وضعیتهای بحرانی نظیر ریزگردهای اهواز هم بدون هیج راهحل اساسی باقی مانده و یک مقام سازمان محیط زیست به تازگی گفته بود که «راه مقابله با گرد و خاک٬ در خانه ماندن است و باید مردم را در این خصوص مدیریت کرد.»
انباشت بحرانهای اجتماعی و زیستمحیطی بدون وجود راهبردی برای تغییر وضعیت باعث تشدید مداوم این بحرانها شده است.
رسانهها و شبکههای اجتماعی هم همراه با موجهای زودگذر و روزمره سیاسی در این غلفت جمعی شریک شدهاند.
بحرانهای اجتماعی اما فقط در سطح آمارها نمیمانند و سونامی حاصل از این همه بحران بر سطح شکننده تنشهای سیاسی فرود خواهد آمد. ناکارآمدی در سیستم مدیریتی که وجهی از آن در جریان رسیدگی به زلزلهزدگان کرمانشاه نیز مشهود بود در کنار بی اعتمادی عمومی به عملکرد دستگاههای حکومتی نیز خوبی نشان میدهد که در شرایط بحرانهای اجتماعی بزرگتر چه آنارشی و نابسامانی شکل خواهد گرفت.
بحرانهایی که در همهمههای سیاسی گم شدهاند
نازنین نامدار
تیتر اغلب رسانهها از اصولگرا و اصلاحطلب گرفته تا رسانههای منتقد و مخالف جمهوری اسلامی در خارج از ایران عمدتا به خبرهای سیاسی روز اختصاص پیدا میکند و تنشهای لفظی و درگیریهای جناحی است که در همه این رسانهها پررنگ میشود.
زیر پوست جامعه ایران یعنی آنجا که آمارها و عددهای رسمی تصویری از یک فاجعه تمام عیار را نمایش میدهند معمولا در نگاه سیاستزده روزنامهنگاران و تحلیلگران نمیآیند.
سخنان رییس سازمان تامین اجتماعی درباره میزان افراد زیر خط فقر و آمار او درباره بحرانهای دیگر اجتماعی از جمله بیکاری و نداشتن مسکن مناسب یکی از تازهترین نمونه از خبرهایی است که با کم توجهی رسانهها روبرو شد.
آماری که تقی رستم وندی ارایه داده است حکایت از وجود ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر زیر خط فقر در جامعه ایران دارد.
با احتساب این که جمعیت ایران طبق آخرین سرشماری کمی بیش از ۸۰ میلیون نفر بوده است در حال حاضر بیشتر از یک هشتم جمعیت زیر خط فقر به سر میبرند.
ترکیب این آمار با آمار مربوط به دیگر بحرانهای اجتماعی نشان از درهمتندیگی مشکلات میدهد. مثلا آمار مربوط به بیکاری که طبق گفته رییس سازمان تامین اجتماعی چیزی حدود ۱۲ درصد است و در بین جوانان این عدد نزدیک دو برابر و حدود ۲۴ درصد برآورد شده است.
رستم وندی همچنین گفته است که حدود ۱۹ میلیون از جمعیت کشور نیز با مشکل بد مسکنی روبرو هستند و این آمار هم یعنی این که یک چهارم از مردم ایران دارای مسکن نامناسباند.
بحرانهای اجتماعی در ایران را میتوان در یک دسته بندی کلی به بحرانهای ملی و محلی تقسیم کرد.
آمار ارائه شده توسط رییس سازمان تامین اجتماعی درباره خسارتهای ناشی از تصادفهای جادهای در ایران یکی از جنبههای نابسامانی در سطح ملی را به نمایش میگذارد. طبق گفته او «۸ درصد از تولید ناخالص ملی در تصادفات از بین میرود؛ نیم میلیون نفر مجروح و ۴۰ هزار نفر معلول به دلیل تصادفات رانندگی داریم.»
بحرانهای اجتماعی فقط در سطح آمارها نمیمانند و سونامی حاصل از همه بحران بر سطح شکننده تنشهای سیاسی فرود خواهد آمد
ایران یکی از بدترین آمار در زمینه تصادفهای جادهای را دارد و بر اساس آمار سال ۱۳۹۴ که توسط پژوهشکده بیمه مرکزی ایران انجام شد رتبه کشور نظر تصادفات ناایمن رانندگی در بین ۱۹۰ کشور جهان، رتبه ۱۸۹ است و از این جهت، تنها کشور سیرالئون در غرب قاره آفریقا است که وضعیت نامناسبتری نسبت به ایران دارد.
بر اساس همین آمار در دنیا به ازای هر ۱۰ هزار خودرو حدود ۹ نفر کشته میشوند، در حالی که در ایران به ازای این تعداد خودرو، ۳۷ تن کشته می شوند.
خشکسالی و بحرانهای ناشی از تغییرات اقلیمی دیگر تمام مرزهای هشدار را رد کرده و وضعیت به طور کامل قرمز است.
بسیاری از کارشناسان محیط زیستی میگویند که بحران اصلی ایران نه در حوزه اقتصاد و نه سیاست بلکه بحران آب و تغییرات اقلیمی خواهد بود.
آمار ارائه شده توسط رییس سازمان محیط زیست هم موید همین مساله است و او گفته که «هشت و نیم میلیون نفر در مناطق مرزی با مشکلات زیرساختی و در دو دهه اخیر با خشکسالی و مهاجرت مواجه هستند که درگیر شدن آنها در چرخهای از آسیبهای اجتماعی و شهرنشینی آشفته، نتیجه این مهاجرت بوده است.»
وضعیت آشفته محیط زیستی در شرایطی تداوم مییابد که اغلب فعالان محیط زیستی از عملکرد دولت حسن روحانی ناراضی هستند و میگویند که ادعاهای دولت برای بهبود شرایط نه تنها برآورده نشده بلکه وضعیت حتی رو به قهقرا رفته است. مژگان جمشیدی از روزنامهنگاران حوزه محیط زیست در همین باره در صفحه توییتر خود با انتقاد از عملکرد عیسی کلانتری که در منصب ریاست سازمان محیط زیست نشسته٬ نوشته که « اهوازی ها همچنان خاک می خورن و کلانتری مجوز انتقال آب کارون به رفسنجان را میدهد. غلظت ریزگردهای اهواز به ۶۷ برابر حد مجاز رسید».
آن خشکالی که مردم را در نواحی مرزی ناگزیر از مهاجرت به تهران میکند به یک بحران دیگر یعنی آلودگی هوا در شهرهای بزرگ دامن میزند. طبق گفته رستم وندی «به دلیل همین شهرنشینی آشفته، ۳۰ میلیارد دلار بابت آلودگی هوا خسارت میبینیم و «طبق تحقیقات وزارت بهداشت در سال ۹۴، بیش از ۲۳ درصد مردم با یکی از اختلالات خلقی و روانی درگیر بودند»