بهیاد یکی از سرداران این پیروزی
رفیق قهرمان سرهنگ بیژن کبیری نقش بزرگی در فرماندهی عملیات شکستن محاصره آبادان و باز پس گرفتن خرمشهر ایفاء کرد. بی دلیل نیست که مردم جنوب و آن نیروهایی که در جنگ شرکت داشتند از او به عنوان فاتح خرمشهر یاد میکنند. یاد حماسه آفرینیهای او در فتح خرمشهر که نیروهای دشمن را دنبال میکرد و آنها را به پشت مرزهای کشور راند، از خاطرهها زدودنی نیست…
رفیق قهرمان سرهنگ بیژن کبیری
فاتح خرمشهر
تیرباران ۷ اسفند ۱۳۶۲
رفیق سرهنگ بیژن کبیری، سال ۱۳۱۶ در تهران چشم به زندگی گشود. پس از اتمام دوره آموزش متوسطه به دانشکده افسری راه یافت.
دوره نو جوانی و آغاز جوانیش مترادف بود با اوج گیری جنبش انقلابی کشور برای ملی شدن نفت. در همین سالها بود که حزب توده ایران را شناخت و به هواداری از آن پرداخت. عشق پر شور به زحمتکشان و دفاع از حقوق محرومان، همواره جزء جدایی ناپذیری از زندگی او بود. این عشق همراه با سازمان دهی و خلاقیت نظامی در محیط کارش از او چهرهای متمایز ساخته بود. وی قدرت خارقالعاده نظامی خود را زمانی نشان داد که نیروهای دشمن بخش مهمی از جنوب و غرب کشور را به اشغال در آورده بودند.
وی نقش بزرگی در فرماندهی عملیات شکستن محاصره آبادان و باز پس گرفتن خرمشهر ایفاء کرد. بی دلیل نیست که مردم جنوب و آن نیرهایی که در جنگ شرکت داشتند از او به عنوان فاتح خرمشهر یاد میکنند. یاد حماسه آفرینیهای او در فتح خرمشهر که نیروهای دشمن را دنبال میکرد و آنها را به پشت مرزهای کشور راند، از خاطرهها زدودنی نیست. وی در کشف توطئههای گوناگون علیه انقلاب نقش برجستهای ایفاء کرد و توانست ضربات خورد کنندهای برضد انقلاب داخلی فرود آورد. پیش از دستگیری، ری شهری (وزیر اطلاعات) که کینه شدید ضد کمونیستی داشت به او گفت: “چرا شما همیشه توطئههای غرب را افشا میکنید؟ من میترسم روزی شما را به اتهام جاسوسی برای شوروی محاکمه کنم. “رفیق کبیری پاسخ دندان شکنی به او داد: “اگر چنین اتفاقی بیفتد حتما بدانید که محاکمه کنندۀ من عامل یا جاده صاف کن آمریکاست. ”
به او و حزبش مارک ضدیت به اعتقادات مردم نیز زده شد. وی پاسخ داد: “من در رابطه با مسائل عدالت اجتماعی طرفدار این حزب شده بودم، نه به خاطره ضدیت با مذهب. هیچ وقت نیز به این صورت به مساله فکر نکردم که مارکسیسم و اسلام اختلاف ریشهای دارند… “یکی از “جرم های” رفیق کبیری ادامه فعالیت در زندانها برای تشکیلات” بود که در کیفر خواست دادستان بر آن تاکید شده بود.
رفیق سرهنگ کبیری در آگاه ساختن افسران و درجه دارن ارتش و کشاندن آنها به مبارزه انقلابی تلاش بی پایانی داشت. عشق او به زحمتکشان، آمیخته با خلق و خوی مهربان و رفتار متین او شخصیت انقلابی اش را بارزتر مینمود. او به درستکاری شهره بود با حیف و میل بودجه به هر شکل و عنوانی مخالفت میکرد. وی با آنکه از مقام و موقعیتی ممتاز برخوردار بود همواره از نظر مالی در شرایط ناهنجاری بسر میبرد. در واپسین دقایق زندگی در وصیت نامهاش نوشت: “من حتی فاقد منزل مسکونی بودم.” رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی این افسر مبارز تودهای را پس از یک محاکمه فرمایشی، در سحرگاه هفتم اسفند ماه ۶۲ همراه با دیگر یارانش به جوخه اعدام سپرد، در حالیکه خطاب به همسرش نوشته بود: “من برای همیشه میروم ولی میخواهم بدانی که من نه جاسوس بودم و نه…(متن وصیتنامه در اینجا به شدت خط خورده است)
بر گرفته از کتاب شهیدان تودهای
از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