درشکل گیری احزاب مترقی و آزادیخواه ایران از انقلاب مشروطیت تا جنبش 21 آذر 1324
شکل گیری احزاب در ایران با جنبش مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی همزمان است. در این برهه ازتاریخ اشخاص و گروههای اجتماعی تحت تاثیر تحولات جهانی بویژه رشد دمکراسی در اروپا، وجود سازمان های سیاسی و گروههای اجتماعی را برای پیشرفت و برون رفت از عقب ماندگی ضروری می دانستند. از جمله احزاب ترقی خواه باید به حزب سوسیال دموکرات اشاره کرد که با کوشش حیدرعمواوغلی (از رهبران انقلاب مشروطیت)، سلیمان میرزا اسکندری، محمدرضا مساوات و … تاسیس شد. حیدر عمواوغلی به عنوان اولین دبیر کل این حزب انتخاب شد.
برای سازمان دادن به فعالیت سوسیال دمکراسی میان زحمتکشان کشور، در سال 1283 گروه همت در شهر باکو تأسیس شد. این گروه برای نخستین بار کلمه «سوسیال دمکرات» را به«اجتماعیون ـ عامیون» ترجمه کرد، تا برای عامه مردم قابل درک باشد.و در عین حال کارگران نیز برای نخستین بار در تاریخ کشور اقدام به تشکیل اتحادیه کردند.
حیدرخان عمو اوغلی، پس از مراجعت از روسیه درسال 1283، که با هدف گسترش فعالیت سوسیال دمکراسی در ایران صورت می گیرد با جمعی از کارگران و همفکرانش در شهر مشهد، نخستین حوزههای سوسیال دمکراسی ایران را تشکیل میدهد. سال بعد (1284) در آستانه انقلاب مشروطیت، در جلسهای در شهر مشهد، اولین سند رسمی جنبش سوسیال دمکراسی در ایران، تدوین و تصویب می شود. حیدرعمواوغلی سپس در تهران نیز به تشکیل حوزههای «اجتماعیون – عامیون» میپردازد. کمی بعد در گیلان (رشت) و بعدها در سایر نقاط ایران نیزسازمانهای اجتماعیون – عامیون فعالیت خود را آغاز می کنند.
در دفاع از مبارزات میرزا کوچک خان در شمال ایران اعضای این حزب در بیانیه ای از مردم و نیروهای انقلابی می خواهند که از جنبش جنگل حمایت کنند. حیدر عمواوغلی و سید جعفر پیشه وری از مبتکران و امضاء کنندگان این نامه هستند. سوسیال دمکراتهای ایران، پس ازشکست انقلاب مشروطیت، در اروپای غربی و بویژه در روسیه، فعالیت خود را ادامه میدهند. اوائل جنگ جهانی (1293) گروهی از مجاهدین«اجتماعیون عامیون» و کارگران معادن نفت باکو، به رهبری اسداله غفارزاده، که تظاهرات و میتینگهای اعتراضی کارگران را سازماندهی می کردند، خود را گروه «عدالت» می نامند.
پس از انقلاب فوریه 1917 (بهمن 1295) در روسیه و سقوط حکومت تزاری و تشکیل حکومت بورژوائی کرنسکی انقلابیون ایرانی مقیم روسیه که عمدتا آذربایجانی بودند، امکان یافتند تا فعالیت سیاسی خود را علنی کنند. باکو با توجه به حضورتعداد کثیری از کارگران ایرانی، و هم مرزی با کشور، مرکزی مناسب برای فغالیت های سیاسی بود.
ماه مه 1917 (اردیبهشت 1296) حزب سوسیال دمکرات (اجتماعیون عامیون) ایرانیان، «عدالت» رسماً شروع به کار کرد و مرامنامه خود را به دو زبان آذربایجانی (مفصل) و فارسی (مختصر) در باکو چاپ و منتشر کرد. در بخش فارسی این مرامنامه در صفحه 12 از جمله چنین آمدهاست: «از جمله طلبات عدالت آنست که اصول حیات و معیشت باید اساساً موافق قانون سوسیالیسم(اجتماعیت)تبدیل شود، تا اینکه به ثمره زحمت زحمتکشان تنها دولتمندان صاحب نباشند».
دراین زمان گروه «همت» نیز شروع به فعالیت سازمانی و تبلیغاتی کرد و روزنامه خود را منتشر ساخت. در نخستین شماره روزنامه «همت» (3 ژوئیه 1917 برابر 12 تیر1296 (حزب مقصد اصلی خود را سرنگونی سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم اعلام کرد و برای نیل به این مقصود «همه مسلمانان، کارگران، زحمتکشان، روشنفکرانی که وجدانشان بیداراست را، به زیر پرچم اجتماعیون ـ عامیون» همت «فرا خواند».
چند ماه بعد(ماه اوت 1918- مرداد 1297) بعلت شروع مداخلات مسلحانه دول امپریالیستی علیه نخستین دولت سوسیالیستی جهان و اشغال نواحی جنوبی آن کشور فعالیت آنها تا اندازهای محدود شد. اما «اجتماعیون ـ عامیون» در صفوف «همت» و «عدالت» در شرایط دشوار زیرزمینی به مبارزه علیه ارتجاع و امپریالیسم ادامه دادند. و هنگامی که خطر اشغال باکو توسط انگلیسیها وجود داشت، در17 ژوئیه 1918 (تیر1297)، کنفرانس انقلابیون ایرانی برگزار و هر دو حزب «عدالت» و «همت» در اعلامیه مشترکی همه اعضای خود را برای دفاع از انقلاب و مردم آذربایجان دعوت کردند.
پس از اشغال باکو توسط انگلیسیها (اوت 1918) اولین کمیته حزب «عدالت» در سپتامبر 1918 (شهریور 1297) موقتا منحل شد، اما فعالیت حزب ادامه یافت، تا ماه مارس 1919 (اسفند 1297)، که دومین کمیته «عدالت» تشکیل می گردد و مطبوعات زیرزمینی «حرمت» و «یولداش» را به زبانهای فارسی و آذربایجانی منتشر می کند.
حزب در سالهای بعد نیز گروههایی را اعزام میدارد تا با سازمانهای موجود و پراکنده در ایران تماس بگیرند. اواخر سال 1919 (آذر1297) گروههای اجتماعیون ـ عامیون فعالیت خود را در شهرهای تبریز، تهران، رشت، قزوین، زنجان، مشهد، مازندران، مرند، خوی، اردبیل و خلخال گسترش می دهند.
در شرایط دشوار زیرزمینی، اوائل سال 1920 یک «هیئت مرکزی» از حزب عدالت) به صدارت یوسف زاده و دبیری سید جعفر پیشه وری تشکیل میشود، تا به امور مربوط به «اجتماعیون ـ عامیون ایران» رسیدگی کنند. همزمان کمیته مرکزی حزب «عدالت» برای برگزاری کنفرانس سازمانهای خود در آسیای میانه (در آن هنگام در بیش از50 نقطه از شهرهای آسیای میانه سازمانهای «عدالت» وجود داشت) دو نفر ازاعضای کمیته مرکزی (علیخان زاده و فتح اله زاده) را برای این کار اعزام میدارد. این هیئت درفروردین 1299در شهر تاشکند، با حضور 17نفر نماینده با رای قطعی و عدهای مهمان، کنفرانسی تشکیل می دهد.
نمایندگان حزب کمونیست (بلشویک) روسیه، کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکستان و شورای تبلیغات بینالمللی خاور کمینترن افتتاح کنفرانس را تبریک میگویند. در کنفرانس، حیدرخان عمواوغلی پیرامون وضع سیاسی و اقتصادی در ایران، علیخان زاده درباره تاکتیک حزب و مصطفی صبحی)بنیانگذارحزب کمونیست ترکیه)، درباره مسئله سازمانی و سلطان زاده درباره تشکیل دستههای کارگری و شوراهای کارگری – دهقانی گزارش میدهند.
کنفرانس در آخرین جلسه خود یک «کمیته هفت نفری» (حیدرخان عمواوغلی، سلطان زاده، فتح اله زاده و…) انتخاب کرد. از جمله تصمیمات مصوبه کنفرانس، لزوم کمک و مساعدت همه جانبه به جنبش دمکراتیک و رهایی بخش ملی در ایران بود.
درباره جنبشهای رهایی بخش ملی ضد امپریالیستی در گیلان، آذربایجان و خراسان، که پس از پیروزی انقلاب اکتبر اوج گرفتند. همین قدر یادآور میشویم که با استقرار حاکمیت شوروی در آذربایجان (28 آوریل 1920 برابر8 اردیبهشت 1299 ) نیروهای اشغالگر انگلیسی، زیر ضربات ارتش نو بنیاد سرخ، در حال فرار (ماه مه 1920) به انزلی عقب نشینی کردند. با اوج گیری جنبش انقلابی گیلان «اجتماعیون ـ عامیون ایران» امکان یافتند کنگره خود را در این سامان برگزار کنند. با تدارک مقدماتی که در این استان دیده شده بود، اوائل ژوئن 1920 (اواسط خرداد 1299) بیست نفراز فعالین حزب از باکو به انزلی آمدند.
اسامی این هیئت 20 نفری نشان میدهد که هم «هیئت مرکزی» از باکو و هم کمیته هفت نفری منتخبه در کنفرانس تاشکند، در تدارک کار کنگره اول حزب کمونیست ایران سهم بسزائی داشتهاند. در همین اوقات، یعنی اوائل سال 1299، هنگام تدارک مقدمات نخستین کنگره موسسان حزب کمونیست ایران، حیدرخان مقالهای تهیه میکند، که در آن ارزیابی واقع بینانهای از وضع ایران و بویژه انقلاب گیلان نشان می دهد.
در این مقاله حیدرخان متذکر میشود که: «در ایران انقلاب صورت گرفتهاست. ولی حکومت تهران شکست نخوردهاست و احتمالاً قادر است به کمک سرنیزه و تیربارهای انگلیسیها قدرت خود را استوار سازد».
حیدرخان به رویدادهای انقلاب مشروطیت (گلوله باران مجلس توسط محمدعلی میرزا و لیاخف) اشاره میکند، و متذکر میشود که: «حکومت گیلان نخواهد توانست برای مدت مدیدی نیروی خود را استحکام بخشد.» با بررسی اجمالی از جنبش ضد امپریالیستی ایران از «قیام تنباکو» تا انقلاب مشروطیت حیدرخان متذکر میشود که: «کمونیستهای ایران باید بتوانند از تجربیات جنبش کارگری و بویژه جنبش دهقانی سالهای انقلاب مشروطیت استفاده کنند و انقلاب ملی را بتدریج به انقلاب اجتماعی بدل سازند»
نکته جالب در این مقاله بویژه بخشی از آن این است که حیدرخان امکانات انقلابی بورژوازی ایران را در مبارزه رهائی بخش ملی وضد امپریالیستی ارزیابی میکند و متذکر میشود که در مراحل اولیه مبارزه علیه امپریالیسم انگلیس و حکومت ارتجاعی شاه: «ما حق داریم منتظر باشیم که بخشی از بورژوازی متوسط و حتی بزرگ نیز در میان نیروهایی که علیه حکومت تهران قیام خواهند کرد، وجود داشته باشند.»
در اوج جنبش رهایی بخش ملی و ضد امپریالیستی در ایران، پس از شکست نیروهای اشغالگر انگلیسی و گارد سفید، زیر ضربات شکننده ارتش سرخ و قیام متحد نیروهای انقلابی (جنگلیها، اجتماعیون عامیون، روشنفکران انقلابی و کشاورزان)در گیلان رسماً با انتشار بیانیه ای «حکومت جمهوری شوروی گیلان» اعلام شد.
این بیانیه، عموم مردم بخصوص کارگران، دهقانان، اصناف و اقشار جامعه را که از ظلم و جور شاه و استعمارگران به تنگ آمده اند خطاب قرار می دهد و به اطلاع می رساند:
1- جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت را ملغی کرده، جمهوریت شوروی را رسما اعلان میکند
2- تشکیل حکومت موقتی جمهوری و حفاظت جان و مال عموم اهالی را بشارت میدهد.
3- هر نوع قرارداد و معاهده را که دولت ایران قدیما و جدیدا با هر دولتی منعقد کرده لغو و باطل میداند.
4- حکومت جمهوری همهی اقوام بشری را بلاتفاوت با این آمال شریک دانسته، و دربارهی آنها به تساوی رفتار کرده، و حفظ شعائر اسلامی را نیز از فرائض میداند. رشت، به تاریخ 18 رمضان المبارک 1338 [16 خرداد 1299}
در این شرایط است که روزهای اول تیرماه 1299، کنگره حزب سوسیال دمکرات (اجتماعیون عامیون) ایرانی،عدالت در انزلی برگزار میشود و رسماً نام «حزب کمونیست ایران» را میپذیرد.
کنگره اول حزب کمونیست ایران که کنگره موسسان حزب محسوب میشود، آخر خرداد ـ اوایل تیرماه 1299 در شهر انزلی، تشکیل حزب را رسما به جهانیان اعلام داشت.
برگزارکنندگان کنگره به رياست کامران آقازاده عبارت بودند از: ميرجعفر پيشهوري، سلطان زاده و حيدرعمواوغلي. دراين کنگره 48 تن به نمايندگي کمونيستهاي ايراني انتخاب شدند. کنگره حزب کمونیست ایران برنامه حزب را مبنی براخراج انگلیسها از ایران، واژگون کردن رژیم سلطنتی و فئودالی و مصادره و تقسیم بلاعوض املاک مالکان بزرگ، حق خود مختاری برای همه ملیت های ایرانی، حمایت ازاتحاد جماهیر شوروی و نهضت جهانی کارگری، تصویب و کمیته مرکزی خود را انتخاب کرد. اسناد موجود صراحت دارد بر این که، 27 نفر نماینده از ترکستان، داغستان، گرجستان، باکو و گنجه اعزام شده بودند (که شاید3 نفربه عللی به کنگره نیامده، یا اعتبارنامههای آنها به تصویب نرسیده باشد) و24 نفرنماینده از شهرهای مختلف ایران در کنگره شرکت داشتهاند، بشرح زیر: 5 نفر از تبریز، 4 نفر از خلخال، 3نفر از خوی و سلماس، 3 نفر از اردبیل، 2 نفر از رشت،2 نفر از مشهد، 1 نفر از مرند، 1 نفر از قزوین، 1 نفر از آستارا، 1 نفر از مازندران، 1 نفر از تهران. جالب توجه است بدانیم:
اکثریت قریب اتفاق نمایندگان کنگره که از خارج آمده بودند، از مبارزین با سابقه اجتماعیون عامیون بودند. که از میان کارگران و دهقانان بر خاسته بودند. در میان استانهای ایران، بیشترین نمایندگان از نواحی شمالی بودند و از میان آنها آذربایجان، که همیشه در صفوف مقدم جنبش انقلابی ایران بوده ، مقام اول را داشت. علت حضور ضعیف حزب در سایر نقاط کشور، ناشی از اشغال آن نواحی توسط امپریالیسم انگلیس و جو خفقان و سرکوب شدید آزادیخواهان ومبارزان آن نواحی بود.
جنبش جنگل با دخالت مستقیم انگلیس و دولت مرکزی سرکوب شد. حزب کمونیست ایران زیر فشار قرار گرفت. اما این به معنای پایان فعالیت جنبش کمونیستی نبود. با این همه در سال 1306 در ارومیه دومین کنگره حزب کمونیست ایران بر پا شد. نتیجه این کنگره را سلطان زاده چنین بیان می کند: «کنگره حزب باید به بحث بی ثمر در باره نقش آزادیبخش ملی رضا شاه (گروهی بر این عقیده بودند که رضا شاه طرفدار ترقی و پیشرفت کشور است) و ماهیت بورژوازی حکومت کودتا خاتمه دهد. همچنین ثابت شد که رضا شاه نه تنها به نهضت آزادیبخش ملی کشورکمکی نکرد، بلکه در مدتی کوتاه خود به صورت مالک برزگ در آمد …».
پس از این فعالیت حزب بر علیه رضا شاه و حوزه های کارگری خصوصا در بین کارگران شرکت نفت انگلیس، کارگران شیلات و عرصه های دیگر کارگری شدت بیشتری گرفت. برای گسترش کار در بین مردم باشگاههای فرهنگی ایجاد کرد. اما رضا شاه تحمل هیچ نوع فعالیت سیاسی را نداشت. شهربانی به ریاست محمد حسین آیرم مامورشده بود تا فعالیت حزب را زیر نظر داشته باشد و به شدت با آن برخورد کند. سرانجام با دستگیری تعداد زیادی از اعضاء حزب مثل میر جعفر پیشه وری، رضا روستا و … در سال 1310 و گذراندن قانونی در مجلس که به” قانون سیاه” مشهور شد، فعالیت و تبلیغات کلیه سازمان های چپ غیر قانونی و قابل پیگرد اعلام گردید. دستگیر شدگان به حبس های طولانی مدت محکوم شدند.
در حالیکه رهبران حزب کمونیست ایران در زندان بودند و ظاهرا فعالیت آن متوقف شده بود. دانشجویانی که در خارج درس می خواندن و با حزب در تماس بودند، در بازگشت فعالیت حزب را ادامه دادند. دکتر تقی ارانی از رهبران این جریان بود. او که در آلمان نشریه دنیا را منتشر می کرد در بازگشت به ایران فعالیت خود را مخفیانه ادامه داد. این نشریه که مسائل تئوریک را بیشتر منتشر می کرد دربین جوانان و روشنفکران از جاذبه خاصی برخوردار شده بود، تعداد زیادی از روشنفکران و فرهنگیان آن را می خواندند. جلسات این گروه که بعد ها به گروه 53 نفر شهرت پیدا کردند در در منزل دکتر ارانی هر دوشنبه تشکیل می شد. علاقمندان به مباحث منتشره در مجله گرد می آمدند و به بحث می پرداختند. مقالات دنیا بیشتر توسط دکتر ارانی، ایرج اسکندری و بزرگ علوی نوشته می شد. و از دیگر افرادی که پیرامون نشریه دنیا گرد آمده بودند می توان از احسان طبری، عبدالصمد کامبخش، انور خامه ای، خلیل ملکی،ضیاء الدین ملکوتی و محمد شورشیان نام برد. دکتر ارانی و یارانش تصمیم گرفتن تا فعالیت حزب کمونیست ایران را از سر بگیرند. دبیرکلی حزب به دکتر ارانی سپرده شد.
با کسترش فعالیت حزب رضا شاه تمام نیروی خود را برای شناسایی و سرکوب رهبران آن بکار برد. و نهایت در سال 1316 ارانی و دیگر رهبران حزب دستگیر و زندانی شدند. دکتر ارانی در زندان به قتل رسید.
با سقوط رضا شاه در شهریور 1320 و فضای باز سیاسی که آزادی زندانیان سیاسی را در پی داشت. نشریات زیادی منتشر و احزاب با دیدگاههای متفاوت فعالیت خود را آغاز کردند. حزب توده ایران توسط اعضای حزب کمونیست سابق و عده ای از گروه 53 نفر در دهم مهر ماه 1320 فعالیت خود را آغاز کرد. از موسسین حزب می توان از عبدالحسین نوشین، ایرج اسکندری، دکتر رضا رادمنش، احسان طبری، عباس اسکندری، عبدالقادر آزاد، سید جعفر پیشه وری و … نام برد. سلیمان میرزا اسکندری که که سابقه سیاسی و حزبی در دوران مشروطیت نیز داشت، به اتفاق آرا به رهبری حزب انتخاب شد. حاضران 15 نفر را برای کمیته مرکزی موقت انتخاب کردند که وظیفه آنها تدوین مرامنامه و اساسنامه حزب بود.
مرامنامه حزب با 8 اصل به شرح زیر تدوین و به اطلاع عموم رسید:
1. حفظ استقلال و تماميت ايران.
2. برقرار کردن رژيم دموکراسي و تأمين حقوق فردي و اجتماعي از قبيل آزادي زبان و قلم و عقيده و اجتماعات
. 3. مبارزه عليه هرگونه رژيم ديکتاتوري و استبدادي
. 4. اصلاحات لازمه در طرز استفاده از زمين و زراعت و بهبودي بخشيدن به وضع زارعين و دهقانان و توده زحمتکش ايران.
5. اصلاحات اساسي در امور فرهنگي و و بهداري و برقراري تعليمات اجباري و مجاني عمومي و تأمين استفاده توده ملت از کليه مراحل فرهنگي و بهداشت.
6. تعديل مالياتها با در نظر گرفتن منافع توده
. 7. اصلاح امور اقتصادي و بازرگاني و توسعه صنايع و معادن و وسايل حمل و نقل از قبيل ايجاد و نگاهداري راههاي شوسه و تکميل خطوط آهن.
8. ضبط اموال و دارايي پادشاه سابق به نفع ملت ايران.
حزب اجرای این اصول را براي پيشرفت و ترقي ايران لازم اعلام کرد. مرامنامه این حزب از طرف توده های وسیع مردم بویژه زحمتکشان و روشنفکران مورد استقبال قرار گرفت و بسرعت به یک حزب فراگیر تبدیل شد.
حزب به سرعت به دامنه فعالیت خود افزود. علاوه بر چاپ و انتشار روزنامه سیاست بعنوان ارگان و روزنامه نامه مردم ضد فاشسیت، دفتر مرکزی خود را در خیابان فردوسی گشود و نخستین کنفرانس ایالتی خود را برای تصویب و برخی تغییرات در مرامنامه و اساسنامه برگزار کرد.
مرداد ماه 1323 نخستین کنگره حزب توده ایران در تهران برگزار شد. در این کنگره که علنی و در حضور خبرنگاران تشکیل شده بود، اساسنامه و مرامنامه حزب تائید نهایی شد و اعضای کمیته مرکزی انتخاب گردیدند. در این کنگره اصل اول حزب چنین تعریف شد: «حزب توده ایران حزب طبقات ستمکش یعنی کارگران، دهقانان، پیشه وران و روشنفکران آزادی خواست».
در انتخابات دوره چهاردم مجلس شورای ملی (تیرماه 1322) حزب توده ایران شرکت کرد. بیست نفر کاندید داشت. جو سنگینی در حوزه های انتخاباتی علیه نیروهای نو اندبش و مترقی بوجود آورده بودند. با آین همه و علیرغم تمام توطئه ها و دسیسه هایی که ارتجاع داخلی و جهانی براه انداخته بود که مانع ورود تفکر تحول طلب به مجلس شود، هشت تن از آنها با رای مردم به مجلس راه یافتند. سید جعفر پیشه وری نیز که بعنوان کاندید مستقل در تبریز شرکت کرده بود، با بالاترین رای مردم، تماینده اول این شهر شد. اما اعتبارنامه پیشه وری، توسط نمایندگان مرتجع مجلس که اکثریت را در دست داشتند، پذیرفته نشد.
پیشه وری در این رابطه می نویسد: “من میدانستم آب من با این افراد توی یک جوی نخواهد رفت”.از فرصت استفاده کرد و با یک سخنرانی آتشین و افشاگرانه پرده از فساد ماموران دولتی، اهانت نمایندگان هیئت حاکمه به مردم، ظلم و ستم ژاندارم ها و مالکان و خوانین بزرگ به دهقانان، ورشکستگی کارخانجات و کارگاههای تولیدی، بیکاری و تورم که جان به لب مردم آورده است، پرده برداشت و مسبب تمام این بدبختی ها را دولت مرکزی و حامیان مرتجع آن دانست. او که از ترکیب مجلس نا امید شده و بعید می دانست که مجاس بتواند، حتی گام کوچکی در جهت احقاق حقوق مردم بر دارد، به تبریز برگشت، تا به شیوه ای دیگر به مبارزه ادامه دهد.
با سقوط دیکتاتوری رضا شاه، شرایط مساعدی برای تحقق آرزوها و آرمانهای مردم آذربایجان زنده شده بود. در این دوره جنبش های دهقانی نه تنها در آذربایجان که در جای جای ایران جریان داشت و گاه به مبارزه مسلحانه علیه خوانین و مالکان بزرگ می انجامید. ریشه های این قیام ها به دوران مشروطه و حتی قبل از آن می رسید. چنانکه یکی از اقداماتی که حکومت کوتاه مدت “حزب دموکرات آذربایجان” (حکومت آزادیستان) شیخ محمد خیابانی بدان مبادرت ورزید همین مسئله تقسیم اراضی مالکان بزرگ بود که شیخ محمد خیابانی آنرا از مناطق ارونق و انزاب (شبستر) و دهخوارگان (آذرشهر) شروع کرد ولی با کشته شدن خیابانی به دست ارتجاع ناتمام ماند. این واقعیات نشانگر آنست که مناسبات ارضی و روابط فئودالی موجود و بهره کشی اربابان و بی عدالتی های ریشه دار به نقطه انفجاری رسیده و می بایستی جای خود را به مناسبات عادلانه تری می سپرد، ولی خوانین و زمینداران بزرگ و دولت مرکزی حامی آنها راه هرگونه رشد و ترقی اجتماعی را مسدود و خواستار ادامه روابط کهن و عقب ماندگی جامعه و فقر و فلاکت روز افزون دهقانان و زحمتکشان بودند.
پس از شهریور 1320گروه های مسلح و خودجوش دهقانان بی زمین آذربایجان که با نام “قاچاق” (فراری) شهرت داشتند، در اطراف بعضی از شهرهای آذربایجان مانند میانه، سراب، مراغه، اورمیه که عموما از دهقانان و آوارگان شهری بودند، به وجود آمد که کار اصلی آنها جنگ و ستیز با زمین داران بزرگ بود، همین ها بودند که بعدها پایه های نظامی ارتش فدائیان فرقه را تشکیل دادند. صفر قهرمانی و عده زیادی مانند او در زمره کسانی بودند که قبل از تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان وارد صف مبارزه علیه مالکان بزرگ شده بودند، آنها در واقع هرکدام قهرمانان منطقه خود در حمایت از مبارزه دهقانان علیه ظلم و ستم و زورگوئی و بهره کشی اربابان بودند.
دید تیز بین و تجربه بالای پیشه وری حکم می کرد که شرایط عینی و ذهنی برای تشکیل یک حزب ملی که پاسخ گوی خواست و آرمانهای مردم باشد، جود دارد. به همین خاطر با روشنفکران،روزنامه نگاران، معتمدین محل و مبارزین سابقه دار به مشورت نشست. نتیجه این هم فکری انتشار بیانیه (مراجعت نامه) دوازده ماده ای 12 شهریور 1324 بود که به تاسیس فرقه دمکرات آذربایجان منجر شد.
فرقه دموکرات آذربایجان تنها نیروئی در آذربایجان، سراسر ایران و شرق بود که به آرزوی دیرینه دهقانان بی زمین و تحت ظلم و ستم اربابان جواب مثبت داد. از منافع حقوق بگیران (کارگران و کارمندان) دفاع کرد.به فرهنگ و سنن مردم ارج گذاشت. حقوق برابر برای زنان با مردان قائل شد. زبان مردم را رسمیت بخشید. شرایط برای رشد هنرمندان، روشنفکران، نویسندگان بوجود آورد. و …
برنامه های فرقه دمکرات آذربایجان با شتاب بی نظیری مورد استقبال و حمایت اقشار و طبقات جامعه قرار گرفت. تحولات سیاسی، فرهنگی