عوامل بسیاری در تاریخ ایران، پای قدرت های بزرگ را به این سرزمین باز نموده است. جایگاه ویژۀ ایران در منطقه و منابع موجود در خاک آن که منافع سرشاری نصیب دولت های خارجی می کرد، از جملۀ این عوامل بود. در این میان، روابط ایران با روسیه و بعد از انقلاب اکتبر، شوروی، اهمیت و خصویات ویژه ای داشت. قرون 18تا 20 میلادی و می توان بهتر گفت تا جنگ دوم جهانی، روابط این دو کشور متأثر از بازی های سیاسی ایجاد شده بین قدرت های بزرگ آن روزگار بود. این بازی های سیاسی گاه دو کشور را به دشمنی خونین تبدیل می کرد و جنگ های مهمی را میانشان رقم می زد و گاه دست دوستی و اتحاد آنان به سوی هم دراز می شد و علیه دولت های دیگر هم پیمان می شدند. دوران حکومت پطر کبیر و سیاست های توسعه طلبانۀ او برای وارد کردن روسیه به صحنۀ بین المللی و تبدیل آن به قدرتی در تمامی عرصه ها، نیازمند گسترش مرزهای این کشور بود. این توسعه طلبی ارضی در سرزمین های مجاور از اواخر صفویه آغاز شده بود و اهمیت ایران به جهت موقعیت جغرافیایی و امتیازات بازرگانی خاصی که داشت، در وصیت پطر کبیر مورد تأکید قرار گرفته بود. پطر می خواست تا بر دریاهای آزاد دست پیدا کند و این نقشه را در چند نقطه دنبال کرد که برخی از آنها با شکست روبرو شد مانند دریای سیاه در آن زمان و برخی نیز مانند سواحل بالتیک به پیروزی او ختم گردید. در زمان کاترین دوم با دستیابی بر دریای سیاه و پیروزی بر عثمانی، روند سیاست های توسعه طلبانۀ روس ها ادامه یافت. در دوران حکومت الکساندر اول نیز جنگ های طولانی ایران و روسیه و جدایی بخشی از نواحی کشورمان اتفاق افتاد. جنگ های طولانی با روسیه زمانی رخ داد که ایران چیزی حدود یک قرن کشمکش داخلی و خارجی را بعد از فروپاشی صفویه تحمل کرده بود.هزینۀ سنگین این جنگ ها بیشتر بر دوش مردم آسیب دیده ای بود که چندین دهه ناامنی و درگیری را پشت سرگذاشتند. ایران در طول جنگ های دوره اول با روسیه، نزدیک به دویست هزار کشته داد. پس از ده سال جنگ اول ایران و روسیه، کلیۀ میدان های جنگ منظره ای وحشتناک به خود گرفته بود و مردم مناطق جنگی تمام هستی خود را از دست داده بودند. سرزمین هایشان ویران شده بود و امکان فعالیت اقتصادی نداشتند. در طول جنگ های دوره اول سرحدات شمالی ایران دچار قتل و غارت های زیادی شد که تا حدودی می توان گفت که ویرانی و تلفات آن کمتر از مناطق جنگی نبود. دولت های خیوه و بخارا از وضعیت سیاسی ایران سوءاستفاده کردند و سواران ترکمن و ازبک را برای غارت و تخریب شمال شرق ایران تحریک نمودند. چندین هزار سوار غارتگر سال های طولانی خراسان را دچار قتل و غارت و ناامنی کردند. بیماری های زیادی نیز در مناطقی که جنگ در آنها رخ داد، شیوع یافت. از عوامل شکست های ایران برابر روسیه در این دو جنگ، سیاست های استعماری انگلستان بود که برای تأمین منافع خود تلاش می نمود و به صورت پنهانی با روس ها علیه ایران هم پیمان شده بود و در حالیکه به ایران قول حمایت در برابر دولت های متخاصم را داده بود، ایران را در برابر روسیه تنها گذاشت.
