آرون دیوید میلر
تحلیلگر ارشد و مذاکره کننده و نویسنده آمریکایی با تمرکز بر مسائل خاورمیانه است. میلر هم اکنون مدیر مرکز بین المللی وودرو ویلسون برای اندیشمندان است. او همچنین مشاور ارشد وزارت امور خارجه در دولت های جمهوریخواه و دموکرات بوده است.
آرون دیوید میلر – وقتی مایکل فلین در ماه گذشته و در پی آزمایش موشکی ایران، رسما به حکومت این کشور هشدار داد، نخست وزیر اسراییل در این میان شادمان بود. گرچه به گفته مارتین ایندیک با استعفای فلین ( مشاور امنیت ملی برکنارشده آمریکا)، نتانیاهو یکی از همفکران خود در امور ایران را از دست داد، اما با این حال او هفته گذشته به این امید به واشنگتن آمد تا از پشتیبانی دولت «دونالد ترامپ» از موضعی سفت و سخت علیه ایران اطمینان حاصل کند. نتانیاهو با این اطمینان کاخسفید را ترک کرد که دولت ترامپ با رویکرد جدیتری سیاستهای منطقهای ایران را به چالش میکشاند.
اما پیش از آنکه کاخ سفید شعارهای خود را به واقعیتی عینی روی زمین تبدیل کند، لازم است میزان منطقی و عملی بودن ایده کاهش نفوذ منطقهای ایران را بررسی کند؛ آنهم بر اساس شعار«اول آمریکا» – شعار اصلی ترامپ در دوره انتخابات – نه فقط با درنظرگرفت منافع اسرائیل. همچنین لازم است که با ریزبینی، منافع سیاست تقابلی در مقابل ایران و هزینههای بالقوه، خطرات و عواقب آن را نیز مدنظر قرار دهد. به احتمال فراوان، سیاست سختگیرانه علیه قدرتنمایی ایران در منطقه، به علل زیر، کارآمد نخواهد بود؛
آمریکا باید ایران را به علت آزمایش موشکهای بالستیک که قطعنامههای شورای امنیت را نقض کرده است تحریم کند و در عین حال، ایران را نسبت به تعهدات هستهای خود پاسخگو نگه دارد. واشنگتن همچنین باید تحریمهایی که ضد گروه حزبالله لبنان وضع شده است را اعمال کرده و این گروه را به دلیل اقدامات تروریستیاش مجازات نماید. اما آیا دولت آمریکا اراده، ظرفیت و متحدانی دارد که بتواند رفتار مخرّب و نفوذ منطقهای ایران را به نحو تعیینکننده و اثرگذاری به چالش بکشاند و به عقب براند؟
رفتارهای متکبرانه اگرچه ممکن است احساس خوبی برای دولت ترامپ به همراه بیاورد، اما چنین گزینههایی محدود نیز هستند. ایران کشوری برخوردار از موقعیت بسیار خوب ژئوپولتیک، مولفههای قابل توجه جمعیتی و حمایت متحدان منطقهای توانمند و متعهد است. اینها موجب شدهاند احتمال کاهش نفوذ منطقهای ایران پایین بیاید.
در عراق نیز آمریکا برای شکست داعش به همکاری با ایران و قدرت جنگی شبه نظامیان شیعه وابسته به ایران نیاز دارد. ایران بر همکاری آمریکا با دولت عراق نیز سایه انداخته است؛ به این علت روشن که دولت عراق، شدیدا تحت تاثیر ایران است. اولویت نخست ایالات متحده و نیروهای نظامی عراق آزادسازی موصل و جلوگیری از ورود داعش به سایر مناطق این کشور است. در شرایط فعلی جنگ نیابتی با ایران آخرین چیزی است که آمریکا به آن فکر میکند؛ جنگی که ایران در آن تبحر زیادی پیدا کرده است و آمریکا را با سختی بسیار رو به رو خواهد کرد. از این رو جای تعجب نیست که برخی در وزارت دفاع آمریکا نسبت به طرح شناسایی سپاهپاسداران انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یک سازمان تروریستی هشدار دادهاند. این اقدام به صورت کاملا قابل پیش بینی نیروهای آمریکایی مستقر در عراق (و سراسر خاورمیانه) را در معرض خطر بیشتری قرار میدهد.
