آمریکا با دخالت در اوکراین از” پوتین ” چه می خواهد ؟!
پس ازغصب دولت قانونی در اوکراین توسط راستگرایان افراطی که با حمایت آشکار مالی و تبلیغاتی آمریکا و متحدان اروپای صورت گرفت مسئله سیاسی اوکراین وارد فاز نوینی گردید . تثبیت حاکمیت راست با تدارک انتخابات ریاست جمهوری ,پیوند اقتصاد ی نوین با کشورهای غربی ,همگرائی با صندوق بین المللی پول در دستور کار قرارگرفت .اوکراین با نزدیکی به آمریکا و هم پیمانان ناتو که هدفشان نزدیکی به مرزهای روسیه میباشد با واکنش فدراسیون روسیه مواجع گردید . پوتین با مجوز در مورد کریمه از دومای دولتی که از حمایت اکثریت مطلق نماینده گان بویژه فراکسیون حزب کمونیست روسیه فدراتیو برخوردار گردید . کریمه با 97 % رای در رفراندوم به روسیه پیوست .
تهدید اوباما بااستفاده از ناوگانهای جنگی دریای سیاه و هواپیماهای جنگنده در پایگاه های لهستان و لیتونی هم مرز اوکراین تاثیری برای جلوگیری از سیاست تدافعی روسیه نداشت . اوباما با برداشتن گزینه جنگی از روی میز گزینه تهدید و تحریم اقتصادی رابرای روسیه در دستور کار قرار داد. تصور نظریه پردازان آمریکائی مبنی براینکه پس از فروپاشی شوروی توسط یلتسین مست وبی کفایت می توان به کمک اروپا از طریق اوکراین قلب مسکو را نشانه گرفت با مقاومت پوتین ومصمم بودن وی در حفظ حریم سیاسی جغرافیائی مواجع گردید.رسانه های غربی با تبلیغات ماهرانه از پوتین هیولائی از” ناسیونالیسم روس “ساختند .و یا وی را از باز مانده های تجاوزگران هیتلری نامیدند . آمریکا ئیها با پیشرفته ترین تکنولوژی دستگاه ” دستکاری شعور” با استفاده از رسانه ها , مطبوعات وتلویزیونها و رادیو و کارشناسان ومتخصصان با وارونه نشان دادن حقایق هدف راهبردی خویش را دنبال می کنند . تجاوز آشکار در عراق و افغانستان , لبیی پنهان میشود و با این ادعا که” روسیه باعث تراژدی اوکراین گردید” بر طبل جنگ می کوبند . در جنگ با سوریه مزدوران اسلامی القاعده سلفی ها و هابی ها و ده ها گروه دست نشانده که ار سلاح شیمیائی عربستان صعودی با کمک آمریکائیها صورت گرفت نظریه پردازان ” روسیه را باعث هیستری ادامه جنگ در سوریه “معرفی می کنند .
آمپریالیسم آمریکا با تدارک آرایش نوین در عرصه جهانی با توجیح گویا ” روسیه در تدارک حمله به اوکراین است “. با یارگیری از کشورهای اروپائی تدارک جنگ نا خواسته را فراهم می آورد . بهر حال با پیوستن ژاپن به ناتو آرایش نیروها با مثلث سه جانبه در حال تغیر است آمپریالیسم لحظه ای از گسترش مواضع خویش برای غصب و سلطه بلا منازع درجهان بی کار ننشسته است . در طرف دیگر کشورهای عضو سازمان امنیت دستجمعی – روسیه، بلاروس، ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان در نشست چندی پیش در مسکو به سازمان همکاری آسیا رو آوردند
دبیر کل سازمان قرارداد امنیت دستجمعی «نیکلای بوردوژا» پس از نشست مسکو اظهار کرد که سازمان وی تصمیم گرفت با سازمان همکاری شانگهای روابط تنگتری برقرار کند.( سازمان همکاری شانگهای, سازمان دولتی است که برای همکاری های چند جانبه امنیتی , اقتصادی , و فرهنگی تشکیل شده است . این سازمان در سال 2001 توسط رهبران چین , روسیه , قزاقستان , تا جیکستان و ازبکستان پایه گذاری شد. علاوه بر اعضای اصلی ابتدا مغولستان در سال 2004 ویک سال بعد ایران و پاکستان وافغانستان در سال 2012 به عنوان عضو ناظر به سازمان ملحق شدند.- از ویکی پدیا , دانشنامه آزاد ) به عقیده «کنستانتین سیوکوف» نائب رئیس آکادمی مسایل ژئوپولیتیک اینکه سازمان امنیت دستجمعی در حال حاضر ذینفعی خود را در گسترش مشارکت با چین و در راستای افغانی و در روابط با سازمان همکاری شانگهای تأکید میکند ناشی از فشار شدید غرب به روسیه پس از بحران در اوکراین و حول آن است. وی افزود:
غرب برای داشتن پایگاهی جهت ایراد ضربات به روسیه به اوکراین احتیاج دارد. اینطور نیست که میخواهند تنها «نیروی نرم» علیه روسیه بکار ببرند الان برخی شواهد موجود است که قصد دارند در یک تعدادی از بخشها به نیروی قهری متوسل شوند. در این صورت لازم است سازمانی تشکیل شود که در برابر ناتو مقاومت کند. تحکیم مناسبات مودت آمیز با چین و افزایش مشارکت نظامی – راهبردی با آن را حل طبیعی در شرایط وخیم شدن رویارویی میان روسیه وغرب است .
