آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

“۲۱ آذر درخششی در ظلمات”

حد واحدی

باز ۲۱ آذری دیگر فرا رسیده است، باز خاطرات شیرین و تلخ آن روز تاریخی هوای دیگری در روحیات ما ایجاد کرده است. باز قلبهای عاشق، از شادی و هلهله یادآوری شکوه آن یکسال شکوفا شده و همزمان با یادآوری آن جنایات، وحشی گریها و قتل و غارت توده های مردمی که پیگیرانه و فداکارانه چنان حماسه بزرگی را آفریده بودند چرکین و مکدر می شود.

۲۱ آذر، روزی در گذشته تاریخ مان نیست. ۲۱ آذر همین امروز ماست. خلق آذربابجان در چنین روزی پایه حکومتی را گذاشت که قبل از هر چیز بر شانه های زحمتکشان شهر و روستاها قرار داشت. با تلاش آنها بوجود آمد. و با پیگیری آنها در انجام مطالبات صنفی، سیاسی شان ادامه یافت. ۲۱ آذر پایه اصلاحاتی را گذاشت که شرایط سیاسی – اقتصادی آن روزگار بر عهده مردمی تربن جریانات سیاسی گذاشته بود؛ در نشانه درستی این اصلاحات همین بس که بنوعی همان اصلاحات را (البته بشکل بسیار نیم بند و از بالا) رژیم سرکوبکر پهلوی و آنهم صرفا” برای خفه کردن صدای انقلاب، در ۱٨ سال بعد یعنی ۱٣۴۲ بنام انقلاب سفید، انجام داد. البته برعکس هیاهوی تبلیغاتی رژیم، زمینهای بزرگ مالکین نه تنها مصادره نشد بلکه با پول نقدی که دهقانان با بهره بانکی از بانک کشاورزی گرفته بودند، بهای آنها را به مالکین پرداخت کردند تا اربابهای دیروز بساط بورژوازی کومپرادوری فردایشان را پهن کنند! و خود تا زمان انقلاب سالانه مبلغ کلانی قسط وام و بهره آنرا به بانک کشاورزی مسترد می کردند. آماج اصلی حرکت ملی – دموکراتیک مردم آذربایجان قبل از هرچیز، برچیدن سیستم متمرکز دولتی و سپردن امور مربوط به ایالات و ولایات به اهالی همان مناطق بود.

این اصل با اینکه یکی از اساسی ترین اصول قانون اساسی منبعث از انقلاب مشروطه بود، طی ۲۰ و چند سال گذشته، از طرف حاکمیت غدار رضاشاه زیرپا گذاشته شده بود. سیاست استرتژیک حکومت ملی آذربایجان، بر عکس هیاهوی تبلیغاتی رژیم جنایت پیشه، ابجاد یک واحد جغرافیایی در درون ایران بود که امور مربوط به خود را خود انجام می داد ولی خود در چهارچوب کل ایران معنی می شد. رژیم سرکوب چه آن زمان و نیروهای سلطنت طلب و شوونیستهای افراطی چه اکنون در بوق و کرنا می دمند که مملکت از دست رفته بود و سیاستهای مدبرانه شاه مزدور غرب و یا قوام السلطنه خودفروخته، آنرا برگرداند؛ حال آنکه در گفته ها و نوشته های زنده یاد پیشه وری حتی کلمه دال بر تایید چنین موضعی یعنی جدا شدن از ایران نمی توان یافت! دغدغه فکری میرجعفر پیشه وری، اجرای قانون اساسی بطور اعم و بویژه بند مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. حرکت مردم آذربایجان نیز در آن برهه زمانی صرفا” بخاطر همین مسئله شکل گرفت. اقداماتی که حکومت ملی آذربایجان در مدت حکومت یکساله خود انجام داد، دهها بار بیشتر از اقدامات دولت رضاشاه در طی بیش از دو دهه حکومت قلدرمنشانه خود بود. اراضی خالصه، زمینهای فئودالهای بزرگ که با حکومت ملی سر ناسازگاری و جنگ داشتند و همچنین زمینهای اربابان فراری، بین دهقانان بی زمین تقسیم، انتخابات دموکراتیک برای انتخاب نمایندگان واقعی انجمن های ولایتی و ایالتی برگزار، نهادهای دموکراتیک از جمله شوراهای کارگری و دهقانی و سندیکای متفاوت حرفه های مختلف تشکیل، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برای زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می دادند، برای اولین بار در درون ملل شرق تفویض، آزادی مطبوعات تامین، دانشگاه تبریز افتتاح، میدان برای فعالیتهای هنری مثل موسیقی، تئاتر و… بشکل گسترده ای باز شد. یکی از بزرگترین اقدامات مردمی حکومت ملی، آزادی زبان ترکی از یوغ وحشیانه و فاشیستی حکومت رضاخان قلدر بود. آزادی زبان مادری، آزادی اندیشه، وجدان، ادبیات و فولکولور مردم را به دنبال داشت. انگار که زنجیر بزرگی را از دست و پای زبان آذربایجانی برداشته بودند، همه جا ترنم دل آویز زبان آذربایجانی از زبان شاعران، نویسندگان نوپا، عاشق ها این خوانندگان مردمی، خوانندگان آوازهای فولکولوریک بگوش می رسید. پابپای این فضای زیبای معنوی، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بی پایان جامعه را دیگرگونه می کرد. برعکس هیاهوی بعدی حکومت مزدور پهلوی و جار و جنجال امروزی سلطنت طلبان و شوونیستهای افراطی، روند حوادث آذربایجان، بغیر از مردم آذربایجان، سبب همدلی و حرکت موازی با خواسته های مردمی جنبش ۲۱ آذر در بین اقشار مختلف مردم ایران در مناطق غیر آذربایجانی نیز شده بود. روزی نبود که در مطبوعات سراسری ایران، مقالات متفاوتی در تظلم و دادخواهی از رژیم ایران، به رهبران فرقه و حکومت آذربایجان نوشته نشود. سخن در این باب زیاد است و فرصت کم. و بسیاری از این مسائل و اقدامات انسانی قبلا” از جانب افراد مختلف و از جمله همین قلم نوشته شده است.

چیزی را که مایل به تکرار آن در اینجا هستم، عبارت از اینست که جنبش ۲۱ آذر با وجود اینکه بشکل وحشیانه ای در ۷۰ سال پیش سرکوب شد، ولی تلالو درخشان آن تا همین امروز هم در زندگی روزمره مان انعکاس دارد. جنبش ۲۱ آذر چون نگینی برجسته از پس دهه ها هنوز میدرخشد و با خود انرژی بیشتری به کنشگران و جویندگان راه رهایی میدهد؛ تمامی آن دستآوردهای مردمی بمحض شکست جنبش، از مردم پس گرفته شد و آذربابجان را به میدان بی قانونی ها، خونریزی ها، قتل، تجاوز، ناامنی و… کشانید؛ هزاران نفر در این حملات وحشیانه که با حمایت ارتش و توسط دسته جات مزدور خانها و فئودالها انجام می گرفت، به قتل رسیدند، دهها هزار نفر از مبارزان فرقه و افراد عادی که حدس می زدند اربابهای فراری چه برنامه ای برای آنها دارند، دست خانواده خود را گرفته و جلای وطن کردند. هزاران نفر دستگیر و به شکنجه گاههای قرون وسطایی رژیم برده شدند که عده زیادی از آنها زیر شدیدترین شکنجه ها جان دادند و یا بعدها مانند “فریدون ابراهیمی” دادستان مبارز حکومت ملی به جوخه های اعدام سپرده شدند، بسیاری از آنها به زندانهای طویل المدت محکوم شدند که نمونه اش زنده یاد “صفر قهرمانیان” بود که بعد ٣۲ سال حبس و با سقوط دیکتاتوری پهلوی به آغوش مردم خود برگشت.

امروز با گذشت بیش از ۷۰ سال، تمام آن مطالبات با درجه هایی ضعیف و قوی، خواسته های اکتو

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب