برای گردش در قرهداغ با من همسفر شوید:
از مسیر استان آذربایجان شرقى در خروجى شهرستان زیباى اهر و از مسیر استان اردبیل در خروجی شهرستان کشت و صنعت، شهرستان سرسبز و زیبای پارس آباد مغان منتظرتان هستم. از همین مسیر میشود به خداآفرین و سد ارس رفت و سفر خود را از حاشیهی رود ارس- رود اشکها و عشقها، رود قصهها و غصهها، رود جداییها و پیوندها. رود پلهای شکسته، رود حسرتها و حزنها آغاز کرد، ولى فعلا تا سفر بعدى ارس را با همه داستانهاى تلخ و شیریناش به حال خود رها کرده، با من به سوی مشگینشهر برانید. اگر بخت یار بود وسطهاى اردیبهشت ماه راه افتادید، جشنواره محلى اسب سوارى در قرهقیه بسیار دیدنى هست. بعد از تماشاى آن از مناطق زیباى طول مسیر لذت ببرید و از شهر زیباى دامنه سبلان ره توشه بگیرید. بعد از بازدید از آثار باستانی، مناطق تاریخی و گردشگری و پل معلق آن دریک جاده باریک که گاها در کنار رودها و گاها از طریق پلها بر گردن رودخانه آویخته میشود به سوی اهر برانید و از میان درهها و تپههاى پست و بلند، از میان باغها و باغچهها و از میان مراتع و مزارع گذشته، در انتهای مسیر از سربالایی چسبیده به شهر، دو راهی را به راست، به خروجى اهر ادامه دهید. همینجا جادهی کلیبر است؛ آغاز آن نسبتا هموار بوده و چشمانداز دور و نزدیک آن نگاه شما را تا آن سوی مرزها با یک طبیعت سحرانگیز و رویایی هدایت خواهد کرد. در این جاده شصت کیلومترى از همان ابتدا، جابجا، رشته به رشته دورنمایی زیبایى از طبیعت بکر و دست نخورده و مناظر دیدنی از دامنهها و کوههاى افسونگر، درههاى جنگلی خوش آب و هوا، روستاها و چشمهها، دشتهاى علفزار، آسمان پاک و آبی در جلوى چشمانتان موجی خوش منظر از طبیعت جاندار را به نمایش خواهد گذاشت.نیمه دوم بهار که باشد همه جا سرسبز شده، شال مخملین چمنزارها از لب جادهها تا انتهای کوهها لابه لا، پهلو به پهلو فرش زمین شده، درهها و تپهها، جویبارهای پهن و باریک، خطوط پر رنگ جریان آب، گلزارها و سبزهزارها رنگین کمانی از عالم هستی را عرضه میکنند.
با شروع خرداد ماه چادرها و ألاچیقهاى رنگارنگییلاقهاى ورگهان، سامبران، شیور بدون اینکه آرایش تابلوى هستى را بهم بزند هماهنگى انسان و طبیعت را جلوهگر ساخته، هر بیننده را به دیدار میطلبد. گلههای چادرنشینان، زنگولههای چهارپایان، پارس سگان گله، صدای ظریف جیرجیرکها، قوطیهای رنگارنگ زنبورداران، صدای آهنگین زنبورهای عسل، حرکت کوتاه پروانههای پر نقش و نگار، صدای زیبای کبکها، نی نوازی چوپانان، نقش و نگار وصف ناپذیر لباسهای محلی با طللوع خوشید تلاقی کرده، با نسیم صبح در هم آمیخته و به هر مسافر جدید روح تازه ای میبخشد. کوه نوردان خوش سلیقه از میانبرهای این خطه زیبا به سوى قلهها و کوهها خواهند گذشت، ولی شما با احتیاط در پیچهاى پیش رو شتاب ماشین را گرفته، سرازیرى الهمجى را رد کرده، از روستاى پیغام به جاده محمودآوا برانید. مسیرى با سربالایى و سرازیرهاى تند وتیز، با آهنگ شر شر رودها وچشمهها، با آواز پرندگان از میان جنگلها و درههاى مه آلود، با نم نم باران بهارى با شور وهیجان کوچندگان و با جیغ وداد برهها و بزغالهها همنوازی کرده، شما را همراهى خواهند کرد. قلعه بذ، کوهها وییلاقهای سحراما، ماهری، اوچوران، آغ داش،قرهلر،یئل درهسی در این مسیرند. اگر وقت داشتید اندکى از جاده خارج شده به قلعه بذ سر بزنید و یا زیرانداز خود را پهن کرده مهمان گلهداران و چادرنشینان اینییلاقها بشوید. با شیر طبیعى، کره و پنیر تازه، با قیماق خوش مزه گوسفندى از شما پذیرایى خواهند کرد. براى خوردن پول تعارف نکنید؛ برایشان توهین تلقى میشود، ولى رفتنى اگر چیزى دوست داشتید بخرید.
اگر حوصله داشتید دفتر یاداشت خود را باز کنید و از خاطرات، تجربیات، سنن، آداب، رسوم، اخلاق، پوشش، نحوه معیشت آنها نت بر دارید. اگر این همه پیش رفتید مى توانید عکس یادگارى فردى و جمعى هم بگیرید. فقط بیگدار بِه آب نزنید. این مردم مهربان رسومات خاص خود را دارند. اگر ارتباط خوبی برقرار کنید با ساز و آواز اصیل آذربایجانی و با اشعاری از شعرای بزرگی چون علیآقا واحد، صمد وورغون، واقف، نباتى، ستار گلمحمدی، سلیمان رستم، بهمن زمانی، حبیب ساهر، حبیب فرشباف، ائلدار مغانلى، سلیمان ثالث، حسن ایلدیریم، علیرضا نابدل، و…. از شما پذیرایی خواهند کرد. موسیقی، بخصوص ساز و آواز بخش جداییناپذیر و روزمره آنهاست. خوانندگان و نوازندگان دو سوی آذربایجان را با اسم و رسم میشناسند و با ساز عاشق چنگیز مهدیپور، عاشق حسین اسدی، عاشق عدالت و آواز عاشق محبوب و نیز ساز و آواز عاشق عبدالعلی، عاشیق حسن، عاشق علسگر، عاشق کاماندار آشنا هستند. فرخ و سولدوز مهدیپور انتخاب اول جشن عروسیشان هست.
اگر شما را به داخل کومهیا آلاچیق هدایت کردند از فرش زیرپایتان تا گلیم، گبه، جاجیم، کنارهها، روانداز، زیراندازها، خورجین، نمد، گل دستههای آلاچیق، نخها، بندها، سماور، قوری، سینی چایی، مجمعی، دیگها، تیانها، زین ویدک اسب، همه و همه را بدقت از نظر بگذرانید. هر کدام از آنها میتواند حاوی داستانی از گذشتههای دور و نزدیک، از فعالیت و زندگی اقوام مختلف، از خرده فرهنگهای جاندار و موثر، از بودها و نبودها باشد. اگر در این میان به پای خاطراتشون نشستید بدقت گوش کنید. مسنترهایشان داستانپردازهای خوبی هستند. بعضی از آنها ازیک اتفاق کوچک، ازیک حیوان نجیب، ازیک درهیا غار مخوف، ازیک درگیری خانوادگییا قومی، ازیک عصر دلگیر، ازیک صبح بهاری، ازیک زمستان سوزناک چنان داستانی میسازند و چنان ماهرانه تعریف میکنند که تحسین برانگیز و حاوی نکات شنیدنی هست. در میان داستانهای این آدمها تلخ و شیرین روزگار، خوب و بد آدمها، چپاولها و سخاوتمندیها، خیر و شر روزگار، خوشیمنها و بدیمنها، پیروزیها و شکستها سلسله وار و با چیدمان ماهرانه صف میبندد؛ بی آلایش و معصومانه دیدههای خود را با میان پردههای طنزگونه و کنایهدار به نمایش در میآورند؛ البته در میان صحبتهایشان از کلمات و جملات سلیس ترکی استفاده کرده و خبری از واحدهای سنجش امروزی زمان و مکان، واحدهای سنجش ابعاد و حجم، واحدهای سنجش ارزش مال و منال خبری نخواهد بود. طول روز را با نزدیکی ویا دوری وعدههای غذایییا نوبت نماز و طول مسیر را با قسم مسیرهای طی شده ویا فواصل آشنا تعریف میکنند.
