آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

پیروزی بر فاشیسم

هرسال (۹ مه) خلق‌های اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی سابق و همه نیروهای صلحدوست و مترقی جهان سالگرد تاریخ ساز پیروزی مردم قهرمان اتحاد شوروی و همه نیروهای آزادیخواه و مترقی جهان بر فاشیسم هیتلری را جشن می گیرند.

علت وقوع جنگ دوم جهانی جدا ازهر جنگ امپرياليستی ديگر، که تشديد تضاد منافع ميان کشورهای امپرياليستی و مبارزه آن‌ها برای دستيابی به بازارهای جدید و منابع مواد خام، برای سرمايه‌گذاری و چپاولگر می باشد. این بار دنیای سرمایه داری با پیدایش و تحکیم کشور شوراها (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) پایان قدرت چپاولگری خود را می دید. و می خواستند از این طریق به حیات این نیروی قدرتمند و دشمن آشتی ناپذیرشان خاتمه دهند.

در پی تجاوز کشورگشايانه ميليتاريست‌های ژاپن در سال ۱۹۳١ به چين و اشغال منچوری و خودداری امپرياليست‌های آمريکا و بريتانيا از رويارويی با آن‌ها، به اميد تضعيف اتحاد شوروی، در آغاز سال‌های ۳۰ در مرکز اروپا کانون ديگر جنگ جهانی پديد آمد. امپرياليست‌های آلمان که هنوز خاطره شکست خود را در جنگ اول جهانی از ياد نبرده و در عين حال در اواخر دهه سوم سدۀ کنونی از لحاظ رشد صنعتی بر رقبای بريتانيايی و فرانسوی خود پيشی گرفته بودند و می‌کوشيدند تا قدرت نظامی خود را احياء کنند، در وجود فاشيسم هيتلری دستيار مناسبی برای پيشبرد هدف‌های تلافی‌جويانه و گسترش‌طلبانه خود يافتند. در ٢۷ ژانويه ۱۹۳۳، هيتلر برنامه خود را در شورايی مرکب از ۳۰۰ تن از نمايندگان سرمايه‌داری انحصاری، افسران ارتش و مالکان يونکر مطرح ساخت و از پشتيبانی آن‌ها برخوردار شد. وی پس از تقريباً يک سال، در ۳۰ ژانويه ۱۹۳۳ به حکومت رسيد و بدينسان يکی از تيره‌ترين برگ‌های تاريخ آلمان گشوده شد.

نازی‌ها نخست آلمان را به کشور چوبه‌های دار، اردوگاه‌های شکنجه و کشتار عناصر انقلابی و آزادی‌خواه بدل کردند و سپس به کمک ارتش درنده‌خوی خود به لشکرکشی، تجاوز و تسخير ديگر کشورها مبادرت ورزيدند. آن‌ها در فاصله سال‌های ١۹۳۸ تا ۱۹۴۱، در ۱۴ کشور اروپايی چه به عنوان فاتح و چه به مثابه متحد جنگی مستقر شدند. در تمام اين مدت، دول آمريکا و انگليس و فرانسه نه تنها گامی مؤثر برای رويارويی با فاشيسم برنداشتند، بلکه برعکس از راه سياست به اصطلاح تسکين خود، هر چه بيش‌تر او را به تجاوز در جهت شرق، يعنی عليه نخستين کشور سوسياليستی تشويق می‌کردند.

بدين ترتيب جنگ کبير ميهنی مردم شوروی در سحرگاه ٢٢ ژوئن ۱۹۴۱ (اول تير ١۳۲۰) با حمله غافلگيرانه ارتش فاشيسم هيتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هيتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقريباً سراسر قاره اروپا، با جمعيتی برابر با ٢۹۰ ميليون نفر و ظرفيت توليد فولاد به ميزان ۳١٫۸ ميليون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶ ميليون نفر و توليد فولاد آن، که طی برنامه‌های پنج ساله و با اجرای سياست صنعتی شدن افزايش يافته بود، تنها به ۲۲٫۴ ميليون تن بالغ می‌شد.

آلمانی‌ها نيروی نظامی مرکب از ۴٫٢۳۴ ميليون نفر در اختيار داشتند. اين نيروها، که در ٢۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰هزار هواپيما بودند. از اين نيروها ۵٫۵ ميليون نفر در ٢۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپيما و ۴۸هزار توپ و مين‌انداز در ٢٢ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشيست‌ها اين خيال را در سر می‌پروراندند، که طبق نقشه جنگ غافلگيرانه و برق‌آسايی، به نام «نقشه بارباروس»، اتحاد شوروی را در ظرف يکماه و نيم تا دو ماه فتح کنند!

فاشيست‌های آلمانی در مراحل اوليه جنگ، در پرتو برتری‌های اقتصادی و نظامی و حمله غافلگيرانه خود و ديگر شرايط مساعد، توانستند دشواری‌های طاقت‌فرسايی را دامنگير مردم، دولت و ارتش شوروی بکنند و تا مسافت عميقی در خاک شوروی پيش بروند. آن‌ها با بمباران وحشيانه مراکز سکونت و صنعتی، زيان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آوردند، توانستند لنينگراد را در محاصره بگيرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند.

اما حتا در همين مرحله بس دشوار، مردم، به برکت نقش رهبری کننده و بسيجنده حزب کمونيست اتحاد شوروی، نيرو و تحرک بی‌همتای اقتصاد برنامه‌وار سوسياليستی، ميهن‌دوستی آفريننده، و همبستگی جانبازانه و ارادۀ خلل‌ناپذير و قهرمانی توده‌ای، ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند و افسانه «شکست‌ناپذيری» ارتش هيتلری را باطل ساختند.

دشمن که به قصد محو سريع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکستی روبرو شد، که چرخش قطعی در جريان جنگ را آغاز نهاد. اين چرخش سپس در نبرد حماسه‌آفرين استالينگراد، که در آن دشمن ۱٫۵ ميليون نفر تلفات داد، تکميل شد.

در مرحله دوم جنگ کبير ميهنی (نوامبر ۱۹۴٢ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشيسم هيتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژيک جنگ را به دست گرفت و تا پايان نيز آن را در دست خود نگاه داشت.

سال ۱۹۴۴، چهارمين سال جنگ کبير ميهنی، سال پيروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی، که هريک از آن‌ها باب جديدی از علم و فن نظامی و فرماندهی را بازگشود، دشمن از همه سرزمين اتحاد شوروی رانده شد. فزون براين، در جريان همين ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زير فرمانروايی هورتيست‌ها، از پای درآمدند و از صف متحدين آلمان هيتلری خارج شدند. بدين ترتيب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و هم‌چنين فنلاند آزادی خود را باز يافتند و بخش‌های مهمی از لهستان، يوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ تيز از نيروهای پليد فاشيسم پاک گرديد.

سال ۱۹۴۵، سال پايان جنگ کبير ميهنی و جنگ دوم جهانی است. در اين سال خجسته و پيروزی‌آور بود که ارتش شوروی، پس از پيروزی‌های دهگانه سال پيشين، عمليات تعرضی گسترده‌ای را در بسياری از جبهه‌ها پيش گرفت. در اين مرحله، لهستان آزادی کامل يافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تايسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و يوگسلاوی پاکسازی و وين فتح شد و در دوم ماه مه، برلين پايتخت آلمان فاشيستی سقوط کرد.

پس از سقوط برلين، مقاومت هيتلری‌ها در نقاط ديگر نيز سرکوب گرديد و بالاخره در نيمه‌شب هشتم ماه مه، تسليم بلاقيد و شرط آلمان هيتلری در همان شهر به امضاء رسيد. بدينسان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پيروزی جنگ کبير ميهنی مردم شوروری و همه خلق‌های جهان بر ديو پليد فاشيسم برای هميشه در تاريخ ثبت گرديد.

در جنگ کبير ميهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زيان‌های عظيم نيروی انسانی و مادی گشتند. در اين چنگ تحميل شده و خانمان‌سوز، ٢۷ميليون شهروند شوروی در اسارتگاه‌ها، بازداشتگاه‌ها و در ميدان نبرد به شهادت رسيدند، ۱۷١۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰هزار روستا در اتحاد شوروی ويران گرديد و در نتيجه ٢۵ميليون نفر بی‌خانمان شدند. دژخيمان هيتلری ۳٢هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کيلومتر راه‌آهن را نابود کردند و به غارت ۶۵هزار کالخوز، ١۸۷۶ ساوخوز و ٢۸۹۰ ايستگاه ماشين و تراکتور دست زدند. خسارات مالی اتحاد شوری، به قيمت‌های قبل از جنگ، به بيش از ۶۷۹ميليارد روبل بالغ گرديد.

پيروزی بر فاشيسم دوران جديدی را در تاريخ بشريت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسياليستی تشکيل شد، سيستم مستعمراتی امپرياليسم متلاشی شد، جنبش‌های آزادی‌بخش ملی، و جنبش همه خلق‌های جهان به خاطر صلح، دمکراسی و ترقی اجتماعی رشد بی‌سابقه‌ای يافت.

بشريت مترقی در هفتادمين سالگرد پيروزی بر فاشيسم و پايان جنگ جهانی دوم- و کمی بیش از ۲ دهه پس از فروپاشی جامعه کشورهای سوسياليستی در اروپا- شاهد تشديد تضادها و رقابت‌ها ميان کشورهای امپرياليستی و تهاجم آن‌ها برای دستيابی به بازارها و منابع مواد خام و تصرف مناطق نفوذ برای سرمايه‌گذاری چپاولگر است.

در شرايط جديد جهانی، امرپاليست‌ها به سرکردگی امپرياليسم آمريکا، تهاجم گسترده‌ای را برای تغيير جغرافيای سياسی جهان و استقرار روابط استعماری و نواستعماری سابق در کشورهای جهان سوم در دست اجرا دارند. اين تهاجم از يک طرف، موجب تقويت نيروهای فاشيستی و راستگرا در اروپا، به ويژه در شرق اروپا، گسترش جنگ، فقر، و بی‌عدالتی که از ذات امپرياليسم برمی‌خيزد شده است؛ و از طرف ديگر در کنار طرح خواست چند جانبه‌گرايی در عرصه بين‌المللی از طرف دولت‌ها، صدها ميلون انسان را به ميدان مبارزه با همه جوانب نظامی، سياسی، اقتصادی و فرهنگی اين تهاجم امپرپاليستی کشيده است.

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب