آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

سوریه …

خلاصۀ مقالۀ آلیسیوس واگیناس ،


عضو کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست یونان ، مسئول شعبۀ بین المللی کمیتۀ مرکزی

از زمانی که نویسنده و متفکر روس ، الکساندر زینویف ، سرمایه داری روسیه را با «خرگوش شاخدار» مقایسه کرد ، بیش از ده سال می گذرد. «خرگوش» ، برای این که در آن سال های برقراری مجدد سرمایه داری در روسیه ، بورژوازی تازه شکل گرفتۀ این کشور در جریان همگرائی با هرم امپریالیسم جهانی و برای تحکیم مواضع خود در داخل کشور ، به سادگی تسلیم خواست های آمریکا و دیگر قدرت های امپریالیستی می گردید. و این در حالی بود که یک زرادخانۀ نیرومند نظامی از اتحاد شوروی به ارث برده بود (صفت «شاخدار» نیز مربوط به همین است).

اما شرایط تغییر می کند و بار دیگر روسیه هر چه بیشتر از نیروی نظامی خود در آن سوی مرزها استفاده می کند. او در مولداوی ، تاجیکستان ، گرجستان و منطقۀ کریمۀ اوکراین ، یعنی در اراضی اتحاد شوروی سابق که آن را «محدودۀ منافع مستقیم خود» می داند، نیروی نظامی بکار می برد. مسکو با دخالت نظامی در بحران سوریه ، پرشی به منطقۀ خارجی دورتر انجام داد و انحصار آمریکا در مداخلۀ نظامی در مناطق بسیار دوردست را بر هم زد . این مداخلۀ نظامی هم شرایط «معادلۀ سوریه» را تغییر داد و هم جنبش کمونیستی جهانی را دچار سر در گمی کرد.

گسترش مداخلات نظامی کشورهای خارجی

در 30-ام سپتامبر سال 2015 عملیات نیروی هوائی روسیه علیه به اصطلاح «دولت اسلامی» در سوریه آغاز شد. در همان روز شورای فدراسیون روسیه درخواست ولادیمیر پوتین در مورد استفاده از نیروهای مسلح در خارج از کشور، از جمله در حمایت از بشار اسد را پذیرفت.

این عمل ، موضوع سخنرانی رئیس جمهور روسیه در سازمان ملل گردید که از موضع روسیه در سوریه و اوکراین حمایت می کرد. در رابطه با موضع روسیه در بحران سوریه ، او تاکید کرد که راه حل سیاسی بدون اسد غیرممکن است ، و باید از او که همراه کردها در مقابل دولت اسلامی ایستاده است حمایت کرد.

دیدار پوتین با رئیس جمهور آمریکا ، باراک اوباما ، برخلاف تبلیغات مطبوعاتی که سعی می کرد نزدیکی مواضع روسیه و آمریکا را در مبارزه با داعش نشان دهد ، اختلاف بین آنها در رابطه با آیندۀ رژیم اسد را که طبیعتا وابسته به آن است که کدام کشور امپریالیستی نقش اول را بازی می کند ، برطرف نکرد.

روشن است که ادامۀ این وضعیت به تشدید بیشتر تضادها مابین امپریالیست ها در خاور نزدیک و شرق مدیترانه کمک می کند. یادآوری می گردد که دخالت نظامی مسکو در سوریه به دنبال حوادث قبل از سال 2011 ، یعنی دخالت آمریکا، اروپا، ترکیه، رژیم های پادشاهی خلیج فارس و دیگر نیروها در منطقه، صورت گرفت. مثلا اشغال عراق از طرف آمریکا ، حملۀ ناتو به لیبی ، نفوذ نیروهای مسلح به سوریه که از طرف آمریکا و متحدانش حمایت می شدند.

تضادهای منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی در سوریه

مناسبات تنگاتنگ اقتصادی و نظامی- سیاسی روسیه و رژیم سرمایه داری اسد که در مدت 20 سال گذشته متحد ثابت روسیۀ سرمایه داری در خاور نزدیک و شرق مدیترانه است ، بر همگان روشن است. در این منطقه «بازی» بزرگ ژئوپلیتیکی با شرکت «بازیکنان» نیرومندی همچون آمریکا ، اروپا ، اسرائیل ، ترکیه ، مصر و کشورهای خلیج فارس جریان دارد. حال ، برخی مسائل را دقیقتر نگاه کنیم.

مسئلۀ منابع طبیعی

بشار اسد در مصاحبۀ خود در سال 2013 گفت «کشورهای غربی در تفاوت با مواضع سیاسی خود ، بوی «گوشت» به مشامشان خورده و میخواهند ما را در «راهروها» بخرند. آنها پیشنهاد قراردادهای پر طمطراق برای بازسازی کشور و استخراج گاز طبیعی از منابع غنی کشور را به ما می دهند. بانک جهانی که بدون اجازۀ آمریکا حتی نمی تواند انگشتش را تکان دهد ، به ما پیشنهاد اعتباری به میزان 21 میلیارد دلار با تخفیف های بسیار ارائه داد ، که ما فورا آن را رد کردیم و استخراج گاز را به شرکت های روسیه دادیم. ما به روسها اعتماد داریم و از منافع استراتژیک و ملی خود دفاع خواهیم کرد».

در مورد آنچه که به حجم گاز طبیعی سوریه مربوط است ، تخمین ها متفاوت است. طبق نظر کارشناسان سوریه ، حجم گاز ذخیرۀ طبیعی ، نقشۀ انرژی بین المللی کنونی را به هم خواهد زد. چون که حجم گاز ذخیرۀ طبیعی در سوریه دهها بار بیشتر از گاز ذخیرۀ اسرائیل است.

حتی قبل از دخالت نظامی در سوریه ، مابین شرکت های روسی و دولت سوریه قراردادهائی به میزان 1.6 میلیارد دلار برای استخراج گاز طبیعی بسته شده است. از این گذشته ، شرکت های روسی در ساختن پالایشگاه های نفت سوریه شرکت دارند.

مسئله در مورد خط لولۀ گاز

در سال 2013 روزنامۀ روسی «کامرسانت» نوشت : «نتیجۀ جنگ در سوریه می تواند به طور جدی بر بازار گاز اروپا تاثیر بگذارد. طرفهای درگیر از دو مدعی اصلی – ایران و قطر – برای احداث خط لولۀ گاز به اروپا از طریق سوریه حمایت می کنند. سرنوشت «گازپروم» و درآمد بودجۀ روسیه تا حدود زیادی در میدان نبرد بر سر حلب و دمشق رقم خواهد خورد».

27 ژوئن سال 2011 توافقنامه ای به نام «خط لولۀ دوستی» برای رساندن گاز از ایران به بغداد ، دمشق ، بیروت و کشورهای اروپای غربی مابین ایران ، عراق و سوریه امضاء گردید.

قطر ، رقیب اصلی ایران در مسئلۀ گاز، حساب می کرد که احداث خط لولۀ گاز او با توافق ترکیه ، گاز قطر را از طریق عربستان سعودی ، اردن ، سوریه و ترکیه به اروپا می رساند. واضح است که مقدمۀ طرح این خط لوله ، مشارکت سوریه است. طرح قطر مورد توجه آمریکا هم قرار گرفت. اما توافقنامۀ بین سوریه، عراق و ایران محاسبات قطر را به هم ریخت و موجب خارج شدن قطر از «بازی» شد. روشن است که روسیه به هیچ وجه نمی خواست طرح قطر- آمریکا که رقیب طرح روسیه برای تسخیر سهمی از گاز اروپا است ، سر بگیرد. اما طرح ایران تا حدودی نقش تکمیل کننده داشت. علاوه بر این ، روسیه عملا به نوعی به این طرح مربوط شده بود. چون که در ساختمان خط لوله ایران و مدرنیزه کردن بنادر ایران و دیگر طرح ها مشارکت دارد. البته طرح ایران نیز فعلا با چنین وضعیتی در منطقه امکان پیروزی ندارد.

