نظر ما درباره مسئله آذربايجان و ايران
همزمانی جنبش ملی – دموكراتيك ما با خاتمه جنگ بزرگ جهانی موجب گفتگوها و هياهوهای شديدی در بازار سياست جهانی گشته است.نهادهای ديپلوماتيك و مطبوعاتی دول كوچك و بزرگ ، اينبار نيز میكوشند جهت تامين منافع خود و برای گل آلود كردن آب و ماهی گرفتن از آن، شايعات حيرت آور و خبرهای شگفت انگيزی درباره نهضت دموكراتيك ما بپزند و به خورد بشريت دهند. نهضت آذربايجان كه واقعا امری مربوط به تكامل و تعالی داخلی ايران است، توسط سياستمداران سودجو از پشهای به فيلی تبديل گردانيده شده و در چشم جهانيان به صورت يك ماجرای عظيم بين المللی در آورده شده است.
سازمانهای مستقيم و يا غير مستقيم مقاماتی كه برای در اسارت نگاهداشتن ملتهای ضعيف، مكيدن خون ملتهای عقب مانده و مستعمره كردن كشورهای آنان تلاش میكنند- حتی نمی خواهند از ايجاد يك ماجرای بزرگ جنگی از اين موضوع صرفنظر كنند. ما نمی توانيم نطقهای حسين علاء _ كه خود را سفير ايران میداند _ و نطقهای دايههای مهربانتر از مادر _ يعنی نمايندگان انگليس و امريكا در شورای امنيت _ را ساده تلقی كنيم. اينجا، نقض خشن حق ملتهای ضعيف در تعيين سرنوشت خود، توسط نيروهای متحد ارتجاع داخلی و خارجی به شكل خشنی خود نمايی میكند.
علاء با نطق خود به عنوان نماينده حقيقی عناصر خائن و وطن فروش دست پرورده اميرپاليستها در كشورهای ضعيف، از آشكار كردن سيمای حقيقی خود شرم نمی كند. اين رفتار پست او را نيز نمايندگان دول بزرگ، با نقض نزاكت بين المللی سازمان میدهند و از اين طريق حتی از جريحه دار كردن احساسات مردم صلحجوی ايران نيز واهمه نمی كنند.
تلاش علاء برای نگهداشتن مسئله [آذربايجان] را در شورای امنيت- عليرغم انتشار اعلاميه صريح و آشكار دولت ايران مبنی بر تاييد خروجارتش سرخ از ايران، و اقدام او بر خلاف اطلاعيه رسمی دولت [متبوع]خود، نشان میدهد كه در ايران غير از دولت رسمی، دولت ديگری نيز وجود دارد كه علاء با اتكاء به آن میكوشد به استقلال و حق حاكميت ملت خاتمه دهد.
خروج كامل نيروهای اتحاد شوروی از ايران چنان حقيقتی است كه حتی ديپلماتهايی نيز كه شورای امنيت را تا درجه شورای ضد امنيت تنزل داده اند، قادر به انكار صريح آن نيستند. گفتگوهايی كه عليرغم اين موضوع در شورای امنيت جريان دارند، فی نفسه كاری بسيار مشكوك و خطر ناك است و اين نيز يك حقيقت است. واقعا رفتار آقايانی كه در شورای امنيت نشسته اند آن اندازه سبك و بيمزه است كه حتی انسانها ساده نيز آغشته بودن اين رفتارها به غرضهای زهرآلود را احساس میكنند. روشن است كه ما به عنوان عضوی از عالم بشريت نمی توانيم به سياستهای مرموزی كه جهان را به طرف دريای خون جديدی سوق میدهد با خونسردی نگاه كنيم، ولی جانب مورد توجه و علاقه ما اساسا آن بخشی است كه مستقيما به وطن ما مربوط میشود.
ما هميشه گفته ايم و اكنون نيز صريحا میگوييم: ما بطور جدی بهايران و تماميت ارضی آن علاقمنديم. اگر از طرفی خدشهای به آن وارد شود شايد جدی تر و فداكارانه تر از ساكنان ايالتهای ديگر ايران – برای جلوگيری از آن [خدشه] اقدام خواهيم كرد. با اين حال هرگز حاضر نيستيم از دفاع از ملت، زبان و آداب و رسوم و خصوصيتمان – بشرط آنكه كشورمان يعنی ايران را خدشه دار نكند- صرفنظر كنيم. اينجا چيزی كه مغاير با قانون و حق حاكميت خلقهای ايران باشد وجود ندارد. برعكس اگر ما خود را با دست خودمان اداره كنيم، چه بسا اين امر بتواند به تكامل و تعالی ايران رشد بيشتری دهد. نهضت ملی ما ديگر از چارچوب ملی خارج شده و مقام پيشاهنگی جنبش دموكراتيك ايران را احراز كرده است. اكنون ديگر عموم مردم ايران شروع به درك اين موضوع و معنای حقيقی آن كرده اند. گفتگوهای آغاز شده در تهران موجب روشن شدن ابهامات و سوء تفاهماتی گشته كه دشمنان ما به طرق و بهانههای گوناگون ايجاد كرده اند. اين گفتگوها حسن تفاهمی اساسی ميان خلق آذربايجان و ايرانيان بيرون از آذربايجان بوجود آورده است. اين حسن تفاهمات عليرغم تلاشهای مذبوحانه مرتجعين داخلی و خارجی روز به روز عمق میيابد و نتايج مثبتی میدهد.
در چنين شرايطی هياهوی خارجيان و تلاش آنان برای تبديل اين مسئله ساده به يك مسئله جهانی، جز هدفی پنهانی عليه ايران چيز ديگری نميتواند باشد.
عليرغم اينها ما در جوار تداوم نهضتی كه آغاز كرده ايم، نمی توانيم از تلاش برای حل صلح آميز اختلافاتمان با حكومت مركزی صرفنظر كنيم. حتی اگر خدای نكرده در نتيجه تحريكات خائنانه عناصر ارتجاعی ايران قرار بر آن شود كه مسئله با نيروی سلاح حل گردد، ما باز اجازه دخالت نيروهای بيگانه در امور داخلی خود را نخواهيم داد.
…
اگر قرار بر آن باشد كه شورای امنيت در اختلافات داخلی تمام كشورها دخالت كند، آنوقت ما ايرانيان نيز- باعتبار حضورمان در صفوف ملل متحد- خواهان آن هستيم كه بر اعتصابات روز افزون امريكا نظارت كنيم. ما نيز اختيارات گسترده رئيس جمهور امريكا را از يكسو موجب خدشه دار گشتن صلح و امنيت جهانی و از سوی ديگر ضربهای بزرگ به نظام دموكراسی جهانی ارزيابی كرده، از شورای امنيت تقاضای محدود كردن اين اختيارات را داريم. از آنجا كه ما ملت كوچكی هستيم اين قبيل ادعاهای ما میتواند خنده دار به نظر رسد، ولی مداخله استراليا – كشوری كه هنوز [حتي] دارای استقلال حقيقی نيست و شايستگی خود به استقلال را نيز نشان نداده است- در امور داخلی ايران كه دارای چندين هزار سال تاريخ و استقلال است، اگر مسخره نيست پس چيست؟
سياست نو استعماری امريكا و حرص و ولع آن كشور برای انحصار نفت جهان به هر قيمت، بشريت را به سوی خطرهای بسيار بزرگ سوق ميدهد. اين سياست با جنبش ساده و طبيعی مردم صلحجوی ما نيز مخالف میورزد. اين مخالفت، برای ما افتخاری در برابر بشريت است و برای آن ديپلماتها و نمايندگان مطبوعات كه به اشاره انگشت شركتهای نفتی حركت میكنند، يك سقوط اخلاقی است.
ما جماعت شرق نتوانسته بوديم تا شروع اين جنگ، امريكا و تمدن آنرا بقدر كافی بشناسيم. حركات سبك نظاميان آنان در پايتخت – كه حكم مهمان ناخوانده را داشتند- و رفتار كثيف و پست متخصصين مالی آنان در اداراتمان، چهرهبینقاب تمدن مادی ناب و بيروح را بما نشان داد و تمام زحمات مبلغين آمريكا و تبليغات آنرا در چشم مردم ايران كاملا از ميان برد. شرقیها از آنجايی كه به معنويات اهميت بيشتری قائلند، با مشاهده دعواهای مادی- بويژه نفتی- آنان، ناگزير به روی برگرداندن از آنان میشوند. نمايندگانی كه در شورای امنيت نشسته اند، مانند ملا نصرالدين ما آنچه را كه خود سوار شده اند، به حساب نمی آورند.
كسی هم نمی تواند از امريكايیها بپرسد كه به چه حقی و بر اساس كدام قرار نيروهای امريكا وارد خاك ايران بيطرف شده بود؟ متخصصين آمريكايی با چه صلاحيتی خود را مجاز میدانستند بر خلاف وظايفشان در امور داخلی ايران دخالت كنند؟ شوارتسيكف كيست؟ از جان ايرانيان چه میخواهد ؟ كارهای خلاف قانون دكتر ميلسيو و ساير متخصصين امريكايی هنوز از خاطر مردم ايران پاك نشده است. اكنون ما دايههایهای مهربانتر از مادر لازم نداريم. ما كشور خود را هزاران سال با دست خود اداره كرده ايم و بعد از اين هم خواهيم كرد. هيچ نيروی خارجی نمی تواند ما را از اين حق مشروع خود محروم كند. حركت خيانت آميز علاء مسئله تازهای برای مردم ما نيست. ما از نقشههايی كه نيروهای ارتجاعی تحت حمايت بيگانگان در پايتخت كشورمان اجرا میكنندبیاطلاع نيستيم و دير يا زود بايد تكليف مردم ايران با اين عناصر روشن شود.
اينها میكوشند در ايران دريايی از خون بپا كنند. اينها آدمهای خود فروختهای هستند كه میكوشند استقلال ما را از ميان ببرند و ثروتهای طبيعی ما را به بيگانگان تقديم كنند. حركت غيرمسئولانه علاء متوجه تاريكتر كردن هر چه بيشتر فضاست. اين امر آشنايان به اوضاع ايران را سخت به فكر كردن وا میدارد. اگر ماموری كه علنا با دستورات قوه مجريه رسمی امروز ايران – يعنی حكومت آقای قوام السلطنه – مخالفت میكند، با مقامات پنهانی و غير مسئول مرتبط بوده باشد، در اين صورت مردم ايران در برابر يك رسوايی بزرگ سياسی قرار گرفته است.
اگر اعمال علاء- وزير دربار سابق – واقعا به فرمان مقامات غير مسئول باشد؛ پس او مشروطيت ايران و قانون اساسی ايران را زير پا نهاده است و به نظر ما ملت ايران نمی تواند با اين اوضاع با خونسردی برخورد نمايد. اگر پرده از روی اين كمدی برداشته شود آنگاه كار به جاهای باريكتری خواهد كشيد و به نظر ما اين به سود ايران نيست.
اكنون ايران بايد كشور به تمام معنی دموكراتيكی شود و اين رژيم[دموكراسي] بدون جنگ و خونريزی در سرتاسر ايران عملی گردد. ما اكنون در كنار حفظ آزادی داخلی و ملی خود بسوی اين هدف حركت ميكنيم. ما برای ماندن در داخل ايران و شريك بودن در سرنوشت ملت ايران هزاران دليل و برهان در دست داريم. خاطر تركها و ساير دايههای مهربانتر از مادر جمع باشد. آذربايجان هرگز به فكر جدا شدن از ايران نبوده و نخواهد بود. ولی [امور] خودش را خود اداره خواهد كرد.
روزنامه آذربايجان، ارگان فرقه دموكرات آذربايجان
شماره 212, 5 شنبه 9 خرداد 1325
ترجمه از سيروس مددي