ع. دمیرچیزاده
ترجمه: همت شهبازی
از اواسط قرن ۱۵٫م کشمکشهای مستمر دولتهای آذربایجان از قبیل آققویونلوها، قرهقویونلوها، شیروانشاهان و غیره تاثیر منفی بر تکامل و رشد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آذربایجان گذاشت. این وضعیت به نارضایتی توده مردم دامن میزد؛ حتی در شهرها به نارضایتی تجار و هنرمندان نیز میافزود، عدم وجود یک حکومت واحد و کشمکشهای موجود بین دولتهای محلی روابط فرهنگی و اقتصادی شهرها را بیش از حد محدود میکرد. این وضعیت شرایط مناسبی را برای هجوم حکومتهای همسایه مهیا مینمود. به همین خاطر در آذربایجان فکر تشکیل یک حکومت واحد نیرو گرفت.
از این نظر در نتیجه مبارزات متوالی، تشکیل حکومت صفویه به عنوان یک دولت واحد بزرگ و قدرتمند برای آذربایجان یک حادثهی مهم تاریخی تلقی میگردید.
همانطور که میدانید از سال ۱۴۹۹م (۹۲۰ ه.ق ) به بعد بر اثر مبارزات متوالی، یک فرمانده جوان بنام «اسماعیل» حاکمیت را در آذربایجان ایران به دست گرفته و پس از تشکیل یک اردوی بزرگ و حمله به شیروان و شکست شیروانشاهان، آنجا را نیز به زیر سلطه خود درآورد. پیش از آن به جنگ با حکومتهایی همچون آققویونلوها و دیگر حکومتهای محلی آذربایجان پرداخت و در تبریز دست به تشکیل حکومت واحد صفویه زده و پادشاهی واحد را اعلام نمود. از همین زمان با فرماندهی شاه اسماعیل، قدرت حکومت صفویه روز به روز افزایش یافت. او نه تنها حکومت واحدی برای اراضی آذربایجان تشکیل داد، بلکه قسمت اعظم اراضی (فلات) ایران، بغداد، و دیاربکر و بخشی از اراضی آسیای صغیر را نیز تحت فرمان خود درآورده، بدین ترتیب، محدوده بزرگی را که از شرق به ازبکستان و از غرب به بخشی از اراضی ترکیه ختم میشد، به زیر سلطه حکومت صفوی درآورد. شاه اسماعیل برای شکلگیری همه جانبه دولت واحد به یکسری تدابیر و اقدامات داخلی از قبیل، تشکیل پول واحد، وسائل اندازهگیری واحد، امکانات استفاده بهتر از زمین و گسترش تجارت و مسئله مالیات واحد دست زد که در کنار همه آنها مهمترین اقدام او تشکیل یک اردوی واحد و ارتقای سطح زبان ترکی در حد زبان رسمیحکومت بود.
همچنانکه تشکیل یک حکومت واحد، تاثیر مثبت بر رشد کشاورزی و صنایع گذاشت، بر تکامل فرهنگ و طرز زندگی مردم آذربایجان نیز تاثیر مثبت بخشید. از این نقطه نظر خصوصا پیشرفت شهرها دارای اهمیت است. از نقطه نظر سیاحانی که به آذربایجان آمدهاند معلوم میشود که در شهر تبریز که مرکز حکومت صفویه بود، افزون بر ۲۰۰ کاروانسرا، ۷۰۰۰ مغازه و ۴۷ مدرسه وجود داشته است و در اطراف شهر باغستانهای فراوانی را به عمل آورده بودند. بدین ترتیب شهر تبریز در آن دوره تبدیل به یکی از مراکز بزرگ تجاری شده بود و همزمان با آن، شهرهایی همچون گنجه، شکی، باکو، شماخی و جلفا نیز از مراکز مهم تجارت محسوب میشدند.
در این دوره، تجارت آذربایجان با کشورهای خارجی و همسایه نیز افزایش یافته با پدید آمدن راه تجاری «ولگا _ خزر» امکان گشایش و فعال شدن جاده ابریشم بین روسیه و کشورهای اروپایی فراهم گردید.
این وضعیت و به خصوص روابط متقابل مردم آذربایجان در شهرهای بزرگ تجاری، سبب پیشرفت همه جانبه آنها شد که از آن جمله شرایط مساعدی را برای وحدت زبانی توده مردم آذربایجان ایجاد کرد. به همین خاطر هم ویژگیهای شیوه محلی زبان آذربایجانی گسترش نیافت و هم شرایط تاریخی _ اجتماعی برای رواج زبان محاورهای به وجود نیامد و زبان آذربایجانی به لهجههای محاورهای مختلف تقسیم نگردید. از این نقطه نظر، استفاده وسیع از زبان شفاهی و مکتوب آذربایجانی به عنوان «زبان رسمیکشور» در دربار صفویه زمینهای برای تقسیم و انفکاک زبان آذربایجان به لهجههای مختلف محلی فراهم نکرد. بلکه بر عکس، در راستای عمومیشدن تکامل یافت. به همین دلیل به خصوص در زبان ادبی این دوره و در سیستم مکتوب آن خصوصیتهای ماهیتی زبان گفتاری نیز پدیدار نشده است. تفاوتهای موجود در شیوههای نوشتاری، بیانگر ارتباط نزدیک سیستم نوشتاری و قابلیتهای نوشتاری کاتبان و میزان سواد آنها با توجه به عوامل و علل عینی و ذهنی میباشد. اینگونه تفاوتها گاهی با ویژگیهای دیگر اسلوب زبان نیز رابطه دارد.
