آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

آشتی ملی و ناکامی دیگر

دکتر محمد حسین یحیایی

سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق که سال ها خارج از گود سیاست بود، با شعار آشتی ملی خواهان بازگشت به صحنه سیاسی است، تا بار دیگر جنبش و خیزش همگانی را که به سرعت در حال شکلگیری است مهار کند. خاتمی با زیرکی و تردستی و با استفاده از روش های گوناگون یکبار در سال های نخست ریاست جمهوری خود ( 1378 جنبش دانشجویی در اتحاد با نهاد های مردمی و مدنی دیگر ) توانست بحران اجتماعی و اقتصادی را که از سال های پایانی دوره هاشمی رفسنجانی آغاز شده، و به خشم پنهان در بین توده ها تبدیل شده بود مدیریت کند و نظام را از فروپاشی نجات داده، سپس با مظلوم نمایی، با داشتن 22 میلیون رای مردم که خواستار اصلاحات اساسی در نظام سیاسی کشور بودند، خود را آبدارچی نظام بنامد. خاتمی با پایان دوره ریاست جمهوری خود که با بی مهری جناحی از رژیم قرار گرفته بود، به گوشه ای خزید و منتظر زمان و مکان مناسب شد. تا بار دیگر توانایی های خود را نشان دهد. در این مدت با اتهام هایی که بیشتر به بازی سیاسی و جناحی شباهت داشت از برخی حقوق اجتماعی و سیاسی محروم خود شد که هزاران تن پیشتر ها محروم شده بودند، ولی هرگز لب به گلایه هم نگشود. در همین مدت هزاران نفر از حقوق اجتماعی و سیاسی خود محروم و گذرشان به سیاهچالهای رژیم افتاد و صد ها نفر به قتل رسیدند، کارگران محروم از سندیکا به جرم درخواست حقوق پرداخت نشده خود شلاق خوردند و جوانان مخالف به اسید پاشی در شهر های مختلف کشور و نوشتن یاداشت های کوتاه و گاهی غیر سیاسی به زندان های طولانی مدت افتادند، ظلم و جور جامعه را فراگرفت و از حد تحمل نیز فراتر رفت، ولی در همه این مدت خاتمی و شرکاء قفل سکوت را نشکستند تا از بارگاهی که خود در ساختن آن نقش داشتند به بیرون پرتاب نشوند، حال که بحران اقتصادی، فقر، بیکاری، فساد، دزدی های کلان هر روز بیشتر از گذشته رژیم را به پرتگاه سقوط نزدیک می کند، چه شده است که خاتمی به فکر طرح آشتی ملی افتاده است؟

به نظر می رسد که بعد از مرگ « هاشمی رفسنجانی » خلع قدرت و شخصیتی احساس می شود که قادر به مهار جنبش در شرایط اضطراری بود و آن را با چرخش به موقع و مهارت فراوان در بازیگری، در خیزش سال 1388 نشان داده بود که مورد پسند و ستایش خاتمی قرار گرفته بود، بنابرین خاتمی با توجه به شرایط کنونی، خواهان ادامه راه هاشمی در خدمت به رژیم است که بتواند در شرایط ویژه وفاداری خود را به اثبات برساند. در نتیجه خاتمی در آخرین سخنرانی خود در یکصدو و هفتمین نشست « بنیاد باران » آن را به زبان می آورد و می گوید: هاشمی کسی بود که هرگاه جامعه دچار بحران می شد، همه نظر ها برای بحران زدایی به سوی ایشان جلب می شد و انصافا ایشان یکی از شخصیت های بحران زدا بود… امیداوارم بزرگان کشور بخصوص مقام معظم رهبری و قوای سه گانه عنایت کنند و ما وارد مرحله ای تازه از زندگی بشویم. البته خاتمی در این راستا فعالیت های گسترده خود را برای ورود به سیاست از مدت ها پیش آغاز کرده بود. از این رو پیشتر ها، دو تن از یاران نزدیک خود را به درگاه ولایت فرستاده بود تا با نزدیکان خامنه ای ارتباط برقرار کنند. خبرگزاری « آمدنیوز » در این رابطه می نویسد: خاتمی، موسوی لاری وزیر کشور کتک خورده خود را برای دلجویی نزد حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و صادق خرازی را که نسبت سببی با بارگاه خامنه ای دارد، مامور این نزدیکی کرده بود. زیرا خود با همه تلاش ها قادر به نفوذ در بارگاه نشده بود. همه درخواست ها برای دیدار رد شده و از در بیمارستانی که خامنه ای برای مداوای پروستات خود در آن بستری شده بود، رانده شده و اجازه ورود به وی داده نشده بود. حال باید پرسید که آیا خاتمی معنی و مفهوم آشتی ملی را نمی داند و یا برای نفوذ در دل رهبری از هر فرصت، امکان و مفهومی استفاده می کند؟ هرچند خواست خاتمی، آشتی ملی نیست بلکه آشتی با جناحی است که از سوی آنان به بیرون از قدرت سیاسی پرتاب شده است.

آشتی ملی ( رکونسلیشن، آشتی، مصالحه، دوستی برقرار کردن از نو ) با بررسی از رخداد های گذشته و با احترام متقابل به یکدیگر در شرایط مساوی آغاز می شود، تا دلایل تنش و نابسامانی در جامعه ریشه یابی شود و نهادی با صلاحیت و حمایت از سوی توده های مردمی رخداد ها، خسارت ها و عوامل موثر در آن را با کاربرد عدالت، حقیقت یابی و قضاوت کند. ضرر و زیان افراد، گروه ها و نهاد ها جبران شود. آشتی ملی برای عبور و گذر از بحران ها و تنش های اجتماعی مطرح می شود که مانع رشد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اند، بنابرین رو در رو شدن با گذشته نخستین قدم در این راه است، از آن رو در آشتی ملی باید خطاکار به گناه خود اعتراف و طلب بخشش کند که گاهی مورد پذیرش و گاهی هم با آغاز پروسه رواداری ملایم ولی هرگز فراموش نمی شود ( در آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا گفت: می بخشم ولی فراموش نمی کنم )

آشتی ملی از سوی افراد ( که بیشتر قدرت کاریزمایی دارند ) و نهاد هایی مطرح می شود که پایگاه گسترده اجتماعی و مردمی دارند. خواست آنان با خواست عمومی مردم همخوانی و همسویی دارد. هدف آنان، آن است که جامعه را از تنش و بحران رها سازند، اعتماد و قانون را که مورد قبول و استقبال مردم است به جامعه بازگردانند، با آشتی ملی افراد خطاکار افشاء شده، صلح اجتماعی پایدار می شود، در نتیجه روح و روان و رفتار افراد جامعه بهبود پیدا می کند. سرنوشت اموال شخصی و عمومی و تخریب آن در دوران بحران و آشوب روشن می شود. در نتیجه آشتی ملی نیاز اجتماعی و گاهی همگانی است که در پروسه برقراری آن رفتار و عملکرد گذشته بازنگری و با پذیرش حقیقت جامعه به آرامش می رسد.

جامعه ایران نیازمند آشتی ملی است، که بتواند بخشی از مشکلات خود را مانند محیط زیست، فرسایش خاک و آلودگی، فساد های اقتصادی و اجتماعی، تنش های قومی و ملی، خشونت های روز افزون اجتماعی را مهار و برای آنها راه حل های عقلانی پیدا کند ولی رژیمی که استبداد را بر جامعه حاکم و تحمیل کرده، تنش و ستیز اجتماعی را برای پیشبرد اهداف خود گسترده، حاضر به پذیرش پیآمد های آشتی ملی است؟ رژیمی که با گذشت 38 سال از انقلاب، هنوز به دادگاه های انقلاب متکی، دشمن آزادی های فردی و اجتماعی و نهاد های مدنی ( مانند سندیکا های کارگری، صنفی، احزاب و مطبوعات مستقل و… ) است، تن به آشتی ملی خواهد داد ؟، که گذشته جنایت بار خود را در کشتار و تعرض به حقوق مردم بازنگری کرده به آن اعتراف کند ؟. رژیم خواهد گفت که از اجرای قانون اساسی ارتجاعی، عقب مانده و خود ساخته خود نیز سر باز زده و هرگز مفاد آن را مانند اصل 15 ( آموزش به زبان مادر )، اصل 27 ( آزادی تظاهرات ) و اصول دیگر را اجرایی نکرده است ؟ بنابرین شعار آشتی ملی که از سوی خاتمی مطرح و در مطبوعات طرفدار وی بازتاب وسیعی داشته است، بدون پشتیبانی توده های مردمی، کارگران و زحمتکشان و روشنفکرانی که مورد ستم این رژیم قرار گرفته اند به جایی خواهد رسید ؟. جامعه را فساد و دزدی، جهل و جنایت فرا گرفته و پرده ضخیم خرافات آن را پوشانده است، هر روز بخش اندکی از دزدی های کلان و میلیاردی افشاء می شود که قلب و روح مردمی را که به نان شب محتاج و در زمره میلیون ها نفری هستند که در فقر مطلق به سر می برند به درد می آورد و می آزارد، در نتیجه در این جامعه پیش از آشتی ملی باید جبهه وسیع و گسترده ای در مبارزه با استبداد و فساد شکل گیرد و خواسته های توده مردم بویژه زحمتکشان و تهیدستان بر رژیم استبدادی و ارتجاعی تحمیل شود. از آن رو این خواسته و شعار خاتمی که بیشتر آشتی کنان با استبداد را تداعی می کند تا در شرایط بحران و فروپاشی به کمک آن بشتابد مورد پذیرش واقع نخواهد شد، زیرا خواسته توده های مردم، اقلیت های قومی و مذهبی بویژه تهیدستان جامعه در آن بازتابی نیافته است، از آن رو جناح ارتجاع از کنار آن گذشته، تنها برخی از روزنامه ها و خبرگزاری های وابسته به ولایت با تحلیل های کوتاه به آن تاختند، در این میان تنها. افراد و نهاد های وابسته به ولایت مانند صادق لاریجانی و دیگران به اکراه زبان گشودند و گفتند که مگر، در جامعه اختلافی هست که نیاز به آشتی ملی باشد ؟ یک عده در جریان فتنه از مردم جدا شدند که می توانند برگردند! و در نهایت خود خامنه ای به میدان آمد و گفت: مگر مردم باهم قهر هستند که بخواهند آشتی کنند؟ مردم باهم متحدند، اینگونه گفتار ها اشکال ایجاد می کند. این گفتار نشان می دهد که تلاش خاتمی برای آشتی و ورود دوباره به سیاست با مخالفت رهبری روبرو شده و موفق نبوده است. در نتیجه این تلاش هم راه به جایی نخواهد برد، راه برون رفت عزم و اراده توده ها، در مبارزه پیگیر با استبداد و ارتجاع حاکم بر سرنوشت سیاسی و اقتصادی کشور است که بتواند خود را رها و آشتی همگانی را با اجرای عدالت اجتماعی در جامعه چند فرهنگی و متنوع کشور برقرار سازد.

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب