آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

“تحلیل منطقی نظریه “سرکوب جمعی”

رسیدنی است گورهای جمعی میلیون ها کشته بی گناه کجاهستند؟ شما هر گز پاسخ معقولی نمی شنوید. پس از هیستری “پروستریکا”، کشف محل های این دفن جمعی، همراه با تعبیه بنا های یادبود و ستون های هرمی در این مکان ها انتظار می رفت، اما هرگز چنین محل هایی کشف نشد. پنهان کردن واقعیت اعدام های جمعی و به خاک سپاری های یک چنین مقیاس عظیمی غیر ممکن است. مثلا، محل های دفن جمعی در بابیج یار برای کل جهان شناخته شده است، و در طی سال های 1943-1941 ،تمام اکرایین نسبت به این مرکز اعدام بزرگ نازی مطلع بود . بر آورد می شود در طی این سال ها ، 70.000 تا 200.000 نفر اعدام و در بابیج یار دفن شدند، اگر پنهان کردن حقیقت این اعدام ها غیر ممکن بود، پس در باره اعدام های 50-100 برابر بزرگتر چه می توان گفت؟

پرسش مقیاس سرکوب ها نیز می تواند با مثال ساده ای پاسخ داده شود : معلوم است که تقریبا 8 میلیون سرباز شوروی در جنگ کشته شدند، و در کل 30 میلیون مردم شوروی در طول جنگ به ارتش شوروی پیوستند. در هر خانواده شوروی، حداقل یکی ( و معمولا بیشتر از یکی) از وابستگان نزدیک در طول جنگ در ارتش شوروی خدمت می کرد. در بسیاری از این خانواده ها، حداقل یکی از منسوبان نزدیک در جبهه کشته شد، آیا چیزی همانند سرکوب های جمعی وجود دارد، چون تعداد فرض شده برای آن ها به صورت قابل توجهی بزرگتر است؟ آیا در هر خانواده شوروی حداقل یک یا دو ” اعدامی” و

چندین “سرکوب شده” وجود دارد؟

من تصور می کنم که حقایق و استدلال های بالا برای اثبات آن که سرکوبی در این مقیاس وجود نداشته است به اندازه کافی بسنده است . هنوز کسی قادر به تکذیب آن ها نشده است. حتی اگر یکی از این واقعیت ها بتواند با دستکاری داده ها مورد مخالفت قرار گیرد ، همه آن ها به طور کلی نمی توانند تکذیب شوند . شبیه سازی کامل حتی بخشی از این شرایط غیر ممکن است .

این ارقام بسیار بزرگ به صورت اتفاقی توسط تحریف کننده ها انتخاب نشده بودند. این رقم های بزرگ شخص را هراسان می کند و احساسات قوی ایجاد می کند، و این احساسات قوی توانایی تحلیل انتقادی اطلاعات را سد می کند. قربانی چنین تحریف هایی در همان دم نمی تواند باور کند که کسی ممکن است چنان دروغی بگوید. این روش به صورت گسترده ای از سوی تبلیغات نازی مورد استفاده قرار می گرفت .

برای روانشناس ها شناخته شده است که برای یک شخص متوسط، هر چیزی که در مقیاس تقریبا از یک صد هزار تجاوز کند بعنوان “بسیار زیاد” مبهم رده بندی می شود. از این رو، اگر مثلا گفته شود که یک صد میلیون نفر کشته شدند، فرد متوسط به راحتی می تواند آن را باور کند، چون آن ها در زندگی روزانه با چنین ارقامی سرو کار ندارند .

احتمال های اعزام به گولاگ چه بود؟ پاول کراسنوف

کسانی که دستگیر شده بودند کجا نگهداری می شدند؟دستگیر شده هاهمراه با متهمانی که دوران محکومیت خود را می گذراندند نگهداری نمی شدند. آن ها نمی توانستند در ساختمان های معمولی نگهداری شوند که به معنی آن است که باید بازداشتگاه هایی قادر به مسکن دادن ده ها هزار نفر در هر شهر وجود می داشت. این زندان ها حقیقتا باید ساختمان های بزرگی می بودند چون حتی بوتیرکای Butyrkaمعروف بزرگترین بازداشتگاه روسیه، قادر به نگهداری حداکثر 7.000 نفر است. حتی اگرکل جمعیت اتحاد شوروی به ساختمان زندان های غول پیکر ، زمانی که تکمیل می شد توجهی نمی کردند، پنهان کردن این زندان ها یا اشتباه گرفتن آن ها با ساختمانی دیگر غیر ممکن بود. این ساختمان های غول پیکر و ویژه پس از مرگ استالین چگونه ناپدید شدند؟ اتفاقا پس از کودتای پینوشه در شیلی ، 30.000 نفر دستگیر شده باید در استادیوم ها نگهداری می شدند، واقعیتی که بلافاصله مورد توجه کل جهان قرار گرفت. پس در باره میلیون ها زندانی چه می توانست گفته شود؟    

بسیاری تصاویر “جاده زندگی” معروف – جاده ای که از فراز دریای یخ زده  لادوزسکو به لنینگراد محاصره شده می رفت – را دیده اند که در اثنای جنگ مورد استفاده قرار می گرفت. در این تصویر ها، صف های بی پایان کامیون های 1.5 و 3 تنی– در واقع تنها ابزار حمل و نقل آن زمان در کنار راه آهن –  را می توان دید. جمعیت لنینگراد محاصره شده در آن زمان 2 میلیون نفر بود. طول جاده زندگی تنها 60کیلو متر بود، اما انتقال تدارکات حتی در یک چنین فاصله کوتاهی مشکلی به شدت جدی بود. بزرگترین دشواری حتی بمباران های المان ها نبود – آن ها نتوانستند خط تدارکات را حتی یک روز قطع کنند، بلکه ظرفیت ضعیف لجستیک جاده ای کشور بود( که همان ضعفی است که جاده زندگی در اصل داشت) .حامیان “سرکوب های جمعی” چگونه می توانند تصویر تامین 10-20 شهر در ابعاد لنینگراد را، مستقر شده صد ها و هزار ها کیلو متر دور تر از نزدیک ترین جاده ها را تصور کنند ؟حمل و نقل محصول کار زندانی ها، با استفاده از شیوه های حمل و نقل موجود در آن زمان چگونه امکان پذیر بود ؟ انتظار پاسخی به این پرسش ها نداشته باشید ،هیچ جوابی دریافت نخواهید کرد . 

پاول کراسنوف – برگردان : هاتف رحمانی

تبلیغات شوروی ستیز زمان سخن گفتن در باره سرکوب جمعی که در دوران استالین رخ داد ، موارد زیر را اعلام می کند:

20میلیون مردم شوروی در طی جنگ دوم جهانی کشته شدند ، 20میلیون دیگر نیز توسط دولت طی دوران جنگ با مردم خود کشته شدند.

10 میلیون نفر اعدام شدند.

40، 50، 60، تا 120(!) میلیون نفر به اردوهای کار و بازداشتگاه ها فرستاده شدند

تقریبا تمام زندانی های این اردوها بی گناه بودند، چون آشکار است که 40 میلیون نفر به ندرت می توانند همگی مجرم باشند.

تقریبا تمام زندانی ها وادار به ساختن کانال ها شدند یا به اردوهای سیبری منتقل شدند، که اکثر آن ها در آن جا مردند.

حتی بدنام ترین ” گولاگ رفته ها” اظهار می کنند که سرکوب جمعی تا سال های 1933-1935 آغاز نشد. یعنی این که تمام رخ داد های ذکر شده در بالا در طی 15-20سال گذشته از جمله زمان جنگ اتفاق افتاده بود .

وقتی پرسیده می شود” چرا مردم زمانی که قلع وقمع می شدند شورش نکردند؟”پاسخ می دهند که “مردم نمی دانستند”. این حقیقت که مردم مقیاس سرکوب را نمی دانستند نه تنها از سوی تقریبا تمام کسانی که در آن زمان زندگی می کردند، بلکه از سوی سند های نوشتاری و شاهدان تایید نمی شود .

این اظهارات بسیار طاقت فرسا به نظر می رسند، پرسش های متعددی را مطرح می کنند که پاسخ ساده ای برای آن پرسش ها وجود ندارد . 

این تعداد بزرگ زندانی ها کجایی بودند؟ در آن زمان، 40 میلیون نفر، معادل تقریبا روی هم رفته جمعیت اکرایین و بلاروس، یا کل جمعیت فرانسه، یا جمعیت شهری کل اتحاد جماهیر شوروی آن زمان بود . دستگیری و سرکوب هزارها اینگوشی و چچنی در سال 1944 از سوی مردم بعنوان حادثه بزرگی برجسته شده بود. پس چرا دستگیری و انتقال میلیون ها نفر از سوی شاهدان عینی آن زمان ذکر ناشده مانده است ؟ در طی “تخلیه شرق” معروف در سال های1941-1942، 10 میلیون نفر به پشت کوه های اورال، دور از خطوط جبهه ها منتقل شدند. تخلیه شده ها در مدارس ، پناهگاه ها ، و هر جای دیگری که امکان داشت همراه با خانواده هایشان مسکن داده شدند. این حادثه از سوی تمام نسل مسن تر یادآوری شده است، اگر انتقال تنها 10 میلیون نفر یک چنین طنین عمومی عظیمی ایجاد کرد، پس اگر 40،50،60، میلیون نفر بود چه طنین همانندی را می توانست ایجاد کند؟ حتی اگر جابجایی با دقت در طی 10-15 سال انجام شده بود، بازهم دستگیری و تبعید حداقل 2-3 میلیون نفر در سال، از جمله در سال های جنگ را الزامی می کرد . 

تقریبا تمام شاهدان زمان انتقال جمعی زندانیان جنگی المان پس از جنگ دوم جهانی به محل هایی برای کار کردن مانند محل های ساختمان سازی را یاد آوری کرده اند. مثلا ،حتی اکنون مردم به یاد دارند که ” این جاده توسط المان هاساخته شد”. سه میلیون زندانی جنگ المانی در اتحاد شوروی وجود داشت، و نتیجه کار آن ها نمی تواند ذکر نشود. در مورد آن تعداد 10-20 برابری زندانی ها چه می توانست باشد؟ در حقیقت تنها جابجایی آن ها به محل های کار و از محل های کار می توانست کل جمعیت اتحاد شوروی را حیرت زده نماید، و می توانست چیزی باشد که دهه ها بعد در باره آن گفتگو شود. آیا این واقعه هر گز رخ داد؟ نه.

یک چنین تعداد زیادی از مردم چگونه از طریق بیابان منتقل شده بودند، و چه نوع حمل و نقل قابل دسترس در آن زمان می توانست در این امر مورد استفاده قرار گیرد؟ ساختن جاده های گسترده در سیبری تنها در پایان دهه 1930آغاز شد و تقریبا به طور کامل در طی جنگ دچار توقف شد . حرکت چندین میلیون نفر توده های مردم از طریق بیابان بدون جاده به راستی غیر ممکن است – راهی برای تامین (نیارهای) آن ها در طی سفر طولانی وجود ندارد. 

زندانی ها کجا مستقر شده بودند؟ گفته می شود زندانی ها در سرباز خانه ها زندگی می کردند، اما حتی سربازخانه ای بزرگ هم نمی تواند افرادی بیش از یک ساختمان پنج طبقه را مسکن دهد. جا دادن 40 میلیون نفر مستلزم ده شهر به ابعاد مسکو است . آثار این شهرک ها کجاست ؟ تمام شواهد به این واقعیت که آن شهرک ها هرگز وجود نداشته اند اشاره می کند. 

اگر تعداد زندانی ها در اردو های کوچک بسیاری در عمق بیابان پراکنده شده بودند،تامین تمام آن ها و حمل زندانی ها به آن جا بدون جاده ها نمی توانست امکان پذیر باشد. بعلاوه ،این اردوها نزدیک جاده ها یا شهرها بنا نشده بودند چون پنهان کردن اردوهای زندانیان غیر ممکن است و هرکسی می توانست از آن ها مطلع باشد .   

کانال معروف بلومور توسط 150.000 زندانی ،و تاسیسات آب رسانی کیروسک  توسط 90.000 زندانی ساخته شدو تمام کشور می دانستند که آن ها توسط زندانی ها ساخته شدند. این تعداد در مقایسه با ده ها میلیون برده، که باید ساختار های غول پیکری پشت سر خود به جا می گذاشتند عددی نیست . این ساختمان ها کجا هستند و چه نام دارند؟ پرسش های بسیار بیشتری وجود دارند که هیچ پاسخی ندارند .

یک چنین تعداد بزرگی از افراد کجا نگهداری می شدند؟ حتی اگر فرض کنیم که آن ها بر اساس قاعده لنینگراد محاصره شده ( 250 گرم نان برای هر کارکن بزرگسال) تغذیه می شدند، باز هم حداقل 5.000 تن نان برای تغذیه هر روزه آن ها، با فرض این که محافظان اردو اصلا چیزی نمی خوردند و تدارکاتی لازم نداشتند لازم بود.

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب