آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

خانه ای برای رفاه کارگران

نگاهی تاریخی به پیدایش

موسسه عالی پژوهش تامین‌اجتماعی

نویسنده : سینا چگینی

جالب است که در جامعه‌ فعلی ما که در بخش‌های مختلف آن دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های مختلف مشغول به کار هستند، برای کارگران این جامعه که طبق آمارها جمعیتی بالغ بر 40 میلیون نفر با خانوارهای مرتبط را تشکیل می‌دهد، هنوز پژوهشکده‌ای مستقل وجود ندارد.

در اوایل سال 1371 نهادی در تامین‌اجتماعی کشور به وجود آمد که طی دو دهه بعد نقش مهمی در شکل‌گیری بخش مهمی از تحقیقات اجتماعی و اقتصادی درباره جامعه ایران ایفا کرد:

موسسه عالی پژوهش تامین‌اجتماعی. این موسسه خود از دل سازمانی بیرون آمد که مهمترین نهاد حمایتی از نیروهای کار و طبقه کارگر ایران در داخل مناسبات رسمی حاکم بود. موسسه در ابتدا با دارایی محدودی بالغ بر 50 میلیون تومان شروع به کار کرد. هرچند اساسنامه این موسسه در سال 1374 به تصویب نهایی رسید، اما از مدتی پیش این موسسه کار خود را آغاز کرده بود. مطابق اساسنامه هدف اصلی این موسسه کمک به انجام تحقیق در خصوص وضعیت تامین‌اجتماعی کشور و به طور خاص بررسی آخرین گزارش‌ها و بررسی‌ها در خصوص وضع طبقه کارگر و نیروهای فعال در اقتصاد کشور است تا از این طریق بتواند به ایجاد نظامی بهتر برای حفاظت از حیات، سلامت و دوران فراغت نیروهای کار در ایران بپردازد.

 در این یادداشت نگاهی می‌کنیم به زمینه‌های تولد، رونق، فترت و در نهایت بازگشایی دوباره این نهاد. پیدایش و نسل اول شاید مهمترین فردی که به عنوان بنیانگذار این موسسه در ذهن همگان باقی مانده است کسی نیست جز مهدی کرباسیان.

مهدی کرباسیان مدیرعامل سازمان تامین‌اجتماعی در دهه هفتاد بود. اما در این میان و با توجه به روند رو به افزایش میزان نیروهای کار در کشور، او ضرورت تاسیس موسسه‌ای تحقیقاتی را که در خصوص حیات و معیشت کارگران ایران به تحقیق بپردازد، بیش از پیش حس می‌کرد. کرباسیان در این خصوص می‌گوید:

«بعد از اینکه در بهمن‌ماه 1370 توسط هیات‌وزیران با تأیید و حمایت ریاست‌جمهور وقت جناب آقای هاشمی رفسنجانی انتخاب شدم چند برنامه را در دستور کارم قرار دادم. شورای برنامه‌ریزی مشورتی ایجاد کردم و از صاحبنظران خواستم تا برنامه‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت سازمان را بررسی کنند. در این مدت با چند مشکل در سازمان مواجه شدم.

 نخست، سازمان تامین‌اجتماعی نیاز جدی به اصلاح ساختار داشت. چه ساختار نیروی انسانی، چه ساختار آیین‌نامه‌ها و مسائل جاری. دوم، ارتباطی موثر بین ما با بیمه‌شدگان تامین‌اجتماعی به ویژه کارگران، بازنشستگان و مستمری‌بگیران که در حقیقت جزو سهامداران اصلی سازمان هستند وجود نداشت. سوم، نداشتن ارتباط دوطرفه، نبود اطلاع‌رسانی و ابهام. چهارم، ما نمی‌توانستیم حمایت کل مجموعه را داشته باشیم».

طبق صحبت‌های کرباسیان به عنوان بنیانگذار موسسه، می‌توان پی برد که در آن زمان نهاد تامین‌اجتماعی نیاز به شناخت گسترده‌تری از نیروهای کار و نیازهای آن در ایران داشته است تا بر مبنای این شناخت، بتواند برنامه‌ریزی بهتری برای ارائه خدمات حمایتی از کارگران و نیروهای تولید کشور ارائه و اجرا کند. اما حرف کرباسیان از درون یک منطق ضروری موجود در واقعیت اجتماعی سیاسی در جامعه ایران نیز خبر می‌دهد.

 در ایران اوایل دهه هفتاد، تشکل‌های متنوع کارگری هنوز پا نگرفته بود. در چنین شرایطی که نهادهای مدنی و برون حاکمیتی حامی کارگران در کشور کمرنگ بودند، توسل به نهاد تامین‌اجتماعی به عنوان نهاد حامی کارگران در درون حاکمیت، شاید از معدود گزینه‌های ممکن برای دفاع از نیروهای کار در کشور بود. به بیان ساده، در وضعیت ضعف نهادهای و میانجی‌های مستقل و مدنی مهمترین طریق برای کمک به طبقه کارگر ایران استفاده از پتانسیل‌ نهادها درون مناسبات حقوقی و قانونی موجود بود. از این جهت نهاد تامین‌اجتماعی به منزله مهمترین میانجی مشروع میان کارگران و ساختار اقتصادی و سیاسی موجود می‌توانست موجب تغییرات نسبتاً گسترده‌ای برای بهبود وضعیت نیروهای کار در جامعه ایران آن زمان باشد.

مهدی کرباسیان در این خصوص نیز می‌گوید: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در شرایط جنگ و محدودیت‌های شدید اقتصادی سازمان تامین‌اجتماعی هیچ‌وقت نتوانسته بود که نقش اساسی خودش را در حمایت از کارگران، مستمری‌بگیران و بازنشستگان انجام بدهد. در نتیجه در دستور کار ما قرار گرفت تا تسهیلاتی در چارچوب قانون فراهم آوریم به نحوی که بتوانیم رضایت‌ نسبی کسب کنیم و برای این رضایت نسبی به منابع درآمدی سازمان نیاز داشتیم که این مستلزم انجام چند اقدام به‌ طور هم‌زمان بود.

 1. تا آن زمان اگر کارفرما پولی پرداخت نمی‌کرد هزینه‌ای هم نداشت و جریمه‌ای نمی‌گرفتند چون بر اساس قانون جریمه تأخیر دیرکردی را شورای نگهبان خلاف شرع تشخیص داده بود. بر این اساس، ماپیش‌نویس لایحه‌ای را تدوین کردیم. تلاش بسیار صورت گرفت و حمایت دولت و مدیریت بسیار خوب مجلس به ویژه آقای ناطق‌نوری را داشتیم. بعد توانستیم با تک‌تک اعضای محترم شورای نگهبان صحبت کنیم و نهایتا قانونی تصویب و در نتیجه منابع درآمدی هم اصلاح شد.

 2. بحث سیستم سرمایه‌گذاری و وصول طلب ما از دولت بود که دیدیم دولت برای پرداخت طلب ما بودجه‌ای ندارد تا به صورت نقدینگی به ما بدهد. از این‌رو، ما با همه حمایتی که از ریاست‌جمهوری داشتیم تبصره‌ای را در مجلس پیشنهاد کردیم که خوشبختانه مجلس، هیات‌رییسه مجلس و ریاست مجلس حمایت کردند.

 ریاست‌جمهور جناب آقای هاشمی رفسنجانی شخصا اجازه دادند. از این‌رو بدون مجوز دولت در مجلس مطرح شد و در آنجا قرار شد واحدهای مختلفی که موردنظر ما است از دولت دریافت کنیم و سرمایه کلانی که در اختیار سازمان قرار گرفته بابت طلب‌هایی است که از دولت وصول شد و بنیانش از آنجا شروع شد و به نظرم در کنار تمام کارها از مهم‌ترین کارهای انجام شده بود»

 اما در کنار تاسیس نهاد تامین‌اجتماعی، این نهاد نیازمند موسسه‌ای بود تا بتواند از یک سو آخرین پژوهش‌های مربوط به کار و کارگران را در سطح جهانی به داخل کشور منتقل کند و از سوی دیگر مهمترین بازوی نهاد تامین‌اجتماعی برای شناخت هرچه بهتر از وضعیت نیروهای کار در کشور باشد.

 مهدی کرباسیان در این‌باره می‌گوید: «یک کار اساسی که انجام شد فکر در مورد آینده تامین‌اجتماعی بود و اینکه ببینیم در دنیا چه می‌گذرد. چون در هر صورت بیمه اجتماعی بحثی نبود که ما اختراع کرده باشیم. بر همین اساس بحث پژوهش در سازمان مطرح شد و بعد رفتیم به سمت تأسیس موسسه عالی پژوهش تامین‌اجتماعی.

