زمان: سال ۱۳۴۶ محل: ساختمان «انجمن ادبی و هنری دانشجویان دانشگاه تبریز». افراد: دکتر علی اکبر ترابی/ جلال آل احمد/ غلامحسین ساعدی/فرج سرکوهی/صمد بهرنگی/ غلامحسین فرنود/ یونس نابدل/ کاظم سعادتی/ بهروز دهقانی/ بهروز دولتآبادی/ حسن روزپیکر/ خشکباری/ رضائی و …
استاد دکتر علیاکبر ترابی (حلاجاوْغلو) زادهی تبریز (۱۳۰۵)، دانشآموختهی دانشگاه سوربن فرانسه, دارای درجهی دکترا در رشتهی جامعهشناسی و فلسفهی علوم, یکی از چهرههای برجستهی علمی و از اندیشمندان بنام ایران هستند که از نخستین دورهی فعالیّت علمی و فرهنگی خود در دانشگاه تبریز (دکتر ترابی در سال ۱۳۵۹ بازنشسته شدهاند) تا به امروز، پیگیر و خستگیناپذیر در راستای نهادینه کردن دانش اجتماعی و گسترش بینش علمی جامعه جانفشانی میکنند. ایشان, به خاطر کوشش و مجاهدت پیگیر در آگاهیبخشی مردم و دانشپراکنی و تأثیرگذاریاش بر بخش گستردهای از جریانات روشنفکری، دانشگاهی و نیروهای مبارز و ترقیخواه جامعه؛ در بین نخبگان کشور، به متفکری ژرفبین، آزاداندیش، مستقل و مردمگرا شهره میباشند. همچنین در بین اساتید علوم اجتماعی به خاطر داشتن جامعیّت علمی, نوجویی, نوآوری و پیشگامی در طرح مسایل و مباحث علمی مورد نیاز جامعه، از جایگاه ارجمندی برخوردار هستند. چنانچه دکتر غلامحسن صدیقی (بنیانگذار جامعهشناسی در ایران) در نامهی مورّخ سوم مهر ماه ۱۳۴۱ مینویسند: «دانشمند عزیز و محترم: پس از عرض سلام و ارادت، نامهای که همکار ارجمند آقای دکتر شاپور راسخ پس از مطالعهی کتاب سودمند «مبانی جامعهشناسی» تألیف جنابعالی به حقیر نوشتهاند، تقدیم میدارد و مزید توفیق آن دانشمند گرامی را در خدمت به علم خواهان است. ارادتمند غلامحسین صدیقی»
و همچنین استاد دکتر امیر حسین آریانپور، هنگام نام بردن از اساتید برجستهی جامعهشناسی ایران, از استاد ترابی به عنوان استاد برجستهی جامعهشناسی ایران یاد میکنند. اغلب صاحبان اندیشه نیز با اذعان به دانش گسترده و عمق علمی او استاد را به خاطر آثار گرانقدرش که موجب پویایی و اعتلای دانش اجتماعی قشر آگاه جامعه و همچنین شکلگیری بینش جامعهشناسانه و نگرش علمی مردم در دورههای حساس تاریخ سرزمینمان شدهاند، از ذخایر گرانقدر علمی جامعه میشمارند. چنانچه سردبیر مجله آدینه مینویسد: «دکتر علیاکبر ترابی از معدود جامعهشناسان برجستهی کشور و یکی از استادان بنام جامعهشناسی ایران است. بسیاری از جامعهشناسان و استادان رشتههای گوناگون علوم انسانی در سالهای پربار تدریس دکتر ترابی از دانش و درس و محضر او بهره گرفتهاند و دکتر ترابی، با بیش از۱۰ کتاب معتبر در مباحث جامعهشناسی، از متفکرّانی است که در غنا بخشیدن بر تفکّر علمی در زمینهی علوم اجتماعی در این آب و خاک نقش کارساز و بارآور داشته است…»
برای شناختن جایگاه و نقش سازندهی استاد ترابی در پایهگذاری دانش اجتماعی مراکز دانشگاهی و تأثیر ایشان در شکلگیری، رشد و گسترش اندیشهی ترقّیخواهانه در جامعهی ایران، گزارشی هر چند گذرا و طرحگونه از تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوران زندگی او ضروری به نظر میرسد. دوران کودکی و نوجوانی استاد ترابی (تبریز۱۳۰۵) مصادف است با اوج قدرت حکومت خودکامهی رضا شاهی. برههای که جنبشهای متعاقب مشروطیت درهم شکسته و سکوت مرگبار بر کشور حاکم گشته است. تبریز (شهر انقلاب) نیز در سکوتی پرمعنا، طلیعهی آفتاب مردماش را به انتظار نشسته است.
