آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

پیام رسیده

بمناسبت ٢۱ آذر، سالروز تشکیل حکومت ملی آذربایجان

قرن بیستم به تاریخ پیوست. قرن بیستم، قرن انقلابها و جنگها، قرن پیروزیها و شکست های بزرگ، قرن بیداری ملتها و خلقهای تحت ستم، قرن آزادی بشریت لهیده در زیر چکمه های قداره بندان استعمار، به تاریخ پیوست. طلوع حکومت ملی آذربایجان در سال ۱٣٢٤ شمسی و شکست آن بعد از یک سال در اثر تهاجم نظامی ارتجاع فاسد پهلوی و امپریالیستهای زورگوی انگلیس و آمریکا نیز، یکی از آن رویدادهای بزرگ تاریخی بود که در پرونده قرن بیستم ثبت شد.

حکومت ملی آذربایجان، همچون همه جنبشها و انقلابهای قانونمند موفق و ناموفق قرن بیستم، چکیده و عصاره آمال و آرمانهای ملت آذربایجان و محصول مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه تاریخی این ملت بزرگ بود. حمایت و پشتیبانی وسیع ترین اقشار و طبقات اجتماعی، بویژه زحمتکشان شهر و روستا از آن، بارزترین نشانه این مدعاست. حکومت ملی آذربایجان بمثابه نتیجه مستقیم جنبش آزادیخواهانه و عدالت طلبانه ملی، به خاطر ایده ها، اهداف و آرمانهایش، به جهت آنکه توده ای ترین جنبش انقلابی ملی در مشرق زمین بود، مورد احترام و پشتیبانی خلقهای آزاده و آزادیخواه ایران و جهان قرار گرفت. حکومت ملی آذربایجان، یک دولت خلقی به تمام معنی بود. ابعاد و سرعت اجرای برنامه های انقلاب ملی- دموکراتیک، گواه غیر قابل انکار این مدعاست.

حکومت ملی آذربایجان، به جهت عدم توجه به توازن قوای انقلابی و ارتجاعی در مقیاس ملی و بین المللی و در نتیجه خوشبینی و اعتماد بیش از حد به عهدنامه منعقده با دولت مرکزی در خرداد ماه سال ۱٣٢۵، شکست خورد. دولت مرکزی دست نشانده با پای بندی به سنت خائنانه اربابان انگلیسی- آمریکائی خود و با عهدشکنی خیانتکارانه، نیروهای نظامی اش را به آذربایجان گسیل داشت و با توسل به زور سلاح به کشتار بی امان مردم و فدائیان آذربایجان پرداخت و بدین ترتیب، اولین دولت دموکراتیک شرق را در خون خود غرقه ساخت. شکست حکومت ملی، مثل همه شکستها و ناکامی های تاریخی، دست دولت مرکزی را در اشاعه تهمتها و افتراهای بی پایه و اساس بر علیه مردم و حکومت ملی آذربایجان و رهبری آن باز گذاشت. «سنگها بسته و سگها، رها شدند». سیمای خلقی جنبش آزادیخواهانه و دولت مردمی آذربایجان را با لجن پراکنیهای گسترده، بدون ارائه هیچ سند و مدرک به تجزیه طلبی متهم نمودند. اما، تمام اسناد، شواهد و واقعیتهای موجود آن روز و تا کنون، خط بطلان بزرگی بر ادعاهای جعلی دولت مرکزی تهران می کشند.

حکومت ملی آذربایجان، ریشه و منشاء مردمی داشت و منبعث از روحیات آزادیخواهانه مردم این سرزمین و برخاسته از اراده همین مردم ستمدیده بود. تمام ادعاهای خلاف این، خواه ناخواه، تلاشهای بی خردانه ای است برای تخطئه ریشه ها و علل تشکیل حکومت ملی در آذربایجان و کوششی است در سمت نفی حقوق حقه ملتها و تحریف تاریخ مبارزاتی خلقها، از جمله، خلق آذربایجان. این ادعاها، اقدام آشکاری است برای کتمان جنایات سبعانه دولتهای انگیس، آمریکا و دولت تحت فرمان آنها در تهران و نشانه آن تلاشی است که با وارونه نمایاندن واقعیات، کشتار جمعی مردم ما در شهرها و دهات آذربایجان را توجیه می کنند. تشکیل حکومت ملی آذربایجان را بجرأت می توان یکی از تأثیرگذارترین و پرنفوذترین مبارزات برای احقاق حقوق مسلم ملی قرن بیستم در مشرق زمین نامید.

حقانیت و درستی سیاستهای فرقه دموکرات آذربایجان در تشکیل حکومت ملی، تأثیر بس بزرگی بر مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانه دیگر ملل تحت ستم ایران گذاشت. این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، امری طبیعی قانونمندی است در همه مبارزات آزادیخواهانه. تشکیل تقریبا همزمان حکومت ملی خلق کردستان و مساعدتهای همه جانبه حکومت ملی آذربایجان به آن، گسترش دامنه جنبشهای ملی در مازندران، بلوچستان و دیگر مناطق ملی ایران، حمایت و پشتیبانی مطبوعات مترقی، جمعیتها، خلقها و احزاب سیاسی از جمله، حزب توده ایران، احزاب کمونیست یونان، فرانسه، فدراسیون بین المللی کارگران، جمعیت جهانی مدافع حقوق زنان، زحمتکشان سوریه، لبنان و غیره، نشانه روشن صحت مبارزه مردم آدربایجان برای بدست آوردن حق خودمختاری و تشکیل دولت ملی خود بود.

حکومت ملی آذربایجان، یک حاکمیت ناسیونالیستی به معنای مصطلح کلمه «ملی» نبود. این کلمه، بیانگر مفهوم خلقی و مضمون توده ای جنبش آزادیخواهانه مردم آذربایجان و حکومت برآمده از آن بود. این حکومت، حقوق همه خلقها در چهار چوب ایران را برسمیت شناخت.

هر چند حکومت ملی آذربایجان در اثر عهدشکنی خائنانه دولت مرکزی و تهاجم نیروهای تحت فرمان ارتجاع داخلی و امپریالیستهای انگلیس و آمریکا به خاک آذربایجان و قتل عام بیش از ٣۰ هزار نفر، آواره شدن ٣۰۰هزار نفر در داخل ایران و بیش از ۵۰ هزار نفر در خارج از کشور، به شکست کشانده شد، ولی حاکمیت ارتجاعی ایران نتوانست آمال و آرمانهای آزادیخواهانه و خواستهای بحق مردم آذربایجان را در خاک مدفون سازد. آری، می توان ملتی را و یا دولتی را به زور سلاح شکست داد اما، نمی توان آن را از بین برد و یا بر قلوب آنان تسلط یافت. می توان دولتی را سرنگون ساخت، زبان، فرهنگ و تاریخ آن را جعل کرد و دگرگون نمود اما، تغییر نژاد و ملیت آن غیرممکن است. شکستها هیچگاه نمی توانند حقانیتها را زیر سؤال ببرند.

اتهامات واهی دولت مرکزی مبنی بر تجزیه طلبی و جدائی خواهی حکومت ملی آذربایجان، صرفنظر از اینکه جدائی خواهی و حق تعیین آزادانه سرنوشت خویش، جزء حقوق حقه هر ملتی است، درهیچ یک از اسناد رسمی حکومت ملی آذربایجان به چشم نمی خورد. علاوه بر این، حکومت ملی آذربایجان سیاستمداران بحد کافی عاقل و مجربی را در ترکیب خود جمع کرده بود که چنین بهانه های پوچی را بدست دشمن خویش ندهند. مقامات دولت خود مختار آذربایجان برهبری سید جعفر پیشه وری انسانهای آگاهی بودند که بر تاریخ ایران و ملل آن آشنائی کامل داشتند، می دانستند که ترکان آذربایجان دارای مشترکات تاریخی فراوانی با دیگر خلقهای ایران هستند و به نسبت دیگر خلقها، همیشه از حق بیشتری در حاکمیتهای ایران برخوردار بوده، اغلب سلسله های پادشاهی ایران، ترک تبار بوده اند و اراضی ترکها، فقط به استانهای آذربایجان محدود نمی شود. بنابراین، می توان گفت: تشکیل دولت خودمختار آذربایجان، تنها بخشی از دستاورد مبارزات آزادیخواهانه ملل ایران بود. در تأئید این نظر، علاوه بر گواهی اسناد رسمی حکومت ملی آذربایجان، عطف توجه به این کلام مشهور فدائیان آذربایجان که می گفتند: «ما اسبان تشنه خود را با آبهای نیلگون خلیج فارس سیراب خواهیم کرد»، بحد کافی گویای واقعیت مبارزه خلق آذربایجان در راه نجات همه خلقهای ایران و احقاق حقوق ملی همه آنهاست.

همچنین در رد اتهامات واهی دولت مرکزی مبنی بر تجزیه طلبی و جدائی خواهی دولت خودمختار آذربایجان، این موضع بسیار مهم را نباید فراموش کرد که، هر گاه تغییری در مرزهای جغرافیائی هر کشوری، از جمله ایران روی داده است، نه تنها در نتیجه مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانه ملل غیر حاکم نبوده، بلکه، حاصل بی کفایتی دولتهای مرکزی و ناکارآمدی سیاستهای ملی آنها بوده است که اساسا، عقد قراردادهای دو جانبه، از خاک و مردم تحت حاکمیت خویش دست کشیده اند. تجزیه طلبی، ایجاد خصومت و جدائی بین ملتها، قبل از اینکه هدف جنبشهای ملی باشد، همیشه کار دولتهای نالایق مرکزی بوده است. حتی امروز و یا هر وقت دیگر، در هر گوشه دنیا، که فریادهای جدائی خواهی شنیده شده و می شود، بی هیچ تردیدی، یک سر آن به دولتهای استعمارگر و سلطه جوی امپریالیستی و سر دیگر آن به نیروهای ارتجاعی داخلی مربوط بوده و بعد از این نیز چنین خواهد بود. تجزیه ممالک بزرگ، پیش پا افتاده ترین و سهل ترین شیوه سلطه بر آنهاست. و دولت خودمختار آذربایجان هم این اصل استعماری را بروشنی درک می کرد. حکومت ملی آذربایجان مثل هر تشکل مستقل ملی- سیاسی، هیچگاه راضی به کشیدن مرز بین ملتهای داخل کشور و چشم پوشی از بخش اعظم خاک و همکیشان و همنوعان خود نبوده و در آینده نیز قطعا نخواهد بود.

تاریخ پر درد و رنج میهن ما گواه این واقعیت تلخ است که حکومت ملی آذربایجان،٧٠ سال پیش بدست حاکمیت ارتجاعی داخلی و اربابان ماورای بحار آن سرکوب و سرنگون گردید. این هم واقعیتی است که زبان مردم آذربایجان را بستند. تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را در مسیر قهقرائی سوق دادند، ملت و زبان آذری را تحقیر نمودند و حقوق حقه مردم ما را همچو شیر ناپاک مادرشان پایمال کردند. با این حال، فرزندان دلاور آذربایجان باز هم ققنوس وار از خاکستر اسلاف خویش سر برآورده و در راه نیل به حقوق انسانی خویش، تا پیروزی نهائی ادامه خواهند داد. این، راه ناگزیر همه خلقهای تحت ستم، از جمله، خلق قهرمان آذربایجان است که، حکومت ملی آذربایجان، علیرغم عمر بسیار کوتاه خود، پیش پای رهروان امروز و نسلهای آینده گشود. اهداف و آرمانهای مردمی حکومت ملی آذربایجان، امروز نیز ستاره راهنمای مبارزان آذربایجان و همه خلقها برای تعیین آزادانه سرنوشت مردم خویش و رهائی از زیر ستم استعمار و ارتجاع است. حق ملتها در تعیین آزادانه سرنوشت خویش، جزء لاینفک حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی است.

این، نشانه حقانیت خواستها و صحت مبارزه برای آزادی ملی است که، برغم گذشت هفت دهه از پیروزی و سرکوب حکومت ملی آذربایجان، مبارزان آزادیخواه با الهام از ایده ها، آرمانها و اهداف دولت خودمختار آذربایجان، زیر آتش سنگین ارتجاع و استبداد به مبارزه عادلانه خود ادامه می دهند و یقینا تا پیروزی قطعی از پای نخواهند نشست.

در هفتادمین سالگرد تشکیل حکومت ملی آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری و در شصت و نهمین سالگرد

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب