محمد رضا کریمی باغبان
وقتی وارد شهر تبریز میشوی امکان ندارد عطر دلانگیز قهرمانان عشق و اندیشهی این دیار کهن: ستارخان، استاد شهریار، صمد بهرنگی، دکتر ترابی، دکتر مبیّن را حس نکنی. نام این بزرگان نه تنها تاریخ اندیشهی ایران را عطرآگین کرده است، بلکه شهر تبریز هم رنگ و بوی آنان را دارد و بیخود نیست که تبریز به عنوان جهانشهر فرهنگی خوانده میشود. بزرگان این خطه در تغییر و تحول تاریخ اندیشهی ایران زمین نقش بارزی ایفا کردهاند. دکتر ترابی یکی از این شخصیتهای سترگ معاصر ایران هستند که صدها شخصیت علمیکشورمان را تربیت کرده و به جامعهی فرهنگی – علمیکشورمان تحویل دادهاند.
دکتر ترابی با تخلص حلاج اوغلو، جامعه شناس و شاعر بزرگ ایران و آذربایجان، در بهترین دانشگاههای جهان تحصیل کرد و با اخذ درجهی دکتری از دانشگاه سوربون فرانسه به میهن خود بازگشت. از خلال نوشتههای علمیو از بند بند اشعار این چهرهی بزرگ کشورمان، میتوان عطر دل آرای اراده، وابستگی به ملت، وطن، ایمان به قدرت مردم را بخوبی لمس کرد. دکتر ترابی دانشمندی انساندوست بود. دوست داشت انسان را در اوج سعادت ببیند، اما دیدن سعادتمندی مردم تنها با آرزو میسّر نمیشود. باید راه را بدرستی بدو نشان داد و این کار از دست عالمیچون دکتر ترابی برمیآمد. او در هر کتاب و مقالهاش فضای آزاد پرواز را نشان میداد. او در هر جزوهی کوچکی، شناخت علمیجامعه و قوانینی که تغییر و تحول، ترقی و تعالی اجتماعی را سبب میشوند بررسی مینمود ۱ و توجه بشردوستان بلند نظر، سیاستمداران دور اندیش، دانشپژوهان ترقیخواه و نویسندگان معارفپرور را جلب میکرد.
او طرفدار سرسخت انسان، خوشبختی و سعادت نوع بشر و ساختن جامعهای سعادتمند بود. انسان و جامعهای به سعادت نمیرسد مگر قوانین سالم ایجاد شود. او به زیبایی تمام و با علم بر تاثیر شگرف اجتماع روی فرد واقف بود. او میدانست که بشر بر حسب محیطی که در آن میزید تغییر مییابد و افکار او تحت تاثیر همان محیط کیفیت خاصی مییابد. او بر مورخان ایراد میگرفت که بجای مطالعه و تحقیق در تاریخ حقیقی ملل و شناخت علمیتمدن و پیشرفت اجتماعات و تحول جوامع، چرا به شرح زندگانی شهریاران و جنگجویان اکتفا میکنند؟ مگر تاریخ ساخته و پرداختهی آنان است؟ او مطرح میکرد که در مطالعات مربوط به شناخت بزرگان تاریخ، در پی کشف موجبات و عوامل و نیروهای اجتماعی و اقتصادی و صدها علل دیگر رفت و یافت که کدام عوامل و علل سبب بوجود آمدن چنین شخصیتی شده است.۲
حیطهی معلومات و یافتههای علمیاین مرد عالم تا جائی بود که در مقالات هرچند کوتاه، رهروان مکتبهای مختلف را به شناخت دقیق مطالعات مورد نظر راهنمایی کرده و از کشیده شدنشان به بیراهه باز میداشت. آسیب شناسی و شناخت آفات فکری با توجه به دقت نظر او در علوم اجتماعی بسیار ارزنده بود و امروز هم برای نخبگان و اهل علم راهگشاست. او افکار فیلسوفان و نظریهپردازان بزرگی را مورد نقدهای عالمانه قرار میداد که دیگران حتی جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشتهاند و همین جسارت ایشان نشانگر عمق معلومات، درک وی از موضوعات و بینش استوارش از مسائل است. او این کار سترگ را در مقالاتی ارزشمند۳ با دیدی علمیو نقادانه به انجام میرساند. او با توان علمینقاط ضعف اندیشهها را میسنجید و گاه انحرافها را بیان میداشت. او در این مقالات به اشتباهات برخی دانشمندان پرداخته و با دقت علمیبینظیری آنان را از افتادن در دام این خطاها باز میداشت. ایشان آنان را از استفادههای غیرعلمیاز مکتبها پرهیز داشته و از مترقیترین اندیشههای زمان دفاع میکرد و راه را برای پیشروی علوم جدید در راهی صحیح میگشاید و هموار میساخت. او بخوبی نشان میداد که حیات و حوادث اجتماعی نتیجهی مستقیم تمنّیات و تمایلات فردی نیست، بلکه شرایط و امکانات جامعه در حیات و وجدان فرد سبب رشد و تحول میگردد. نوابغ و بزرگان جهان شاخههای بلند و پر ثمر درخت انسانیاند که موفقیتهای این نوابغ محصول مقتضیات و شرایط محیط اجتماعی هستند.
دکتر ترابی از معدود جامعه شناسان فرهیختهی ایران است که جزو پیشگامان عرصهی این علم بشمار آمدهاند و دانشمندان، نیروهای ترقیخواه و دانشگاهی بسیاری در برابر نوآوریهای وی سر تعظیم فرود آورده و از این متفکر ژرفبین و آزاد اندیش علم آموختهاند. ایشان در فعالیتهای اجتماعی – سیاسی و ادبی دوران از تاثیرگذارترین شخصیتهای علمیکشورمان بودهاند. تلاش او در اعتلای دانش اجتماعی بی نظیر بوده و تاثیر ایشان در شکلگیری رشد دانش و گسترش اندیشههای علمیو هستههای علمی– انقلابی دوران تحول بیبدیل است. تلاشهای جانانهی وی نگذاشت تا بی عملی بر محیط علمیو روشنفکری ایران سایه بیندازد. او جمعی پر شور و انقلابی را از سراسر ایران به تبریز کشانده و جوانان پر شور تبریز همچون: صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل (اوختای)، مرضیه احمدی (دالغا)، کاظم سعادتی، مناف فلکی، رحیم رئیس نیا، ناهیدی آذر و دیگران را بدور خود گرد آورد و حرکتهای انقلابی دوران رستاخیز ادبی – علمیرا بنا نهاد. او با شناختی دقیق از مدرنیزاسیون دورهی شاه که کارگزاران امپریالیسم، ارگانهای بالای کشور را در دست میگرفتند، با تکیه بر جوانان برومند تبریز – این شهر انقلاب و آگاهی، حمله به پایههای پوسیدهی رژیم شاهنشاهی را پیریزی کرد و در آرایش نیروهای اجتماعی دههی ۴۰ و آغاز حرکتهای انقلابی علیه شاه و امپریالیسم کارهای سترگی را بنا نهاد.
شالودهی نظامیشاهنشاهی با تکیه بر مستشاران آمریکایی ریخته میشد و جوانان کشور چون خدمتگزاری در خدمت امپریالیسم قرار میگرفتند. پایههای رژیم با تکیه بر امپرالیسم تقویت میشد و فرصت لازم برای ورود تئوریهای معلوم و دهن پرکن اجتماعی – سیاسی، و نحلههای منحط غربی به ایران تدارک دیده بودند تا عرصههای دانشگاهی را آلوده سازند. این موقعیت عرصه را بر نیروهای مترقی و آزاد اندیش ایران نیز تنگ میکرد و رابطهی مردم عادی با روشنفکران را محدود میساخت. لازم بود تا اندیشمندان بپا خیزند و حرکتی را آغاز کنند. کنترل نیروهای امنیتی نیز روزبروز فشردهتر و عرصه تنگتر میشد. شناساندن ماهیت امپریالیسم و پروراندن نیروهای مترقی بویژه در محیط دانشگاهی به گردن نیروهایی متعهد مانند دکتر ترابی افتاد و ایشان با علم و درایت خویش مترقیترین جوانان تبریز را به دور خویش گرد آورد و با ترویج دانش اجتماعی کمک شایانی به جنبش عدالت خواهانه و ضد امپریالیستی کرد. دانشگاه تبریز به کانون انقلاب تبدیل شد. ایشان با تکیه بر همین نیروهای جوان و دانشگاهی و با بینش علمیو روش تدریس بدیع به همراه شخصیت جذاب و علمیخویش جوانان تبریز را گرد آورد و روح انقلابی در فکر و اندیشههای پر توان آنان دمید، دانشگاه را از حالت بنگاههای تبلیغاتی و مباحث خشک و بیروح بیرون آورد و با پیریزی دانش صحیح جامعه شناسی سمتگیری حرکت مردمیعلیه رژیم را سامان داد. نقش ایشان در حرکتهای پیش از انقلاب غیر قابل انکار است. دههی ۴۰ و ۵۰ و جنبش نیرومند ضد امپریالیستی و ضد رژیمیمراکز انقلابی مدیون دانش عمیق و شیوهی صحیح تدریس دانشمندانی چون دکتر ترابی است. آنان که استاد را درک کردهاند و در کلاسهای ایشان شرکت داشتهاند لحظات بودن با استاد را درک کردهاند هرگز فراموشش نمیکنند همانگونه که تبریز ایشان را فراموش نخواهد کرد. هنوز نفس گرم او در خیابانهای تبریز حس میشود، هنوز روح سلحشور وی را در لابلای کتابهایش لمس میکنیم و انرژی میگیریم.
جامعهشناسی ادبیات یکی از شاخههای نوپای جامعهشناسی است که از محقق این عرصه علاوه بر دانش جامعهشناسی، در زمینههای علوم دیگر از جمله: تاریخ، فلسفه، نظریهی ادبیات، زیباییشناسی، زبانشناسی صلاحیت علمیزیادی طلب میکند. در جهان معدودی از دانشمندان این عرصه، آثار ارزشمندی بر جا نهاده اند. استاد دکتر ترابی باز هم با نوشتن سه کتاب مجزّا با موضوعهای متفاوت و مطرح کردن مقولات و مفاهیم تازه در جامعهشناسی ادبیات، بنای این دانش نوپا را در کشورمان پایهریزی کرد و متدولوژی تحقیق را تدوین نمود. رویکرد استاد به حوزهی جامعهشناسی ادبیات قابل تأمل و آموزنده بوده و چشماندازی روشن در برابر محققان آینده گشود.
دکتر ترابی در کتاب جامعهشناسی و ادبیات۴ با مطرح کردن نظریههای تازه و روش تحقیقی نوین و علمی، پیدایش و تکامل شعر نو و جنبههای مختلف این شیوهی جدید شعری را از حیث محتوا، فرم و شیوههای بیان, موسیقی و صور خیال از دید جامعهشناسی پویا تجزیه و تحلیل کرد و پیوند گسستناپذیر دینامیسم اجتماعی را با دینامیسم ادبی و چگونگی تجلّی و بازتاب مجموعهی روابط اجتماعی را در آثار ادبی و تأثیر متقابل آثار ادبی را در ساختار نهادهای اجتماعی و اندیشهی انسانها تفسیر و تأویل نمودند. در کتاب «جامعهشناسی ادبیات فارسی» که برگزیدهای از مباحث اجتماعی در ادبیات فارسی را در بر میگیرد، بیشتر به درونمایهها و مضامین و محتوای آن آثار پرداخته و دیدگاههای اجتماعی، اخلاقی، تفکر و بینش مؤلفان را در رابطه با مباحث جامعه تحلیل مینماید۴ ایشان در کتاب “جامعهشناسی هنر و ادبیات” با انتخاب سه شاعر نامدار ایران: فردوسی، نیما و شهریار و تطبیق نظریات فوق بر آثار آنها، به تحلیل و تفسیر مینشینند.
قلم شیوای او با جذابیت و روانی کلامش، هر خوانندهای را به دنبال میکشاند و او را با زیباییهای علوم اجتماعی روبرو میسازد و جالب آنکه همواره در پردازش علوم اجتماعی حتما سری هم به شعر و ادبیات میزند و بدین طریق از مستولی شدن خستگی بر خواننده جلوگیری میکند. زبان مادری برای استاد ترابی مقولهی دیگری است. او در راه ترویج و گسترش زبان مادریاش مشقّات زیادی را متحمل شده است. یکی از جرمهایش در هر دستگیری و محاکمهی زمان رژیم شاهنشاهی علاوه بر ترویج دانش، آگاه کردن جوانان و فعالیتهای اجتماعی، تلاش ایشان برای رونق زبان آذربایجانی نیز بوده است. هر زندان او تاوانی بود که به خاطر عشق به زبان مادری بازپس میداد. استاد چه در فعالیتهای دانشگاهی و چه در کارزار مبارزات اجتماعی و یا برگزاری جلسات بحث و سخنرانی، هیچ وقت دیناش را نسبت به شهر زادگاهش تبریز و مردم دلاور آذربایجان فراموش نکرد. در این راستا هر عملی یا نوشتهای که موجبات گسترش و غنای فرهنگ مردم آذربایجان را فراهم ساخته، عاشقانه استقبال نموده و محققان جوانی را که در راه اعتلا و گسترش زبان و فرهنگ پربار آذربایجانی و پیوند آن به ادبیات پیشرو جهان تلاش میکردند، تشویق کرده و برای کتابهایشان مقدمه مینوشت، یا برای چاپ آثار اساتید عرصههای فرهنگی، اجتماعی و ادبی جانفشانیها میکرد. نمونهاش: آثار اوّلیهی دکتر رحیم رئیسنیا: کتابهای «زمینهی اقتصادی و اجتماعی مشروطیت» و «دو مبارز مشروطه» با مقدمهی استاد ترابی چاپ شده و یا کتاب «زبان آذری ادبی معاصر» استاد دکتر محمدتقی زهتابی که با مقدمه و ویرایش دکتر ترابی منتشر شده است… اگر مقدمهها، نقدها، مصاحبهها و معرفیهای ایشان که در زمینههای گوناگون ادبیات و فرهنگ آذربایجان در مطبوعات محلّی و یا سراسری منتشر شده گردآوری شود، کتابی در خور توجّه خواهد شد.
دیگر اثر ارزندهی استاد مجموعه شعر «ائینالی، ائل دایاغی، تبریز گونش یوردو» است. این منظومهها و اشعار صمیمیو پربار در وصف تبریز و آذربایجان: سرزمین صلح و دوستی، مبارزه و پایمردی سروده شده است. این اثر، عمق میهندوستی و عشق بیآلایش دکتر ترابی را به این دیار و مردمانش به نمایش میگذارد. میشود گفت که این کتاب تاریخ منظوم شهر تبریز است.
فعالیت در دانشگاه، تدریس دروس فلسفه ی علوم و مردم شناسی همراه با نشر آثار تحقیقی ارزشمند، در کنار توجه به ادبیات زبان تبعیدی ترکی از او شخصیتی استثنایی ساخته است که شاید از نمونههای منحصر بفردی باشد که تاریخ ما به یاد دارد. معروفترین آثار ایشان را میتوان به شرح زیر نام برد که بارها تجدید چاپ شده اند:
مردم شناسی، جامعه شناسی و دینامیسم اجتماع، شناخت علمیجامعه، فلسفهی علوم، جامعه شناسی روستایی، مبانی جامعه شناسی، نظری در تاریخ ادیان، لغات و اصطلاحات، جامعه شناسی در ایران امروز، مکاتب جامعه شناسی معاصر، جامعه شناسی و ادبیات، جامعه شناسی هنر و ادبیات، ائینالی ائل داغی و …
کوه ائینالی که در طول تاریخ تکیه گاه طبیعی تبریز در سوانح و بلایای طبیعی بوده و شاهد جانفشانیها و فداکاریهای مردم این مرز و بوم در دفاع از کیان ملی خویش بوده است، ارزش آن را دارد که مورد خطاب شاعر بزرگ معاصر قرار گیرد و دردهای امروزین و تاریخی سرزمین ما را گوش فرا دهد. کوه ائینالی با قامت برافراشته و سرخ گونش، هر روز بر سر و روی تبریزیان نور افشانده و از خواب بیدارشان میکند و شباهنگامان بر مردم این شهر لالایی خوانده و به خواب میبرد. قرنها در کشیک شهر مانده و چه خاطرات تلخ و شیرینی را که به یاد ندارد! و چه زیباست که مورد خطاب شاعری از همین خطه قرار میگیرد که دلش آکنده از دردهای تاریخی مردم است و استواری کوه سهند، بلندای سبلان و قامت راستین ارک را دارد.
“ائینالی، ائل داغی” اثری است که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد و با استقبال بی نظیر خوانندگان و ادبدوستان آذربایجانی روبرو شد. بدرستی هم، خطاب شاعر بزرگی چون حلاج اوغلو با این کوه، خود داستان دیگری است. زیرا ایشان متخصص تاریخ هستند و مردم شناس. و از همه مهمتر دارای روحی خلاق، مبارز و وطندوست. شعری که اینچنین آفریده شود بیتردید شعر و اثری تفکربرانگیز خواهد بود و چنین نیز هست. احساسات و اندیشههای درخشان شاعر در برخوردش با کوه، این اثر را یکی از شاهکارهای ادب معاصر میسازد. هر بندی از آن، یادآور سهندیه شاهکار شهریار است. در این دفتر، اشعار دیگری نیز علاوه بر ائینالی وجود دارد از آن جمله “سؤنمز اولدوزلار»، “شانلی آشیق، یئنی دونیا”، “شئعرین عیاری”؛ که هر یک لبریز از اندیشههای شاعرانه است. بنا به گفتهی پرفسور زهتابی: “مشروطه انقلابیندان بری، آذربایجان شاعیرلری اؤز ائللرینین آرزو و دیلکلرینی، شن و کدرلی آغیر گونلرینی، ایگیدلیک و قهرمانلیقلارینی، هم ده شهرلریمیزین مشهور تاریخی آبیدهلری نین دیلینده، یا اونلارا خطاب، و یا بو دیارین مشهور یئر، داغ و جغرافی آدلاری دیلیندن اونلارا خطاب دئمهیه باشلامیشلار. بیریانین “ارک” ـه حصر ائتدیگی گؤزه ل منظومهنی، شهریارین “حیدر بابا” و “سهند” داغلارینا حصر ائتدیگی منظومهلرینی، موسوی اردبیلینین “ساوالان” داغینا حصر ائتدیگی منظومهسینی، گؤسترمک اولار. بوتون بو اثرلرده شاعیرلر، آبیدهلری و داغلاری جانلاندیراراق، اونلارین دیلینده جامعه نین کئچدیگی تاریخی یولو، اوندا کی مختلف حادثه لری، خالقین بوگونکو حیاتی، دوشونجهلری و صاباحیندان سؤز آچمیشدیر. ائینالی داغی تبریزین تاریخی بویو کئچیردیگی بوتون تاریخی حادثهلرین شاهیدی اولموشدور. بو قوجامان و اورهیی سرلرله دولو داغین اوره یینی آچیب دانیشدیرماق شرفی “حلاج اوغلو”نا قسمت ایمیش”
در ادبیات معاصر آذربایجان، بیشترینِ اشعار، سراپا منحصر به جامعه و وطن است، حیات آن، امروز و آینده ی آن، آرزو و آرمانهای او، احترام جوشان بدو، مبارزات خستگی ناپذیر، سرتسلیم فرود نیاوردن در برابر ظلم و جور، صبر و تحمل در برابر ناملایمات و سرخم نکردن، هماره در پی آفتاب درخشان سعادت بودن، عناد و دشمنی با بیعدالتی و…همه و همه در شعر معاصر ما ریشه دوانیده و جزو وجود شعر معاصر ما شده اند. به علت یک سری دلایل تاریخی – سیاسی خاص، مضمون اساسی شعر امروز ما را حیات و واقعیتهای جامعه ی ما تشکیل میدهد و این، حقیقتی است که ۵۰ سال تمام بر شعر ما سایه افکنده و برهمین اساس، شعر معاصر در خطاب به کوهها، آثار تاریخی، نامهای مختلف جغرافیایی آفریده شده است. مکتب “حیدربابایا سلام” دارای ارزش ادبی خاصی است و نمیتوان از روی آن به سادگی گذشت. بعد از آن بود که کوه سهند، ائل داغی، ائینالی داغی و ارک قالاسی و …آفریده شدند. در هر شهری یادگارهای تاریخی مورد خطاب شاعران شهر واقع شد. حتی در روستاها، تپه ای، چشمه ای، حتی جویباری مورد خطاب شاعر قرار گرفت تا درد جامعه را در خطاب بدو بازگو نمایند. سخن شاعران با طبیعت به مکتبی تبدیل شد و سمبلی برای گفتن رازهای درون سینهی شاعرام و به عبارت صحیحتر: درد دل مردم آذربایجان. گاهی هم درد دل شخصی شاعر گفته شده است، اما متاثر از همین مکتب است.
