از بازار و دولت به خود گردانی*.
نویسنده: دلیر بختیاروویچ جباروف
کارشناس ارشد دانشکده اقتصاد دانشگاه لومونوسف مسکو
توسعه اجتماعی- اقتصادی مهمترین عامل فرایند اجتماعی، افزایش رفاه هرکس با افزایش میزان زندگی همه مردم هست. در اقتصاد بازار یکی از شاخص های اصلی رشد اقتصادی افزایش تولید ناخالص سرانه می باشد، که هرچه این شاخص بالاتر باشد، بهمان نسبت میزان زندگی نیز در کشور بالا خواهد بود. اما این شاخص(اندیکاتور) همیشه دقت بازتاب فرایند سطح زندگی مردم را به بسیاری دلایل نشان نمیدهد، که یکی از این دلایل محاسبه ناقص شاخص های اجتماعی، منجمله اموزش و پرورش، خدمات درمانی و نابرابرها در جامعه میباشد.
ضرورت جنبه های ذیل جهت یاداوری. اگر تنها به تولید ناخاص سرانه اتکا کنیم، در این صورت رشد اقتصادی بدون توجه به توسعه اجتماعی – اقتصادی مورد نظر است. برای اینکه، گاهی اوقات مواردی پیش میاید، که کاهش تولید ناخالص سرانه را میتوان به توسعه اجتماعی مربوط دانست. برای مثال، کاهش تعداد جمعیت که دارای ماشین شخصی میباشند، و یا افزایش تعداد جمعیت که از وسایل نقلیه عمومی و یا دوچرخه استفاده می کنند، براحتی سبب کاهش تولید ناخالص سرانه میگردند، چراکه ضرورتی در راستای تولید تعداد خودرو، سوخت لازم نمی گردد، گذشته از این، دوچرخه سواری از انجایی که ورزش محسوب میشود، سلامت برای مردم اورده، مصارف کمتری برای وزارت بهداشت دارد. البته نمونه های عکس نیز وجود دارند، که سبب افزایش تولید ناخالص سرانه و دگردیسگی اخشیج های اجتماعی- اقتصادی می گردد. برای مثال، خصوصی سازی وزارت بهداشت میتواند سبب افزایش ثروت مالکان موسسات بهداشتی و بیمه ها و متعاقبن رشد تولید ناخالص داخلی گردد، همزمان این فرایند می تواند موجب تفکیک و وخامت درمان در جامعه شود.
موضوع اینست، که تولید ناخالص داخلی در بسیاری از موارد به شاخص های کِمی مرتبط بوده، بدین خاطر بهره برداری محض از این شاخص موجب برایند های مختلفی می گردد. بدون تردید، نمونه های عکسی نیز وجود دارد، که نسبتن، به رشد تولید ناخالص داخلی و رشد اجتماعی- اقتصادی بطور مستقیم مرتبط میشود، چراکه، اقتصاد بازار با این شاخص اندازه گیری می گردد. گذشته از این، عینیت بیشتر این شاخص پس از اندازه گیری تولید ناخالص داخلی، تعدیل برابری قدرت خرید در کشورهای مختلف، هنگام واکاوی مقایسه ای میان کشوری، مشخص می گردد.
توسعه – اقتصادی تنها در رشد تولید ناخالص داخلی محدود نمی ماند. چنین شاخصی، همچون شاخص توسعه انسانی بطور کامل در توسعه اجتماعی -اقتصادی جامعه منعکس میگردد. در محاسبه این شاخص، از شاخص طول عمر، شاخص اموزش و پرورش و تولید ناخالص داخلی با قدرت خرید برابر استفاده می شود. مطابق داده های کمیسیون پژوهشی سال 2009 به مسئولیت استیگلیتز دارنده جایز نوبل و سین که به پژوهش در مساله کیفیت شاخص های گوناگون اقتصادی مشغول است، نقش عمده اقتصاد معاصر تنها شامل چنین شاخص هایی همچون تولید ناخالص سرانه نمی شود، بل شامل رفاه مردم، مشمول سلامتی، اموزش و پرورش، تسهیلات و غیره نیز میگردد.
گذشته از این، این شاخص نیز بطور کامل بازتاب دهنده وضعیت در اقتصاد بر دلایل ذیل نمی شود:
• شاخص توسعه انسانی کیفیت اموزش و پرورش را در نظر نمی گیرد، کسب تحصیلات عالی رسمن و عملا بی اثر است.
• شاخص توسعه انسانی بدون در نظر گرفتن اقشار اجتماعی است، وجود تعدادی از ثروتمندترین افراد سبب افزایش این شاخص با وجود بخش بسیار زیاد فقیران به بالا می گردند.
سایر معایب نیز وجود دارند که در اینجا به انها نمی پردازیم.
با اینهمه لازم به تذکر است، که محاسبه این شاخص با تلاش هایی در راستای توجه به برخی دیگر از عوامل علاوه بر عامل کالاهای تولید شده و خدمات در کشور صورت میگیرد، میباشد.
معیار توسعه در گزینه این یا ان رویکرد متفاوت است. تولید ناخالص داخلی، بمثابه اندیکاتور، تا همین اواخر توجیه پذیر بود، یعنی، تازمانی که تولید مادی در جامعه فراگیر گشته باشد. وضعیت این چنینی امور را می شد در اروپا، در سالهای 1970 دید، که سهم تولید صنعتی تقریبا همانقدر بود که سهم حوزه خدمات در تولید ناخالص داخلی 43% به نسبت 46.7% (1) می شد، اما در سال 2008 این وضعیت از 27.9% به 69.9% رسید. کار نواورانه (2) ایجاد نشده و نسبتا براحتی می شد وضعیت جاری اقتصاد و وجود یا عدم وجود رشد اقتصادی را تعیین نمود. نواوری در کار یا نواوری در تولید در موضوع فوق بمثابه توسعه اصطلاح دانش تولید نواورانه(3)درک می گردد، اما شامل نه تنها فعالیت تولیدی، که حجم بالایی از دانش ضرورت دارد، بل چنین کاری، نیازمند فرایند ایجاد دائم، فعالیت خلاقانه نواروانه است. با توسعه و وسعت حوزه خدمات ارزیابی نقش ان در بازار و تعیین کیفیت ثروت غیر مادی برای عینیت شاخص تولید ناخالص داخلی مسئله دار شدند. با اینهمه، نقش کار نواورانه در اقتصاد افزایش یافته، کیفیت ارزیابی فعالیت ها پیچیده تر می گردد.
اگر کار در کارخانه ها و بخش صنعتی در سده بیستم و پیش تر در موارد نادر نیازمند تحصیلات بالاتر از متوسطه می بود، اینک برای کار در این بخش ها که هماکنون نقس قالب را دارا هستند، بویژه در حوزه ای تی (IT)، علوم و غیره، در بخشی که سهم کار نواورانه بالاست، میزان تحصیلات عالی و قابلیت ها و استعداد نقش بسزایی دارند.
علاوه بر این، در حوزه های فعالیت اقتصادی، جایی که پیشتر میزان تحصیلات عالی ضرورت نداشت و فعالیتها بیشتر بویژه در حوزه صنعتی و کشاورزی میکانیکی بود، در حال حاضر هرچه بیشتر نیازمند تحصیلات عالی میباشد. (4) کارمولد نسبت به میانه سده پیش در رابطه با روبوتیزه شدن و رایانه ای شدن تولید، افزایش قابل ملاحظه ای یافته، اینک برای این امر، همان میزان تولید و حتی بیشتر نفرات کمتری ولی با تخصص بیشتری مورد نیاز است. علاوه براین، بر میزان کار مورد نیاز، فرد باید دانش خود را ائمن در رابطه با ورود فن اوری نوین بروز نماید.
بدین سان در نمونه بارز این امر، نقش کار نواورانه در اقتصاد افزایش می یابد. داده های زیل از کتاب رچارد فلورید “طبقه نواوران : مردمی، که اینده را دگرگون خواهند کرد” نقل گردیده است. در این کتاب همه داده های سده بیستم ذکر گشته، که نشانگر، افزایش سهم کارگران نواور در حوزه اقتصادی در طی سد سال گذشته است. درصد طبقه کارگران نواور ، یعنی حرفه ای های نواور بهمراه کارگران هسته ابر نواور از 12.4% در سال 1900 تقریبا تا 31.2% در همه مشاغل اقتصادی رشد داشته و در حال افزایش می باشد. در خود طبقه نواور در طی 15 سال اخیر گردش کوچکی به سمت هسته ابر نواور از 38.8% تا 41.8% رخ داده است.
رسم 1. ترکیب طبقات گوناگون در اقتصاد امریکا سال های 1900-2015
نوآوری های هسته های طبقه طبقه نخبگان (حرفه ای
سال حرفنه ای ابرنوآورانه کارگر خدمت دهنده کشاورزی ابرهسته ای
1900 7,6 2,4 35,8 16,7 37,5 10
1920 8,7 3 40,2 21,1 27 11,7
1940 10,2 4 39,8 28,6 17,4 14,2
1960 12,5 5,4 37,7 33,3 6,1 17,9
1980 10,5 8,2 31,7 46,2 2,8 18,7
1999 18,4 11,7 26,1 43,4 0,4 30,1
2015 18,15 13,06 24,56 43,9 0,33 31,21
داده های فوق از کتاب رچارد فلورید “طبقه نواوران : مردمی، که اینده را دگرگون خواهند کرد” ص 359 چاپ 2005 بروسی می باشد.
آمار فوق بوضوع فرایند وقایع در کشورهای پیشرفته را نشان میدهد. در امریکا در حوزه نواوری تولیدی، تقریبن یک سوم زحمتکشان مشغول کار میباشند. نمایندگان این بخش در جایگاه دوم از لحاظ تعداد شغلی در اقتصاد قرارداشته که بیشتر از بخش تولید مادی در سده بیستم و بیست و یکم است. حوزه کار نواورانه به یک نیروی مولد مستقل ، که میتواند بخش های صنعت و کشاورزی را بدنبال خود بکشد، تبدیل می شود.
پرسش اینجاست، که در راستای مطابقت کامل با این واقعیات، کارکرد اقتصاد باید چگونه باشد. در این سیستم اموزشی، علوم و سایر حوزه ها که موجب پیشرفت کیفیت انسانی هستند باید اوانگارد پیشرفت اجتماعی و لوکوموتیو توسعه اجتماعی گردند، تا تاثیر معمولی بر افزایش تولید ناخالص داخلی نداشته باشد.
تولید هدفمندانه منحصر بر افزایش ثروت مادی انسان را برده همین ثروت می سازد، این ثروت از انسان انسانیت را می ستاند. همزمان، نباید تولید مادی را فراموش کرد. اگر مبنا را بر ضرورت توسعه حوزه نواوری اقتصاد، علم، فرهنگ بگذاریم، این امور از طریق دانش به تکنولوژی نوین میسر میگردند، که سبب افزایش کار مولد گشته، تولید مادی را به سطح تازه تری می رسانند. پروفسور بوزگالین و پروفسور کالگانوف می نویسند: “… با تبدیل علم به نیروی مولد بی واسطه، انگاه ما گرایش مهمی در پیشرفت فعالیت خلاقانه توده ها (پداگوژیکی، مهندسی و غیره) بدست میاوریم”.
اینک رسم شده است که پویش فوق مورد توجه قرار نگیرد، تنها همینجا و همزمان (در عصر انقلاب علمی-فنی) مرز اصلی که نشانگر تکوین پیش شرط های مادی گذار “به ان سوی تولید مادی” است، تعیین می گردد. تنها در همین لحظه بشریت فرصتی در راستای پویش به کیفیت نوین نیروهای مولد – دسترسی گسترده جامعه به فعالیتهای خلاق، که قبل از هرچیز بناکننده فرهنگ، حوزه های نواوری را شامل میشود(5)، حاصل می گردد.
بدون تردید، مدل اقتصادی بازار بشکلی، سبب ایجاد گسترده طبقه ی کارگر نواوران گردیده است، اما اثربخشی کارکرد کار نواورانه در چارچوب اقتصاد بازار پرسش برانگیز می باشد. چنین امری موجب ایجاد کورکوران پدیده ای همچون،” Wikinomics”**،”Crowdsourcing “، ” copyleft “، ” Open source ” و غیره گشته و نشان می دهد، که سیستم اقتصادی معاصر بطور بنیادی از انچه که در سده بیستم بود متمایر می باشد، و در این رابطه، روشی دیگر برای تنظیم و هماهنگی نیاز است: “در پی دگرگونی های ژرف در تکنولوژی، بافت جمعیتی، بازرگانی، اقتصادی، ما در جهان بطورکامل وارد عصری تازه میگردیم، انهم زمانی که میزان مشارکت مردم در اقتصاد هرکز به این اندازه بالا نبوده است. این میزان مشارکت به مرحله نوبتی خود رسیده، که در شکل نوین همکاری گسترده فرایند اختراعات، تولید، ترویج و توزیع فراورده ها کل بازار جهان را دگرگون می نمایند. این دگرگونی سبب کشیده شدن شرکت ها و افراد در فرایند چشم اندازها و فرصت های بزرگ می گردد”.(6)
تکنولوژی نیمه اخیر قرن، در وهله نخست تکنولوژی اطلاعاتی (رایانه، انترنیت، و غیره) است، که اینک به جامعه امکان میدهد تا بدون مکانیزم هماهنگی بازار از طریق تنظیم و تنسیق خود (خود سازمان) و با همیاری بطور موثر به ایجاد ثروت و توزیع ان بدون کارکرد بازار بپردازد.
فرگشت این نیروهای مولد متعاقبن می توانند سبب کاهش برخی کارکردها، هم از دولت و هم بازار گردند.
که در چشم انداز حتا موجب حذف خودِ دولت بازار می گردد. دو پدیده که در نگاه نخست متضاد می باشند، یکی پدیده ازادی است، که در جهان معاصر بیانگر بازار و مسئولیت و نماد دولت هستند، باید ترکیب گردند. در شرایط فعلی گزینه ما، یکی از این دو و یا بینابین میباشد. مثل، اقتصاد مختلط که چین یا کشورهای اسکاندیناوی که چیزی بنیادن نوین هستند، خواهد بود. که گویا این مناطق یا کشورها را به سطح نوینی خواهد رساند، که در واقع چنین نیست. مدل های چنین اقتصادهایی سترون بوده قابلیت ایجاد یک انگیزه قوی نوین را ندارند.
رهیافت این دو پدیده متضاد در پدیده سوم است، یعنی خودگردانی ازاد، که نه بر اساس حداکثر سازی منافع شخص، بمثابه مالک، جدا از جامعه و مردم (مالکیت خصوصی)، بل در تلاش حداکثر سازی ثروت انسان (منافع خصوصی) و در یگانی او با جوامعه، که تلاش در حداکثر سازی ثروت جامعه میباشد، است. تحت عنوان ثروت شخص، رفع نیازهای انسان درک میگردد، چگونگی اشکار سازی همه جهات شخص در شخصیت وی خواهد بود، که امکان می دهد تا همه ظرفیت اخلاقی او هویدا شود. به همت توسعه تکنولوژی وجود چنین جوامعه ای همین امروز نیز ممکن است. در این راستا ضرورت دارد قسمتی از منابع، که در حوزه فراورده ها و خدمات تجملی جهت اجرای نیازهای اصلی مردم قراردارد را هدایت نمود، تا انسان گرفتار مساله معیشتی نباشد، تا امکان افرینش بیابد. در این شرایط “مساله حمل و نقل ریگان” که در بسیاری از کشورها که دارای حمایت های قوی اجتماعی هستند، بروز می نماید. اما در جامعه ای، که مالکیت خصوصی دارای نقش اول نیست، چنین مساله ای بروز نمی کنند. در چنین جامعه هایی یک سیستم ارزشمند کاملا دیگری برقرار است.
اخشیج های این جامعه، که در اتحاد شوروی وجود داشت را ما امروزه نیز مشاهده میکنیم. در راستای یک جهش نوین میشود و یا باید این اخشیج های هماهنگی اقتصادی را افزایش داد. برخی جوانه های خود گردانی (برنامه ریزی های عمومی) امروزه نیز بویژه در حوزه تکنولوژی اطلاعاتی و اقتصاد نواورانه بوضوع دیده میشوند. انها در انسو و بازار قراردارند، دولت و بطریق فرگشت انسان می تواند موتور نیرومندی برای کل جامعه انسانی گردد.
برگردان: اردشیر قلندری
* در نوشتارفوق بهره برداری فراوان از مقاله “پیشرفت کیفیت انسانی: بازار و مکانیسم پسا بازار محرک توسعه اجتماعی اقتصادی” شده است (احیای اقتصاد روسیه شماره 2 سال 2016)
** نام کتاب Don Tapscott و Е. Williams “همکاری گسترده در راستای رسیدن به موفقیت های تجاری”
1. Structural Change in the World Economy: Main Features and Trends, p.45, Working Paper 24/2009, United Nations Industrial Development Organization
2. اصطلاح “کار نواورانه” یا “تولید نواورانه” در گفتگو با پروفسور بوزگالین بکار رفته است
. 3. به مقاله بودرونوف “جامعه صنعتی نوین : ساختار و محتوای تولیدات اجتماعی و مناسبات اجتماعی // دانشکده احیای اقتصادی روسیه سال 2015 شماره 4 ص 16” مراجعه شود.
4. همانجا
5. بوزگالین ، کالگانوف : هزمونی جهانی سرمایه و توان ان .
6. تاپ سکوت د. ادوارد ویلیامس: ویکی نومیکا . همکاری گسترده دگرگون ساز به روسی سال 2009 ص 12