سود از فروش تسلیحات

درآمد روسیه از فروش اسلحه به سوریه افزایش می یابد. حتی قبل از آغاز این حوادث ، روسیه صادر کنندۀ اصلی اسلحه به سوریه بود. طبق آمار ، اگر در سال 2010(قبل از حوادث بهار عربی) صادرات تسلیحات روسی به سوریه معادل 238 میلیون دلار بود ، در سال 2013 این رقم به 351 میلیون دلار افزایش یافت. طبق نوشتۀ ارگان حزب کمونیست چین ، قرارداد کلی فروش تسلیحات روسی به سوریه بالغ بر 4 میلیارد دلار بوده است. بدیهی است که سرنگونی کنترل نشدۀ بشار اسد می تواند همۀ این درآمد را تهدید کند. طبق بررسی برخی از متخصصین ، «اگر روسیه دست از سوریه بردارد ، آنوقت این بدهی ها ممکن است از طرف دولت جدید قبول نگردد. و همچنین ادامۀ فروش سلاح در آینده زیر سئوال قرار گیرد. و بدین ترتیب نفوذ روسیه بر دولت سوریه که به لحاظ جغرافیائی نقش مهمی را در خاور نزدیک بازی می کند ، محدود گردد».

سود سرشار از سهمی که روسیه در بازار سوریه دارد

شرکت های روسی به صادرات کالاهای خود ، سوخت ، ماشین آلات صنعتی ، مواد غذائی ، چوب، آهن و غیره اشتغال دارند. آنها همچنین در عرصه های توریسم و ارتباطات همگانی بسیار فعال هستند. بدیهی است که انحصارات روسی در نتیجۀ عملیات جنگی در سوریه دچار زیان شده اند. رقم مبادلات از 1.89 میلیارد دلار در سال 2011 به 582 میلیون دلار در سال 2014 کاهش یافته است. ولی اگر بشار اسد سرنگون گردد ، آنگاه دچار زیان هنگفتی خواهند گردید.

عرصۀ ژئوپلیتیک و نظامی

چنان که معرف همه است ، پایگاه نیروی دریائی روسیه در سوریه در شهر بندری طرطوس قرار دارد. این منطقه دائمی استقرار کشتی های جنگی روسیه در دریای مدیترانه است. این تنها پایگاه دریائی- نظامی روسیه در خارج از کشور است. طبق نوشتۀ ارگان حزب کمونیست چین «روسیه دیگر نمی خواهد کشورهائی که با او متحد هستند یکی به دنبال دیگری از طرف آمریکا در هم کوبیده شوند ، چون که اتوریته و نفوذ روسیه به طور جدی ضربه خواهد خورد».

دستآویزهای برانگیختن دخالت های نظامی

ایالات متحدۀ آمریکا و متحدینش از پنج سال پیش به بهانۀ «دمکراسی» و حمایت از به اصطلاح بهار عربی ، برای سرنگونی دیکتاتوری «اسد» ، مداخلۀ نظامی در سوریه را آغاز کردند. کاملا روشن بود که این بیش از یک فریبکاری نیست. چونکه آنهائی که فراخوان «آزادی» و «دمکراسی» می دهند ، آمریکا و همچنین اتحادیۀ اروپا ، به خاطر منافع انحصارات خودشان همراه با رژیم های ضد مردمی و مرتجع خلیج فارس و ترکیه که سالهاست نصف اراضی قبرس را در اشغال دارد ، در سرنگونی رژیم هائی که باب طبعشان نبوده شرکت کردند و دریائی از خون مردم بیگناه به راه انداختند.

امروزه همین نیروها با دستاویز قرار دادن «دمکراسی» و بهانۀ جدید «جنگ علیه تروریزم» ، و «دفاع از خود» در مقابل جهادگران ، همچنان به دخالت های نظامی و سیاسی خود ادامه می دهند.