” در هفته گذشته کشورهای ”بریکس“- چین، روسیه، هندوستان، برزیل، و آفریقای جنوبی- بهاتفاق آرا و بهطورِصریح از موضع روسیه در قبال تحولهای اوکراین و تصمیم ولادیمیر پوتین به پذیرشِ پیوستن شبهجزیرة کریمه به فدراسیون روسیه، حمایت کردند. گرچه چین در گذشته بهطورِمحتاطانه، و هندوستان بهطورِجدی در این رابطه موضعگیریهایی کرده بودند، اما بیانیة رسمیِ گروه ”بریکس“ در هفته گذشته، در حاشیة اجلاس امنیت هستهای در لاهه، در همبستگی با دولت روسیه، دربردارندة پیام مشخص و بیسابقهای است. بهنظر میآید که کشورهای بریکس اکنون بهطورِمشخص و محاسبهشدهای ”نظم نوین جهانی“ امپریالیستی را زیر علامت سئوال بردهاند. وزرای خارجه کشورهای بریکس در بیانیهشان اظهاراتِ “جولی بیشاپ”، وزیر امور خارجة استرالیا، را در رابطه با ممنوع اعلام کردنِ شرکتِ روسیه در نشستِ آیندة ”گروه ۲۰“ در ماه نوامبر[۲۰۱۴] که استرالیا میزبان آن خواهد بود، فاقد وجاهت دیپلوماتیک دانستند. بیانیة وزرای خارجه بریکس، با ابراز نگرانی نسبت به برخی تهدیدها و با بیان اینکه هیچ کشور عضو “گروه ۲۰“ حق و اختیار آن را ندارد که بهطورِ یکجانبه ماهیت و مشخصة این گروه را تعیین کند، نسبت به هرگونه اقدامی در جهتِ کنار گذاشتن روسیه از این ترکیب و یا اقدام به اِعمالِ تحریمهای تنبیهی بر ضدِ این کشور، اخطار داد
بیانیه در ادامه تصریح میکند که، چنین برخوردهایی با قانون بینالمللی، و از جمله اصول و ملاحظات منشور سازمان ملل، منبطق نیست. تحلیلگران آگاه همسخناند که، این بیانیه درکل و درجنبههای مرتبط با اجلاس آیندة گروه۲۰ ”نشانهیی صریح و گویای آن است که غرب موفق نخواهد شد کل جامعة بینالمللی را به تلاشش در منزوی کردن روسیه به صف خود بپیوندد.“ نشانههای دیگر سختتر شدنِ موضعگیریهای کشورهای بریکس و برخوردشان با قطعنامة غیرالزامآوری بود که از سوی کشورهای غربی در روز ۱۴ فروردینماه در اجلاس عمومی سازمان ملل مطرح شد. چین، هند، برزیل، و آفریقای جنوبی بههمراه ۵۴ کشور دیگر به این قطعنامه رأی ممتنع دادند. رأی ۱۱ کشور دیگر ازجمله روسیه، کوبا، ونزوئلا، و کره شمالی به این قطعنامه منفی بود. این بدان معنی است که بیش از یک سوم کشورهای عضو سازمان ملل (۱۹۳ کشور) از پذیرشِ موضعگیریهای امپریالیسم در رابطه با چنین مسئله حساسی امتناع میکنند.
این واقعیت که کشورهای بریکس، باوجود تفاوتهای مشخص سیاسی و اقتصادی، از روسیه در رویاروییِ این کشور با طرحهای برتریطلبانه ایالات متحده و اتحادیه اروپا در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق حمایت میکنند، نمایشگر شکلگیریِ گرایش بینالمللیای مشخص در تقابل با طرحهای امپریالیسم است.” نقل از نامه مردم شماره 944مورخ 08/04/2014
تشکیلِ گروهِ کشورهای ”بریکس“ از موفقترین گونة این کوششها است که بهدلیل دربرداشتنِ کشورهایی از ۴ قارة جهان که هرکدام با وا بستگیهای منطقهای، سیاسی، و اقتصادی به کشورهای همسایهشان مرتبط ا ند، ظرفیتِ بسیج نیروهای قابل توجهی را درخود دارند. در هر پنج کشور عضو بریکس حزبهای کمونیست یا در قدرت سیاسی بهطورِمستقیم شریکند و یا در تحولهای سیاسی کشورشان صاحب نفوذند. دو عضو دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل و ۵ عضوِ ”گروه ۲۰“ در ترکیب بریکس حضور دارند. کشورهای بریکس سهم عمدهای در اقتصاد جهان دارند، و بررغم رکودِ عمیق اقتصادی در جهان توانستهاند رشد بالایِ اقتصادیشان را حفظ کنند.تبلیغات جنگی از طرف رسانههای غربی در مورد «توسعهطلبی روسیه» در این میان بسیار پوچ و توخالی به نظر میرسد؛ چرا که پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، بخشهای بزرگی از این کشور و متحدان سابقش در بلوک شرق، در حوزههای تحت نفوذ آمریکا و اروپا قرار گرفتند. “در آخرین سالهای وجود شوروی در زمان گورباچف، وقتی که روسیه هر میراث به جا مانده از انقلاب اکتبر را نابود ساخت، بوروکراسی کرملین طوری عمل کرد که انگار امپریالیسم ساخته و پرداختهی مارکسیستها بوده باشد. وقتی که آنها جمهوریهای شوروی را تکهتکه کردند، به القای این توهّم پرداختند که آمریکا و متحدان غربیاش دیگر دست از سر روسیه برخواهند داشت؛ در حالیکه در همان زمان نخبگان اقتصادیِ جدید روسیه در حال غارت منابع شوروی بودند .اما امپریالیسم یک داستان و یک موقعیت خیالی نبود؛ بلکه یک واقعیت بیرحم است، که منافع جغرافیای سیاسی و اقتصادیاش، با تحمل طولانی مدت روسیه[ی قدرتمند] مغایرت دارد. پیش از این نیز مخالفت ایالات متحده آمریکا با اتحاد جماهیر شوروی فقط به خاطر ساختار غیر امپریالیستیاش نبود. آنها هرگز نتوانستند با این موضوع کنار بیایند که این کشور در نتیجهی انقلاب اکتبر پدید آمده بود و آمریکا را از کنترل مستقیم بر منابع خودش محروم میکرد. اگرچه امروز چیز زیادی از اتحادیهی جماهیر شوروی باقی نمانده است، اما اشتهای ایالات متحده آمریکا و اروپا در این میان تمام شدنی نیست
بنابراین ما اکنون با یک روسیه به عنوان یک سرمایهداری ضعیف سروکار داریم، که از جانب قدرتهای بزرگ امپریالیستی در حال تهدید قرار گرفته است……. پوتین به دنبال عقب گردی است که به واسطهی آن به شکلی چنین آشکار تحقیر نشود و در عین حال بتواند که روسیه و اعتبارش را تا حدی حفظ کند. اما هیچ اطمینانی وجود ندارد که آمریکاییها از فشار خود بکاهند،….. حتی اگر بهطور موقت راهی برای برون رفت از بنبست کنونی ایجاد شود، بحران بعدی به زودی از راه خواهد رسید؛ بحران فوریه تا مارس 2014 باید هرگونه تردیدی را در این باره از بین برده باشد که امپریالیسم جهانی هر روز به دنبال جنگی تازه است . “. نقل از پیتر شوارتز، دیوید نورد
درسخنرانی پوتین” دوران سپری شده روسیه تابع آمریکا واروپا ” در دومای دولتی خطاب به نمایندگان چنین گفته می شود: همکاران گرامی ! “آنچه گردا گرد اوکرائین می گذرد تاباننده آنچیزی است که امروز و در طوال دهه گذشته در جهان گذشت. پس از پایان نظام دو قطبی در جهان ، ثبات بزرگتری پدید نیامد. سازمانهای تعیین کننده بین المللی قدرتمند تر نگشتند، بلکه متاسفانه اغلب تضعیف هم شدند. همکاران غربی ما ، ایالات متحده آمریکا در راس آن، نه حکمفرمائی حقوق بین المللی بلکه حکمرانی هر که زورش بیشتر را دنبال می کنند. آنها مدعی هستند که چون مستثنی و ممتاز هستند مجازند سرنوشت جهان را تعیین کنند، و فقط آنها هستند که صاحب حق هستند.(…) آنجا که علیه کشورهای مستقل به زور متوسل می شوند، ائتلاف تشکیل می دهند، به پیروی از این اصل که » هرکه با ما نیست برماست «. برای آن که به تجاوزات خود ظاهر قانونی بخشند قطعنامه هائی به تصویب سازمانهای بین المللی می رسانند، و اگر به دلیلی موفق به این کار نشوند شورای امنیت سازمان ملل را از بیخ و بن، بکلی ، نادیده می گیرند”
بابیانی دیگر هر کشوری سر سپردگی آمریکا را نه پذیرد . با بحران آفرینی و بی ثبات سازی آمریکا و شرکا روبرو خواهد شد. نمونه آن کشور بلاروس ” [رجوع نمائید به مقاله بلاروس در راستای اقتصاد ملی ] آمریکا در تحلیل نهایی اگر این ترفندها موثر نبود حتما با جنگ و نابودی میلیونها انسان تلاش خواهند کرد هژمونی جهانی خود را تثبیت کند . بگفته نظریه پردازان بین المللی “تنها یک کشور در جهان وجود دارد که کاملا علنی برنامه خود را برای رهبری جهانی اعلام کرده و بیش از هزار پایگاه نظامی برای اجرای این پروژه در جهان دایر کرده و سازمان ملل را به چرخ پنجم گاری آمریکا و شرکا تبدیل کرده است”
نتیجه اینکه در بحران جنگ افروزی در اوکراین که آمریکا مقصر است. مانعی چون “روسیه ” برای آمریکا واروپا قابل تحمل نمی گردد. وشخصیت باز دارنده “پوتین “بر خلاف شخصیت گارباچف و یلتسین در تعریف وتمجید تبلیغاتی غرب قرار نمی گیرد .( آنطوری که تاچر گارباچف را ستایش میکرد) .طرح پیشنهادی محاکمه کا رباچف در دومای دولتی روسیه بخاطر نقش وی در فروپاشی شوروی غرب را بیشتر نگران میکند. مارینا بوبوکف، تاریخدان از آکادمی علوم روسیه، میگوید اولین نفری که این رخداد ( فروپاشی شو روی ) را درست ارزیابی کرد ولادیمیر پوتین بود که آن را “یک فاجعه بزرگ ژئوپلیتیک” خواند .
حمایت گروه” بریکس” بهاتفاق آرا و بهطورِصریح از مواضع روسیه در قبال تحولات اوکراین و تصمیم ولادیمیر پوتین به پذیرشِ پیوستن شبهجزیرة کریمه به فدراسیون روسیه و حمایت گروه کشورهای ” سازمان همکاری شانکای ” و اتحادیه اقتصادی اورو آسیا” و کوبا و ویتنام کره شمالی و کشورهای آمریکا ی لاتین و…… از روسیه نشانه های از حلقه مقاومت و سمتگیریها ی خلاف خواسته های آمریکا و اروپا است. هیستری آمریکا در مقابل روسیه که در مسئله اوکراین انتظار میرفت که سر سپردگی آمریکا را به پذیرد و عقب نشینی نماید افزون میگردد . مقاومت نیروهای مردمی بویژه در شرق وجنوبی اوکراین در برابر کودتاگران راستگرا اوضاع اوکراین را حالت انفجاری داد. روسیه تا کنون پیشنها د ی برای مذاکره چهارگانه و بر قراری صلح داده است آمریکا علاوه بر آنکه آنرا به جهانیا ن انعکاس نداد عملا با سفر رئیس سازمان” سیا ” مذاکره با کودتا گران را آغاز نمود . آمریکا با پیاده کردن نیرو ,با دامن زدن به جنگ داخلی باعث عدم ثبات سیاسی درمنطقه و جهان گردیده است.
درصف آرائی نیروها ی جهانی درارتباط با اوضاع اوکراین واکنشها های درکشورها ی دیگر به وجود آمد که می تواند باجلو گیری از جنگ تاثیر گذار باشد. مردم هر کشوری سرنوشت خود را بدون دخالت خارجی تعین می کنند .راه حل عملی که در پیشا روی ما در مقابل جنگ وتجاوز قرار دارد اتحاد نیروهای صلح دوست جهانی است که در راس آن احزاب کمونیستی و کارگری قرار دارند . احزاب کارگری وکمونیستی با ایجاد موانع ازتجاوزگری آمپریالیسم وپیوند مبارزات ضد امپریالیستی ضد دیکتاتوری و ضد فاشیستی مبارزه کار باسرمایه , و مبارزه برای صلح خواسته های زحمتکشان را درراستای منافع ملی و دمکراتیک پیش می برند. این مختصات هر حزب برادر در شرایط ویژه جامعه خویش است.
م . چابکی 15/04/2014