پلاسیون) چیزی خوانده یا شنیده ایم. این مقوله از دوران انقلاب 1917 در راستای تغییر و “مهندسی” کردن افکار جامعه جوان شوروی در اوج فرگشت تاریخی خود قرار گرفت، همه وسایل و منابع در همین راستا فعال شدند. در فرایند ” مهندسی کردن ” هر چیز مناسب به زمان (مد بودن یا شدن) مورد بهره برداری قرار میگیرد. برای مثال در دوران پس از پیروزی نخستین انقلاب سوسیالیستی در روسیه، در راستای شوراندن باشندگان ماوراء قفقاز از اندیشه های دینی- اسلامی بیشترین بهره برداری ها صورت گرفت.
” مهندسی کردن ” از ادوار گذشته نیز در بسیاری موارد کاربرد داشته، بیهوده نبود که شاهان، امپراتورها، فرماندهان نظامی قبل از فرمان به پیش از حفظ میهن و ابرو برای سربازان سخن ها می گفتند.
” مهندسی کردن” افکار یعنی چه؟.
اشخاص وستار (مغرور) هر گاه از ” مهندسی کردن” افکار چیزی میشنود با خود فریبی منحصر بفرد می گویند: من سرم کلاه نمی رود، من یک شخصیت مستقل، یک اتم در جامعه بشری هستم، مگر امکان تاثیر گذاری بر من ممکن است؟. بی توجه به اینکه تازه اتم را هم اینک تجزیه می کنند، اگر چه اتم تجزیه ناپذیر معنی میگردد.
” مهندسی کردن” از ایام دور متناسب با زمان وجود داشته است. از کهن ترین اسطوره ها و در تمام دین ها، جهان از خلقت نیرو ای ابر قدرت و نادیدنی حادث شده است. خدایان هرج و مرج در کیهان را، به نظم کامل، و همه ذرات را از طریق نخی نامرئی به هم مرتبط کرده اند. انسان به احساس کیهانی عجین گشته، یگانگی هستی را با همه حواص پنچگانه خود دریافت میکند، خود را ساکن خانه ای بزرگ و زیبا میداند. ” مهندسی کردن” دینی در تفکرات انسان نوعی رادیکالیسم بوجود اورد، که جنایات هولناکی را در تاریخ تمدنها مرتکب گردید. انقلاب های علمی کوپرنیک، گالیله، نیوتن، خراشی بر اندیشه جهان بمثابه یک کیهان هماهنگ انداختند، علم مکان را “کشف” و زمان را “راست” نمود. ولی ایده تاثیر اشیاء بر یکدیگر در شکل دترمینیسم مکانیکی حفظ شد. همه چیز در جهان بهم مرتبط بوده، ولی نه با عصای معجزه آسای خداوند موسی، بلکه از طریق چرخ دنده های مکانیکی همانند چرخ دنده های ساعت، از طریق قوانین جهانی گرانش رفتار زمین، یا رفتار سنگی درهوا. طبق نظر علوم میکانیک: “خدا تاس نمی اندازد! ”. اما طبق سیستم ” مهندسی” شده افکار، تاس انداختن خدا همچنان رایج و غالب است.
ارسطو می گوید: انسان موجودی است اجتماعی، تنها خدایان و حیوانات میتوانند در خارج از جامعه زندگی کنند. ارسطو شکست نفسی کرد؛ در ادیان خدایان فرشته گانی زیر فرمان خود دارند(اجتماع) و بخش عمده حیوانات نیز بصورت گله زندگی میکنند و در واقع، بمفهوم اجتماع بدون برنامه یا قوانین مدنی. البته به جرات می توان گفت که ارسطو از سیستم ” مهندسی” شعور اطلاع نداشت، چون بایست میگفت انسان موجودی اجتماعی ” مهندسی شدن” است.
نظریه فرد، بنوعی یعنی انتزاع، بهترین تصویر در راستای منزوی کردن انسان است، که در سده هجدهم قبل از پیدایش جامعه غربی امروزین بروز نمود، که در مقابل تئوری اجتماعی بودن ارسطو قرار میگیرد. فرد به لاتین in-dividuum در ترجمه یونانی بمعنی تقسیم ناشدنی، هستی واحد میباشد. موجودیت در مفهوم هستی شناختی که مشمول یگانی خرد نشدنی گردد. یک سازواره بیولوژیکی. در پراکتیک زندگی اجتماعی، فردیت وجودی است میرنده، انسان تنها در ارتباط تنگاتنگ با دیگران و در تعامل با هم هستی می یابد. کودکی که توسط حیوانات پرورش یافته باشد، به یک ماُگلی Mowgli زیبا تبدیل نمی گردد، هیبتی است درنده خو، بر پایه روزمره گیهای غریزه بقاء در جنگل ….
اما، چگونه میشود نوع تاثیرگذاری بر رفتار را بمثابه ” مهندسی” بر شعور ارزیابی نمود؟ پرواضع است که واژه ” مهندسی” بر شعور دارای بار اهریمنی و اهدافی پلید میباشد، چیزی که دارای بار مثبت نیست. و ما آنرا به معنی تاثیرپذیری ناخواسته، که سبب انجام رفتار ناخواسته و “مهندسی” شده از پیش، با هدفی روشن می دانیم ، که خود باعث باخت و یا حماقت ما میگردد….
معنی واژه ” مهندسی کردن” دارای ریشه لاتین manus – دست ( maniрulus – مشت، مشتق بر manus و рle یعنی پرکردن) است. در زبانهای اروپایی این واژه بمعنی برخورد با پدیده به نیت و قصد مشخص است، که جهت اجرای نیت و قصد مشخص از سوی تاثیرپذیران صورت میگیرد. البته تاثیر گذاران در راستای پیاده سازی هدف باید دارای مهارت و چیره دستی کافی باشند. معنی امروزین این اصطلاح: برخورد ماهرانه با مردم، همچون پدیده یا اشیاء میباشد. واژه نامه آکسفورد به زبان انگلیسی manipulation (دستکاری یا اعمال نفوذ) را همچون عاملی تاثیرگذار بر مردم یا مدیریت ماهرانه آنها، منجمله، با معانی موهن، جهت کنترل پنهان در جهت فراوری برآنها است. اصولن، اصطلاح ” مهندسی کردن” استعاره ای است که برای معنی مجازی مهارت دست در رابطه با اشیاء کاربرد دارد. در پراتیک این استعاره مهندسی کردن اگاهی روزمره مردم (البته در اینجا بدون دست، بلکه به وسیله “منوپلاتورها” “manipulators” انواع ابزار های سخت و نرم افزاری) با مهارت میباشد…
یک فریبکاری ساده، با “مهندسی” کردن و کاربرد شگردهایی که شامل کلیت سیستم تکنولوژی دستکاری بر شعور است، بطور پنهان عاملی تاثیرگذار میگردد. ستاندن فریبکارانه غالب پنیر توسط روباه از خروس را حتی نمی شود فریب نام نهاد. چونکه روباه به خروس نگفت که تو به من پنیر بده من بتو بادام میدهم بلکه از او میخواهد که برایش آواز بخواند. نوعی قصد پنهان.
” دستکاری کردن”، “مهندسی” کردن رفتار انسان، که روان وی را در راستای اجرای هدفی روشن به عاریه گرفته است بر روح او اثر نمیگذارد، ولی در کوتاه مدت اهداف وی را در راستای انجام کاری “مهندسی” میکند. ای. ل. دانیتسکو در کتاب “روانشناسی دستکاری بر شعور” (چاپ ۱۹۹۶) مینویسد “… برای مثال، شخصی از شما راه مینسک را میپرسد و شما وی را به سمت پینسک میفرستید. این یک فریب است. دستکاری برشعور آنگاه انجام میشود که، شخص قصد رفتن به مینسک دارد، و ما او را به پینسک بفرستیم”. در این کتاب ویژگی دستکاری بر شعور بمثابه تاثیر روانی بیان شده است. “این دستکاری بر شعور نه فقط به تشویق انسان جهت انجام میل دیگران میانجامد، بلکه او را وادار میکند تا با میل خود آنرا انجام دهد”. از همین جا سمت و سوی ناگوار ” مهندسی کردن” پدیدار میگردد”. در جهان سرمایه داری سیستم دستکاری در راستای کسب سود، افزایش قدرت کنترل تقسیم منابع صورت میگیرد، و تا زمانی که جامعه به طبقه های سرمایه دار و کارگر تقسیم میشود، تضاد اصلی بین کار و سرمایه است، سیستم فوق کاربرد خواهد داشت، پس از انحلال نظام سرمایه داری، از انجایی که سود و قدرت اشخاص و دولت ها محو می گردد، نیاز و ضرورت به این پدیده نیز از بین خواهد رفت.
نقش سازمانهای نظر سنجی و “مهندسی افکار”!.
مدت هاست که بررسی نظرات مردم در راستای به اجراء گذاری برنامه هایی مشخص از سوی دولت ها توسط سازمانهایی با متخصصینی بسیار زیده و کاردان با پرداخت مبالغی هنگفت صورت میگیرد. این سازمانها در سطح جامعه با درصدی از اقشار گوناگون با طرح مساله ی مصاحبه، به واکاوی پاسخ های دریافتی می پردازند. سیستمی رایج، سازمانهای نظر سنج با داشتن اطلاعاتی گویا و “دقیق” برایند همه فرایندهای اجتماعی را با درصد خطای بسیار اندک در اختیار دولت مردان قرار می دهند. دولتها نیز با داشتن چنین اطلاعات “دقیقی” سیاستهای خانمان برانداز خود را با تکیه بر همین ارقام و اعداد پیش میبردند. اغاز حمله نظامی به عراق، لیبی … با تحریک مردم، سپس ارائه رهیافت؛ تامین بودجه از مالیات های دریافتی از همان مردم ، ویرانی همه زیرساختها، کشتار مردمان بی گناه…. از طریق “مهندسی افکار”، بکمک سازمانهای نظر سنجی صورت گرفته است.
بازار اطلاعات:
در سده حاضر، در جهان سرمایه داری بی رقیب، همه چیز بفروش می رسد، در این راستا ابتدا بحث هایی پیرامون متاع مورد فروش در رسانه ها، اینترنت (فضای مجازی) براه میافتد، بلافاصله سازمانهای نظر سنجی مکمل سیستم مهندسی کردن افکار به خیابانها رفته، درصدی از اقشار را انتخاب به مصاحبه با ان میپردازند، سپس با فراوری اخبار اطلاعات شبکه های گسترده ای به تاثیرگذاری بر درصد عمده جامعه پرداخته، آش از همه زوایه مورد مصرف قرار میگیرد، سیاست از پیش برنامه ریزی شده، بنام مردم و موافقت ضمنی مردم اجراء می گردد. هر اعتراضی نیز بنام نظر مقدس مردم بالای دار میرود، در کشور ما دار با تخمه شکستن شاهدان با جان دادن انسان پیوند خورده است که صحنه ای مشمئز کننده را بنمایش میگذارد.
در دنیای مدرن و پیشرفته ما تاثیرگذاری بمراتب کاراتر، با سرعت اینترنت صورت می گیرد. همه چیز در دیگ سفارشات توانمندان مالی تهیه میگردد، مردم از ان بعنوان نظرات شخصی خود تناول می کنند، سفارش دهنده راضی است که مردم در تعیین سرنوشت خود فعالانه شرکت داشته، براین باورند که: گر برسر خاشاک یکی پشه بجنبد، جنبیدن ان پشه عیان در نظر ماست. برای نمونه مردم امریکا هنوز باور دارند که با شرکت در انتخابات مستقیما در سرنوست سیاسی هرروز کشور شرکت کرده اند، اما اینکه پس از انتخابات شخص منتخب چه کرد و چه شد، کسی مورد مواخذ قرار نمی گیرد، و تا همین دیروز سیاست بهره برداری ابزاری از وجود افراد، بمثابه اهرم گشودن هر دری بکار امد.
برکسیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) رویای بهره برداری از نام مردم را شکست اما نه بطور کامل، گاه برای بیدار شدن یک سیلی کارساز نیست، باید تکرار شود. امریکا در این دوره از انتخابات تا به امروز یک سیلی با رای دادن منفی خود بگوش سیاست مداران، چاق و چله شده نواخت. انچه که امریکا انتخاب کرد، اصلا انتخاب درستی نیست، ترامپ نامزدی بسیار غلط بود اما هیلاری کلیتون نیز ابدا نامزد بهتری نبود.
جهان ما اینک بنظر می رسد در فاز زامبی شدگی فرو رفته است، اگر در گذشته نامزدها اشخاص مورد احترام برخوردار از برخی شایستگی ها بودند، در این زمان، ابدا چنین نیست، در بیست سال گذشته حاکمان جهان بی اندازه گستاخ شده، هر بی شخصیتی از قبیل احمدی نژاد، بوش، ترامپ رئیس جمهور میشوند. از ان سو گزینه مقابل هیلاری کلینتون ها قرار دارند. در یک چنین وانفسایی، اطلاعات دقیق سازمانهای نظر سنجی، سیستم “مهندسی کردن” در “مهندسی افکار” ترک برداشت و سپس فرو ریخت. برکسیت، انتخابات امریکا را، درواقع باید بمثابه “بس است دیگر!” دید. شاید نوعی طغیان، نوعی جهش به بُعدی دیگر، شکستن دیوارهای مهندسی شدگی باشد. بسیاری این عمل را بحساب “حماقت” مردم می بینند، نباید چنین پنداشت. مردم از انجایی که بار همه دشواری های جهان دبیران نخبه را بردوش می کشند، بهتر میبینند، مردم سخن خود را گاه در پوششی استعاره ای، با بار خاص می گویند، همانطور که بنظر نگارند در هفتم ابان (روز کوروش) در پاسارگارد بیان شد، ایا همه انچه که زشت و خطرناک بنظر امد، میتوان سوء تعبیر پنداشت؟،. یعنی مردم، از روی ناچاری، برای رساندن صدای اعتراض با هزینه کم از اسلام حاکم با ولی فقیه مستبدش به کوروش پناه نبردند؟ اری همه جنبه های منفی این موضوع درست! اما فریاد رهایی مردم بمعنی توهین به مردم عرب نیز نمی تواند درست باشد. همین امر نیز در امریکا صورت گرفت، با توجه به اینکه قسمت عمده مردم امریکا (رای دهندگان) نیک میدانند که ترامپ حبابی توخالی، سخنانش تنها برای جلب رای بوده، اهرم اجرایی هرگز نخواهد داشت. اما، پوزه حزب دموکرات را بخاک مالیدند، ایا نمی شود این رای اخر را نهان کردن از مهندسی شدن نهان، دانست؟.
پیامد های رای مردم امریکا: اما انچه که در امریکا گذشت، قبل از هرچیز، مشمول موضوعاتی از قبیل، نادرستی مصاحبه ها، ترجمان نظرات بنفع سفارش دهندگان، شکستن دیوار های سنت است. معلوم میشود، که مردم در مصاحبه یک طور گفتند در عمل طور دیگری رفتار کردند، چیزی که کارا افتاد، کاندیدای حزب دموکرات هیلاری کلینتون باخت. بنظر میاید که حتی جامعه زنان امریکا نیز به وی اعتماد نکرد. از طرفی، دقت نظر سنجی ها درواقع، شبیه سازی بوده است. در منطق روانشناسی جمع، فرمول، چون همه به ایشان رای می دهند رای منفی من تاثیر گذار نیست، من هم اری، کارا است. بر همین پایه این نظر سنجی ها در جهان سود و سرمایه صورت میگیرد. از پیش پیروزی کاندید مشخص مفروض می شود. البته در ایران دور اول رقابت بین ناطق نوری و خاتمی، همه نوری را رئیس جمهور میدیدند، بطوریکه مفسر شبکه تلویزیونی روسیه در همان سال در مصاحبه با اقای نوری گفت که ایشان پنچ دقیقه کم رئیس جمهور ایران میباشند، اما خاتمی پیروز شد.
البته جا دارد اضافه کنیم که نظر سنجی ها در بسیاری از موارد دیگر با چند درصد تفاوت درست بوده اند، مهم استفاده از ان در روانشناسی جمع است که همه معادلات را دگرگون میکند.
جهان بی تردید از حرکت اخر امریکا خواهد اموخت، اعتماد به دقت کار، درستی و نادرستی داده ها همه را چه مردم عادی، چه دولت مردان حیله گر را هشیارتر خواهد کرد. این موضوع نیز می تواند به حقیقت نزدیک شود که در اینده مد روز شود که مردم در مصاحبه ها یک نظر داشته باشند، در عمل عکس ان عمل کنند، در این صورت حدس دقیق برای دولتمردان در اتی با صد شک و تردید همراه خواهد شد، شاید اهرمی گردد که در وعده های خرمنی خود محتاط تر شوند. یا در اینده نزدیک شاید از میان خود مردم نمایندگانی ساختار شکن به عرصه سیاست دنیا بیایند که نظم موجود را عمیقا به چالش بکشند. احتمالی که کاملا ممکن است.