رهبری دولت روسیه به ندرت به منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود که دلایل اصلی مداخلۀ نظامی است ، اشاره می کند. اما فعالین سیاسی و روزنامه نگاران روسی به آنها می پردازند. در مرحلۀ کنونی دولت روسیه مداخلۀ نظامی خود را تحت این بهانه ها تئوریزه می کند:

اول – روسیه بر مبنای تقاضای دولت سوریه برای مبارزه علیه تروریزم به آن کشور کمک می کند. به عنوان دستاویز از به اصطلاح «جنگ علیه تروریزم» استفاده می شود. همچنین تاکید می شود که اقدام روسیه هیچ منافاتی با قوانین بین المللی ندارد. چونکه عملیات نظامی بر اساس مراجعۀ دولت قانونی سوریه انجام می شود.

دوم – روسیه بر این گزاره نیز تاکید می کند که چندین هزار از جنگجویان «دولت اسلامی» شهروندان روسیه و جمهوری های اتحاد شوروی سابق هستند ، و در صورت پیروزی داعش در سوریه ، آنها به روسیه باز می گردند و دست به اقدامات تروریستی خواهند زد ، و در نتیجه امنیت ملی روسیه در معرض خطر قرار خواهد گرفت.

سوم – در مقیاس کمتری ، موضوع جلوگیری از مهاجرت ، فاجعۀ انسانی ، نابودی آثار تمدن قدیم و وحشیگری داعش نیز عنوان می گردد.

چهارم – بعد از سقوط هواپیمای روسی بر فراز صحرای سینا ، دولت روسیه «دفاع از خود» را نیز دستاویز دیگری قرار داد.

هدف از دخالت نظامی روسیه چیست؟

در این شرایط پیچیدۀ نظامی ، مسکو تصمیم گرفت نیروهای بشار اسد را از دو طریق تقویت کند :

اول ، از طریق تحویل تسلیحات مدرن ، تانک ها ، زره پوش های جدید ، رادارهای مدرن ، هواپیماهای بدون سرنشین ، سیستم توپخانۀ مدرن و … به ارتش سوریه ؛

دوم ، عملیات هوائی و استفاده از راکت های هوشمند علیه داعش ، همچنین از ناوگان های جنگی مستقر در دریای خزر و دریای مدیترانه ، که به نوعی نمایش قدرت نظامی نیز بود.

اهداف دور ونزدیک و اهمیت دخالت نظامی روسیه

در نظر است که به کمک این اقدامات ، تلفات نیروهای مسلح سوریه جبران گردد ، و نیز کمک شود که آنها بتوانند در میدان نبرد با دشمنان ، نقش فعالتری داشته باشند.

علاوه بر این ، طبق گزارش روزنامۀ «تایمز» ، آمریکا با همکاری ترکیه و اردن ، طرح ایجاد منطقۀ پرواز ممنوع در سوریه همانند لیبی را داشتند ، که دخالت روسیه این طرح را به هم ریخت.

تلاشهای سیاسی

طبقۀ بورژوازی روسیه تلاش دارد که از منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود در منطقه شرق دریای مدیترانه دفاع کند. روسیه با درس گرفتن از تجارب تلخ جنگ در یوگسلاوی و لیبی که حظور نظامی نداشت و خارج از میدان مبارزه بود ، تلاش می کند که از چنان چرخش حوادث مشابهی جلوگیری کند. هدف روسیه حمایت از رژیم اسد به هر قیمتی است ، برای اینکه انحصارات او با همکاری بخشی از بورژوازی سوریه که رژیم اسد نمایندۀ آنهاست(با اسد ، یا بدون او) نقش اصلی را در استثمار منابع طبیعی و انسانی داشته باشد.

