دوستان و نزدیکان من میدانند در طول چهار سال دولت آقای روحانی از منتقدان پیگیر سیاستهای داخلی دولت وی بودهام. بارها به دوستان اصلاحطلب خود تاکید کردم که بجای حمایت بیچون و چرا از دولت روحانی باید مواضع و برنامههای غلط او را نقد کرد تا بلکه در این فرصت و بزنگاه امکان تداوم تغییر و اصلاح بیش از پیش فراهم شود.
پیش از این به هر نحو ممکن و از هر طریق در دسترس چه در زندان و چه در تبعید تاکید کردم اگرچه به ثمر رساندن برجام اهمیت بسیار جدی و حیاتی دارد، اما دولت نباید در مورد نتایج و آثار برجام اغراق کند یا همه امور را به تصویب برجام موکول کند و در مسایل داخلی دست روی دست بگذارد.
در این چهار سال مثل بسیاری از دوستان اقتصاددان و جامعهشناس تصریح کردم که سیاستهای مبتنی بر بنیادگرایی بازار و بیتوجهی به آثار اقتصادی ـ اجتماعی آن بهویژه بیتوجهی یا کمتوجهی به وضعیت فقر، نابرابری و فساد ساختاری دیر یا زود در برابر قضاوت عمومی قرار خواهد گرفت و باید علاج واقعه قبل از وقوع کرد.
اما با وجود همه این انتقادات اطمینان میدهم نامزدهایی که در برابر روحانی قرار گرفتهاند آنچنان کارنامه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سیاهی دارند که در صورت تصاحب قوه مجریه اساسا جامعه ایران را در وضعیتی به غایت بحرانیتر از وضعیت فعلی قرار میدهند. آنان نمایندگان میلیتاریسم تجاری، سرمایهداری واسطهگر، غیرمولد و غارتگر و دیگر نیروهای مدافع وضع موجود و حامی ساختار سراسر فساد هستند.
چه کسی باور میکند یک مقام بلندپایه قضایی با بیش از سی سال سابقه در مقام مدعیالعموم و مدیریت ارشد در قوه قضاییه تلاش کند به قوه مجریه بیاید تا با فساد مبارزه کند؟ چه کسی باور میکند یک ژنرال با بیش از یک دهه سابقه مدیریت یکی از بدنامترین دستگاههای کشور به میدان آمده تا با فساد مبارزه کند یا آزادی مطبوعات و حقوق شهروندی را پاس دارد؟
از اینرو در حال حاضر شاهد شکلگیری دوقطبی واقعی و غیرقابل انکاری هستیم که بهرغم چهرهپردازیهای دروغین در رقابتها و مناظرههای انتخاباتی به روشنی قابل ترسیم است. اهم رئوس این دوقطبی عبارت است از:
– مخالفان فیلترینگ رسانههای مجازی بهویژه تلگرام در برابر موافقان فیلترینگ؛
– منتقدان عملکرد قوه قضاییه بهویژه درمبارزه با فساد در برابر مدیران ارشد و حامیان عملکرد این قوه؛
– موافقان توسعه، برنامهریزی علمی در امور کشور دربرابر حامیان روزمرهگی و اداره اقتصاد به روش قجری؛
– حامیان دمکراسی و جمهوریت در برابر مخالفان دمکراسی؛
– مخالفان مداخله و حضور نظامیان در اقتصاد و سیاست در برابر مشوقان و تسهیلکنندگان حضور نظامیان؛
– حامیان برابری جنسیتی دربرابر مخالفان برابری جنسیتی؛
– حامیان تقویت جامعه مدنی و توسعه نظارت و دیده بانی آن در برابر حامیان تحدید و سرکوب جامعه مدنی؛
– مخالفان حصر در برابر موافقان ادامه حصر؛
– حامیان جریان آزاد اطلاعات و سیاست حذف سانسور دربرابر حامیان سانسور؛
– مخالفان ممنوع التصویری آقای خاتمی دربرابر موافقان ممنوع التصویری و هر محدودیت ممکن برای ایشان؛
– موافقان نظارت بر عملکرد همه موسسات و نهادها در برابر مخالفان نظارت بر عملکرد موسسات و نهادهای نظامی- امنیتی یا تحت نظر ولی فقیه؛
– مخالفان امنیتی شدن فضای دانشگاه در برابر عاملان و آمران امنیتی شدن دانشگاهها؛
– حامیان مالیات برای همه در برابرطرفداران مالیات برای دیگران و نه آنها؛
– موافقان برجام و برجام های بعدی در برابر مخالفان و منتقدان برجام؛
– مخالفان حق ویژه (شهروندگرا) در برابرموافقان حق ویژه (خودی – غیرخودیگرا).
مدعی نیستم این صفبندی همه ابعاد زندگی امروز جامعه ایران را پوشش میدهد یا همه آنها که در صف حامیان روحانی قرار گرفتهاند با همه آنچه در اردوگاه او میگذرد موافقند . اما اطمینان دارم جامعه مدنی با حمایت از روحانی فراگیرترین دوقطبی جامعه ایران، یعنی حامیان تغییر در برابر حافظان وضع موجود را عمق بخشیده و به این ترتیب هویت جنبش سبز خود را بیش از همیشه تثبیت خواهد کرد و گامی فراتر به سوی عدالت، آزادی و توسعه بیشتر ایران برمیدارد.
سبزها نمیتوانند نسبت به سرنوشت این دوقطب بیتفاوت باشند یا اعلام بیطرفی کنند ـ کما اینکه تاکنون نبودهاند و نکردهاند؛ گمان نکنم آنها دست روی دست گذارند بلکه با هوشیاری نشان خواهند داد بهعنوان موثرترین نیروی جامعه مدنی ایران در ادامه راه سبزشان با رأی به آقای روحانی راه خود را به سوی آینده سبز ایران میگشایند.