مایک ویتنی – برگردان : هاتف رحمانی
واشنگتن هر گز برای پوشاندن تحقیر کره شمالی تلاشی نکرده است .در 64 سال پس از پایان جنگ ، امریکا هر کاری را که از قدرتش بر می آمد برای تنبیه ، تحقیر و تحمیل درد بر کشور کمونیست انجام داده است . واشنگتن جمهوری دموکراتیک خلق کره را هدف گرسنگی قرار داده است ، دولت آن کشور را از دسترسی به سرمایه و بازار های خارجی محروم کرده است ، اقتصاد ان را با تحریم های اقتصادی فلج کننده زمین گیر کرده است ، و در آستانه آن کشور سامانه های موشکی و پایگاه های نظامی برقرار کرده است .
مذاکرات غیر ممکن است چون واشنگتن از نشستن با کشوری که آن را پست تر از خود می بیند خودداری می کند. در واقع امریکا چین تا دندان مسلح را برای ابلاغ اخطارش دارد که انتظار می رود با استفاده از دیپلمات هایشان بعنوان طرف صحبت ،التیماتم تا حد ممکن ترساننده واشنگتن را منتقل نمایند. البته، امید است که ، پیونگ یانگ با قلدری عمو سام فرو خواهد ریخت و آن چه را می گویند انجام خواهد داد .
اما شمال هرگز به تهدید های امریکا سرخم نکرده است و هیچ علامتی که سر فرود خواهد آورد وجود ندارد . در واقع ، آن ها زرادخانه هسته ای کوچکی را برای دفاع از خود ، در صورتی که امریکا برای نشان دادن سلطه خود برای آغاز جنگی دیگر تلاش کند فراهم کرده اند.
کشوری در جهان وجود ندارد که بیشتر از کره شمالی به سلاح های هسته ای نیاز داشته باشد . امریکایی های شستشوی مغزی شده ، که خبر های خود را از فاکس یا سی ان ان می گیرند ، ممکن است در این نکته فرق داشته باشند ، اما اگر یک کشور دشمن گروه های ضربت ناو هواپیما بر خود را نزدیک ساحل کالیفرنیا در حین انجام مانورهای نظامی عظیم در مرزهای مکزیک ( با بیان هدف گه مال کردن مردم) گسترش دهد آن وقت ممکن است آن ها امور را طور دیگری ببینند. آن ها ممکن است ارزش داشتن اندکی سلاح های هسته ای برای باز داشتن آن کشور دشمن از انجام کار واقعا احمقانه را درک کنند.
اجازه دهید رو راست باشیم ، تنها دلیلی که کیم جونگ اون پس از این مدت طولانی به صدام و قذافی نپیوسته است به خاطر آن است که الف – شمال روی اقیانوس نفت ننشسته است ، و ب – شمال قابلیت آن را دارد که سئول ، اوکیناوا ، و توکیو را به میدان ها ی در حال سوخت خفه کننده فرو کاهد . در صورت غیبت سلاح کشتار جمعی کیم ، پیونگ یانگ خیلی پیش تر می توانست با حمله پیشگیرانه ای مواجه شود و کیم می توانست با سرنوشت همانندی با قذافی رو در رو گردد . سلاح های هسته ای تنها پادزهر شناخته شده برای ماجراجویی امریکا است .