این چارچوب به روسیه امکان می دهد که از بن بست اوکرائین خارج شود و از تضادهای مابین آلمان ، فرانسه و آمریکا استفاده کند. همچنین این امکان را می یابد که به رژیم های ایران ، عراق و مصر نزدیک شود.

علاوه بر اینها ، ثمر بخش بودن این اقدامات روسیه در دفاع از منافع خود در سوریه ، و یا عدم ثمر بخش بودن آنها ، نشان خواهد داد که آیا روسیه در دفاع از منافع خود در آسیای میانه و دیگر مناطقی همچون مصر و ایران ، که می خواهد در آینده سرمایۀ خود را به آنجا صادر کند ، می تواند این قاطعیت و نیرو را نشان دهد یا خیر. به بیان دیگر ، برای رهبری مسکو سرمایه گذاری برای حفظ منافع خود در سوریه ، در نوع خود «تضمینی» است برای نفوذ سرمایۀ روسیه به دیگر کشورهای منطقه.

موضع نظامی – سیاسی کشورهای دیگر

در اینجا ، جا دارد مواضع دیگر قدرتهای نیرومند را در آن ایام که اروپا ، آمریکا و متحدین آنها به خاطر الحاق شبه جزیرۀ کریمه و جنگ در شرق اوکرائین ، تحریم های اقتصادی را علیه روسیه اعلام کردند یادآوری کنیم.

موضع آمریکا در رابطه با دخالت نظامی روسیه در بحران سوریه منفی بود. از طرف دیگر ، آمریکا و متحدینش به حملات هوائی خود بر فراز سوریه و عراق ادامه دادند و کارشناسان نظامی خود را برای حمایت از کردها و شاید هم دیگر گروههای مسلح فعال در سوریه اعزام کردند. جریان حوادث نشان می دهد که آمریکا به مناطق شمال شرق سوریه توجه دارد.

آمریکا حذف رئیس جمهور اسد را شرط حتمی و فوری قلمداد می کند. اما آنها اهداف واقعی را دنبال می کنند. یعنی تحکیم مواضع خود در منطقه و تضعیف مواضع نیروهای رقیب. در گذشتۀ نه چندان دور ، چین و روسیه قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل در مورد سلاحهای شیمیائی سوریه را وتو کردند و به آمریکا امکان بمباران سوریه را ندادند. امروز بر اساس منابع یونانی ، کشتی های جنگی چین و هواپیما های آنها به طرف سوریه در حرکت هستند تا از رژیم اسد حمایت کنند. چین در رابطه با این خبر هنوز موضع خود را بیان نکرده است. در آغاز دسامبر سال 2015 نمایندۀ وزارت خارجۀ چین گفت «آنچه که مربوط به ضربات روسیه علیه سازمان های تروریستی در سوریه است ، ما قبلا هم حمایت خود را بیان داشته ایم ، و باید توجه داشت که روسیه به دعوت دولت قانونی سوریه در مبارزه با ترور به این کشور کمک می کند».

از همه جالبتر موضع آلمان است که با موضع آمریکا تفاوت دارد. در آغاز ، آلمان همراه با آمریکا ، بریتانیا ، فرانسه ، قطر ، عربستان سعودی و ترکیه بیانیه ای امضاء کردند و از روسیه خواستند بیدرنگ به حملات هوائی خود علیه اپوزیسیون سوریه و مردم عادی پایان دهد و حملات خود را متوجه داعش کند. موضع آلمان در دو مورد با موضع آمریکا تفاوت دارد.

اول- آلمان قبول می کند که پشت میز مذاکره برای حل سیاسی بحران باید بشار اسد هم شرکت کند.

دوم- آلمان قبول می کند که ایران هم یکی از شرکت کنندگان در مذاکره باشد. موضع آلمان با موضع فرانسه هم فرق دارد. فرانسه هم به تقلید از آمریکا ، دو روز قبل از دخالت روسیه ، از 27 سپتامبر حملات هوائی خود را علیه داعش در سوریه آغاز کرد. نخست وزیر فرانسه در رابطه با دخالت روسیه از جمله گفت «روسیه نباید غیر از نیروهای دولت اسلامی(داعش) نیروهای دیگر را مورد حمله قرار دهد.

