و زمینه های تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان
جنبش ۲۱ آذر حادثه بزرگی در تاریخ کشور ما به حساب می آید. این رویداد تاریخی می توانست به یک تحول بزرگ اجتماعی در کشو بدل شود. می توانست به عقب ماندگی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران پایان دهد. تاریخ یکصد ساله اخیرایران سرشار از مبارزه، جانفشانی و از خود گذشتگی مردم ایران بویژه مردم غیور آذربایجان برای رسیدن به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی می باشد. و در این راه قربانی های زیادی داده اند. تلاش و مبارزات مردم در مقاطعی از تاریخ دولت های ارتجاعی و خودکامه را به عقب نشینی واداشته است. جنبش های اجتماعی و انقلابات سالهای اخیر نتیجه کوشش و تلاش همین مردم برای برون رفت از شرایط موجود و زندگی بهتر و انسانی تر بوده است. جان سختی نیروهای واپسگر برای حفظ شرایط موجود، که از حمایت های بیدریغ کشورهای امپریالیستی نیز بهره می بردند، باعث گردید تا نهایت مردم به خواسته های خود نرسند.
کشور ایران تا اوایل قرن بیستم منطقه نفوذ روسیه تزاری و انگلیس بود. شمال و شمال غربی زیر نفوذ روسیه و جنوب تحت نفوذ انگلیسی ها به سر می برد. دولت ها یکی پس از دیگری دست نشانده یکی این قدرت ها می شدند. قرن بیست قرن انقلابات بود. انقلاب روسیه در اوایل این قرن چهره جهان را تغییر داد. در ایران نیز انقلاب مشروطیت و انقلابات بعدی حاکمیت های ارتجاعی را یا سرنگون و یا وادار به عقب نشینی می کرد. اما به دلایل عقب ماندگی جامعه، این دستاوردها خیلی دوام نداشت
. جنگ جهانی دوم براحتی از کنار ایران نگذشت. متفقین به ایران نیرو فرستادند. رضا شاه که با قدرت گیری فاشیسم از بریتانیا بریده و متحد آلمانها شده بود، مجبور به ترک کشور شد. پسرش به سلطنت رسید. دولت مرکزی مانند گذشته تحت نفوذ انگلیس و بعدا آمریکا قرار گرفت. در شمال و شمال غربی ایران شرایط طور دیگری بود. مردم این قسمت از کشور بدلایل گوناگون از جمله تاثیر پذیری اشان از تحولات سیاسی و اجتماعی اروپا به خاطر نزدیکی با آن نسبت به جاهای دیگر کشور رادیکالتر بودند. انقلاب مشروطیت، جنبش خیابانی و جنبش جنگل را می توان نمونه بارز آن دانست.
شرایط جهانی پس از جنک و از هم پاشیدگی دولت مرکزی، فضای نسبتا مناسبی برای فعالیت زخمتکشان و نیروهای مترقی و ملی بوجود آورد. زندانیان سیاسی از زندان ها آزاد وتبعید شدگان به شهر و دیار خود بر گشتند. شرایط برای تشکیل و گسترش فعالیت سازمان های سیاسی و اجتماعی مهیا گردید. سازمان های سیاسی ترقیخواه مورد اقبال گروهای اجتماعی از جمله کارگران و زحمتکشان، دهقانان، دانشجویان، روشنفکران، فرهنگیان، هنرمندان و … قرار گرفتند.
از سویی دیگر کلیه توجهات به مجلس و انتخابات آن دوخته شده بود. مجلس چهاردهم اولین مجلس پس از یک دوره دیکتاتوری و خفقان بود و می توانست با تصویب قوانین مترقی نقش موثری در سرنوشت کشور بازی کند.
پس از کشمکش های فراوان، سرانجام دولت سهیلی در تیرماه 1322 فرمان انتخابات را صادر و قول داد که «انتخابات کاملا آزاد و نمایندگان با رای واقعی مردم انتخاب می شوند. تا مردم به حق قانونی خود برسند و امنیت و آرامش به کشور باز گردد».
اما انتخابات بر خلاف وعده های داده شده، با دخالت و دسیسه چینی عوامل امپریالیسم جهانی و ارتجاع داخلی روبرو شد. مهره های از قبل تعیین شده که مخالف سرسخت تحولات اجتماعی بودند، وارد مجلس شدند. تنها عده ای محدود تماینده، آنهم از شهرستان های بزرگ بطور واقعی منخب مردم بودند. از آن میان می توان از سید جعفر پیشه وری نام برد که بعنوان نماینده اول تبریز به محلس راه یافت.
با این حال اعتبارنامه پیشه وری از طرف نمایندگان ارتجاعی که در مجلس چهاردهم لانه کرده بودند، رد شد. او در این باره می گوید: «می دانستم كه آب من و خائنانی كه كرسی های مجلس را اشغال كرده اند به یك جوی نخواهد رفت و احساس می كردم كه این راهزنان به این آسانی راضی نخواهند شد كه من میانشان باشم. از این نظر، با استفاده از فرصت حرفهایم را زدم. احتیاجات 16 هزار آذربایجانی را كه مرا انتخاب كرده و به مجلس فرستاده بودند گفتم. حرفهایم را با دقت بسیار و با سكوتی عمیق گوش كردند و تایید كردند. ولی این تائیدها، غیر از پرده ای سیاه برای استتار خیانت هایشان چیز دیگری نبود. به محض آنكه فرصت دستشان افتاد پیش خود گفتند: «مثل اینكه این آذربایجانی از آنهایی نیست كه سر جایش بنشیند، باید از اینجا دورش كرد.» و با پستی ای كه در شأن روباه هاست با اعتبارنامه من مخالفت كردند. با اینهمه مایوس نشدم و با كمك آزادیخواهانی كه حول جبهه آزادی گرد آمده بودند، مبارزه را شروع كردیم. افسوس كه مقالات آتشین و جملات شدید [اللحن] ما بی تاثیر و بی پاسخ ماند. تهران تكان خورد، ولی به سمت ارتجاع، ولی به سمت پایمال كردن حقوق خلق ها…
پیشه وری برای ادامه مبارزه به تبریز بر می گردد تا با هم فکری روشنفکران، روزنامه نگاران، متعمدین محل و انقلابیون با سابقه، تشکیلات سیاسی مناسبی پایه گذاری کند.به این نتیجه رسیده بود که با نیروی خلق آذربایجان می توان حکومت ملی بوجود آورد. و با اصلاح و ترقی آذربایجان می توان موحب ترقی ایران شد. بدین وسیله میهن را از دست قلدرها و مرتجعین نجات داد.
بدین ترتیب روز دوشنبه 12 شهریور 1324 پیش نویس بیانیه (مراجعت نامه) با هم فکری ده نفر به رهبری پیشه وری به دو زبان آدربایجانی و فارسی تنظیم شد. این پیش نویس با استقبال فراوانی از طرف شخصیت های برجسته و تاثیر گذار روبرو گردید. در اندک مدتی امضاءهای پای بیانیه نزدیک به پنجاه نفر رسید. نخستین شماره روزنامه آذربایجان پر است از تقاضای عضویت و اعلام حمایت هزاران نفر از اهالی آذربایجان از بیانیه. در پی استقبال بی نظیر مردم ، اعلام شد افرادی که تا ۲۲ شهریور بیانیه را امضاء کند، جزء موسسین فرقه محسوب می شوند. بدین ترتیب نزدیک به هزارنفر بیانیه را امضاء کردند. در واقع امر موسسین فرقه دمکرات آذربایجان نزدیک به هزار نفر می باشند. بعدها با پیوستن اعضای حزب توده ایران در آذربایجان که بیش از ۶۰ هزار نفر بودند، و همچنین استقبال گروههای اجتماعی شهر و روستا به تشکیلات، فرقه دمکرات آذربایجان به یک سازمان سیاسی قدرتمند محلی تبدیل شد.
امیرعلی لاهرودی صدر پیشین فرقه در مورد استقبال آذربایجانی ها از تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان چنین می گوید: “واکنش مردم بسیار خوب بود. شور وشوق مردم در دفاع از تشکیل فرقه بی نظیر بود. کمتر از یک هفته از انتشار بیانیه نگذشته بود که هزاران نسخه از آن در شهرها و دورترین روستاهای آذربایجان دست بدست می گشت. روستاییان بی سواد جمع می شدند تا یک نفر محتوای بیانیه را برایشان بازگو کند. من خود شاهد این جنب و جوش بودم. مردم آذربایجان چند بار برای رسیدن به حقوق واقعی خود قیام کرده بودند. تجربه کافی در این راه را داشتند. از انقلاب مشروطه و جنبش خیابانی کمتر از چهاردهه گذشته بود. افکار، ایده ها و آرمان های جنبش های قبلی هنوز در ذهن مردم زنده بود و حتی بودند افرادی که در جنبش های قبلی شرکت داشتند. جنبش ۲۱ آذر بر پایه جنبش های قبل از خود استوار بود. حرکتی نبود که یک شبه بوجود آید. البته نقش سید جعفر پیشه وری را نباید نادیده گرفت. او تجربه بالایی داشت. نسبت به مسائل و مشکلات ایران بخصوص آذربایجان شناخت کافی داشت.”
کنگره خلق آذربایجان 30- 29 آبان ماه 1324 در تبریز خود را مجلس موسسان اعلام داشت و تصمیم گرفت مجلس ملی آذربایجان را تاسیس نماید. مردم آذربایجان از راه انتخابات آزاد و دموکراتیک نمایندگان خود را از میان همه طبقات و اقشارمیهن دوست، مترقی و آزادیخواه انتخاب کردند. 21 آذر مجلس ملی گشایش یافت و به پیشه وری بعنوان صدر فرقه دموکرات آذربایجان، ماموریت داد حکومت ملی را تشکیل دهد. فرماندهان پادگان نظامی دولت مرکزی در تبریزدر مقابل خواست مردم تسلیم و طبق موافقتنامه خلع سلاح شدند.
حکومت ملی یک ردیف اصلاحات بنیادی را در آذربایجان شروع کرد: اراضی خالصه، همچنین املاک فئودال ها و ملاک های بزرگ وابسته که به نهضت خیانت کرده بودند بین روستائیان بی بضاعت که تعدادشان به یک میلیون خانوارمی رسید بلاعوض تقسیم شد. برای کمک به دهقانان و شبانان “بانک فلاحت” و ” شرکت ماشین های آبیاری و کشاورزی” تاسیس شد. برای الغای مناسبات غیر عادلانه میان عشایر اقدام گردید. قانون کار دموکراتیک تصویب و پیاده شد. کارخانه ها با نظارت کارگران به کار انداخته شد و تعداد زیادی موسسات صنعتی تازه بنا گردید. اعلام زبان آذربایجانی بموازات زبان فارسی، بعنوان زبان رسمی، برای گسترش آموزش و پرورش و مبارزه با بیسوادی شرایط مناسب فراهم کرد. تاسیس دانشگاه، توسعه مطبوعات و تاسیس رادیو به پیشرفت فرهنگ، ادبیات و هنر کمک بسزائی می کرد. “چاپخانه معارف” و “چاپخانه آذربایجان” تاسیس شد. “جمعیت شاعران و ادیبان آذربایجان”، “اداره هنرهای زیبا”، “تئاتر دولتی”، “ارکسترملی و فیلارمونی آذربایجان” احداث گردید. شبکه بهداشت همگانی پی ریزی شد. تنظیم اموربازرگانی زیر نظر ارگانهای حکومت ملی از هرج و مرج بازار و گرانی قیمت ها جلوگیری می کرد.
تمرکز امور بانکی مالیه آذربایجان را سروسامان می بخشید. مردم خود تحت رهبری سازمان های فرقه بکارهای عمرانی در شهرها و قصبات و روستاها می پرداختند. برای اولین بار در تاریخ ایران زنان نیز با حق برابر در انتخابات مجلس ملی شرکت کردند. تحکیم سازمان های فدائی برای حفظ امنیت آذربایجان و پی ریزی ارتش ملی یکی دیگراز اقدامات مهم حکومت ملی بود.
به اعتقاد بسیاری از محققین غربی “دولت خود مختار آذربایجان در عرض یکسال بیش از 20 سال دوران سلطنت رضا شاه اصلاحات بعمل آورده است”. و درست بهمین علت، می توانست نمونه خوبی برای همه خلق های کشور برای رسیدن به آزادی و ترقی و حقوق ملی باشد.
به همین خاطر جنبش دموکراتیک و رهائی بخش 21 آذر، خشم و غضب حیوانی امپریالیسم و رژیم سلطنتی دست نشانده آن را برانگیخت. با تمام قوا اقدام به سرکوب خونین این جنبش کرد. نتیجه این سرکوب، کشت وکشتار مردم آذربایجان، نابودی دستاوردهای حکومت ملی ، عقب ماندگی کشور از غافله پیشرفت و ترقی حهانی و استقرار طولانی مدت حکومت استبدادی بود.