“ایئنالی داغی”، شاهد تاریخی حوادثی بوده است که در طول تاریخ بر سر تبریزِ سربلند آمده است. این کوه سینهای مالامال از رازهای سر به مُهری است که تنها با محرمان خود در میان میگذارد و این بار محرم او کسی نیست جز حلاج اوغلو.۱ ائینالی سر به فلک کشیده و سربلند، آنچه از تاریخ تبریز در سینه دارد چون آیینهای درخشان بیان میکند و امروز سمبل این شهر – تبریز شده است. در سینه دردها، غمها، آتشها، زبانههای شلعه کش، رازها و اسراری دارد که با شاعر در میان مینهد. از همین دردها و غمهاست که سینهای آتشین فام دارد، و لالههای سرخش، خون شهیدانش را مکیدهاند. و چه زیباست وقتی شاعری این چنین با کوه به سخن مینشیند:
یاشاییرسان ائل ایله بیرگه، ائل ایله گؤرونورسن
باخاراق تبریزه باغ- باغ آچیلیرسان، سئوینیرسن.
شانلی تاریخینی گؤزدن کئچررکن اؤیونورسن.
با به زبان آوردن کوه ائینالی که هماره ناظر بر حوادث شهر بزرگ و قهرمان پرور تبریز، مورد خطاب شاعر میگردد تا دردهای مردمانش را بر زبان آورد. از زخمهای تنش بگوید و مردم را از دردهای خود آگاهی بخشد. آنان را با هویت و هستی خویش آشنا کند. حلاج اوغلو با این شعر خود میخواهد شاعران معاصر را از هرگونه بدبینی باز داشته و با چشمانی امیدوار و خوش بینی به آیندهای درخشان نگاه کنند و دل به آینده بسپارند چرا که آینده از آنِ آنان است. آنان باید که مرواریدهای زیبای امید و عشق را در دل مردم بکارند:
گلهجکلر اوفوقون سئیر ائله ین شاعیر، او قارتال
قوی نسیللرله پر آچسین،
ال اوجا زیروهیه چاتسین
ابدیتله یاناشسین؛
خیالیندان اؤلومو- ایتگینی آتسین،
باخاراق ائل- اوبایا تاریخی آنسین
داها حاقلی اولاراق سؤنمهیی دانسین؛
داغا دؤندوکده صلابتله دایانسین
بولود اولدوقدا بوتون میرواری تؤکسون،
هاوالانسین.
البته، ائینالی داغی تنها شعر حلاج اوغلو نیست؛ بلکه اشعار بسیاری دارد که در همهی آنها، همواره دفاع از مردم، ملتخواهی و انساندوستی، عشق به وطن و دغدغههای بشری در تموج است. از دیگر اشعار او میتوان “اودلار یوردو”، “قاچاق نبی”، “شانلی تبریز” و سایره را نام برد که ترنم عشق و انسان دوستی در صدر معانی این اشعار است.
با عرض تسلیت به خانوادهی آن مرحوم و جامعهی علمیکشورمان. روحش شاد، راهش پر رهرو باد!
منابع:
۱ جامعه شناسی و حیات اجتماعی انسان، تبریز ۱۳۴۱٫
۲ ضرورت تاریخی و نقش شخصیت در تاریخ، تبریز، ۱۳۴۸٫
۳ بیو اورگانیک، آنترو پورسیال، داروبنیسم اجتماعی و مالتوزیانیسم دموکراتیک از نظر جامعه شناسی، تبریز – ۱۳۵۰٫
۴ شعر نو، هنری در پیوند با تکامل اجتماع، تبریز، ۱۳۶۸٫
۵ جامعهشناسی ادبیات فارسی، تبریز، فروغ آزادی، ۱۳۶۲٫
۶ حلاج اوغلو، ائینالی – ائل داغی، تبریز، ۱۳۷۲ ، ص ۲۰ .
۷ دوکتور علی اکبر ترابی (حلاج اوغلو)، ایئنالی، ائل داغی، تبریز، ۱۳۷۲، مقدمه دوکتور زهتابی، ص ۲۰٫
منبع: سایت ایشیق