آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

پیامدهای رفراندوم اقلیم کردستان بر مناطق کردنشین کشورهای همسایه

بر مناطق کردنشین کشورهای همسایه

امین سرخابی تحلیلگر سیاسی

تا لحظه انتشار این نوشتار مقامات و سیاستگذاران اقلیم کردستان کماکان بر برگزاری رفراندوم در ۲۵ سپتامبر پافشاری می کنند. فارغ از ابعاد داخلی و حقوقی رفراندوم، یکی از مباحثی که ذهن فعالان سیاسی ایرانی را به خود مشغول کرده، تأثیرات رفراندوم و اعلام احتمالی استقلال متعاقب آن، بر کردهای کشورهای همسایه است.

تأثیرات رفراندوم بر کردهای منطقه را می‌توان به تأثیرات کوتاه مدت، بلند مدت، یکسان و متفاوت در سطوح سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تقسیم بندی کرد.

تأثیرات کوتاه مدت

با تحقیق و مداقه در تاریخ اجتماعی و سیاسی کردها در هر چهار بخش آن، به راحتی میتوان به تأثیر و تأثر این بخشها بر همدیگر پی برد. کمتر رویداد سیاسی و اجتماعی در یک بخش وجود داشته که در بخشهای دیگر بازتاب نداشته باشد.

بر شمردن اتفاقات سیاسی، فرهنگیِ تاریخ معاصر بر کردهای منطقه میتواند ادعای فوق را اثبات کند. جنبش «شیخ سعید پیران» در کردستان تحت سلطه امپراطوری عثمانی و بعدها ترکیه، با موجی از همراهی و همدلی کردهای ایران همراه بوده است. تلاش «شیخ محمود حفید» در سلیمانیه برای تشکیل دولت کردستان، امید کردهای سه بخش دیگر را بار دیگر زنده کرد و در این راه برای همکاری با وی اعلام آمادگی کردند. همچنین ایده تشکیل کومله.ژ.ک( جمعیت احیای کردستان) در مهاباد قبل از تثبیت حکومت پهلوی دوم، از حزب هیوا و جمعیت افسران آزاد کرد در کردستان عراق ناشی میشد. در مقابل، بازوی نظامی یا ارتش جمهوری کردستان در مهاباد در اختیار «ملا مصطفی بارزانی» بود.

احزاب سیاسی کردستان عراق و ایران مراودات و همکاری قابل توجهی با هم داشته اند. این امر میان کردستان سوریه و ترکیه هم صادق است. در هنگام بروز جنگ و بحرانهای اقتصادی برای بخشی از کردستان، دیگر بخشها به مأوی و مأمن تبدیل شده اند. در دهه نود صدها هزار آواره جنگی در کردستان عراق به بخشهای دیگر از جمله ایران پناه بردند و بدون هیچگونه سازماندهی حکومتی در آن بخشها با آغوش باز مردم روبرو شدند.

در جریان دستگیری «عبدالله اوجالان» توسط دولت ترکیه، تمام کردهای منطقه در اعتراض به آن به خیابان ها آمدند. پس از سقوط صدام و تثبیت و شناسایی حکومت اقلیم کردستان، ریاست جمهوری «جلال طالبانی» و اعلام سیستم فدرالی در عراق، مردم در کردستان ایران به رقص و پایکوبی پرداختند و آن را به مثابه پیروزی ملی جشن گرفتند. همچنین پس از اعدام «فرزاد‌ کمانگر» و یارانش توسط حکومت ایران، موجی از اعتراض بیشتر بخشهای کردنشین را فرا گرفت. از سوی دیگر هنگام محاصره «کوبانی» توسط داعش و مقاومت کردهای سوریه، تمام کردها با راه اندازی راه پیمایی، مقاومت در کوبانی را ستودند و از آنها حمایت کردند.

هدف از بیان مطالب و مثالهای بالا، ترسیم فضا و ذهنیت برای مخاطب بود تا به این نتیجه برسیم که پس از رخدادهای مهم در هر چهار بخش، همدری و حمایت متقابل در بخش های دیگر وجود داشته است. بنابراین برگزاری رفراندوم در اقلیم هم بر بخش های دیگر کردستان بی تأثیر نخواهد بود. مهمترین دستاورد کوتاه مدت رفراندوم پیش رو و اعلام استقلال، ایجاد نوعی همبستگی و تقویت روحیه ملی گرایانه در بخشهای کردنشین است. پس از سقوط صدام و تثبیت حکومت اقلیم کردستان و پیشرفت قابل ملاحظه اقتصادی، آنجا به ناکجاآباد و مدینه فاضله کردها در سه بخش دیگر تبدیل شد.

هرچند همذات پنداری با اقلیم کردستان گاهی آسیب زا نیز بوده است. ادامه این روند به نوع حکومتداری حکومت اقلیم کردستان و نوع رفتار سه حکومت مرکزی ایران، ترکیه و سوریه بستگی دارد. به عبارتی رابطه معکوس میان این دو پدیده وجود دارد. بدین معنی که هر چه کردها از حکومت های مرکزی راضی تر باشند و احساس کنند که حقوقشان احقاق می‌شود از شدت همذات پنداریشان با حکومت اقلیم کردستان، کمتر می‌شود.

تأثیرات مشترک بلند مدت

جدا از ابعاد بین المللی و منطقه ای رفراندوم و ایجاد رویه حقوقی بین المللی در خاورمیانه، مشخص ترین و ملموس ترین تأثیر بر کردهای دیگر کشورهای منطقه بر می‌گردد. به رسمیت شناختن «حکومت اقلیم کردستان» توسط ایران و ترکیه پس از سقوط صدام، باعث تحول مفهومی و ساختاری در جنبش کردها شد. بیگمان فردای پس از رفراندوم و اعلام استقلال، افکار عمومی دیگر بخشهای کردنشین را بیشتر از پیش بر خواست احقاق حقوق برابری خواهانه و هویت‌خواهانه پافشاری می‌کند.

وجود خاطرات رنج آور و گاهی شادی آور مشترک میان هر چهار بخش، تداعی کننده حافظه تاریخی مشترکی است. با تشکیل دولت نوپایی در همسایگی شان، بار حقوقی بیشتری بر حکومتهای مرکزی که کردها در آن ه مستقر هستند تحمیل خواهد شد و در برخورد با «مسئله کرد» باید حساس تر و دقیق تر عمل کنند.

در واقع اعلام دولت کردستان پس از رفراندوم و تثبیت آن میتواند همچون شمشیر داموکلس بر سر حکومتهای مرکزی کشورهای همسایه باشد که در صورت محرومیت و ادامه تبعیض ها، کردها نگاهشان به سمت دولت اقلیم کردستان بیشتر می چرخد.

تأثیرات متفاوت

اما نمی توان ادعا کرد رفراندوم، تأثیرات یکسان و مشابهی بر کردهای سه کشور دیگر دارد. به واسطه وجود مرزهای عینی و وضعیت ژئوپلتیک بخشهای مختلف کردنشین،اقتصاد سیاسی، نوع تعامل و دیپلماسی احتمالی دولت کردستان با همسایگانش و ایجاد برخی منافع متضاد، تأثیرات متفاوتی هم بر بخشهای دیگر خواهد داشت.

به نظر میرسد دولت برآمده از رفراندوم حداقل در اوایل کار با بحرانهایی روبرو خواهد بود. بحراهایی از قبیل ارتباطش با دولت عراق و نوع واکنش ایران و ترکیه. مدیریت دیپلماسی با ترکیه و ایران به عنوان دو قدرت منطقه ای که خود با مسئله کرد در داخل روبرو هستند برای دولت کردستان بسیار سخت تر از تنظیم روابطش با دو دولت ضعیف و استقرار نیافته عراق و سوریه خواهد بود. از سوی دیگر این دولت با انتظارات جدید و متفاوتی کردهای منطقه روبرو خواهد بود. خصوصا احزاب سیاسی کرد کشورهای دیگر که در آنجا حضور دارند. به همین دلیل تأثیرات در هر بخش متفاوت است که در ادامه سعی می‌شود به آن اشاره شود.

ترکیه

پس از سقوط صدام و تشکیل حکومت اقلیم کردستان در عراق، ابتدا دولت ترکیه آماده نبود آنرا به رسمیت بشناسد و تا مدتی مرزهایش را مسدود کرد و حتی تهدید به لشکرکشی کرد. اما پس از مدتی قادر نبود از منافع اقتصادی حاصل از روابطش با اقلیم بگذرد و حتی قبل از دولت ایران وارد عمل شد به طوریکه حاضر شد، پرچم کردستان را در کنار پرچم ترکیه در دیدارهای دیپلماتیک قرار دهد. ترکیه اهمیت استراتژیک کردستان عراق را به خوبی درک کرده است. اقلیم کردستان در طول چند سال گذشته بیشترین مبادلات اقتصادی را با ترکیه داشته، روابط و مبادلاتی که منجر به تیرگی روابط پ.ک.ک با حزب دمکرات کردستان عراق شده است.

در صورت اعلام استقلال، دولت کردستان به بر طبق معاهدات بین المللی مؤظف و متعهد خواهد شد مرزهایش را کنترل کند و از تردد نیروهای پ.ک.ک به خاک خود ممانعت کند. در آنصورت احزاب تشکیل دهنده دولت کردستان دیگر نمی توانند پناه دادن و حمایت از پ.ک.ک را به همدیگر نسبت دهند زیرا به مثابه دولت در قبال تعهداتشان پایبند خواهند بود نه به مثابه حزب یا حکومتی خودمختار و دوفاکتو. به نظر میرسد در صورت تحقق چنین امری فعالیتهای نظامی پ.ک.ک بیشتر محدود شود. جامعه سیاسی کردستان ترکیه نیز بیشتر به سمت مبارزات مدنی سوق پیدا خواهد کرد.

ایران

شاید بیشترین تأثیر و تأثر در میان بخشهای کردستان، در کردستان ایران و عراق وجود دارد. هر چند سهم تأثیرپذیری کردستان عراق به لحاظ سیاسی بیشتر است اما کردستان ایران در عرصه فرهنگی و مدنی چیرگی بیشتری دارد. در عرصه هنر، موسیقی، نمادها و اسطوره های سیاسی و تاریخی اشتراکات چشم گیری میان هر دو بخش وجود دارد. اما کردستان ایران به لحاظ ژئوپولتیک از اهمیت کردستان عراق برخوردار نیست. کردستان ایران همچون عمق استرتژیک کردستان عراق قلمداد میشود.

سیاستگذاران کرد در عراق از این امر بهره برده اند، به عبارتی جنبش کرد در ایران تحت تاثیر چنین واقعیت ژئوپولتیکی شده است. احزاب اپوزیسیون کرد ایران که تاکنون به بهانه حفظ استقرار اقلیم کردستان در دو دهه اخیر کمتر به فعالیت نظامی پرداخته اند، پس از رفراندوم هم از جانب دولتمردان کرد بیشتر به حفظ مواضع فعلی شان دعوت می شوند چون در برابر دولت ایران موظف به برقراری امنیت مرزی خواهند شد.

از سوی دیگر احزاب کرد ایرانی که استراتژیشان ایجاد حکومتی فدرالی در ایران بوده است پس از رفراندوم دچار بحران نظری جهت تغییر استراتژی می‌شوند.

سوریه

کردستان سوریه می تواند برای دولت پس از رفراندوم هم فرصت و هم تهدید باشد. تهدید بدین معنا که اگر پس از بازگشت امنیت و ثبات به سوریه، پروژه خودمختاری یا کنفدرالی کردها در آنجا متوقف شود و مانند گذشته حکومت مرکزی تسلط پیدا کند، دولت احتمالی کردستان بیشتر به ترکیه جهت صدور نفت وابسته میشود.

اما فرصت بدین معناست، که اگر پروژه حکومت محلی کردها در سوریه تثبیت شود به دولت کردستان این امکان را میدهد رقیبی جدی برای ترکیه جهت صدور نفت پیدا کند. چه بسا اگر کماکان احزاب نزدیک به پ.ک.ک بر کردستان سوریه حکومت کنند، معادلات کاملا عوض میشود و امکان چانه زنی دولت کردستان در قبال ترکیه را افزایش میدهد.

Facebook
Telegram
Twitter
Email