 در اینجا جا دارد ذکر خیری کنم از بنیانگذاران موسسه آقای دکتر سید محمد عباس‌زادگان که مشاور من بود و بعد در کنار ایشان مرحوم جناب آقای دکتر بهرام پناهی و بقیه افرادی که در موقع راه‌اندازی موسسه حضور داشتند.

متاسفانه در بدو راه‌اندازی موسسه پژوهش از درون سازمان و از طرف نمایندگان بیمه‌شدگان و کارگران مقاومت‌هایی می‌شد که شاید به دلیل عدم شناخت بود ولی در هر صورت موسسه پژوهش توانست رابطه خوبی با ما داشته باشد و بتواند با آخرین اطلاعات و دانش از اتحادیه تامین‌اجتماعی بین‌المللی (issa) با ilo و با دانشگاه‌ها ارتباط پیدا کند».اما در کنار مهدی کرباسیان در مقام مدیرعامل وقت سازمان، افراد دیگری نیز حضور داشتند که در تاریخ نزدیک به بیش از دو دهه از تاسیس موسسه عالی پژوهش نقش مهمی ایفا کردند.

یکی از این افراد سید محمد عباس‌زادگان بود. کرباسیان نیز نقش عباس‌زادگان را در پیدایش این موسسه برجسته می‌داند. خود عباس‌زادگان درباره تاسیس موسسه عالی پژوهش می‌گوید:

«مشکلات موجود سازمان این احساس را به‌وجود آورد که در مواردی تصمیم‌گیری‌های سازمان مورد پذیرش سه گروه کارگران، کارفرمایان و بدنه سازمان به عنوان عناصر سه‌گانه نبود. بر این اساس، به ایده پژوهش که مفهوم آن تدارک داده‌های لازم برای تصمیم‌گیری مدیران است، توجه شد.

 در حوزه تامین‌اجتماعی سوالات متعددی مدنظر بود از جمله اینکه سرمایه‌گذاری سازمان تا چه اندازه بهینه است و چگونه می‌توان آن را ارتقا داد. مشکل دیگر این بود که از گروه‌های کارگری شکایت‌هایی مبنی بر عدم کفایت خدمات سازمان دریافت می‌شد اما ابعاد و دلایل این شکایات و پیشنهادهای شاکیان مشخص نبود. به همین دلیل موسسه طرح تحقیقاتی میزان رضایت کارگران تحت پوشش تامین‌اجتماعی را تدارک دید و مورد بررسی قرار داد.

 این سوال نیز مطرح بود تا چه اندازه ساختار سازمان تامین‌اجتماعی با هدف‌ها و راهبردها هماهنگ است که برای پاسخ به آن یکسری سوالات تطبیقی در خصوص تامین‌اجتماعی در سایر کشورها شکل گرفت. در آن دوره، به منظور کسب مشارکت دیگر صاحبنظران برای نقد و ارزیابی فعالیت‌های سازمان تامین‌اجتماعی، کنگره‌های سازمان تامین‌اجتماعی را ایجاد کردیم».

 طبق صحبت‌های عباس‌زادگان تاسیس این موسسه بیش از آنکه ناشی از یک خلاقیت فردی باشد، برایند یک ضرورت اجتماعی و اقتصادی بود. تامین‌اجتماعی در ایران پس از جنگ، نهادی جدیدالتاسیس و هدفش کمک به بهبود وضعیت معیشتی کارگران بود. اما در شرایطی که تصویری دقیق و منسجم از وضعیت معیشتی و اشتغال کارگران ایران موجود و در دسترس نبود، دستیابی به این هدف بسیار سخت بود. به همین دلیل درست چند سال بعد از پا گرفتن دوباره تامین‌اجتماعی در ایران یعنی در سال 1368، این نیاز روز‌به‌روز بیشتر حس می‌شد که سازمان تامین‌اجتماعی برای ارائه خدمات بهتر به نیروهای کار کشور، نیازمند یک بال پژوهشی است تا بتواند آمار و گزارش‌هایی دقیق از شرایط کارگران ایران در اختیار داشته باشد.

 به همین دلیل و با پیگیری‌های جدی شخص مهدی کرباسیان این موسسه تاسیس شد تا هم فضایی برای گردآوری داده‌ها و آمار و گزارش‌ها در خصوص کارگران ایران باشد و هم فضایی شبه آکادمیک ایجاد کند برای بحث و گفت‌وگو میان روشنفکران و پژوهشگران در جهت ارتقای وضعیت گروه‌های نیازمند به حمایت اجتماعی و اقتصادی.

کرباسیان در این خصوص حتی اعتقاد داشت که موسسه می‌تواند به پژوهشکده تبدیل شود و دانشجویانی در دوره فوق‌لیسانس و دکترا داشته باشد که به طور مشخص روی وضعیت زندگی و شرایط کار طبقه کارگر ایران پژوهش کند.

می‌توان تصور کرد که اگر این ایده اولیه در دوره‌های بعد با جدیت پیگیری می‌شد، مطمئنا اکنون این موسسه به پژوهشکده تبدیل شده بود. جالب است که در جامعه‌ فعلی ما که در بخش‌های مختلف آن دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های مختلف مشغول به کار هستند، برای کارگران این جامعه که طبق آمارها جمعیتی بالغ بر 40 میلیون نفر با خانوارهای مرتبط را تشکیل می‌دهد، هنوز پژوهشکده‌ای مستقل وجود ندارد.

 ایده تاسیس پژوهشکده اگرچه توسعه و تحقق پیدا نکرد اما در ادامه این نوشته خواهیم دید که در اجرا و در برخی دوره‌های بعد موسسه به چنین تصویری نزدیک شد. به‌خصوص در حد فاصل سال‌های 1376 تا 1384.

 اما در کنار مهدی کرباسیان و محمد عباس‌زادگان افراد دیگری نیز حضور داشتند که به تاسیس این موسسه کمک کردند. ازجمله بهرام پناهی که از ابتدای تأسیس، قائم مقام ریاست موسسه بود و علیرضا عونی، مدیرکل اسبق امورمالی سازمان که در نیمه‌های دهه 70 به عضویت هیأت مدیره سازمان منصوب شد، از جمله پیشکسوتان حوزه تأمین اجتماعی است که خاطره‌ای کوتاه از پیشینه امر پژوهش در سازمان را روایت می‌کند.

روایت عونی از تاسیس این موسسه در نوع خود جالب است، به طوری که توجه به امر پژوهش را به حدود سه سال پیش از تاریخی که کرباسیان و عباس‌زادگان گفته بودند، مرتبط می‌داند. عونی در خصوص لحظه پیدایش و هدف اولیه موسسه می‌گوید:

«در سال 68 پس از بررسی‌های صورت‌گرفته، نبود تحقیق و امر پژوهش عامل کندی و رخوت در کار اجرایی سازمان تامین‌اجتماعی شناخته شد. اولین بودجه‌ای که در آن سال به این امر اختصاص یافت، 5 میلیون تومان بود. اما این بودجه حتی در سال بعد نیز جذب امر پژوهش و تحقیق نشد. این موضوع چند دلیل داشت:

یکی اینکه، کار اجرایی و پژوهشی دو مقوله مجزا از هم هستند و همکاران ما در سازمان نمی‌توانستند هم کار اجرایی و هم پژوهشی انجام دهند. دلیل دیگر این بود که، در پرداخت حقوق و دستمزد به این افراد اختلافات و تنگ‌نظری‌هایی در سیستم وجود داشت. زیرا پژوهش را کاری حاشیه‌ای می‌دانستند و این تفکر وجود داشت که نباید در قبال آن هزینه‌ای پرداخت شود و در کل، مجموعه، کار پژوهشی را نمی‌پذیرفت.

اما اساسا محور بحث زنده نگه‌داشتن پژوهش توسط سازمان بود. در سال 71 هنگامی که بودجه‌های سازمان بررسی می‌شد، تصمیم گرفته شد تا پژوهش در موسسه‌ای مجزا و بیرون از سازمان انجام شود، بر همین اساس در سال 72 موسسه عالی پژوهش تامین‌اجتماعی تاسیس شد.

درحالی‌که تفکر اولیه آن در سال 68 به ‌وجود آمده بود. علت اصلی آن هم همان‌طور که اشاره شد این بود که در سازمان باید فقط کار اجرایی انجام شود و اگر افراد صاحبنظری هم وجود دارند به طور غیرمستقیم با موسسه همکاری داشته باشند.

از ابتدا هدف این بود که بخشی از نیازهای سازمان تامین‌اجتماعی از طریق پژوهش‌های انجام شده در موسسه تأمین شود. اما این پژوهش‌ها از بعد نظری برای دانشجویان و محققان بیشتر قابل استفاده بود».

بدین ترتیب موسسه عالی پژوهش با تشکیل هیات‌امنا در نیمه دوم دهه هفتاد. با هدف کمک به پژوهش در خصوص وضعیت نیروهای کار تحت پوشش نهاد تامین‌اجتماعی تاسیس شد. در میان هیات امنا اولیه موسسه نام‌هایی همچون محمد ستاری‌فر، رزاق صادق، بهرام پناهی، ایرج کریمی و حسین باهر به چشم می‌خورد.

نسل دوم:

 اما پس از تاسیس موسسه عالی پژوهش برخی افراد که در خصوص کارگران و فرودستان کشور در جامعه ایران به تحقیق مشغول بودند، کم‌کم یا به این نهاد وارد شدند یا در قالب همکار به شکل‌گیری بسیاری از پژوهش‌ها کمک کردند.

در همان سال 76 و در دوره ریاست دکتر ستاری‌فر، فریبرز رئیس‌دانا متخصص اقتصاد سیاسی، به عنوان پژوهشگر این موسسه مشغول به کار شد و به عضویت شورای پژوهشی موسسه درآمد. حسین راغفر، اقتصاددان نیز در کنار مشاوره، به شورای پژوهشی این موسسه پیوست. همچنین حسین عظیمی اقتصاددان نیز در همین دوره، به عضویت شورای پژوهشی موسسه درآمده بود.

در دوره مذکور یعنی در حد فاصل سال‌های 76 تا 80، افراد دیگر همچون دکتر زنوز، دکتر بازیار، دکتر توفیق، دکتر کدیور و محمد توکل جامعه‌شناس نیز به عضویت این موسسه درآمدند.

به طور مشخص موسسه عالی پژوهش از بدو تاسیس تاکنون روسای مختلفی را به خود دید. در دوره اول سید محمد عباس‌زادگان به عنوان نخستین رئیس این موسسه برگزیده شد. او فارغ‌التحصیل دکترای مدیریت از دانشگاه یو، اس، سی، آمریکا بود و نقش پایه‌گذار این موسسه را در نسل اول ایفا کرد. این ریاست تا سال 76 ادامه داشت. اما پس از عباس‌زادگان و در نسل دوم ابتدا محمد قلاوند به ریاست موسسه رسید.

 البته او در مدتی کمتر از یک سال، سرپرست این موسسه بود تا اینکه سرانجام علی‌اکبر شبیری‌نژاد رئیس این موسسه شد. دوران ریاست او به تعبیر بیشتر اعضا و همکاران موسسه پررونق‌ترین دوران موسسه عالی پژوهش تاکنون بوده است.

 از لحاظ نظری موضع اقتصادی شبیری‌نژاد بیشتر در طیف نهادگرایی قابل تعریف است. شبیری‌نژاد یکی از پایه‌گذاران برنامه‌ریزی اقتصادی و اجتماعی در ایران بود. او قایل به مداخله دولت در اقتصاد از طریق نهادهای حمایتی و به سود طبقات کارگر و فرودست بود.

 اما در دوره دهه هفتاد جامعه‌شناسانی همچون عبدالحسین نیک‌گهر نیز با این موسسه همکاری می‌کردند. نیک‌گهر در این خصوص می‌گوید:«فضایی که موسسه عالی پژوهش در آن زمان فراهم کرده بود برای ما که از دانشگاه رانده شده بودیم، بسیار مطلوب بود. به طوری که در آن زمان می‌توانستیم به موضوعات و مسائل مربوط به جامعه ایران و به‌خصوص مبحث تامین‌اجتماعی و مسائل کارگران با فراغ بال بیندیشیم»

اما نگاهی به طرح‌های تحقیقاتی موسسه از بدو تاسیس تا سال 1384 نیز بیانگر شکل‌گیری فضایی جدید در خصوص تحقیقات اقتصادی و اجتماعی است. موسسه از شروع فعالیت‌های خود در سال 1372 تا پایان سال 1384 جمعا 166 طرح پژوهشی (به شرح جدول یک) را بر پایه نیازهای اعلام‌شده سازمان تامین‌اجتماعی انجام داد که تعداد 15 طرح تحقیقاتی آن مربوط به سال 1384 است.

 از مهم‌ترین طرح‌های تحقیقاتی یادشده طرح «ساختار نظام جامع رفاه و تامین‌اجتماعی» و «طرح بیمه روستاییان و عشایر» است که پژوهشگران و کارشناسان زیر نظر شورای پژوهشی موسسه اجرا کردند.

 برای ارائه تصویری بهتر از موسسه نگاهی کلی می‌کنیم به طرح‌هایی که در آن زمان در این موسسه انجام شده است. از جمله طرح‌های مهم مورد توجه در آن زمان، بررسی آسیب‌های سرمایه‌گذاری تامین‌اجتماعی با همکاری فریبرز رئیس‌دانا، طرح زمینه‌های اجرای نظام جامع رفاه و تامین‌اجتماعی در ایران با همکاری سعید مدنی بوده است که امروز نیز در خصوص وضعیت اقتصادی و اجتماعی این نهاد و جامعه ایران از پژوهشگران فعال است.

در همین دوره مرحوم هدی صابر نیز پژوهشی گسترده در خصوص پیدایش سازمان‌های خیریه مستقل در تاریخ ایران از طریق موسسه انجام داد که هم‌اکنون نیز خواندنی است.

بهروز هادی زنوز، علیرضا رجایی، عباس عبدی، منصور وثوقی، علیرضا محسنی تبریزی، مرتضی مردی‌ها، فرشاد مومنی، احمد قابل، حبیب جباری، علیرضا علوی‌تبار، فرشید یزدانی و بسیاری دیگر نیز با این موسسه همکاری پژوهشی داشتند و آثاری از خود برجای گذاشتند.

برای نمونه نگاهی می‌کنیم به یکی از تحقیقات آن زمان موسسه که امروز نیز در خصوص وضعیت تامین‌اجتماعی ایران قابل توجه است. عنوان این طرح «بررسی محدودیت‌ها و تنگناهای سرمایه‌گذاری‌های سازمان تامین‌اجتماعی» است. این طرح با همکاری فریبرز رئیس‌دانا، فریدون روشن‌روان و دیگران در سال 1374 انجام گرفته است. این پژوهش به منظور بررسی محدودیت‌های سرمایه‌گذاری‌های تامین‌اجتماعی در به‌دست ‌آوردن سود کافی برای مقابله با افت ارزش‌های ناشی از تورم و ایجاد شرایط توسعه خدمات بیمه‌ای برای توسعه رفاه اجتماعی، انجام شده است.

 در آن زمان درآمد حاصل از سرمایه‌گذاری‌های سازمان عمدتا حاصل سود ناشی از سپرده بانکی، قرضه دولتی، سهام، شرکت سرمایه‌گذاری، شرکت خانه‌سازی و املاک و مستغلات بوده است و در حالی که سالانه به ‌طور متوسط 3/19 درصد رشد سرمایه طی سال‌های دهه 60 تا 70 داشته است به ‌طور متوسط شاهد 4/18 درصد رشد سود بوده‌ایم که این امر با توجه به متوسط نرخ سود جامعه پذیرفتنی نیست و حکایت از مشکلات و مسائل سرمایه‌گذاری‌های سازمان دارد.

در این پژوهش محدودیت‌های سازمان در تقسیم‌بندی‌های زیر بررسی شده است:

1. ساختاری. مثل عدم پرداخت دیون دولت، مقررات قانونی خاص، شمول مقررات مالیاتی بر شرکت‌های تابعه، سلب قانونی مالکیت و مدیریت بانک رفاه کارگران از سازمان، اجرای پروژه‌های بیمارستان‌سازی در مناطق فاقد توجیه اقتصادی، فشار تورم ناشی از سیاست‌های تعدیل.

 2. هدف‌ها و راهبردهای کلی. برای مثال ارزیابی نکردن سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی در متن ساختارهای کلی سازمان و نارسا و روشن نبودن وضعیت بازار بورس.

3. هزینه و درآمد. شامل توانایی نداشتن سازمان در حفظ ارزش ذخایر به دلیل پایین بودن نرخ بازده سرمایه‌گذاری‌ها در مقایسه با شاخص‌های تورمی، سنگین شدن بازهزینه‌ها در مقایسه با درآمدها و قابلیت نقدشوندگی ناکافی دارایی‌های ثابت.

4. سیاست‌ها. نداشتن سیاست‌هایی مثل انتخاب رشته‌های سرمایه‌گذاری صنعتی، ساختمانی، خدماتی، نامناسب بودن سیاست‌های نرخ بهره، تسهیلات اعتباری و اوراق بهادار و سودآور نبودن سیاست‌های اعتباری.

5. سرمایه‌گذاری. مانند فقدان مرزبندی بین سرمایه‌گذاری‌های سازمان و شستا بر اساس تعادل، سهم‌بندی مطلوب، سیاستگذاری مناسب و یا نامعین و بی‌ضابطه بودن سرمایه‌گذاری.با نگاهی به تصویر فوق از طرح مذکور در اواسط دهه 70 و با قیاس آن با وضعیت امروز سرمایه‌گذاری در نهاد تامین‌اجتماعی، می‌توان به وضوح دید مسائلی که در آن پژوهش ها به آن اشاره و نسبت بدان هشدار داده‌ شده بود، هنوز نیز کم و بیش پابرجا هستند.

 به هرحال موسسه تا پایان سال 84 به تعبیر همکاران این موسسه، دوران رونق و شاید بتوان گفت دوره طلایی خود را پشت سرگذاشت اما سیاست، تقدیر دیگری برای موسسه رقم زده بود. عصر فترت اما پس از انتخابات سال 1384 و برآمدن دولت نهم، چراغ موسسه برای قریب به 4 سال و در زمان ریاست علی‌محمد گودرزی بر موسسه، رو به خاموشی رفت تا اینکه در نهایت در سال 88 و در زمان ریاست و با دستور او چراغ این موسسه به خاموشی محض فرو رفت.

 در همان ابتدا علی ذبیحی رئیس جدید سازمان تامین‌اجتماعی در دولت دهم تصمیم گرفت که این موسسه را تعطیل کند. بسیاری از اسناد و تحقیقاتی که در طول بیش از 10 سال قبل گردآوری شد به انبارهایی نامشخص منتقل شد. به طوری که امروز نیز برخی اسناد و تحقیقات گم شده‌اند و تنها نام آنها وجود دارد. هنوز مشخص نیست که دلیل بسته شدن و انحلال این موسسه در دوران دوم ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد چه بود.

 اما مهمترین اثری که انحلال این موسسه برجای گذاشت این بود که نهاد تامین‌اجتماعی در ایران بال علمی و پژوهشی خود را از دست داد. مشخص نیست که برنامه‌ریزان تامین‌اجتماعی در این سال‌ها بر اساس چه آمار و گزارش‌هایی برای کارگران و افراد مورد حمایت این نهاد برنامه‌ریزی کرده‌اند.

به هرحال وضع و حال تامین‌اجتماعی و کارگران تحت پوشش آن در 8 سال دولت نهم و دهم امروز بر همگان آشکارتر از هر زمان دیگری است. بازگشایی در دوران دولت یازدهم و با تعیین ریاست جدید سازمان تامین‌اجتماعی، یکی از نخستین اقدامات رئیس جدید بازگشایی موسسه عالی پژوهش بود.

سید تقی نوربخش خود از اعضای هیات‌امنای موسسه عالی پژوهش در دهه هفتاد و تحت ریاست محمد ستاری فر بود. اما پس از آنکه نوربخش به ریاست سازمان رسید، در یکی از اولین قدم‌ها این موسسه را بازگشایی کرد.

 در طول سه سال گذشته این موسسه سلانه‌سلانه در حال بازگشت به دوران اولیه خودش است. اما حجم آثار منفی دوره تعطیل و فترت موسسه همچنان برجاست. به هرحال خانه از پای بست ویران شده بود و می‌باید آن را از نو ساخت.

Facebook
Telegram
Twitter
Email

بخش مربوط به مسئله ملی از کتاب: انقلاب ایران سال‌های  1978-1979/ آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار، انستیتوی خاورشناسی/ ترجمه. رحیم کاکایی

بخش شکل‌گیری ارگانهای قانون اساسی حکومت بازتاب مسئله ملی در قانون اساسی یکی از مسائل حاد سیاسی- اجتماعی که رهبری

ادامه مطلب