نقطه عطف و تحولی بنیادین در تاریخ مردم کردستان
ال قبل روز دوم بهمن ماه 1324 درمهاباد طی یک گردهم آیی بیست هزار نفری که به ابتکار حزب دمکرات کردستان برپا شده بود ضمن صدور قطع نامه ای تشکیل حکومت ملی و خودمختار کردستان را اعلام شد. و قاضی محمد، از طرف مردم به ریاست این حکومت انتخابگردید.
با گذشت هفت دهه از این تحول بنیادین درتاریخ مردم کردستان و بررغم تغییر و تحولات بزرگ جهانی و داخلی از اهمیت آن کاسته نشده است. هم گامی جنبش 21 آذر در آذربایجان و جنبش دوم بهمن در کردستان در راه احقاق حقوق خلق های تحت ستم از سویی و پیوند آنها با مبارزات سراسری خلق های ایران برای رسیدن به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی نشان از ماهیت عمیقا خلقی و مردمی آنها بود. کسانی که با تاریخ مردم آذربایجان و کردستان آشنایی دارند، به روشنی درک می کنند که جنبش 21 آذر وجنبش دوم بهمن با ایجاد یک چرخش درسرنوشت کردستان و آذربایجان وایجاد شالوده نظری-سیاسی جنبش معاصر، بزرگ ترین خدمت را به مردم ستمدیده خلق های ایران انجام داده است.
حکومت ملی کردستان گرچه بیش از یازده ماه دوام پیدا نکرد و با توطئه امپریالیسم و ارتجاع درخون غرق شد ولی بدون کم ترین تردید، درهمین دوران بسیار کوتاه، گام های بزرگی در راه استرداد حقوق ملی و دمکراتیک مردم کردستان بر داشت. که از جمله می توان به نکات زیر اشاره کرد:
ـ مناسبات ارباب ـ رعیتی را به سود دهقانان تعدیل کرد و واراضی عده ای از فئودال ها را مصادره و به دهقانا واگذار کرد.
ـ نقشه نخستین موسسات صنعتی را درکردستان تهیه کرد.
ـ برای اولین بار سنگ بنای تتاتر ملی را گذاشت.
ـ مطبوعات و نشریات کردی و چاپخانه ایجاد کرد
ـ برای زنان در جامعه و خانواده حقوق مساوی با مردان را تامین نمود ـ نخستین کانون های آموزش و بهداشت رایگان را برای مرم پایه ریزی کرد.
ـ و …
حکومت خودمختار کردستان بدلیل خصلت ملی و مردمی از حمایت بی دریغ اکثریت دهقانان، پیشه وران، روشنفکران میهن دوست و سرمایه داری ملی برخوردار بود. و به دلیل پیوندش با نهضت دمکراتیک مردم ایران از پشتبانی نیروهای مترقی و آزادیخواه سراسر کشور بهره مند بود. به همین خاطر تبلیغات زهراگین امپریالیسم و ارتجاع طی سالهای طولانی نتوانسته است ماهیت عمیقا خلقی این جنبش را نزد مردم کم رنگ کند.
درکشور ما خلق های گوناگونی زندگی می کنند که هر یک سابقه طولانی دراین سرزمین دارند. این خلق ها ضمن آنکه تاریخ، فرهنگ و سرنوشتی مشترک دارند، دارای فرهنگ و سنن و آداب ملی ویژه خویشند و به همین علت برای اداره امور ملی و محلی حقوق طبیعی و برحقی دارند. رژیم سرنگون شده سلطنتی و نیز رژیم جمهوری اسلامی این حقوق و اختیارات برحق را انکار کرده اند. و در مواردی هم که اجبارا پذیرفته اند، به آن عمل نکرده اند.
پیدایش و گسترش سیاست ستم ملی محصول دوران رشد مناسبات سرمایه داری است. دردورانی که کشور ما وارد مرحله سرمایه داری گردید، مساله تمرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با محتوی سرمایه داری وابسته دردستور کار قرار گرفت. این تمرکزگرایی که رضاخان اجرای آن را برعهده داشت، دارای ماهیت ضد ملی و ضد دمکراتیک بود. این سیاست از سویی ایران را از نظر داخلی متمرکز می ساخت و از سوی دیگر این بازار متمرکز را زیر سلطه امپریالیسم جهانی قرار می داد. به علاوه، بر اساس منافع سرمایه داری جهانی، در داخل استثمار زحمتکشان تشدید و فشار مضاعف برخلق ها وارد می آمد. یک چنین تمرکزگرایی ضد ملی و ضد دمکراتیک با خواست ها و نیازهای تاریخی میهن ما بیگانه بود و به دیکتاتوری، اختناق و اعمال ستم ملی میدان داده است.
به این ترتیب پدیده ستم ملی و تبعیض، محصول مناسبات رشد سرمایه داری وابسته درکشور ماست. که با ظهور رضا شاه و تداوم آن توسط محمد رضا شاه به شکل خشونت و سرکوب و اعمال شد. پس از انقلاب بهمن 1357 انتظار می رفت در این سیاست ضد ملی تجدید نظر جدی صورت گیرد و حقوق خلقهای کشور به رسمیت شناخته شود. اما این بار نیز ستم ملی توسط نیروهای ارتجاغی و قدرت طلب، با رنگ و لعاب “امت واحده” ادامه پیدا کرد.
باید خاطر نشان کرد که مبارزات مردم ایران علیه وضعیت موجود و برای رسیدن به عدالت و دمکراسی نمی تواند جدا از مبارزات خلق های ایران بر علیه ستم ملی باشد. این موضوع ضرورت تحکیم پیوند میان مبارزه در راه رفع ستم ملی با جنبش همگانی دمکراتیک و آزادی خواه را برجسته می سازد. همانطور که خلق های ایران و نیروهای سیاسی آنها یعنی احزاب و سازمان های ملی نسبت به جنبش سراسری منفعل و بی طرف نیستند. تامین منافع آنی و آتی خلق ها درگرو کامیابی مبارزه توده ای علیه استبداد و خودکامگی بوده و به این جهت حضور هر چه فعال تر احزاب ملی در مبارزه سراسری از یک سو به تقویت صفوف جنبش همگانی منجر می گردد و از دیگر سو پایه های مبارزه ملی برای الغای ستم ملی را استحکام بخشیده و امکانات آن را افزایش می دهد.
درک این ضرورت و حرکت به سمت تحقق ارتباط تنگاتنگ، بی شک نشانگر وفاداری به میراث و سنن پرافتخار جنبش دوم بهمن است. به همین خاطر در وضعیت بحرانی جهان، منطقه و کشور، ایجاد روابط و همکاری بیشترمیان احزاب و سازمان های کردستان و دیگر نقاط ایران ضروری است و در بر گیرنده منافع مشترک همه خلق های ایران است.
باامیدواری گام در راه تقویت پیوندمبارزات ملی با جنبش سراسری برداریم و آرمان ها و سنن جنبش دوم بهمن را چراغ راهنمای مبارزه علیه