنده را به نمایش می گذارد که خواهان پیروی شهر از روستا است . در امتداد این نگرش و دیدگاه هر گاه نویسنده بر این نظر اصرار نماید کجراهه ای است به بیراهه . امید است آقای دولت آبادی به عنوان یک نویسندۀ مطرح در جامعه رهرو این بیراهۀ ناکجا آباد نباشند . شیفتگی افراطی به روستا و فرهنگ روستایی نمی باید نویسنده ای چون ایشان با آن ذهن بار آور را به این چنین تعارضاتی بکشاند و در یک اثر هنری بزرگی با آن نکات مثبت و درخشان وجذّاب که در مجلدات اولیّۀ گیرایی عمیق خود را به روشنی به نمایش می گذارد به رخ کشد . این عین وا پسگرایی فکری است.
به هر حال در پایان می بایستی متذّکر شد با وجود این ضعف ، کلیدر بی اغراق یکی از چند بزرگترین و بهترین رمان ایرانی است که تا کنون در ادبیات ایران مطرح شده و اثری است که سال های سال در بین ما خواهد ماند .می توانیم بر ادب و فرهنگ میهنمان ببالیم که حاصلی همچون « کلیدر» دارد.