دوران جوانی استاد، دوران فروریختن کاخ پوک و موریانه خوردهی استبداد شاهی و فرار خفتبار دیکتاتور از کشور است. با تغییر شرایط اجتماعی و افزایش شور و شوق، و امید به آینده جامعه را فرا میگیرد و باعث باز شدن فضای سیاسی, فرهنگی و تحوّلات چشمگیر تاریخی در کشور میشود. در آذربایجان نیز روی کار آمدن حکومت ملّی- دموکراتیک منجر به شکوفایی فرهنگ مردم و اصلاحات ضروری اقتصادی، اجتماعی در این دیار میشود – دانشگاه تبریز یادگاری از اقدامات مهم آن دوران است- اما متأسفانه با یورش ارتش شاهنشاهی و کشتار پیشگامان جنبش مردمی، خفقان پلیسی بر آذربایجان حاکم شده و تا نهضت سراسری مردم ایران برای ملّی شدن نفت میپاید. متأسفانه نهضت مردمی ملّی شدن نفت نیز با کودتای (آمریکایی- انگلیسی- دربار پهلوی) ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شکست میخورد و فعّالان سیاسی و اجتماعی در زندانها زیر شکنجه و یا در پای چوبهای اعدام جان میبازند. این شکست فاجعهبار موجب ازهمگسیختگی وحدت فکری و همبستگی اجتماعی مردم میگردد. و به جای آنها جوّ سوءظن، پریشانفکری و بیعملی اجتماعی بر محیط روشنفکری حاکم میشود. و کشور نیز زیر سایهی سرنیزهی ارتش شاهنشاهی و سلطهی دربار و با هدایت مستشاران نظامی آمریکا، هر چه بیشتر از لحاظ سیاسی و اقتصادی به کشورهای امپریالیستی وابسته میشود.
دههی چهل فرا میرسد. در این دهه، رژیم پوشالی ارباب و رعیتی با تلنگر طرح مشهور کندی (رئیس جمهور وقت آمریکا) در هم فرو میریزد. در اثر این تغییرات اجتماعی و تحرک طبقاتی، آرایش نیروهای اجتماعی جامعه دگرگون شده و لایهبندیهای جدیدی در ساختار اجتماعی کشور شکل میگیرد. مالکین دیروزی در هئیت بورژواها و کشاورزان فقیر ده در هئیت کارگران فصلی ظاهر میشوند. به دنبال این دگرگونی ساختاری رژیم پهلوی به رفرم و مدرنیزاسیون گسترده در همهی سطوح جامعه اجتماعی دست میزند. در اثر مدرنیزاسیون کشور، کارگزاران امپریالسیم در ردههای بالای مدیریت دولتی قرار میگیرند و با حمایت مالی آمریکا و صندوق بین الملی پول، اقتصاد کشور در بخشهائی رشد نسبی میکند و زمینه را برای تسلط روابط سرمایه داری بر کلیه سطوح جامعه فراهم می کند و در سایهی این تحولات، سرمایه داری دولتی و دلالی رشد می یابد . البته افزایش قیمت نفت نیز این رشد را تسریع می کند. و به دنبال آن شعبههای شرکتهای چندملّیتی همچون اختاپوس بر بخشهای زیادی از اقتصاد کشور تسلّط مییابد و بانکها با سرمایهء مالی امپریالیستها دایرهی نفوذ و سلطهی خود را گسترش میدهند. به دنبال مدرنیزه شدن اقتصاد کشور، توسعهای هر چند سطحی در سطوح مختلف اجتماعی و بخشهای مختلف اقتصادی, در راستای منافع طبقهی حاکمه و همسو با خواسته آمپریالسیم آمریکا صورت میگیرد. در نتیجه نیاز به نیرویهای انسانی ماهر و تحصیل کرده در عرصههای مختلف کار اجتماعی افزایش مییابد که بخشی را با استخدام نیروهای خارجی تأمین میکنند و به منظور تربیت و آموزش بخش دیگر نیروهای مورد نیاز آموزش همگانی را توسعه میدهند. بدین منظور در سطح کشور علاوه بر مدارس ابتدایی و متوسطهی موجود، هنرستانها، مدارس عالی زیادی احداث شده و همچنین دانشگاههای جدید ساخته میشود. رشتههای جدیدی در شاخههای مختلف علوم، خصوصا” در حوزههای علوم اجتماعی در دانشگاهها دایر میگردد. سیستم آموزشی دانشگاهها را نیز از روی نظامهای آموزشی غرب الگوبرداری کرده و آنها را به توسط عمال تربیتیافته و دستآموز خود در دانشگاهها به کار میبندند. خصوصا” در زمینهی علوم اجتماعی مشتی تئوریهای آبکی بنگاههای نظریهسازی آمریکا تحت عنوانهای دهانپرکن نظریهها و تئوریهای اجتماعی- سیاسی اشاعه داده میشود. هر چه پایههای رژیم تحکیم و تثبیت میشود, فرهنگ منحط سرمایهداری وابسته از جمله بیبندوباری, هرزگی، مصرفگرایی و انواع نحلههای منحط فلسفی غرب در جامعه بیشتر رواج مییابد. به همراه رواج فرهنگ منحط غربی در جامعه, خفقان سیاسی و فرهنگی در جامعه، عرصه را بر اندیشهورزان, هنرمندان و روشنفکران آگاه از هر قشر و طبقهای تنگتر میکند و دانشگاهها به عنوان مراکز مهم علمی و محل تجمع اکثر نخبگان فکری و نیروهای جوان و پرشور کشور, بیشتر از همه جا تحت کنترل نیروهای امنیّتی رژیم شاهنشاهی قرار میگیرند. اما این تحوّلات اجتماعی و فرهنگی، باعث شکلگیری و رشد جنبش ضد استبدادی و ضد سلطنتی در میان نیروهای آگاه جامعه میشود. در نتیجه، روزبهروز مبارزه با مظاهر فرهنگی و اجتماعی مدرنیزاسیون رژیم پهلوی تشدید میشود. این تحولات نسلی را در بطن خود پرورش میدهد که یک دهه بعد رژیم شاهنشاهی را به زبالهدان تاریخ میاندازد. در دانشگاهها اساتید شریف و آگاه و دانشجویان پرشور و انقلابی که بیشتر از طبقات زحمتکش و قشر میانی جامعه برخاستهاند, جبههی نیرومندی در مقابل جریان فرهنگی و سلطهی حکومتی تشکیل میدهند. اساتید علوم اجتماعی با ترویج دانش اجتماعی به جنبش عدالتخواهانه و ظلمستیز، کمک فکری بزرگی کرده و باعث غنای فرهنگ مبارزه با عوامل وابستگی سیاسی, اقتصادی و عقبماندگی مادی و معنوی جامعه میشوند.
دانشگاه تبریز که یکی از کانونهای مهم تفکر و اندیشهی انقلابی کشور بوده و این بار نیز با داشتن استادان ترقیخواه و دانشجویان اندیشهورز و انقلابی یکی از سنگر مهم فکری و مبارزه بر علیه رژیم عدالتستیز و وابسته و ضد مردمی سلظنت پهلوی میشود.
استاد ترابی با اندیشهی والا, بینش علمی و شیوهی بدیع تدریس و منش و شخصیت اجتماعی و مردمیاش یار و یاور دانشجویان و عدالتخواهان شده و با دانشمندان دروغین، عمّال قدرت و خرافهپراکنان دستآموز سرمایه و عمّال دربار در میافتد و با بررسی واقعگرایانهی تحولات اجتماعی و تحلیل علمی رویدادهای جامعه در تحول اندیشهی بخش قابل توجّهی از نیروهای جوان و پیکارگر کشور نقش مهمی ایفا میکنند.
دکتر ترابی همراه اساتید بزرگواری همچون استاد دکتر آریانپور, استاد دکتر علی شریعتی و… علم جامعهشناسی را از محدودهی بنگاههای تحقیقاتی و مباحث خشک و بیروح آکادمیک و از دست عدهای استاد وازدهی غرب و مروّجان تئوریهای جامعهشناختی غیرعلمی و بیپایه و خدمتگزاران قدرت رهانیده و آن را به جایگاه واقعیاش, یعنی جامعه بازگردانده و با جنبش اجتماعی پیوند میدهند و باعث تسریع حرکات اجتماعی و سمتگیری جنبش مردمی بر علیه حکومت ضد مردمی پهلوی میشوند.
در این برهه, استاد ترابی با آن بینش عمیق, واقعبین و آیندهنگرانهاش, با تشخیص به موقع ضرورتهای اجتماعی و فرهنگی جامعه به تألیف آثاری دست میزنند که در بخش عمدهی آنها به تبیین و تفسیر مباحث پایهای و مبانی نظری و اساسی حوزهها و زمینههای گوناگون علوم اجتماعی پرداخته میشود. انتشار عمومی آثار فوق نقش چشمگیری در ارتقای فکری جوانان جامعه و پویندگان راه دانش و ترقّی داشتهاند که در اینجا به اختصار به آنها اشاره میشود:
در حوزهی فلسفهی علوم- فلسفهی علوم یکی از درسهای مهم دانشگاههای معتبر جهان است. وزارت علوم وقت کشور نیز با دایر کردن درس فلسفهی علوم, برنامهی تفصیلی درس فوق را مطابق مباحث و موضوعات و فصلبندیهای این رشتهی دانشگاههای معتبر جهان و با تأکید بیشتر بر علوم اجتماعی در برنامهی خود منظور کرده بود. استاد ترابی نیز در کتاب مشهور «فلسفهی علوم»اش, «در انتخاب سرفصلها و توضیح و تفسیر موضوعها، برنامهی تفصیلی در فلسفهی علوم دانشگاهها را در نظر گرفته و تا آنجا که از حد و روش علمی به دور نیفتد، مطابقت به برنامههای مذکور را مهم شمرده است. به ویژه اصل مطابقت را در نگارش موضوعهای «علم و معرفت علمی»، «انسان و فرهنگ انسانی»، «تاریخ»، «روانشناسی»، «جامعهشناسی»، «علم ریاضی»، «علوم طبیعت: علوم فیزیکی، شیمیایی»، «علوم طبیعت: علوم زیستی» که مهمترین و اساسیترین قسمت برنامهی تفصیلی درس فلسفهی علوم دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز را تشکیل میدهد، منظور نموده است» .
فلسفهی علوم که سیستمی از بینش علمی است، به معنای شناخت قوانین پدیدههای طبیعی، اجتماعی و تفکر است. به عبارتی دیگر به کاربستن منطق نوین است در شناخت هستی بیکران, شناسایی و تعیین حدود استقلال حوزه های علوم طبیعی، اجتماعی و تفکر و نیز شناخت ویژگیها و قوانین پدیدههای مربوط به علوم مختلف و تبیین متدولوژی ویژهی آنها. بدین جهت موًلف دانشمند در بخشهای اوّل کتاب به اصول و مبانی, روششناسی نوین و طبقهبندی علوم میپردازد. حدود و ثغور استقلال هر یک از دانشها را مشخّص و روششناسی علمی هر کدام از حوزههای علم را تبیین کرده و روش و اسلوبهای تفکر انسانی را معیّن میکنند. در بخش دوّم کتاب نیز به علم و معرفت علمی، شناسنایی علمی، جبر علمی، قانون علیّت و… پرداخته میشود. به واقع، استاد در این مباحث, اصول و مبانی فلسفهی علوم را به زبانی ساده و همهفهم تفسیر و تبیین نمودهاند. این کتاب نخستین کتابی است که در این موضوع، به وسیله یک استاد ایرانی نوشته شده است و سالهاست که در دانشگاهها تدریس میشود، تاکنون نیز آن طوری که من اطّلاع دارم, کتابی در سطح این اثر و به جامعیّت آن توسّط هیچ استاد داخلی نوشته نشده است.
در قلمرو مردمشناسی: مردمشناسی یکی از دروسی است که استاد سالها آن را تدریس کرده است. درسنامهی ارزشمند «مردمشناسی» محصول سالها تحقیق و تفحّص ایشان در این زمینه است که در دو بخش تدوین شده است. در بخش نخست، مردمشناسی و در بخش دوم، قومشناسی مورد بحث قرار میگیرد. در بخش اول کتاب، علوم اجتماعی، تکامل طبیعی انسان، دانش مردمشناسی و جایگاه آن در بین سایر علوم اجتماعی به طور مفصّل مورد بررسی قرار گرفته و سیر تکوینی آن با دید موشکافانه تحلیل و تقسیمات دانش مردمشناسی و ارتباط آن با دانشهای نوین معیّن میشود. مردمشناسی و متدولوژی آن و همچنین فرهنگ و ویژگیهای آن از مباحث پایهای کتاب است که به طور عمیق مورد مطالعه قرار گرفته است. در دیگر فصلها, انسانهای ابتدایی, اقوام ابتدایی معاصر به طور مشروح، مستدل و علمی مورد مطالعه قرار میگیرند. در بخش قومشناسی نیز, تاریخچهی این علم, نیازمندیهای انسان, انواع و ویژگی نهادهای اجتماعی, فرهنگ, خانواده, حکومت در جوامع ابتدایی به طور مفصّل شرح داده میشود. استاد ترابی, علم مردمشناسی را این گونه تعبیر و ارزشگذاری مینمایند: «از دیدگاه علمی امروز مردمشناسی و جامعهشناسی به ترتیب مقدمه و متن یک موضوع و یا دو مرحله متوالی از تحقیقی واحد در زمینهی حیات طبیعی و اجتماعی انسانها در گذشته و حالند. در واقع مردمشناسی روشنگر منشأ انسان و سپس جوامع انسانی به ویژه در مراحل نخستین آن است» .
این کتاب، اولین کتاب در موضوع مردمشناسی است که در تمام ایران توسّط یک استاد دانشگاه تبریز -دکتر ترابی- نوشته شده است. این درسنامه سالهاست در دانشگاهها تدریس میشود. هم قبل از انقلاب از سوی دانشگاه تهران و مؤسسهی مطالعات و تحقیقات اجتماعی کتاب سودمندی ارزیابی شده و به دانشگاهها جهت تدریس ابلاغ گردیده بود؛ هم بعد از انقلاب نیز در شورای عالی برنامهریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران به عنوان کتاب درسی دانشگاهی در رشتهی مردمشناسی تعیین و جهت تدریس به دانشگاهها ابلاغ گردیده است .
در باب تاریخ ادیان: تاریخ ادیان و مذاهب یکی از عرصههایی است که استاد ترابی با ژرفکاوی و تفحّص در آن زمینه, اثر کمنظیری تألیف کردهاند. «به جرأت میتوان گفت که کتاب «نظری به تاریخ ادیان» دکتر ترابی، بعد از کتاب «ملل و نحل» شهرستانی که آخرین کتاب مهم در این زمینه به سبک قدیم هست، برای نخستین بار با سبک و روشی جدید و از دیدگاه علمی تألیف گردیده است». مؤلف دانشمند دربارهی روش تدوین و تنظیم کتاب مینویسند: «برای اینکه از دشواری مطالب و مسایل مذهبی و فلسفی ادیان مورد بحث کاسته شود، هر بخش به ده فصل و هر فصل به قسمتهایی بخش گردیده است. به علاوه، برای اینکه مقایسه در میان ادیان مختلفی که در این کتاب موضوع بحث قرار گرفتهاند، برای خوانندگان آسان باشد، این تقسیمبندی با عناوین مخصوص تا آنجا که امکان داشته، ادامه یافته است…» .
این کتاب در دو بخش تنظیم یافته: در بخش نخست به معتقدات ابتدایی در اجتماعات اولیّه و در بخش دوّم به ادیان بزرگ در جوامع مترقّی پرداخته شده است.
در زمینهی جامعهشناسی: یکی از عرصههای مهم دانش علوم اجتماعی، جامعهشناسی است. استاد ترابی که خود یکی از جامعهشناسان پرآوازهی کشورمان است، در این زمینه و در شاخهها و شعبههای مختلف آن آثار باارزشی همچون: «مبانی جامعهشناسی»، «شناخت علمی جامعه»، «جامعهشناسی روستایی»، «جامعهشناسی تبلیغات», و در مقولات، مفاهیم و مباحث مهم این علم به ویژه جامعهشناسی نهادها و سازمانهایی چون: خانواده، اقتصاد، سیاست و همچنین در موضوعات مهم جامعهشناسی، از جمله: تغییرات اجتماعی، حرکات اجتماعی، توسعهی پایدار و موزون, دینامیسم اجتماعی و… کتابها و مقالات زیادی نوشته است. کتاب «جامعهشناسی و دینامیسم اجتماع» استاد یکی از نوشتههای مشهور و پرخوانندهی ایشان در دههی پنجاه شمسی است. این کتاب در واقع حاوی چکیدهی نظرات استاد ترابی در مورد مطالعهی علمی پدیدههای اجتماعی است. در این اثر جامعهشناسی به عنوان تئوری علمی جامعه که وظیفهاش کشف و بیان قوانین پدیدههای اجتماعی است، ارزیابی و سپس به زبان ساده و موجز به قوانین اجتماعی و طبیعی پرداخته و تفاوتهای هر کدام از آنها شرح داده شده است. در مبحث زمینهی جامعهشناسی, به اجتماع، قوانین اجتماعی و حرکات اجتماعی پرداخته میشود. در باب شناخت اجتماع، سیستم شناسائیهای طبیعت، جامعه و تفکر بطور عام بررسی و زیر ساخت جامعه، شعور اجتماعی و رابطهی متقابل آن دو با بیان علمی تبیین میشود. مقولههای از قبیل رابطه فرد و اجتماع و تأثیر ساختار اقتصادی جامعه بر حیات معنوی انسانها و نقش فرد در اجتماع و بالعکس بطور فشرده اما دقیق تحلیل شده و رابطه متقابل شخصیّت و اجتماع به طور مستدل باز نموده میشود. در این بحث همچنین سرچشمهی عظمت و قدرت قهرمانان نشان داده میشود. موًلف با پرداختن به مقولهی بسیار مهّم علم جامعهشناسی یعنی نقش انسانها بطور عام و افراد فعال و اندیشمند بطور خاص در تسریع تحولات اجتماعی از مباحث قابل تأمل این اثر است.
در مورد نظریه جامعهشناسی: یکی از مباحث مورد پژوهش استاد, موضوع خاستگاه نظری و عملی جامعهشناسی ایران و مکاتب موجود جامعهشناسی جهان معاصر است. در این زمینه دو کتاب ارجمند: «مکاتب جامعهشناسی معاصر» و «جامعهشناسی در ایران امروز» را میشود نام برد. در این کتابها, استاد با دانش عمیق و گستردهاش با تحلیل انتقادی مکاتب جامعهشناسی معاصر غربی همچون: «رفتارگرایی»، «کارکردگرایی»، «قدرگرایی», با استدلال علمی و تحلیل موشکافانهی این نظریات, منشأ و عمل کرد و محدودیت هر یک از این نظریهها را نشان داده و برای محققان جامعهشناسی نیز پیِشنهاد میکنند که با زدودن جنبههای غیر علمی, تاریکاندیشانه و سطحینگرانهی این نظریات و ارتقا آنها تا سطح تئوری علمی, به عنوان پشتوانهای محکم در خدمت جامهشناسی عملی قرار دهند. در مورد جامعهشناسی عملی ایران نیز -که از پشتوانهی نظری محکم بیبهره بوده- صلاح میدانند که جنبههای مثبت و واقعگرانهی این شیوهها پذیرفته شده و با تلفیق و آمیزش جنبههای نظری و عملی دانش جامعهشناسی ایران را کارآمد ساخته و آن را در حوزههای پژوهش و مطالعات اجتماعی بکار ببندند. استاد تنها این نوع جامعهشناسی را بعنوان شیوه مطلوب و کارساز برای جامعهشناسی ایران، قرار دهند.
در عرصهی جامعهشناسی ادبیات: جامعهشناسی ادبیات یکی از شاخههای نوپای جامعهشناسی است. این رشته نه تنها در کشور ما، که در جهان هم از رشتههای علمی پیچیده و بغرنج هست. چرا که, علاوه بر دانش جامعهشناسی از محقق این عرصه, در زمینههای علوم دیگر از جمله: تاریخ، فلسفه، نظریهی ادبیات، زیباییشناسی، زبانشناسی صلاحیت علمی زیادی طلب میکند. به این دلیل تا حالا حتی در جهان عدهی معدودی از دانشمندان از جمله لوکاچ، گلدمن، کوهلر و… در این عرصه آثار ارزشمندی بر جا مانده. در ایران نیز عدهای انگشتشماری مثل زندهیاد محمد جعفر پوینده در این زمینه کار کرده است. فعالیت این محقق گرانقدر هم، بیشتر در زمینهی ترجمهی منابع خارجی دست اوّل بوده تا نگارش اثر تحقیقی در موضوع مشخص جامعهشناسی ادبیات کشورمان. استاد دکتر ترابی باز هم با نوشتن سه کتاب مجزّا با موضوعهای متفاوت و مطرح کردن مقولات و مفاهیم تازه در جامعهشناسی ادبیات، بنای این دانش نوپا را نیز در کشورمان پایهریزی کرده و خصوصا”در این مورد متدولوژی تحقیق و رویکرد استاد به حوزهی جامعهشناسی ادبیات قابل تأمل و آموزنده بوده و چشماندازی روشن در برابر محققان آینده گشوده است.
دکتر ترابی در کتاب جامعهشناسی و ادبیات (شعر نو، هنری در پیوند با تکامل اجتماع) با مطرح کردن نظریههای تازه و روش تحقیقی نوین و علمی، پیدایش و تکامل شعر نو و جنبههای مختلف این شیوهی جدید شعری را از حیث محتوا, فرم و شیوههای بیان, موسیقی و صور خیال از دید جامعهشناسی پویا تجزیه و تحلیل کرده و پیوند گسستناپذیر دینامیسم اجتماعی را با دینامیسم ادبی و چگونگی تجلّی و بازتاب مجموعهی روابط اجتماعی را در آثار ادبی و بالعکس, تأثیر متقابل آثار ادبی را در ساختار نهادهای اجتماعی و اندیشهی انسانها تفسیر و تأویل نمودهاند. در کتاب «جامعهشناسی ادبیات فارسی» که برگزیدهای از مباحث اجتماعی در ادبیات فارسی از فردوسی تا پروین اعتصامی را در بر میگیرد, بیشتر به درونمایهها و مضامین و محتوای آن آثار پرداخته و دیدگاههای اجتماعی، اخلاقی, تفکر و بینش مؤلفان را در رابطه با مباحث جامعه تحلیل مینماید. به واقع در این اثر بیشتر به موضوع «اجتماعیّات» در آثار گویندگان و نویسندگان مذکور پرداخته شده است.
در کتاب «جامعهشناسی هنر و ادبیات و (مثلث هنر)» بعد از بحث اجمالی و مفید دربارهی شیوهها، اصول, مبانی و نظریههای جامعهشناسی هنر و ادبیات، با انتخاب سه شاعر نامدار ایران: فردوسی، نیما و شهریار و تطبیق نظریات فوق بر آثار آنها و بررسی ویژگیهای هنری و مشخص کردن زمینه خلاقیّت، موضوعات و مضامین هر یک از آثار این گویندگان، آنها را تحلیل و تفسیر مینمایند. چکیدهی نظرات دکتر ترابی دربارهی جامعهشناسی ادبیات را میشود به صورت عبارتهای زیر خلاصه نمود:
«جامعهشناسی ادبیات، به عنوان دانشی اجتماعی، به بررسی ادبیات، این بخش از شعور اجتماع میپردازد و با روشی علمی جوهر اجتماعی آثار ادبی و مقتضیات محیط اجتماعی, دربرگیرنده و پرورندهی شاعر و نویسنده، جهانبینی و موضع فکری و فرهنگی آنان، مباحث و موضوعات و سفارشهای اجتماعی مورد توجه در آثار ادبی را مورد مطالعه قرار میدهد» .
زبان و ادبیات آذربایجان: زبان مادری برای استاد ترابی مقولهی دیگری است. او در راه ترویج و گسترش زبان مادریاش مشقّات زیادی را متحمل شده است. یکی از جرمهایش در هر دستگیری و محاکمهی زمان رژیم شاهنشاهی علاوه بر دانشپراکنی, آگاه کردن جوانان و فعالیتهای اجتماعی ترویج زبان آذربایجانی بوده است. هر زندان او تاوانی بود که به خاطر دانشدوستی, آگاهیبخشی و عشق به زبان مادری بازپس میداد. استاد چه در فعالیتهای دانشگاهی و مطبوعاتی و چه در کارزار مبارزات اجتماعی و یا برگزاری جلسات بحث و سخنرانی، هیچ وقت دیناش را نسبت به شهر زادگاهش تبریز و مردم دلاور آذربایجان فراموش نکرده است. در این راستا هر عملی یا نوشتهای که موجبات گسترش و غنای فرهنگ مردم آذربایجان را فراهم ساخته, عاشقانه استقبال نموده و محققان جوانی را که در راه اعتلا و گسترش زبان و فرهنگ پربار آذربایجانی و پیوند آن به ادبیات پیشرو جهان تلاش میکردند, تشویق کرده و برای کتابهایشان مقدمه مینوشتند, یا برای چاپ آثار اساتید عرصههای فرهنگی، اجتماعی و ادبی جانفشانیها میکردند. نمونهاش: آثار اوّلیهی دکتر رحیم رئیسنیا: کتابهای «زمینهی اقتصادی و اجتماعی مشروطیت» و «دو مبارز مشروطه» با مقدمهی استاد ترابی چاپ شده و یا کتاب «زبان آذری ادبی معاصر» استاد دکتر محمدتقی زهتابی که با مقدمه و ویرایش دکتر ترابی منتشر شده است…
اگر مقدمهها، نقدها، مصاحبهها و معرفیهای ایشان که در زمینههای گوناگون ادبیات و فرهنگ آذربایجان در مطبوعات محلّی و یا سراسری منتشر شده گردآوری شود، کتاب قطور و در خور توجّهی خواهد شد.
دیگر اثر ارزندهی استاد مجموعه شعر «ائینالی، ائل دایاغی، تبریز گوٍنش یٌوردو» است. این منظومهها و اشعار صمیمی و پربار در وصف تبریز (شهر آفتاب) و آذربایجان: سرزمین صلح و دوستی، مبارزه و پایمردی سروده شده است. این اثر، عمق میهندوستی و عشق بیآلایش دکتر ترابی را به این دیار و مردمانش به نمایش میگذارد. میشود گفت که این کتاب تاریخ منظوم شهر تبریز است. در این پیرانهسری باز ترابی، خستگیناپذیر و کوشاست. قلم سلاح اوست که شب و روز از دستش نمیافتد.
یکی از مشتاقانش مینویسد: «روزی به عنوان درد دل به نگارنده چنین فرمودند: به علت نوشتن زیاد، انگشتانم دیگر قادر به گرفتن مداد و خودکار نیستند، به دکتر مراجعه کردهام. ضمن نوشتن نسخه، سفارش کردند که مدّتی از نوشتن خودداری کنم. به شوخی جواب دادم: مقدار دارو را زیاد کنید، این کار (ننوشتن) را از من نخواهید!!»
این در واقع جز تجلّی عشق به اندیشهی انسانساز, عمل آگاهیبخشی و زندگی خلّاقانه چیز دیگری نیست. به راستی که ترابی خود عشق متجسّم است. این گفتهها مرا به یاد استاد بهزادی، یکی دیگر از فرزندان پاکدل, سختکوش, مردمدوست و عاشق زبان و ادبیات آذربایجان انداخت. مردی که فروغ چشمان آبیاش را به تکتک واژگان زبان مادریاش بخشیده تا در پرتوی آن، فرزندان سرزمین آفتاب به گنجینهی عظیم فرهنگنامههای آذربایجانی، خصوصا” به «آذربایجان دیلینین یضاحلی لوٍغتی: (فرهنگ تفصیلی زبان آذربایجانی) کار عظیم آکادمی علوم آذربایجان شوروی، دسترسی یابند و این میراث بیبدیل را قدر بدانند و همچنان تابناک و پربار به نسلهای بعدی بسپارند. و استاد ترابی با آن دید ژرفکاو, پویانگر و پویاییبیناش این اثر عظیم و ماندگار را حادثهای مهم در ادبیات و فرهنگ نیم قرن آذربایجان ارزیابی کرده و مقالهی مفصلی دربارهاش نوشته است. دربارهی استاد ترابی خیلی چیزها میتوان نوشت اما این کار از توان تنها یک نفر (و آن هم چو منی) ساخته نیست. شاگردان او، جامعهشناسان، متخصّصین علوم اجتماعی و دیگر صاحبان قلم را وظیفه است که دربارهی این افتخار ملّی آذربایجان و ایران و همچنین دیگر بزرگمردان اندیشه و عمل کشورمان بارها و بارها بنویسند. دوستان نزدیک این بزرگان باید، دیدهها و شنیدههای خود را از منش، سلوک و سجایای این عاشقان میهن و مردم مکتوب کنند. من این را به دوست مشترک استاد ترابی و خود, آقای علی نائلیپور گفتم که «بردار، دربارهی زندگانی استاد ترابی دانستههایت را مکتوب کن». حالا این نوشته را با سخن یکی از شاگردان استاد ترابی، آقای روشن خیاوی که خودشان محقّقی مشهور هستند, به پایان میبرم: «استاد گرانقدر دورهی دانشگاهم، جناب دکتر علی اکبر ترابی (حلاجاوْغلو)… این استاد بزرگوار زندگیشان در نوع خود شاهکاری میتواند باشد، در طول سالیان پرتلاش تعلیم و تدریس خود تأثیر بسیار ارزنده و قاطعی در تکوین اندیشه و جهاننگری نسلی از جوانان جامعه داشتند. جامعهی ما از خیلی جهات مدیون استاد دکتر ترابی است. من به عنوان یکی از شاگردان ایشان در لحظه لحظهی زندگی خود تأثیر و حتی حضور استاد را حس میکنم و از این بابت بر خود می بالم!» .
من نیز این احساس را نسبت به استاد ترابی و دیگر بزرگان سرزمینم در خود حس میکنم و برای استاد ترابی و آن بزرگواران – مردانی که سعادت فردی خود را در سعادت همهی انسانها میجویند- آرزوی سعادت و طول عمر میکنم. عمرشان دراز باد!
زیرنویس:
۱- مجلهی آدینه: مصاحبه با دکتر امیرحسین آریانپور (قرن آینده عصر فوتونیک)شماره ۷۵ تهران نوروز
۱۳۷۰٫ ۲- مجله آدینه شمارهی ۷۱ تهران خرداد
۱۳۷۱٫ ۳- دکتر علی اکبر ترابی، فلسفهی علوم، تبریز، انتشارات چهر، چاپ سوم،
۱۳۵۷٫ ۴- دکتر علی اکبر ترابی، مردمشناسی، چاپ چهارم، انتشارات چهر تبریز،
۱۳۵۷٫ ۵- مجلهی آدینه، ویژهنامهی ارتحال دکتر غلامحسین صدیقی، خرداد ۱۳۷۱.
۶- دکتر علیاکبر ترابی، «نظری در تاریخ ادیان»، چاپ ششم، ۱۳۸۲، انتشارات فروزش تبریز.
۷- از پیشگامان دانش جامعهشناسی هنر و ادبیات در ایران استاد دکتر آریانپور میباشند، کتاب جامعهشناسی هنر ایشان هنوز هم اثر معتبر و ماندگاری در این زمینه است.
۸- دکتر علی اکبر ترابی، جامعهشناسی ادبیات فارسی، انتشارات فروغ آزادی، تبریز، چاپ اوّل،
۱۳۷۶٫ ۹- ابراهیم فائقی، (استاد دکتر علیاکبر ترابی «حاللاجاوْغلو») روزنامهی مهد آزادی، ۸ آبان،
۱۳۷۵٫ ۱۰- روزنامهی عصر آزادی، ۲۰ دی،
۱۳۷۶٫ ۱۱- روشن خیاوی، مقدمهی فرهنگ تاریخی- تطبیقی زبانهای اورال- آلتاییک، انتشارات بخشایش، چاپ اوّل، اسفند ۱۳۸۳٫