اما پس از ترور خونین 13 نوامبر در پاریس ، موضع فرانسه تغییر کرد. رئیس جمهور فرانسه ، اولاند در سخنرانی 16 نوامبر در برابر کنگرۀ کشور گفت «رئیس جمهور سوریه نمی تواند خارج از مناقشه قرار گیرد ، اما دشمن ما داعش است». این ، نزدیکی به موضع آلمان بود. چون دیگر فرانسه بر کناره گیری سریع اسد اصرار نداشت. گذشته از این ، اولاند از پوتین و اوباما خواست راه حل مشترکی ارائه دهند.

بریتانیا نسبت به دخالت نظامی روسیه موضع تهاجمی داشت. نخست وزیر بریتانیا اظهار داشت «آنها از اسد جلاد حمایت می کنند و این یک اشتباه وحشتناک هم برای آنها و هم برای جهان است». 3 دسامبر بریتانیا با استفاده از پایگاه هوائی خود در قبرس عملیات هوائی در سوریه را آغاز کرد.

از سوی دیگر ، اسرائیل که بر اساس اعتراف خود ، به بهانۀ «دفاع از خود» در خاک سوریه عملیات نظامی انجام می دهد ، تلاش دارد بالانس را حفظ کند. ولی نگرانی خود را از دخالت نظامی مسکو پنهان نمی کند. اما روسیه برعکس ، به اسرائیل اطمینان می دهد که دخالت نظامی روسیه منافع اسرائیل را به خطر نمی اندازد.

البته تمامی این نیروها که در بالا قید گردید ، اعلام کرده اند که خواهان مکانیسمی هستند که احتمال هر گونه برخورد تصادفی با نیروهای روسیه را به صفر برساند.

ترکیه اما از دیدگاه به اصطلاح «دکترین عثمانی نوین» به این موضوع می نگرد ، و از اهرم دین اسلام در منطقۀ خاور نزدیک ، بالکان و قفقاز استفاده می کند. بورژوازی ترکیه بلند پروازی های خود را به نمایش می گذارد ، و در آغاز ، در چارچوب «گروه 20» و سپس در دایرۀ محدودتری خواهان نقش مهمتری در سیستم امپریالیستی جهانی است. نقش ترکیه در بحران سوریه تعیین کننده است! بورژوازی ترکیه از جهادگرایان حمایت می کند و اتهام تجارت نفت بین ترکیه و داعش بی اساس نیست. بورژوازی ترکیه در آغاز از طرح تجزیۀ عراق و سوریه حمایت می کرد و در سوریه خواهان اجرای سناریوی لیبی بود. یعنی طرح منطقۀ پرواز ممنوع ، که شرایط را برای عملیات زمینی و اشغال سوریه و یا بخشی از آن ممکن می ساخت. ترکیه هم اکنون دهها هزار نیروی نظامی با تجهیزات کامل در مرز سوریه مستقر کرده است. سرنگونی هواپیمای روسیه تصادفی نبود. هدف آن بود که به مسکو نشان دهد که همینطور به راحتی نمی تواند منافع بورژوازی ترکیه را در نظر نگیرد.

چشم انداز حوادث آینده

زمینه ای که تضادها و سپس جنگها از آن سر بر می آورد ، همانا رقابتهای سرمایه داری با هدف کسب سود بیشتر و تقسیم ثروتهای طبیعی است. در بحران سوریه نیز تضاد قدرتهای نیرومند رو در رو ایستاده اند. اما این بدان معنا نیست که این تضادها به طور اتوماتیک به جنگ منجر خواهد شد. احتمالات بسیاری وجود دارد که به دهها فاکتور گوناگون وابسته هستند. اما ما در وضعیتی نیستیم که اهمیت هر یک از این احتمالات و تاثیر آنها بر روند حوادث را بررسی کنیم. عامل و فاکتور اصلی مشارکت توده های زحمتکشان در روند حوادث است. اما در حال حاضر ، جنبش مردمی برای رهائی از طرحهای بورژوازی محلی و بیگانه وجود ندارد.

بر اساس تناسب نیروها در حال حاضر ، حوادثی که به آنها اشاره می شود ، ممکن است پیش بیاید:

الف – ادامۀ سیاست فرسوده کردن نیروهای بشار اسد و متحدینش با ایجاد مناطق «داغ» دیگر. این سناریو می تواند اساسا از طرف آمریکا و متحدینش نظیر ترکیه ، اسرائیل و پادشاهیهای خلیج فارس با هدف فرسوده گی نیروهای روسیه و سوریه شکل بگیرد. یعنی ارسال اسلحه ( به عنوان نمونه ، اپوزیسیون سوریه درخواست سیستم موشک ضد هوائی کرده بود ، اما آمریکا رسما آن را رد کرد) ، گشایش جبهۀ دیگر در شرق اوکرائین ، مزاحمتهای دیگر در آسیای میانه ، در قفقاز و … . البته در چنین سناریوئی ، ممکن است وضعیت از کنترل خارج و کار به درگیری مستقیم ناتو و روسیه منجر گردد.

ب – سازش در بحران سوریه. سازش در وهلۀ اول شامل نیروهای خارجی و سپس نیروهای متخاصم محلی می گردد. شکل این سازش می تواند واکنشهای گوناگونی داشته باشد ، نظیر سناریوی تقسیم سوریه. چون که دخالت نظامی نیروهای امپریالیستی ، آشکارا مشخصۀ جغرافیائی دارد. مثلا ، روسیه ظاهرا بیشتر به مناطق ساحلی سوریه تمایل نشان می دهد. اما آمریکا به شمال و شمال شرقی سوریه ، جائی که آنها مشاوران نظامی خود را برای حمایت از نیروهای مسلح کرد اعزام کرده اند.

ظاهرا بازگشت به تناسب نیروهای داخلی و خارجی ده سال پیش غیر ممکن است. یعنی شرایطی که روسیه بتواند هم موضع خود و هم مواضع رژیم اسد را بطور کامل حفظ کند ، و علیه «تروریستها» هم بجنگد. از طرف دیگر ، سازش و امتناع از درگیری می تواند به نیروهای امپریالیستی کمک کند که توجه خود را به مناطق «داغ» دیگر متمرکز کنند. مثلا به جنوب دریای چین ، جائی که مدتهاست تضادها در وهلۀ اول مابین چین و ژاپن – آمریکا و نیز میان چین و دیگر کشورهای منطقه در حال افزایش است.

باید به این موضوع مهم توجه کرد که دخالت فعالانۀ روسیه در بحران سوریه و همچنین حملۀ مسلحانه در پاریس ، تا حدودی موجب سر در گمی عقیدتی گردید. مثلا ، در مورد ماهیت طبقاتی سرمایه داری امروز روسیه ، هدف سرمایه داری روسیه و در اینکه روسیۀ کنونی اتحاد شوروی نیست ، ظاهرا جای بحث نیست. ولی در جریان حوادث نتایج اشتباهی گرفته می شود. گذشته از این ، مناسبات بین المللی و ترقی اجتمائی دوباره مافوق طبقات قرار می گیرد. باید به این مسائل توجه داشت ، چونکه ندانستن آنها موجب می شود زحمتکشان به دنبال حمایت این یا آن قدرت امپریالیستی و جنگی که به خاطر منافع سرمایه راه انداخته اند ، بیافتند.