از زمان تشکیل حکومت صفویه به رهبری شاه اسماعیل، (قرن ۱۶ م ) موقعیت زبان آذربایجانی و دایره نفوذ آن رو به گسترش نهاد؛ و با استفادهی آن در ادارات دولتی، دربار و بخشهای نظامی، به عنوان زبان رسمیشناخته شد و در آن زمان بود که استفاده از زبان ترکی آذربایجانی همراه با زبان عربی که زبان دین اسلام بود و زبان فارسی که با بیان بدیع خود گسترش یافته بود رایج گردید. به همین خاطر در مدارس همراه با زبان فارسی و عربی، به زبان ترکی آذربایجانی نیز تعلیم و تدریس انجام میگرفت. آثاری که به زبان فارسی و عربی نوشته شده بودند، به ترکی ترجمه گردیدند و به غیر از آن آثاری به این زبان پدید آمدند که ماهیت تبلبغ و تعلیم دینی و برخی موضوعات علمیو تاریخی داشتند. در این دوره نوشتن آثار بدیع به زبان ترکی آذربایجانی شکل عمومیو فراگیر به خود گرفت و دایره حدود نوشتن به زبانهای فارسی و عربی به تدریج محدود شد. میتوان گفت که زبان ادبی و شفاهی آذربایجان، زبان معیار ادبی برای هنرمندان، تاجران شهری، مجالس و دربار و وسیله مانوس شدن توده مردم با فرهنگ خود گردید. با گسترش روزافزون زبان ادبی آذربایجانی و تبدیل آن به یک زبان رسمی، به تدریج شروع به تاثیرگذاری روی زبانهای دیگر از جمله زبانهای فارسی و عربی کرد. به همین خاطر در این دوره در میان آثاری که به این زبانها نوشته شدهاند ورود کلمات و اصطلاحات ترکی از قبیل، چریک، بیگلربیگی، چوپانبیگی، باغباشی، بایراملیق، قشون، اردوباشی و نیز اصطلاحات نظامی، عنوانها و اسامیدولتی و درباری کاملا مشهود است. لازم به ذکر است که این کلمات و اصطلاحات بعد از قرن ۱۶ م. نیز در میان آثار فارسی بکار رفته و در حال حاضز بخشی از آنها جزو ذخایر زبان ادبی معاصر فارسی گردیده است. کلمات و اصطلاحات زیر از این قبیلاند:
توپ، توپچی، قشون، تفنگ، تفنگچی، بیدق، ایل، اوبه، آلاچیق، اجاق، آقا، اتاق، ایلخی، ایلخیچی، طوق، باروت، ایلباشی، اردوباشی، سوباشی، اووچوباشی، یوزباشی، ساقدیش، سولدوش، توی، یاغی، یاق، یراق، یتاق، قاب، قابچی…
صرفنظر از همه اینها، لازم به ذکر است که در این دوره زبان ترکی آذربایجانی به عنوان زبان رسمیحکومت گردید. این مسئله به منزله این است که این زبان به عنوان یگانه زبان رایج مملکت بود. مادام که در دربار و ادارات حکومت صفویه و در مبادلات مکتوب، زبانهای فارسی و عربی نیز به همان میزان زبان ترکی آذربایجانی به کار میرفت، نمیتوان سخن از استفاده کامل این زبان در این دوره زد. علاوه بر آن در نظر گرفتن این مسئله نیز ضروری است که استفاده از یک زبان به عنوان زبان رسمیحکومت به معنای این است که اساس تعلیم و تحصیل و فن تدریس به آن زبان است. چنانکه معلوم است در قرن ۱۶ م. زبان ترکی آذربایجانی به چنین موقعیتی نایل نیامده است. صرفنظر از همه اینها در این دوره، استفاده از زبان ترکی آذربایجانی به عنوان زبان نیمه رسمیـدولتی، در تکامل تاریخی این زبان تاثیر مثبتی داشته است. در نتیجه همین مسئله است که در همین دوره به خصوص در دوره شاه اسماعیل ختایی، ابداعات تازهای در اسلوبهای مختلف زبان ادبی پدید آمده است.
زیرنویس:
این مقاله ترجمه بخشی از کتاب: « تاریخ زبان ادبی آذربایجان، نوشته ع. دمیرچیزاده، جلد اول، چاپ باکو نشر معارف ۱۹۷۹ میباشد.» ( مترجم)