همچنین زمانی که روسیه برای اجرای سیاست های توسعه طلبانۀ خود از سوی بالکان و بعد قفقاز اقدام نمود، اگر میان ایران و دولت عثمانی اتحادی برقرار می شد، از نفوذ روسیه جلوگیری می شد اما کشمکش های مذهبی میان این دو دولت همسایۀ مسلمان، زمینه را برای دخالت و نفوذ دولت های استعماری انگلیس و روسیه فراهم کرد. ضعف نظامی و فساد دولتی در ایران نیز براین عوامل می افزود ها موافقت کرد. به این ترتیب دولت روسیۀ تزاری پا به پای بریتانیا تلاش می کرد تا در مقابل هر امتیازی که انگلیسی ها از ایران می گیرند، آنها نیز امتیاز متقابلی از ایران دریافت کنند و این رقابت تنها به ضرر منابع و منافع مردم ایران شکل می گرفت. تا جاییکه علاوه بر امتیازات تجاری، نیروی دفاعی ایران نیز با تشکیل بریگاد قزاق و رؤسای روس آن در زمان ناصرالدین شاه در اختیار آنها قرار گرفت.
« …و نیرویی که برای حفظ و صیانت کشور از تجاوز اجانب تشکیل شده بود، وسیله مؤثر تحکیم بنیان رژیم استبداد سلاطین و سرکوب افکار آزادی طلبان و مجری اوامر و دستورهای فرمانفرمای قفقازیه و دربار روسیۀ تزاری شد و بعضی از روسای بریگاد قزاق منجمله لیاخوف در اجرای سیاست ضد آزادی روسیه تزاری و مبارزه با آزادی خواهان ایران نقش بزرگی ایفا کردند» روند اعطای امتیازات به دولت های روس و انگلیس در زمان مظفرالدین شاه نیز ادامه یافت. اوج صف آرایی ها و رقابت های دولت های روس و انگلیس در ایران را می توان قرارداد 1907میلادی دانست که در زمان امین السلطان در روسیه در یک مقدمه و پنج ماده به امضا رسید و ایران به سه منطقۀ تحت نفوذ روس ها در شمال، منطقۀ تحت نفوذ بریتانیا در جنوب و منطقۀ بی طرف در مرکز تقسیم شد.د.
انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ در همان نخستین روزهای پیروزی ، آثار خود را بر ایران گذاشت. در ۱۴ آذر ۱۲۹۶/ پنجم دسامبر ۱۹۱۷، یعنی تقریباً چهل روز پس از وقوع انقلاب و روی كار آمدن لنین، اعلامیهی مهمی خطاب به مسلمانان مشرق زمین از طرف رژیم شوراها انتشار یافت. بخشی از این اعلامیهی بسیار مفصل كه مربوط به ایران است، به شرح زیر است:
«رفقا و برادران!!
در روسیه حوادث بزرگی در حال تكوین و انجام گرفته است. جنگ خونین كنونی (جنگ جهانی اول) كه با نیت تجاوز به سرزمینهای بیگانه و تقسیم خاك ملل دیگر شروع شده،به پایان خود نزدیك میشود. دنیای دیگری پا به عرصهی وجود گذاشته است. این دنیا، دنیای رنجبران و ملل آزاد شده است. در پشت سر انقلابی كه در روسیه انجام گرفته، حكومتی كه مولود ارادهی كارگران و دهقانان روسی است، ایستاده است. ای مسلمانان مشرق زمین!! ای ایرانیان! ای تركها! ای عربها! ای هندوان! روی سخن ما با شماست: با شما كه زندگانیتان،جانتان، مالتان و ناموستان قرنها زیر پای غارتگران اروپایی مانده و له شده بود.
ما رسماً اعلام میداریم كه تمام پیمانها و قراردادهای سری كه تزار مخلوع روسیه با انگلستان و فرانسه امضا كرده بود و طبق مفاد آن قرار بود قسطنطنیه (استانبول) پس از خاتمهی جنگ به روسیه داده شود و حكومت مخلوع «كرنسكی» نیز همان قراردادها را تأیید كرده بود، همگی باطل و كان لم یكن و از درجهی اعتبار ساقطند.
جمهوری سوسیالیستی روسیه وحكومت كه مجری اوامر آن هاست، یعنی شورای كمیسرهای خلق، هر دو با تصرف خاك دیگران مخالفند، ما رسماً اعلام میداریم كه قسطنطنیه مال تركهاست و باید مثل سابق در تصرف مسلمانان باقی بماند.
ما رسماً اعلام میداریم كه عهدنامهها و توافقهای پیشین روسیه و انگلستان كه ایران را میان دو كشور امپریالیست تقسیم كرده بود،باطل و كان لم یكن و از درجهی اعتبار ساقطند (قرادادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵)
ای ایرانیان! به شما قول میدهیم كه به محض پایان عملیات نظامی، سربازان ما خاك كشورتان را تخلیه كنند و شما مردم ایران حق داشته باشید كه آزادانه درباهی سرنوشت آتی خود تصمیم بگیرید1…
رئیس شوراهای كمیسرهای خلق: لنین
كمیسر خلق برای امور ملیتها: استالین»
این اعلامیه نخستین قدمی بود كه دولت شوراها دربارهی ایران برداشت و امیدهای فراوانی را در دلها ایجاد كرد. دولت شوروی به منظور جلب دوستی ایران در این یادداشت، كلیهی امتیازات مخالف حاكمیت و استقلال ایران را كه در دورهی تزارها به روسیه واگذار شده بود، لغو كرد و به ایرانیان وعده داد كه این دولت در اخراج قوای انگلیس و عثمانی از خاك ایران به آنها كمك و از ادعاهای آن كشور دربارهی مطالبهی خسارت زمان جنگ پشتیبانی خواهد نمود.
دولت شوروی در ادامهی مواضع انقلابیاش و تبیین دیدگاه خود دربارهی ایران و مردم ایران، سیاست نرمش وملاطفت خود را فزونی بخشید، به طوری كه در تكمیل بیانیههای خود دربارهی قراردادهای روسیهی تزاری با ایران، قرارداد ۱۹۰۷ را به صورت رسمی ملغی اعلام كرد.
در این باره تروتسكی،كمیسر خارجی، در قسمتی از نامهی رسمی خود در تاریخ ۱۴ ژانویهی ۱۹۱۸ / ۲۴ دی ۱۲۹۶ به سفارت ایران در پطرزبورگ اعلام داشت:
«معاهدهی۱۹۰۷ نظر به این كه بر علیه آزادی و استقلال ملت ایران بین دولتین روس و انگلیس بسته شده،به كلی ملغی و تمام معاهدات سابق و ناحق آن نیز از درجهی اعتبار ساقط خواهد بود.»
پس از روی كار آمدن «چیچیرین» و قرار گرفتن وی در منصب كمیسر خارجی این اقدامات تداوم یافت. وی در بیست و ششم ژوئن ۱۹۱۹/ ۵ تیر ۱۲۹۸ در نامهای به دولت ایران، كلیهی امتیازات تحصیلی روسیهی تزاری را به صورت یك جا لغو و باطل اعلام كرد. در بخشی از این نامه آمده بود:
« ۱ـ تمام بدهیهای ایران مطابق تقبلات زمان تزاری الغا میشود؛
۲ـ روسیه به مداخلهی خود در عواید ایران از قبیل گمركات و تلگرافخانهها و مالیاتها پایان میدهد؛
۳–دریای خزر برای كشتیرانی در زیر پرچم ایران آزاد اعلام میشود؛
۴ ـ سرحدات شوروی با ایران مطابق ارادهی سكنه سرحدی معین خواهد شد؛
۵–تمام امتیازات دولت روس و امتیازات خصوصی باطل و از درجهی اعتبار ساقط است؛
۶ـ بانك استقراضی ایران با تمام متعلقات، ملك ایران اعلام میشود؛
۷–خطوط تلگراف و راههای شوسهی ساخته شده در طول جنگ به ملت ایران واگذار میشود؛
۸ـ اصول محاكمات و قضاوت سابق كنسولها كلاً باطل میشود؛
۹ـ میسیون روحانی ارومیه منحل میشود؛
۱۰ـ تمام اتباع روسیهی متوطن در ایران مكلف هستند كلیهی عوارض و مالیاتها را بالسویه با اهالی تأدیه نمایند؛
۱۱ـ سرحد ایران و روس برای عبور آزاد و حمل مالالتجاره باز میشود؛
۱۲ـ به ایران اجازهی ترانزیت مالالتجاره از روسیه داده میشود؛
۱۳ ـ دولت روسیه از هرگونه مشاركت در تشكیل قوای مسلح در خاك ایران صرفنظر مینماید؛
۱۴ـ دولت روسیه به ملغی شدن كارگزاریها رضایت میدهد؛
۱۵ـ به ایران اجازه داده میشود كه در كلیهی شهر و بخشها ی شوروی كنسول تعیین نماید.۲»
در این بیانیه ضمن حمایت و اعلام مساعدت حكومت انقلابی نسبت به اتحاد علیه استعمارگران، وعده داده میشود كه به محض پایان عملیات نظامی در صحنههای جنگ، نیروهای نظامی روسی به سرعت از ایران خارج شوند. پس از آنكه شورای انقلاب تصمیم به متاركه درجنگ جهانی اول گرفت، لئون تروتسكی، كمیسر خارجه در نامهای به سفارتخانههای دول متفق این موضوع را به اطلاع آنها رساند. بر همین اساس و در قدم اول دول متحد، مذاكرات خود را با بلشویكها در مورد عقد قرارداد صلح آغاز كردند. در جریان مذاكرات بین آلمان و شوروی كه در منطقهی برست لیتوفسك انجام شد و منجر به عقد «پیمان برست لیتوفسك» بین دو كشور گردید، تروتسكی مطالبی را دربارهی حقوق ملت ایران به طرف مذاكره كنندهی آلمانی خود عنوان كرد. كمیسر امور خارجهی اتحاد جماهیر شوروی اظهار داشت كه «مشارالیه مایل است مظالمی كه از طرف حكومت سابق روسیه به ایران بیطرف وارد آمده، مخصوصاً مورد توجه قرار داده و در جبران آنها اقدام نماید.»
«فون كولمان» وزیر امور خارجهی آلمان، در پاسخ گفت:
« دول اروپای مركزی همواره با یك صمیمیت مخصوصی خواهان آزادی ملت قدیمالتمدن ایران بوده و هیچ آرزویی ندارد جز این كه ایرانیان در آتیه از فشارهای خارجی رهایی پیدا كرده و تمدن خود را آزادانه تعقیب نمایند۳».
در پی تلاش سفیر و كاركنان سفارت ایران در روسیه و مذاكره با مقامات روسی و آلمانی، حقوق و استقلال ایران در قراردادهای مربوط به متاركهی جنگ و برقراری صلح بین روسیه و آلمان، برست لیتوفسك ۱۹۱۸، تضمین شد. ۴
پس از امضای قرارداد برست لیتوفسك، تروتسكی مفاد قرارداد را به اطلاع كاردار ایران در پطروگراد رسانید. در ژانویهی همان سال تروتسكی برنامهی پنج مادهای حكومت شوروی برای تخلیهی قشون روس از خاك ایران را در روزنامهی «شورای كارگران و سربازان» انتشار داد. براساس این برنامه، بلشویكها تصمیم گرفته بودند كه افسران روس لشكر قزاق را نیز به روسیه احضار كنند.
انقلاب 1917 روسیه دوره ای جدید از روابط میان دو کشور ایران و روسیه پدید آورد که تأثیرات فراوان فکری بر جامعۀ ایرانی داشت و ناثیر انقلاب اکتبر با واکنش رقبای آنها مانند انگلیس همراه گردید. لنین درصدد بود زنجیری را که سرمایه داری به دور کرۀ زمین بسته است با شکستن حلقه های آن از میان ببرد. یکی از حلقه های سرمایه داری، ایران بود که روسیه پس از انقلاب به دنبال تقویت نیروهای ملی آن در برابر امپریالیسم انگلیس بود.
این انقلاب در ایران اثرات غیرقابل انکاری گذاشت. عده ای از آن به معجزه ای سیاسی یاد کردند که ارتش روسیه را از چند کیلومتری پایتخت ایران، عقب نشاند و حکومت ایران را از فشار شدیدی که روسیۀ تزاری بر آن وارد می کرد، رها نمود( بهار، 1371: 25). ایدئولوژی جدید حاکم بر روسیه پس از انقلاب اکتبر با اندیشه های روسیۀ تزاری تفاوت داشت و آنها پس از انقلاب به دفاع از طبقات محروم و برقراری عدالت روی آورده بودند. در این زمان، هدف عمدۀ شوروی، جنگ بر ضد امپریالیسم و تغییر شکل دنیا بود(لنچافسکی، 1351: 157). به همین جهت بود که دولت شوروی، تمام امتیازاتی را که روسیۀ تزاری از ایران گرفته بود، به رسمیت نمی شناخت و آنها را باطل اعلام نمود. این اقدامات باعث محبوبیت تفکر جدید حاکم بر شوروی در ایران گردید و همه از روس ها با احترام یاد می کردند زیرا آنها را انقلابیونی می دانستند که در جهان مملو از منفعت طلبی و استعمار به دنبال تجدید عالم بر مبنای سیاست های عدالت گرایانه بودند. تعبیر ملک الشعرای بهار از ایران بعد از انقلاب شوروی جالب توجه است. « دو دشمن از دو سو ریسمانی به گلوی کسی انداختند که او را خفه کنند. هرکدام یک سر ریسمان را گرفته می کشیدند و آن بدبخت در آن میانه تقلا می کرد. آنگاه یکی از آن دو خصم سر ریسمان را رها کرده و گفت ای بیچاره من با تو برادرم و مرد بدبخت نجات یافت. آن مرد که آن ریسمان را رها کرد لنین است»( بهار، 1371: 27). در هرصورت واژگونی حکومت تزاری در روسیه، شور و شعف زیادی در میان ایرانیان ایجاد کرد و بسیاری از جوانان را به سوی سوسیالیسم کشانید.
در مقابل نیروهای ارتجاعی و امپریالیسم انگلیس در وحشت از گسترش اندیشه های ضد استعماری و عدالت طلبانه در صدد چاره جویی بر آمدند. نیروهای نظامی انگلیس که می بایست خاک ایران را ترک کنند به مناطق شمال ایران نیز لشگرکشی کردند. آنها از جنوب غربی ایران به سمت آذربایجان، قفقازیه و خراسان حرکت کردند تا از روس های سفید که ضد انقلاب روسیه بودند، حمایت مالی و نظامی کنند تا بدین ترتیب اجازه ندهند دولت نوپای سوسیالیستی شوروی، مستقر شود. از آن تاریخ مبارزه میان کارگران و نیروی های ترقی خواه با امپریالیست ها و ارتجاع جهانی شکل نوینی گرفته است و تا به امروز علیرغم تمام فراز و فرودهایش ادامه دارد.
پینویسها:
۱- حسن ستوده تهران، تاریخ دیپلماسی عمومی، ج ۲، انتشارات دانشگاه تهران، تهران ۱۳۲۹، ص ۳۲۵ و یا شیخالاسلامی،پیشین، ص ۹۸.
۲ – علیاكبر ولایتی، تاریخ روابط خارجی ایران، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، ۱۳۷۰، صص ۵۶ ـ ۵۷.
۳- سپهر (مورخالدوله) ایران در جنگ بزرگ ۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸، چاپخانه بانك ملی ایران، تهران، ۱۳۳۸، ص ۴۹۶.
۴- پیشین،ص ۴۹۷