مردم امریکا – که فهم آن ها از تاریخ به فراتر از یازده سپتامبر نمی رود- هیچ ایده ای از شیوه ای که امریکا در جنگ هایش می رزمد یا کشتار وحشتناک و ویرانی که در شمال به جا گذاشت ندارند . این جا یک توضیح روشن کننده کوتاهی وجود دارد که به آشکار کردن آن که چرا شمال هنوز نسبت به امریکا 60 سال پس از امضا متارکه جنگ محتاط تر است کمک می کند. این متن از مقاله ای تحت عنوان ” امریکایی ها آن چه را ما در کره شمالی انجام دادیم فراموش کرده اند ” در وکس ورد نقل می شود :
” در اوایل دهه1950 ، در طی جنگ کره ، امریکا بمب های بیشتری از آن چه در جنگ جهانی دوم در کل منطقه پاسفیک ریخته بود ربحت . این فرش بمباران ، که حاوی 32.000 تن ناپالم بود ، اغلب عمدا غیر نظامی ها و نیز هدف های نظامی را هدف می گرفت ، کشور را بسیار فرا تر از آن چه برای نبرد جنگی ضروری بود منهدم کرد . تمام شهر ها ، همراه با کشته شدن هزارها غیر نظامی بی گناه ویران شدند و افراد بسیار بیشتری بی خانمان و گرسنه رها گشتند . …
براساس گفته روزنامه نگار امریکایی بلینه هاردن : ” در طی یک دوره کم و بیش سه ساله، ما 20 درصد از جمعیت کره را کشتیم .” ژنرال هوایی کورتیس لماو رئیس فرمانده هوایی راهبردی در طی جنگ کره ، به اداره تاریخ نیروی هوایی در سال 1948 گفت . دین راسک ، حامی جنگ و بعد وزیر امور خارجه ، گفت ایالات متحده ” هرچیز متحرکی را در کره شمالی ، هر آجر ایستاده روی اجر دیگر را ” بمباران کرد . پس از آرام گرفتن بمباران هدف های شهری ، بمب افکن های امریکا در گام های بعدی جنگ ، سد های برق آبی و سد های آبیاری را، با جاری کردن سیل در کشتزار ها و نابود کردن محصولات ویران کردند . …
” در ساعت 10 و 30 دقیقه بامداد روز سوم جولای یک ناوگان هوایی با 82 دژ پروازی بار هدیه مرگ خود را روی شهر پیونگ یانگ رها کردند … صدها تن بمب و ترکیبات آتش زا همزمان در سراسر شهر انداخته شد ، که سبب آتش های نابود کننده گشت، بربرهای ورای اقیانوس شهر را با بمب های تاخیری و مواد منفجره شدید بمباران کردند که در خلال تمام روز منفجر می شد و بیرون آمدن مردم به خیایان ها را غیر ممکن می ساخت . کل شهر به مدت دو روز در حال بمب باران و پوشیده در شعله ها بوده است . تا روز دوم ، 7.812 خانه های غیر نظامی در آتش سوخته بودند . امریکایی ها به خوبی می دانستند که هیچ هدف نظامی باقی مانده ای در پیونگ یانگ وجود نداشت. …
تعدادی از ساکنان پیونگ یانگ در اثر ترکش های بمب ها کشته شدند ، زنده در آتش سوختند و تعداد خفه شدگان در اثر دود بی خساب است … حدود 50.000 نفر ساکن در شهر باقی ماند که پیش از جنگ جمعیتی 500.000 نفری داشت ” (امریکایی آن چه را ما در کره شمالی انجام دادیم فراموش کرده اند” وکس ورد)
ایالات متحده بیش از 2 میلیون نفر را در کشوری که هیچ تهدیدی را متوجه امنیت ملی امریکا نمی کرد کشت. مانند ویتنام ، جنگ کره تنها یک تمرین زور بازو بود که امریکا به صورت دوره ای هر زمانی که سوراخی بیابد یا به محل دوری برای آزمایش سامانه سلاح های جدید خود نیاز پیدا کند به کار می گیرد. طبق نوشته آسیا – پاسیفیک ژورنال امریکا هیچ دست آوردی از تجاوز خود به شبه جزیره کره نداشت ، آن (جنگ ) ترکیبی از زیاده خواهی پادشاهی و شرارت ناب بود که چیزی را که بارها در گذشته شاهد آن بوده ایم دوست دارد.
” تا پاییز 1952 ، هیچ هدف موثری برای آن که هواپیماهای امریکایی به آن ضربه بزنند باقی نمانده بود . هر شهرک ، شهر و منطقه صنعتی مهمی در کره شمالی قبل از آن بمباران شده بودند . در بهار 1953 ، نیروی هوایی سدهای آبیاری را در رودخانه یالو، هم برای نابود کردن محصول برنج کره شمالی و هم برای تحت فشارقرار دادن چینی ها ، که می توانستند ذخیره غذایی بیشتری برای شمال تامین کنند هدف قرار دادند. پنج مخزن آب مورد هدف قرار گرفت ، هزار ها آکر مزرعه را سیل فرا گرفت ، بر تمام شهرک ها سرریزکرد منبع اساسی غذای میلیون ها نفر افراد کره شمالی را نابود نمود . تنها کمک های اضطرای چین ،اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشور های سوسیالیستی از قحطی گسترده جلوگیری کرد .(” نابودی و یازسازی کره شمالی1950-1960″ آسیا – پاسیفیک ژورنال ، ژاپن فوکوس )
تکرار کنید : ” مخازن آب ، سدهای ابیاری، محصول برنج، سدهای برق آبی ، مراکز جمعیتی ” همه با ناپالم بمباران شدند ، همه زیر فرش بمباران قرار گرفتند ، همه چیز روی زمین نابود شد . از هیچ چیز دریغ نشد . اگر حرکت می کرد شلیک می شد ، اگر حرکت نمی کرد بمباران می شد . امریکا برنده نشد ، بنا براین کشور را به صحرایی غیر قابل سکونت تبدیل کرد . ” بگذارید گرسنگی بکشند، بگذارید یخ بزنند. بگذارید جامه های عزا، ریشه ها و حیوانات جونده را برای زنده ماندن بخورند . بگذارید در خندق ها بخوابند و درسنگ ها پناه جویند . به ما چه ربطی دارد ؟ ما بزرگترین کشور جهانیم . خدا به امریکا برکت دهد .”
این چگونگی انجام تجارت واشنگتتن است ، و از زمانی که سواره نظام هفتم 150 نفر مرد ، زن و کودک را در ونددنی Wounded Knee بیش از یک قرن پیش نابود کرد تغییر نکرده است . لاکوتا سیوکس Lakota Sioux در پاین ریج Pine Ridge همان رفتار مشابه بنیادی را هم چون کره شمالی ها ، یا ویتنامی ها ، یا نیکاراگوایی ها ، یا عراقی هااعمال کرد و بر و بر و بر و بر هر کس دیگری که راه عموسام را ببندد اعمال می کند . در جهانی از آسیب به پایان می رساند . پایان تاریخ .
بیرحمی جنگ امریکا علیه شمال نقشی پاک ناشدنی بر روان مردم گذاشت . به هر قیمتی ، شمال نمی تواند اجازه اجرای سناریو همانندی را در آینده بدهد . به هر قیمتی ، آن ها باید برای دفاع از خودشان آماده باشند ، حتی اگربه معنی سلاح های هسته ای باشد صیانت نفس بالاترین اولویت است .
آیا راهی برای پایان دادن به این گره بی معنی بین پیونگ یانگ و واشنگتن ، راهی برای برچیدن حصار ها و ساختن اعتماد وجود دارد ؟
البته وجود دارد . امریکا تنها به آغاز رفتاراحترام آمیز با جمهوری دموکراتیک خلق کره و عملی کردن وعده هایشان نیاز دارد . کدام وعده ها ؟
وعده ساختن دو راکتور آب سبک کره برای تهیه گرما و نور برای مردم آن ها در ازای پایان دادن به برنامه سلاح های هسته ای کره . شما در رسانه ها در باره این معامله نخوانده اید چون رسانه تنها بال تبلیغاتی پنتاگون است . آن ها هیچ علاقه ای به ترویج راه حل های صلح آمیز ندارند . کالای قابل فروش آن ها جنگ ، جنگ و جنگ بیشتر است .
کره شمالی می خواهد امریکا به تعهدات خود تحت چارچوب موافقت 1994 احترام بگذارد . تنها به ادامه رفتار لعنتی خود پایان دهد .چقدر می تواند سخت باشد ؟ این جمع بندی جبمی کارتر در یک مقاله واشنگتن پست (24 نوامبر 2010 ) است :
” در سپتامبر 2005 ، موافقت نامه ای … تعهد پایه ای موافقت 1994 را مورد تاکید قرار داد .( چهارچوب توافق شده) . متن آن پاکسازی شبه جزیره کره از سلاح های هسته ای ، تعهد عدم تجاور از سوی ایالات متحده امریکا و گام هایی برای بازکردن راه موافقت صلح دائمی برای جایگزینی آتش بس امریکا – کره شمالی – چین که از سال 1953 در حال اجرا بوده است را شامل می شود. متاسفانه ، از سال 2005 هیچ پیشرفت حقیقی وجود نداشته است . …
” جولای گذشته سال جاری من برای تامین آزادی اجالون گومس امریکایی به پیونگ یانگ دعوت شدم ، با این شرط که دیدار من می تواند به اندازه کافی برای گفتگو های ماهوی با مقام های عالی کره شمالی دوام یابد . آن ها کلمه به کلمه جزئیات خواسته های خود را برای فراهم کردن شبه جزیره کره عاری از سلاح های هسته ای و آتش بس دائمی ، بر مبنای موافقت نامه های 1994 وشرایط پذیرفته شده از سوی شش قدرت در سپتامبر 2005 بیان کردند…
“مقام های کره شمالی همان پیام را به دیگر دیدار کننده های جدید امریکایی داده بودند و دسترسی کارشناسان هسته ای به یک تاسیسات پیشرفته برای غنی سازی اورانیوم را پذیرفته بودند. همان مقامات برای من روشن کرده بودند که این آرایش سانتریفیوزپژ ها می تواند برای مذاکره با ایالات متحده ” روی میز ” باشد ، اگر چه غنی سازی اورانیوم – یک روند بسیار کند- در موافقت نامه 1994 آشکار نشده بود .
” پیونگ یانگ پیام استواری فرستاده است که در طی گفتگوهای مستقیم ایالات متحده ، برای بستن موافقت نامه ای جهت پایان دادن به برنامه های هسته ای خود ، قرار دادن آن ها تحت بازرسی سازمان جهانی انرژی اتمی ( آی ا ای ا) و بستن پیمان صلح دائمی برای جایگزینی آتش بس موقت 1953 آماده است . ما باید پاسخ به این پیشنهاد را مد نظر قرار می دادیم . بدیل قابل تاسف برای کره شمالی ها اتخاذ هر اقدام ضروری برای دفاع از خود در برابر آن چه ادعا می کنند از آن خیلی می ترسند است : حمله نظامی مورد حمایت امریکا ، همراه با تلاش ها برای تغییر رژیم سیاسی .”(” پیام استوار کره شمالی به امریکا” رئیس جمهور جیمی کارتر . واشنگتن پست )
اکثر مردم فکر می کنند مشکل در کره شمالی قرار دارد ، اما چنین نیست . مشکل در ایالات متحده است ، بی میلی آن برای مذاکره برای پایان دادن به جنگ ، بی میلی آن به تدارک تامین امنیت بنیادی برای شمال ، بی میلی آن به نشستن باافرادی است که – از طریق نادان کله شق خود واشنگتن – اکنون در حال فراآوری موشک های قاره پیمای دوربردی هستند که به کوبیدن شهر های امریکایی قادرخواهند بود .
چقدر بی معنی است ؟
تیم ترامپ به سیاستی چسبیده اند که 63 سال شکست خورده است و سیاستی که آشکارا امنیت ملی امریکا را با به خطر انداختن مستقیم شهروندان امریکایی تضعیف می کند. و برای چه ؟
برای حفظ تصویر ” پسر پرخاشجو”؟ ، برای متقاعد کردن مردم که امریکا با کشورهای ضعیف تر مذاکره نمی کند ؟، برای اثبات به جهان که ” آن چه امریکا می گوید اجرا می شود” ؟ آیا همین است ؟ آیا تصویر از یک مصیبت هسته ای بالقوه مهم تر است ؟
روابط با شمال می تواند عادی شود ، روابط اقتصادی می تواند تقویت گردد ، اعتماد می تواند احیا شود ، و تهدید هسته ای می تواند خنثی شود . وضعیت با شمال نباید یک بحران باشد ، می تواند ثابت شود .تنها به تغییری در سیاست ، ذره ای بده – بستان ، و رهبر هایی که به صورت واقعی صلح را بیشتر از جنگ می خواهند نیاز دارد .