آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

حبس وشلاق برای تولید

 غیر استاندارد مشروبات الکلی  !!

از زمانیکه فروش مشروبات الکلی قدغن شده  بود ، داود تو خونش ،عرق کشمش درست میکرد و می فروخت . کاروبارش گرفته بود . این اواخر بقول خودش  دست به تولید انبوه  زده بود و دست رد به سینه هیچ مشتری نمی زد . یه روز  مامورای نیروی انتظامی،ریختن تو خونشو گرفتنش . از توی خونش هم چن تا بشکه ی مشروب، با پنج تن کشمش پیدا کردنو ضبط کردن.توی دادگاه موقع محاکمه ، تولید مشروب را صراحتا  گردن گرفت ولی فروشش رو  با سماجت منکر می شد. قاضی پرسید : اینهمه مشروب را اگه نمی فروختی پس چرا درست میکردی؟

 داود با صراحت همیشگیش گفت : ببین جناب قاضی حقیقتش من الکلی ام همه اش رو خودم می خورم . قاضی با تغیر گفت : خودتو مسخره کردی یا منو ؟ مرتیکه این همه مشروب را مگه می شه به تنهایی کوفت کرد . داود که دستبند به دست با لباس زندانی جلوی میز قاضی نشسته بود بدون آنکه خم به ابروش بیاره گفت : ببین جناب اگر می خواید  باور کنید که من راست میگم دستوربدین یه گالن 10 لیتری مشروب بیارن تا جلو چشماتون همرو یه نفس برم بالا ،  اگر ذره ای آخ گفتم ، اونموقع حرفم رو قبول نکنید .

با شنیدن این حرف قاضی با عصبانیت بهش نگاه کردو  گفت : بیا زیر ورقه را امضاء کن .

دوباره داود را به زندان بردند .

پس از چند وقت با ابلاغ حکم دادگاه ، داود که به یکسال زندان و 100 ضربه شلاق ((حد)) محکوم شده بود طی ارسال لایحه ای به رأی صادره اعتراض کرد.

توی روز  دادگاه تجدید نظر احضارش کردن.  اونجا داود مصرانه می گفت : رأی دادگاه بدوی مطابق موازین قانونی صادر نشده و ظالمانه است .

قاضی ازش  پرسید : چرا ؟

گفت : ببین آقای قاضی من تو زندان خیلی چیزا دیدم . یه یارو رو با دویست سیصد تا بطر مشروب گرفته بودن ولي براش شیش ماه حبس بریده بودن . چرا مجازات من بیشتر از مال اونه ؟

قاضی  تحقیرآمیزگفت : آقای نسبتا محترم چون مشروبی که از او گرفتن آکبند و استاندارد بوده ولی مال تو…

 بلافاصله داود با لحنی آزرده خاطر و گلایه آمیز گفت : یعنی چی؟ آقا من رسما تقاضا میکنم نظر یه کارشناس صلاحیت دار رو بگیرین تا معلوم بشه که مشروب تولید خونگی من با پنجاه ، شصت درصد الکل خالص که فیلو کله پا می کنه کجاش غیر استاندارده!

چند روز بعد یکی  از مشتریای پرو پا قرص داود و دیدم. دلخور بود می گفت : زمونه رو ببین ، اگه  داود تو یه کشور خارجی  زندگی می کرد یه تولید کننده ی مشروب  معتبر می شد . ولی الان چی ؟ طفلک توی زندان تو شرایط روحی بدیه .100 ضربه شلاقی هم که قراره تو روزِ آخرحبسش بهش بزنن، مافوق تحمله. یه آهی کشید وادامه داد : ما هم که دیگه فعلا دسترسی به مشروب خالص نداریم.آدم قابل اعتمادی را هم نمی شناسم تا بتونم تو مواقع لزوم ازش خرید کنم.تازه عرق خونگی هرکسی راهم نمی شه خورد.میدونی ، آخه خطرناکه، تاحالا خیلیا رو کور وفلج کرده…..

 و حالا ،مدتهاست که کلمه های استاندارد،عرق خونگی،شلاق،کور،فلج….. توی مغزم مثله مورچه رژه میرن وتعادل اعصابمو به هم میریزن

 صادق شکیب

Facebook
Telegram
Twitter
Email