در سوریه نیز آمریکا به یک مهره مخالف ضعیف و آشفته تبدیل شده است. آن هم در برابر ایرانی که سرمایه و متحدان بیشتری – از جمله نیروهای نظامی نیابتی و قدرتمند شیعی در سراسر منطقه و واحدهای حزبالله – دارد. همچنین حضور نظامی روسیه نیز مزیت فوقالعادهای برای ایران به همراه آورده است و جبهه حامیان دولت بشاراسد را تقویت کرده است. از همه مهمتر، حفظ حکومتی علوی در دمشق و بازماندن پنجرهای به سمت لبنان برای منافع جمهوری اسلامی ایران حیاتی است. تا زمانی که اولویت دولت ترامپ شکست داعش در سوریه، اطمینان از مشارکت روسیه در این جنگ و حفظ توافق هستهای با تهران باشد، طبیعی ست که تمایلی برای رویارویی با ایران در سوریه وجود نداشته باشد.
در یمن نیز ایران با شورشیان حوثی همدل و همپیمان است. حوثی ها جنگجویان خشنی هستند که با ابراز حمایت از رژیم سابق یمن، در پی کسب منافع سیاسی هستند. بمبارانهای غیرمسئولانه و بیاثر عربستان در یمن تنها موجب افزایش محبوبیت حوثیها و ایران و تقویت موضع آنان شده است. ایالات متحده باید به این بیاندیشید که برای مهار ایران در منطقه دقیقا چه برنامه ای دارد؟ حمایت فزاینده واشنگتن از عملیات هوایی عربستان تصویر مخدوش آمریکا را لکهدارتر خواهد کرد. راست آن است که حمایت آمریکا از جناحی یمنی در مقابل جناحی دیگر که حوثیها باشند، ایالاتمتحده را در دام جنگ داخلی کثیفی گرفتار کرده است، بی آنکه فایده ای نیز از آن متصور باشد. واقعیت آن است که توقف اجباری و به عقب راندن کشتیهای نیروی دریایی ایران که به یمن سلاح منتقل می کند، خیلی بعید است که موثر باشد و حتی خطر رویارویی جدی ایران و ایالات متحده را میتواند به دنبال داشته باشد. واقعیت آن است که تنها منفعت حیاتی امریکا در یمن نابودی القاعده در شبهجزیره عربستان است که این هم در حوزه منافع مشترک با ایران قرار میگیرد.
آیا ترامپیستها قادر به درک این واقعیات هستند؟ هنوز زود است در این باره قضاوت کنیم، اما با وجود سخنان مهیج ضد ایرانی ترامپ، هنوز عملکرد ایالات متحده با سخنان او مطابقت ندارد. بعد از صحبت های او در مبارزات انتخاباتی که گفت او از توافق هسته ای با ایران فاصله خواهد گرفت، رییس جمهوری، حداقل در شرایط فعلی، تصمیم گرفته است با این توافق کنار بیاید. وقتی هم که فلین به ایران هشداری سخت داد، او کلمه ای در مورد اینکه ایران را به خاطر حمایتش از رژیم جنایتکار اسد، بازخواست خواهد کرد، حرف نزد.
در حالی که به نظر می رسد، تمایل آمریکا برای شناسایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان سازمانی تروریستی رو به افول است، دولت ترامپ همچنان باید ایران را به خاطر حمایت بی وقفه از حوثی ها به چالش بکشد. ژنرال جیمز ماتیس، وزیر دفاع دولت ترامپ، و مایک پومپ، رییس سازمان سیا، ایران را جدی ترین تهدید منافع ایالات متحده در منطقه می دانند. با این حال دولت ترامپ خویشتنداری غیرقابل انتظاری نسبت به ایران به خرج داده است. اما با این حال نتانیاهو امیدوار است که از ملاقات خود با ترامپ به منظور تحکیم استقامت کاخ سفید در مقابل ایران استفاده کند.
چه باید کرد؟
البته رفتار ایران نیز همیشه غیرقابل پیش بینی است و این وضعیت میتواند با یک رفتار تحریک آمیز از سوی ایران تغییر پیدا کند، برای مثال اگر قایقهای تندروی ایرانی برای کشتیهای آمریکایی مزاحمت بیافرینند، احتمال پاسخی تند از سوی دولت ترامپ بالاست. اما به هرحال موضعگیری سخت علیه ایران بدون اندیشه به عواقب چنین سیاستی و اینکه آیا این سیاست بدون به خطر انداختن دیگر منافع و اولویتهای مهم آمریکا به هدف می رسد یا خیر، امری خطیر و پرریسک است. روشنساختن آتش جنگی بدون پیروزی، اعتبار آمریکا را بیش از پیش به چالش خواهد کشید و دولت ترامپ را با تردیدهایی جدی مواجه خواهد ساخت. تشکیل جبههای ضدایرانی با همراهی اعراب نیز ممکن است یک جاه طلبی بزرگ اسرائیل باشد، اما ایران نیز قدرتی غیرقابل چشمپوشی در منطقه است که مهار آن کار دشواری است، چه رسد به اینکه بتوان آن را به عقب راند. این هزینه ای است که واشنگتن و مردم آمریکا حاضر به پرداخت آن شده اند.
برجای حمایت کورکورانه از منافع اسراییل، یک سیاست عاقلانه و منطقی از ماجراجوییهای ضدایرانی جلوگیری میکند. شکست داعش، حفظ دسترسی به نفت، و جلوگیری از اشاعه سلاحهای کشتار جمعی، میتواند از اولویتهای ایالات متحده باشد و در این راه میتوان بر مهار ایران تمرکز کرد. در محوری دیگر، مانند مقابله با ترورهای جهادیستهای سنی، حفظ ثبات در عراق و حفظ توافق هستهای – تا زمانی که ایران به آن متعهد است – با ایران میتوان همکاری کرد. به هرحال باید در نظر داشت که یک سیاست عاقلانه از درگیری بیشتر در درگیریهای کثیف منطقهای ابا میکند.
بنابراین یک رویکر اثربخش آمریکا در برخورد با ایران میتواند این باشد که آمریکا از شرکا و متحدانش در برابر حملات ایران دفاع کند، برای حمایت از آزادی کشتیرانی در خلیجفارس از اجبار لازم و ضروری استفاده کند، به حملات تروریستی از سوی ایران یا حملاتی که به پشتیبانی این کشور علیه تاسیسات یا نیروهای آمریکایی ممکن است صورت گیرد، پاسخ دهد و یا از آنها پیشگیری کند و برای جلوگیری از نقض توافق هستهای از سوی ایران نیز از زور استفاده کند.
شاید مهمتر از هرچیزی، دولت ترامپ نیازمند آن باشد که درباره اهداف خود در منطقه و سیاست سختگیرانه خود در برابر ایران عمیقا اندیشه کند. آیا تحریک ایران برای آغاز جنگی گستردهتر (در منطقه) و یا تعدیل رفتار ایران خارج از چارچوب توافق هسته ای به هر قیمتی، برای دولت ترامپ میسر خواهد بود؟ شاید چنین اقدامی اهرم آمریکایی برای کسب گزینههایی بهتر در مذاکره مجدد توافق هستهای را تقویت نماید. مگر اینکه دولت در دامنه نگرش هایش نتیجه این سیاست را روشن و واضح ببیند و نقشه راه مناسبی داشته باشد، در غیر این صورت و وقتی که منافع حیانی آمریکا در خطر نیست، سختگیری و ستیزه جویی در مصاف با تهران فقط وضعیت را بدتر می کند.
منبع: نگاه نو