آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

استاد حبیب ساهر

شاعر، داستان‌نویس، مترجم نامی خلق آذربایجان

او را پدر شعر نو ترکی آذربایجانی نیز نامیده اند 

. در باره حبیب ساهر بسیار نوشته شده است. اما هنوز زوایای زندگی این انسان بزرگ مورد دقت و کنکاش کافی قرار نگرفته است.فضای نا سالم سیاسی حاکم بر کشور، سایه سنگینی بر محیط ادبی و هنری کشور انداخته است. وقتی هنرمند، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار به خاطر بیان نظراتش محکوم به زندان و اعدام و یا محروم ازفعالیت می شود و یا در قتل های زنجیره ای از میان برش می دارند. امکان برای شناخت کافی از گنجینه های هنر و ادب کشور، امثال استاد حبیب ساهر باقی نمی ماند. همین قدر هم باید دست مریزاد گفت به فرهیختگانی که با ریسک بالا وظیفه خود را در مقابل نسل جوان برای شناساندن آنها بکار می بندند!.

زندگی پر فراز و نشیب استاد حبیب ساهر

حبیب ساهر،دراردیبهشت ماه ۱۲۸۲ شمسی درتبریز به دنیا آمد، پدربزرگ وی مدتی قبل همراه با خانواده از روستای «ترك» میانه به تبریز مهاجرت کرده بود. پدرساهر”میر قوام” در آشوب های داخلی شهر تبریز در روزهای پیروزی انقلاب مشروطیت در سنگر سرخاب کشته شد ،کودکی حبیب در فقر گذشت.تحصیلات مکتبی اش را در شاگردی ملائی طی کرد دوران دبیرستان را با استاد شهریار هم مدرسه شد و به گمان بسیاری ، منظور شهریار از «شهریارا بی حبیب خود نمی كردی سفر»، ساهر بوده است .

بعد از دوران دبیرستان و مراودت ادبی با شهریار ، به كردستان رفت . اودر سال 1306 برای کسب تحصیلات عالی به استانبول رفت و در سال 1312 موفق به اخذ لیسانس جغرافیا شد. سپس عازم فرانسه شد. در فرانسه با مشقات زیادی روبرو گردید، اما علیرغم آن با توشعه ای بزرگ از ادبیات و هنر فرانسه عازم باکو شد و پس از مدتی به تهران رفت .

حبیب ساهر آثاری که به زبان فرانسه آورده بود مثل گنجی، دور از چشم مادرش ـ توی پستوی خانه، داخل صندوق چوبی پنهان می سازد! در واقع «مادرش» فقط قرآن را قابل مطالعه می دانسته و خواندن کتابهای دیگر را بخصوص کتاب هایی بقلم “خاج پرست” ها را حرام می دانست و تکرار می کرده: ـ فقط “بابی” ها این کتاب ها را می خوانند.

چند سال بعد که زندگی مستقلی پیدا می کند، کتاب را ها از صندوقچه بیرون می آورد و تابلوها توی قاب های خوش تراش چوب گردو جا می دهد.

بعد از این بود که محل سکونت حبیب ساهر دیوارهایش دورنماها یی داشت که بیننده را به دوردستهای خیال بر انگیز می کشاند و چهره ها ـ سال ها هر کدام شخصیتی زنده برایش می نمودند.

«خوشه چینان» «میلر»، زن و مرد کشاورزی که غروب آفتاب دست از کار کشیدند و دعا می خوانند … زنان بزک کرده و اندوهگین حرمسرای سلاطین عثمانی که لباس های فاخر پوشیدن، دل تنگ آوازی حزین می خوانند. کنیزهای سیاه که گوشه ای کز کردند، سرودهای تیره تو غروب آفتاب …»

وی در اداره معارف تهران به عنوان معلم استخدام شده ودر سال1313برای تدریس جغرافیا به زنجان فرستاده میشود، به دلیل تدریس به زبان مادری کودکان در زنجان(ترکی) و عدم توجه به تذکرات ساهر به مازندران تبعید میشود، در مازندران به دلیل ابتلا به مالاریا به تهران بازگردانده میشود، بعد به قزوین رفته ودر نهایت در تبریز مشغول تدریس میشود، بعد سال 1320 و سقوط خفقان رضاشاهی فعالیت های فرهنگی و ادبی فراوانی در ایران و مخصوصاً آذربایجان شروع میشود، ساهر هم به نوبه خود فعالیت های ادبی خود را گسترش داده و تعدادی از کتابهای خود را پخش میکند.

در دوره ی حکومت پیشه وری در تبریز، حبیب ساهر کتاب های درسی را به ترکی نوشت، اواخر سال1325 وبعد از بازگشت استبداد سیاه شاهنشاهی پهلوی به آذربایجان ساهر را از تبریزش جدا کرده و به اردبیل تبعید میکنند، ساهر سیاه بختی خود و همزبانانش را اینگونه با زبان شعر بیان میکند:

بیزه یاد كابوسو باخ كؤلگه سالیب

بو اؤلومدور، بو اؤلوم كؤلگه سىدیر!

یاد دیلی اؤلسا دا خوش سسلی، یئنه

بیزجه ارباب سسی، جلاد سسىدیر…

خانلیغین باخما دونو قیرمیزىدیر

او بویا، ائل اوبانین آل قانىدیر

او بیزیم وارلیغیمیزلا دؤیوشور

او بیزیم شئعریمیزین دوشمانىدیر…

ساهر در اردبیل به معلمی میپردازد و بدون توجه به تحت نظر بودنش مجموعه شعر فارسی با نام “اشعار جدید” را در نسخه های محدودی پخش مکند، پس از 3سال زندگی در اردبیل باردیگر به قزوین فرستاده میشود ودر آنجا مشغول تدریس میگردد، در همان سالها کتابهای ترکی «كؤوشن» و «لیریك شئعرلر» بصورت پنهانی پخش میکند،

پس از آن هم کتابهای شعر فارسی «خوشه ها»، «اساطیر» و «اشعار برگزیده» راپخش میکند، ساهر پس از 13 سال زندگی در قزوین به تهران منتقل شده و تا پایان عمر در تهران زندگی میکند، وی در تهران کتابهای «كتاب شعر1»، «كتاب شعر2»، «میوه ی گس»، «نمونه هایی از ادبیات منظوم ترك»، «سحر ایشیقلانیر» را پخش میکند،

بعد از انقلاب شعرهای بسیاری از ساهر در مجله های منتشره در تبریز، زنجان، تهران و…چاپ میگردد، اما متأسفانه به گفته خودش بسیاری از آثار وی هیچگاه چاپ نشد…

آثار حبیب ساهر به زبان مادری

با توجه به آرشیو موجود (در موزه مشاهیر باکو ـ صدا و دست نویس های آثار بزبان مادری و آثار چاپ شده، می توان گفت حجم آثار بزبان فارسی او نسبت به آثار ترکی بسیار کم و ناچیز است و هم چنین ارزش ادبی آنها (بنظر کارشناسان) قابل قیاس با آثار بزبان مادری اش نیست.

در باکو چهار کتاب شعر از شاعر به چاب رسیده و آخرین کتاب «اشعار برگزیده» ـ در بیست و پنج هزار نسخه با تحلیل و مقدمه خانم “پروانه محمدوا” انتشار یافته است.

اكنون در دانشكده های ادبیات تركیه و جمهوری آذربایجان ، دانشجویان دوره های عالی ادبیات تركی ، برای فارغ التحصیل شدن ، باید در كنار سایر دروس خود، درسی سه واحدی به نام «ساهر شناسلیق »را هم بگذرانند. ظرایف ادبی اشعار تركی ساهر، همچون «حیدربابایا سلام » شهریار، آن چنان گسترده و غنی است ،كه تاكنون قریب ۶ موضوع پایان نامه دوره دكترا و كارشناسی ارشد را به خوداختصاص داده است

حبیب ساهر در ۲۴ آذر ۱۳۶۴هجری شمسی، در تهران در گذشت. مرگ او در هاله ای از ابهام باقی ماند. این شایعه که سیاه دلان تاب تحمل آزاد اندیشی چون ساهر را نداشته اند او را از میان برداشته اند، همچنان به قوت خود باقی است. شاید به همین دلیل است که آرامگاه وی در بهشت زهرای تهران بارها مورد هجوم افراد نا شناس قرار گرفته است.

با این همه مردم قدر شناس آذربایجان ارزش های والای استاد حبیب ساهر را گرامی میدارند.چندین انجمن ادبی و نشریه به نام اوثبت شده است و تندیس بزرگی ازاو در ورودی شهر ترک زادگاه پدری اش نصب کرده اند.

نمونه ای از اشعار ترکی حبیب ساهر

بيزيم توركو شيرين ديل دير

ساهیرین تورکجه یازیلان شعرلریندن بیر اورنک:

بی‌نهایت بو گؤیون آلتیندا

بیزه بیر قبّه‌ی فیروزه ده یوخ!

یانار افلاکده مینلرجه چیراق،

بیزه بیر شمع، بیر آویزه ده یوخ!

بو قدر اولدوز آراسیندا بیزه

یئددی گؤیلرده بیر اولدوز یوخوموش!

بؤلدولر قوشلاری عالمده مگر،

بیزه ده چاتدی او آغلار بایقوش؟!

قووالارکن منی هر گون محنت

قاپیمی دؤگمه‌ده‌دیر هر گئجه غم.

هامی آزاده ائلین شاعری وار

من اسیر ائللرین آه! شاعری‌یم.

نمونه ای از اشعار ترکی حبیب ساهر

آنا گولدور٬ بير گون سولار

آنا ديلى شيرين اولار

بيزيم توركو شيرين ديلدير

خوش صدالى٬ زنگين ديلدير

ديل گونشدير٬ ايشيق ساچار

آزادليغا قاپى آچار

يادين ديلى بويوندوروق

بير گئچيددير بوروق بوروق

بويوندوروق خالقى بوغار

گئچيدلرده قولدور سويار

قوى يادلاشسين سئناتورلار

خالقى سويان تاجير٬ توججار

يالتاق شاعير يولون آزسين

تكجه فارسى غزل يازسين!

بيزيم توركو شيرين ديل دير

 نمونه هايی از اشعار فارسی ساهر

سايه من

در تنگ شام تيره چو بر آب هاي صاف

هر شاخسار سايه زند مبهم و سياه

مرغان دربه در به سوي بيشه ها شوند

آنگه که کاروان گذرد از کنار راه

آندم که از نگاه فسونگار تيرگي

پنهان شوند جمله ددان در مغاک تنگ

يک سايه يک خيال زند سر ز گوشه ئي

چون غول در کناره ي يم مي کند درنگ

بر سنگ مي نشيند و بالا نظر کند

تا اختران شب همه چشمک به وي زنند

تا مرغ حق بگريد در نيمه هاي شب

بر آن خيال تيره، بر آن سايه ي نژند

آنقدر آن سياهي غمگين و خسته دل

در ظلمت شبانه کشد انتظار ماه

آنقدر مي نشيند در ساحل کبود

تا جلوه گر شود شبحي از کنار راه

افسوس! کان شبح، شبح نازنين وي

هرگز نمي دمد ز افق چون ستاره ئي

ليکن ز دور بيند افتاده روي آب

از دامن دريده ي شب ماه پاره ئي

شب از نفس سرد

شب از نفس سرد چو افسونگر مرموز

صد نغمه و صد زمزمه در بيشه بر انگيخت

مهتاب عيان گشت چون افرشته ئي از دور

نورِ تر و کمرنگ سرِ آبِ روان ريخت

مرغان همه آسيمه سر از تابش مهتاب

يک يک ز نهانخانه ي نيزار پريدند

نشنفته شب ، آهنگ روانپرور نيزار

در آب روان پرده ي مهتاب دريدند

بس ماه برآمد ز پسِ پرده اسرار

بس شب سپري گشت، خوش آهنگ و فسونکار

ليکن تن سنگين و دل تيره ندانست

قدر شب مهتاب و شب وصلت دلدار

مهتاب فراز آمد و مرغان شباهنگ

از نور گريزان شده در سايه بخفتند

رفتند پس پرده ي تاريکي و نسيان

چون خاطره ي بي اثر از ياد برفتند

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب