به معنی پایان تنش در منطقه نیست.
راه برون رفت از این بحران اتحاد و همبستگی همه نیروها، سازمان ها و افراد صلح دوست را می طلبد!
بار دیگر آتش بس شکننده بین جمهوری آذربایجان و نیرو های ارمنستان در جنوب قفقاز شکسته شد و تعدادی از نفرات نظامی دو طرف جان باختند، در ماه های اخیر این چندمین بار است که زدوخورد های پراکنده در خطوط مقدم ادامه پیدا می کند و هر بارطرفین همدیگر را به نقض آتش بس متهم می کنند. از مدت ها پیش تبلیغات وسیع و گسترده ای آغاز شده بود که بیشتر کاربرد داخلی برای گریز از بحران و تنگنا برای هر دو طرف داشت، در نتیجه تنش را در منطقه افزایش می داد، بحران شدید اقتصادی، بیکاری و کاهش انرژی و سوخت در ارمنستان فقیر، خود را در تظاهرات پی در پی که از سوی جوانان و مخالفان دولت برگزار می شد، نشان می داد. در دیگر سو آذربایجان هم با کاهش درآمد های نفتی دچار مشکل شده از اجرای برخی از پروژه های مهم دست برداشته، در نتیجه با بحران های مهم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی روبرو شده است که گویا تبلیغات، جنگ و یا زدوخورد های محدود منطقه ای با برانگیختن احساسات ملی گرایی برای کنترل و مدیریت بحران ضرورت دارد. بنابرین جنگ و زدوخورد های منطقه ای گاهی خواسته های بازیگران درگیر و گاهی دیگر خواسته های بازیگران جهانی و منطقه ای را برآورده می کند،در این میان می تواند ابزار موثر برای کنترل فعالیت های اجتماعی، مطبوعاتی شود و زمینه های سرکوب و محدود کردن آزادی های سیاسی و اجتماعی را فراهم آورد.
. مناقشه و زدوخورد بین ارامنه و آذربایجانی ها تاریخ دیرینه ای در منطقه دارد، قدرت های سیاسی منطقه و جهانی در دو سده واپسین، برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی خود از آن استفاده کرده، با تحریک و تشویق این اقوام که باور های دینی و اعتقادی متفاوت را همراه با نزدیکی های فرهنگی و رفتاری بسیار زیادی باهم دارند به جان هم انداخته تا به منافع خودشان دست یابند.در این میان کاربرد جابجایی و کوچاندن این اقوام که گاهی با تشویق و گاهی هم با کاربرد زور و سیاست انجام گرفته، به گسترش خصومت بین این اقوام دامن زده ، نتایج ناخوشآیندی در تاریخ به یادگار گذارده است. در این راستا کاترین کبیر فرمانروای امپراتوری روسیه در دوران خود برای کوچاندن ارامنه به قفقاز فرمانی صادر کرد و برای تشویق وسهولت کوچ آنان، مزارع حاصلخیزی در نخجوان، ایروان و قره باغ به آنان داد و آنان را تا مدت ها از پرداخت مالیات معاف کرد.
در سال های جنگ بین ایران و روسیه عباس میرزا تعدادی از مسلمانان قره باغ را به مناطق داخلی ایران کوچ داد و در سال 1816 میلادی بیش از 4 هزار خانوار مسلمان قره باغ را ترک کردند، با معاهده گلستان و سپس ترکمنچای در سال 1828،همه این مناطق به امپراتوری روسیه واگذار شد و کوچ ارامنه به منطقه سرعت بیشتری گرفت. با قرارداد « ادیرنه » که در سال 1829 بین امپراتوری عثمانی و روسیه تزاری منعقد شد، تعداد بیشتری از ارامنه ساکن در سرزمین عثمانی به جنوب قفقاز مهاجرت کردند و برخی از آنان در صفوف نظامی روسیه قرار گرفتند. ( در سال 1823 میلادی تنها 9 درصد از مردم قره باغ ارمنی بودند که این درصد در پایان جنگ جهانی اول به 70 درصد رسید )، با آغاز دوران فروپاشی و افول عثمانی که مرد بیمار نام گرفته بود، زدوخورد های سخت و خشنی بین قوای عثمانی ( ترک های جوان ) و نیرو های ارمنی در گرفت که تعداد زیادی از طرفین جان باختند ( بین سال های 1914 تا 18 میلادی ) و ارامنه جنوب و شرق ترکیه کنونی تارومار شدند، در نتیجه کوچ ارامنه به قفقاز شتاب بیشتری گرفت