جهان چند قطبی در تقابل با امپراطوری آمریکا

نیروهای مشخصی امپریالیسم را فقط در سیمای ایالات متحد آمریکا می بینند و طرفدار ظهور قدرتهای تازۀ سرمایه داری در امور بین المللی و پیدایش بلوک های بین المللی که چنین کشورهای سرمایه داری به وجود می آورند ، هستند. نظیر بریکس ، سازمان همکاری شانگهای و قرارداد امنیت مشترک و … . آنها فکر می کنند این روند موجب پیدایش جهان چند قطبی گشته و نیروی نوینی در خدمت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بین المللی قرار می گیرد که با تکیه بر آن می توان بر هژمونی آمریکا غلبه کرد. و گویا در این صورت ، صلح و امنیت برقرار خواهد شد. این نیروها ، دخالت نظامی روسیه در بحران سوریه را از این دیدگاه می بینند.

چنین نظراتی مطرح می شود ، که گویا تضادهای میان کشورهای نوین امپریالیستی و جا به جائی ها در سیستم جهانی می تواند به «دمکراتیزه» شدن مناسبت های بین المللی بیانجامد. گویا در این صورت ، جهان چند قطبی از طریق تقویت مواضع آلمان ، روسیه ، چین ، برزیل و دیگر کشورها شکل می گیرد و در نتیجه آمریکا عقب می ماند.

پیشنهاد های مشخصی هم ارائه می گردد. مثلا افزایش ترکیب شورای امنیت سازمان ملل به حساب کشورهای دیگر.

سئوال می شود : آیا با تقویت نقش جهان شمول شورای اروپا – چنان چه «سیریزا» و به اصطلاح «احزاب چپ اروپا» معتقد هستند – یا حتی گسترش نقش فزایندۀ روسیه و چین ، می توان حوادث را در مجرای صلح آمیز و مترقیانۀ آن هدایت کرد؟

به نظر ما هیچوقت! دلیل آن این است که جنگهای امپریالیستی نتیجۀ تناسب مشخص مابین کشورهای سرمایه داری نیست ، بلکه نتیجۀ قانونمندیهای سرمایه داری است ، قانون رشد ناموزون سرمایه داری ، رقابت ، گرایش به کسب سود بیشتر.

بر این اساس ، تضادهای مابین امپریالیستها ، در وحلۀ نخست ، در مبارزه بر سر مواد خام ، انرژی ، راههای حمل آن ، و مبارزه به خاطر سهم بازار ظهور میکند ، تجدید می گردد و تغییر می یابد. رقابت بین انحصارات موجب جنگ و تجاوز در مقیاس بزرگ و کوچک است. در این رقابت از تمامی وسایلی که در اختیار انحصارات و دولت سرمایه داری هست استفاده می شود. بدین ترتیب ، امپریالیسم منشاء برخوردهای نظامی در مقیاس کوچک و بزرگ است.

به همین دلیل نیروهای سوسیال دمکرات بورژوا شدۀ قدیمی و نیز نیروهای اپورتونیستی معاصر مفهوم «رهبری دمکراتیک نوین جهانی» را بزک می کنند و تلاش دارند به لحاظ ایدئولوژیک ، وحشیگری سرمایه داری – امپریالیستی را آب و رنگ زنند و زحمتکشان را دچار توهم و گمراهی سازند.

گمراهی یعنی تایید این که جهان چند قطبی ، همانا وسیلۀ تامین صلح و منافع توده های مردم است. در ماهیت امر ، این دیدگاه ، رقیب را به جای متحد جا می زند ، سمتگیری نیروهای مردمی را منحرف و آنها را مجبور می سازد امپریالیسم یا اتحادهای امپریالیستی را انتخاب کند و در نتیجه ، جنبش کارگری را فلج سازد.

ترجمه ح . ر . بازیار

Facebook
Telegram
Twitter
Email

بخش مربوط به مسئله ملی از کتاب: انقلاب ایران سال‌های  1978-1979/ آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار، انستیتوی خاورشناسی/ ترجمه. رحیم کاکایی

بخش شکل‌گیری ارگانهای قانون اساسی حکومت بازتاب مسئله ملی در قانون اساسی یکی از مسائل حاد سیاسی- اجتماعی که رهبری

ادامه مطلب