مسائل امروز جامعه ایران، ناشی از انباشت تاریخی بحرانها و تضادهای حل نشده است
به گزارش روابط عمومی انجمن اندیشه و قلم، در نشستی که عصر پنجشنبه ۲۵ آبان، از سوی انجمن اندیشه و قلم و انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد، هاشم آقاجری استاد تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، تحت عنوان مسائل امروز جامعه ایران، ناشی از انباشت تاریخی بحرانها و تضادهای حل نشده است، سخنرانی کرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه «این انباشتگی تاریخی باعث شده نوعی رابطه متقابل و همهجانبه میان مسائل ما برقرار شود»، گفت: از این روست که وقتی میخواهیم مسأله اصلی را تبیین و مهمتر از آن حل کنیم، دچار سرگردانی و گرفتار قضیه مرغ و تخممرغ میشویم و در دام علیتهای دوری میافتیم.
آقاجری با تأکید بر اینکه نه ساختارها را مطلق میداند و نه مانند ایدئالیستها عامل انسانی را در خلأ میبیند، اضافه کرد: رابطه ساختار و کارگزار بشری یک رابطه ثابت نیست، رابطه متغیر دیالکتیکی است و بسته به اینکه ما از چه موقعیتی و در چه لحظه تاریخی سخن بگوییم این رابطه و برآیند آنها متفاوت خواهد بود.
وی توضیح داد: در برخی لحظات تاریخی که ساختارها غیرمتصلب، ژلاتینی و منعطف میشوند، عوامل انسانی به صحنه میآیند و مهر خود را با تصمیم و عمل خود در خیابانهای شهر به پیشانی تاریخ میزنند. تمام جنبشهای یکی دو سده اخیر بر روی اراده و عمل فاعلان تاریخی بروز کرده است. با این حال، وقتی لحظه انقلاب و پیچ تاریخی پشت سر گذاشته میشود و عاملهای انسانی از صحنه خارج یا اخراج میشوند، ساختارها بهتدریج متصلب میگردند، سیستم دوباره خود را بازسازی کرده، عاملهای انسانی منفعل شده و احساس یأس میکنند.
وی با اشاره به پنج تجربه تاریخی مردم ایران در این زمینه، گفت: پروژه ناتمام اصلاحطلبی نخبهگرایانه از بالا در دوران پیش از مشروطیت با فاعلیت الیتی چون قائممقام فراهانی، امیرکبیر، امینالدوله، سپهسالار و روشنفکران، ناتمام ماند و شکست خورد. بعد از آن، پیشهوران و طبقات پایین آستین بالا زدند و برای یک تحول از پایین حرکت کردند و انقلاب مشروطیت را رقم زدند. این پروژه پروسه هم با طرحهایی مثل دولت ملتسازی، حکومت قانون، تفکیک قوا، حکومت پاسخگو، فائق آمدن بر شکاف مشروعه و مشروطهخواهی، در میانه راه و با کودتای نظامیان و دیکتاتوری ۲۰ ساله ناتمام ماند، مردم از صحنه خارج شدند و روح مشروطهخواهی دفن شد؛ هرچند که مدرنیزاسیون آمرانه رضاشاهی برخی از تغییرات را در ساختارها و سختافزارهای جامعه ایران ایجاد کرد. نهضت ملی ایران هم که با به میدان آمدن مردم و جهتگیری ضد استبدادی و ضداستعماری آغاز شد، با کودتای ۲۸ مرداد به محاق رفت.
وی همچنین به تجربه انقلاب اسلامی در پایان دهه ۵۰ و پس از آن، اصلاحطلبی در دهه ۷۰ اشاره کرده و گفت: پروژه پروسه اصلاحطلبی در ۲۰ سال اخیر، حکایت از این دارد که پروژه انقلاب ۵۷ ناتمام یا به انحراف کشیده شده است و نیازمند تصحیح و رفرم درونسیستمی است.
آقاجری با بیان اینکه «علیرغم تمام این تجربیات، امروز شاهد شکافها، بحرانها و تضادهای گوناگون هستیم»، به بحران اقتصادی و بیکاری اشاره کرد و گفت: فساد درونسیستمی امروز کاملا علنی شده و روزی نیست که صدای غارتشدگان توسط نهادهای مختلف سیستم مالی و بانکی را نشنویم. بحران کارآمدی و مدیریت هم در زلزله اخیر سرپل ذهاب خود را به وضوح نشان داد.
این استاد دانشگاه، دیگر بحرانهای جامعه امروز ایران را برشمرد و با اشاره به اینکه «در یکی دو دهه اخیر شاهد شکلگیری خرده جنبشها و خرده گفتمانهایی هستیم که هریک مطالبهگرانه حول یکی از مسائل بسیج شدهاند»، گفت: جنبشهای کارگری، جنبشهای زنان، جنبشهای قومیتی، حقوق بشری، جنبشهای معلمان و دیگر تلاشها، نشانههای مهمی هستند که بدانیم چه گسلهایی در جامعه ایرانی فعال است و این جامعه حل چه مسائلی را در دستور کار دارد.
آقاجری سخنان خود را با این پرسش ادامه داد که «در میان انبوه این مسائل، کدام مسأله اصلی است؟» و سپس ابراز عقیده کرد: پیش از انقلاب اسلامی در جنبش روشنفکری دینی تصور میکردیم با تأسیس یک دولت دینی میتوانیم بر همه بحرانهایی که از قرن ۱۹ به بعد در جامعه ایرانی انباشته شده بود غلبه پیدا کنیم. ولی حالا با این تجربه ۴۰ ساله میبینیم آن تحول نه تنها مسائل گذشته را حل نکرد بلکه خودش موجب و موجد ظهور مسائل تازه شده است. دولتسازی مدرن را با ادغام دین و دولت دچار بحران کردیم. ملتسازی مدرن با منطق تبعیض سیستماتیکی که نسبت به ایرانیان اعمال شد، دچار بحران گردید. نوسازی اقتصادی دچار بحران شد چراکه فقه سنتی مسلط شد و میخواست با رساله عملیه مساله کار و سرمایه و روابط و مناسبات اقتصادی و مالی را حل کند.
او اضافه کرد: اگر مشروطهخواهان و امثال نائینی میخواستند حقوق عرف را در متن بنشانند و حقوق شرع را در حاشیه و اگر میخواستند نهاد دینی را از نهاد سیاسی تفکیک کنند برای جلوگیری از استبداد سیاسی و استبداد دینی بود، اما ما با ادغام این دو نهاد و ادغام حقوق شرع و حقوق عرف، حقوق شرع سنتی را سلطه دادیم. لذا امروز هم با مشکل دموکراتیزاسیون روبهرو هستیم، هم با مشکل مدیریت علمی و دولت عقلانی، هم با بحران حقوق شهروندی و بهتبع آن، با بحران ارزشها و بحران هویت و بحران دینی. شاید دین هیچگاه در طول تاریخ اسلام و تشیع به اندازهای که امروز غریب است غریب و بیدفاع نبوده. ایمان مردم و جوانان شاید هیچگاه به اندازه امروز آسیب ندیده است. ما با بحران اسلام و ایمان روبهرو هستیم. درست است که نمازجمعه و هیأتها برقرار است اما باید دید، این هیئات، مناسک و ظواهر چقدر انعکاس واقعیات جامعه ایران هستند؟
وی گفت: انقلاب سال ۵۷ از گفتمان روشنفکرانه و مدرن دینی که امثال دکتر شریعتی آن را نمایندگی میکردند، در سالهای ۶۰ به بعد، به اسلام فقاهتی و اسلام سنتی پیشامدرن و ادغام دین و دولت شیفت کرد و امروز با تضادی در عرصه مردمسالاری روبهرو هستیم که آخرین نمونه آن، نمونه سپنتا نیکنام بود که از پس این نمونه کوچک، میتوان دشتی از تضاد گفتمان رسمی مسلط با واقعیت جامعه ایران را دید.
آقاجری در پایان، راه حل را در تقویت روح همبستگی در جامعه ایران دانست و گفت: باید برگردیم و از این تاریخ ۲۰۰ ساله درس بگیریم. یکی از مسائل امروز ما، نوعی فردگرایی، انزوا و جداشدن فرد از جامعه است. باید به دامان جامعه برگردیم، باید گروهها، قشرها و طبقات اجتماعی همدیگر را پیدا کنند.