و ایروان به مرکز آنان تبدیل شد. با انقلاب اکتبر 1917 و فروپاشی امپراتوری روسیه که لنین آن را زندان خلق ها نامیده بود زمینه جنبش های مردمی در منطقه فراهم آمد و سه جمهوری قفقاز ( آذربایجان، ارمنستان و گرجستان ) شکل گرفت که بیشتر با احساسات ملی گرایی همراه بودند، در نتیجه زدوخورد بین ارامنه و ترک های آذربایجان ادامه یافت که گاهی بسیار خشن و بی رحمانه بود. دولت تازه تاسیس آذربایجان برای حفظ جان اتباع خود از امپراتوری عثمانی یاری طلبید و انور پاشا با نیرویی به نام سپاه اسلام به منطقه رفت، باکو و دیگر شهر های آذربایجان را پاکسازی کرد و امنیت را به منطقه بازگرداند ولی مناقشه برای قره باغ، زنگزور و نخجوان همچنان ادامه یافت. با پیوستن 3 جمهوری قفقاز به ترکیب اتحاد شوروی شرایط نوینی بر منطقه حاکم شد، خصومت ها و مناقشات ارضی در پشت پرده قرار گرفته و از نظارت پنهان شدند، در نتیجه رابطه دوستانه ای بر روابط این جمهوری ها حاکم شد، نریمان نریمانوف برای نشان دادن حسن نیت خود به ارمنستان سه منطقه نخجوان، قره باغ و زنگزور را به آنان واگذار کرد که مورد قدردانی استالین قرار گرفت ولی ناخوشآیندی از آن در جمهوری آذربایجان بالا گرفت و بار دیگر دو منطقه نخجوان و قره باغ در سال 1923 به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان پیوست و نظام اداری هر دو بصورت خودمختار تنظیم شد. در سال های حاکمیت اتحاد شوروی بویژه در دوران استالین جابجایی و کوچاندن جمعیتی مناطق همچنان ادامه یافت، ولی تلاش در راستای ایدولوژی و پرورش انسان طراز نوین مانع از رشد ملی گرایی در جامعه می شد، در نتیجه در چند دهه برخورد و یا تنشی در بین اقوام و ملل در گستره سرزمین پهناور شوروی مشاهده نمی شد و یا با سانسور شدید از دیده ها پنهان می ماند.
با روی کار آمدن گارباچوف و کاربرد سیاست های جدید در شوروی ( گلاسنوست، پروستریکا ) زمینه عقده گشایی های گذشته باز شد و در سال 1987 تظاهراتی با شرکت و حمایت ارامنه افراطی و ملی گرا در ایروان برپا گردید و در قطعنامه پایانی آن الحاق قره باغ به جمهوری ارمنستان مطرح شد. چند ماهی از آن نگذشته بود که تظاهرات دیگری در خان کندی مرکز قره باغ ( نام مرکزیت قره باغ به ترکی خان کندی و به ارمنی آرتساخ ) برگذار شد و شورای اداری قره باغ پیوستن به ارمنستان را به تصویب رساند. در پی آن تنش بین سکنه آذربایجانی و ارمنی در آن بالا گرفت و به خشونت و کشتار توده های بی دفاع کشیده شد، در مدت کوتاهی آذربایجانی ها مجبور به ترک آن شدند و خشونت به برخی از شهر های جمهوری آذربایجان هم سرایت کرد. در سال های نخست زدوخورد ها پراکنده، مقطعی و گذرا بود ولی در سال 1992 به جنگ ویرانگر و فرسایشی تبدیل شد. نیرو های ارمنی با استفاده از ضعف و بی ثباتی سیاسی در باکو، از چند محور به آذربایجان حمله کردند و مناطقی را مانند لاچین، کلبجر، فضولی، اقدم و جبرئیلی را به تصرف خود درآوردند. در نتیجه هزاران نفر از خانه و کاشانه خود مجبور به فرار شدند که با گذشت بیش از دو دهه هنوز هم در شرایط اسفناکی به سر می برند. ارمنستان برای تحکیم موقعیت نظامی خود مناطق دیگری را هم مانند خوجالی، شوشا و برخی دیگر از مناطق پیرامونی قره باغ را با کاربرد خشونت و کشتار تصرف کرد تا کریدور ارتباطی ارمنستان را تا قره باغ ادامه دهد. برخی آمار از کشته شدن بیش از 35 هزار نفر در این جنگ سخن می گویند. با ادامه جنگ و شکست آذربایجان در آن که بیش از 20 درصد از خاک خود را از دست داد ، تغییراتی در کادر رهبری آذربایجان بوجود آمد. حیدر علی اوف، کهنه کار سیاست در کادر رهبری اتحاد جماهیر شوروی که مدت کوتاهی از سیاست کناره گیری کرده بود، به میدان سیاست بازگشت و رهبری جمهوری آذربایجان را در دست گرفت. حیدر علی اوف در اولین اقدام خود آتش بس در منطقه را مطرح کرد و برای تقویت بنییه مالی کشور و بهره برداری از منابع نفتی و سرمایه های خارجی به غرب متوسل شد. راه نزدیکی به ترکیه عضو ناتو و ایالات متحده آمریکا را جستجو کرد. حیدر علی اوف با پیشبرد این سیاست چندین هدف را دنبال می کرد،از یک سو ناخشنودی خود را نسبت به عملکرد و حمایت فدراسیون روسیه از ارمنستان نشان می داد و از دیگر سو با جلب سرمایه های خارجی و تحکیم قدرت اقتصادی امنیت دراز مدت کشور را تامین می کرد. همسو با آن به دیپلوماسی هم امکان رشد و فعالیت می داد تا سازمان و نهاد های بین المللی را وارد مناقشه کند. در این راستا اولین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل ( قطعنامه 822 ) در 2930 آوریل 1993 صادر شد که در آن تغییر مرز های بین المللی با توسل به زور غیر قابل قبول و خروج فوری از کلبجر و سایر مناطق آذربایجان و آتش بس دائم از طرفین خواسته شده است.
قطعنامه دیگری به شماره 853، در 29 ژوئیه 1993 صادر شد که در آن بر حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تاکید شده، تخلیه اقدم و سایر مناطق خواسته شده ، در بند 9 آمده است که جمهوری ارمنستان از نفوذ خود استفاده کرده، مقامات قره باغ را به پذیرش قطعنامه ها و صلح پیشنهادی گروه مینسک اقناع سازد. قطعنامه شماره 884 در 12 نوامبر سال 1993 صادر شد که در آن، باز هم برحاکمیت و تمامیت ارضی آذربایجان اشاره شده و از نیرو های ارمنی می خواهد که قطعنامه های صادره را به اجرا در آورد.
تلاش و کوشش پیگیر سازمان ملل و نهاد های دیگر، طرف های درگیر را به میز مذاکره کشاند و در ماه می 1994 مذاکرات به نتیجه رسید و آتش بس بین مقامات آذربایجان از یک سو و ارمنستان و مقامات قره باغ از سوی دیگر در بیشکک به امضاء رسید و همزمان گروه مینسک به ریاست ایالات متحده، فدراسیون روسیه و فرانسه از سوی سازمان همکاری و امنیت اروپا ناظر به روند آتش بس و پیشبرد صلح تعیین گردید. هم اکنون آلمان ریاست سازمان همکاری و امنیت اروپا را در دست دارد و کشور های هلند، بلاروس، فنلاند، ایتالیا، پرتقال، سوئد و ترکیه و دو عضو درگیر آذربایجان و ارمنستان هم در آن عضویت دارند.
آنچه مسلم است، این آتش بس شکننده و متزلزل تا مدتی دیگر ادامه خواهد یافت، ولی تنش در منطقه به پایان نخواهد رسید، زیرا خارج از اراده مردم، قدرت ها جهانی و منطقه ای برای حفظ و گسترش منافع و نفوذ خود در منطقه عمل می کنند و هر کدام در پی منافع خود به تحریک و جنگ افروزی ادامه می دهند. توده های مردم بویژه ستم دیده های جنگ که سال ها است از خانه و کاشانه خود دور افتاده و در زیر چادر و یا خانه های موقت زندگی می کنند، بهای آن و جنگ بی پایان و خانمانسوز را می پردازند. 20 درصد از خاک آذربایجان در دست ارمنی ها است، قطعنامه های سازمان ملل و تلاش نهاد های دیگر برای تخلیه آن تا کنون بجایی نرسیده است. ادامه وضع کنونی قابل تصور نیست و هر لحظه می تواند به جنگ تمام عیار منتهی شود. کشور های درگیر بخش مهمی از اقتصاد شکننده خود را صرف خرید تجهیزات نظامی می کنند، در حالیکه با بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی در درون کشور خود روبرو هستند. راه برون رفت اتحاد و همبستگی همه نیرو ها، سازمان ها و افراد صلح دوست و صلح جوی منطقه است که بتوانند از یک سو صلح و دوستی را در منطقه تقویت کنند و از سوی دیگر با رژیم های مستبد و تمامیت خواه مبارزه نمایند…..
محمد حسین یحیایی