موقع خداحافظی با اصطلاحات محلی قدردانی کنید. اگر استراحت کردید و راه افتادید، فیلم و عکس از مناظر زیبای اطراف جاده، از کوهها و تپههای زیبا، از جنگلها و طبیعت چشمنواز، از رودهای باریک در میان درهها، از آبشارهای کوچک، از پرندگان کمیاب خوشخوان و رنگارنگ، از پیچهای تند و تیز جادهیادتان نرود. به ماحمود آوا که رسیدید به راست از جادهای که چون گردنبند مروارید بر گردن تپهها ویالها آویخته شده، به سمت پائین به سمت پارک طبیعی آینالی برانید. البته میتوانستید قبل اینکه در جاده کلیبر به سمت ماحمودآوا بپیچید، جاده را ادامه بدهید. از باغات طرفین جاده لذت ببرید؛ در فصل بهار گوجه سبز و گیلاس و آلو، در تابستان هلو، زردالو، آلو قرمز، انگور، گردو، و در پاییز زعال اخته و ازگیل کلیبر رسیده، بسیار طبیعی و خوشمزه هست، هم نوش جان کرده و هم سوغاتی بردارید.
سمت راستتان کوههای هشتهسر دیدنی هست؛ اگر وسایل کوهنوردی به همراه آوردید معطل نکنید. مناظرش دیدنی و قلههای با صفا و چشم نواز بینظیر دارد و گرنه از انتهای کلیبر به سمت بالا به سمت قلعه بابکیادگار قهرمان ملی آذربایجان حرکت کنید. جاده بر بالین سربالایی نسبتا تند خوابیده است. از همون اول چشم اندازهای دلنواز طبیعی شروع میشود. این جاده شما را به اول درهی جنگلی، دره ای که بر دامنه قلعه بابک با جلوه سبز، با درختان متنوع، بوتهها و گل بوتهها، با جویباری از آب روان عطر افشانی میکند خواهد رساند. اگر جنگل و پیادهروی در محیط پر فراز و نشیب با آهنگ بر خاسته از تلاقی صدای بال پرندگان و خش خش برگها، با زمزمه آبشار آبی هستید پیاده شوید؛ شال کلاه کرده، آذوقه بدوش از این مسیر بروید؛ وگرنه ماشین شما را در ادامه جادهی مارپیج به بالای تپه به اولین رستوران مشرف به کلیبر، به هتل رستوران آذربایجان خواهد رساند. آن سوی هتل فضای باز با گستره از مزارع و کوهها و تپههای و چراگاههای دامپروران است. از سمت بالای هتل سربالایی نسبتا تند شما را به سوی قلعه راهنمایی خواهد کرد. اگر خواهان دیدنیکی از آثار تاریخی با قدمت بیش از ۱۴۰۰ سال هستید معطل نکنید. اگر همین راه را در پیش بگیرید بعد از ۲ ساعت پیاده روی آهسته و پیوسته از میان جنگلی نه چندان پر پشت، از میان تپهها و درههای کوتاه و کوچک، از لابلای تپه سنگهای میانبر گذشته، به چشمه نزدیک قلعه خواهید رسید. از آب زلال ان نوش جان کنید؛ قمقمهها را پرکرده بعد ازیک ربع به اول قلعه خواهید رسید. قعلهای بلند و بالا و با عظمتی که بر فراز قله سنگی عظیم و صعب العبور بنا شده است، اگر چه قدمت آن طولانی است و از بد روزگار هیچ کار بازسازی اساسی روی ان صورت نگرفته است، اما فوندامنت بنا و بخشی از دیوارهای آن پابرجاست. اتاق فرماندهی، بخشهای پذیرایی و محلهای نگهبانی آن آشکار و پیداست. بابک خرمدینیکی از سرکردگان نامدار آذربایجان از همین جا نیروهای خود را فرماندهی کرده است. قدرت،جسارت، مهارت، هوشیاری، رفاقت و خیانت را در این دژ تسخیرناپذیر تجربه کرده است. ابهت این قلعه تاریخی خیلیها را به تماشای خود به این نقطه کشانده است. اگر روزی بشود زمان را به آرامی بازسازی کنند، ردپای بسیاری از بزرگان تاریخ ساز وطن در همین نقطه پیدا خواهد شد.چه عهد و پیمانهایی که در این دژ پر عظمت بسته نشده و چه تصمیمات سرنوشتسازی که در این برج عظیم گرفته نشده است. قطعا سرودها و مارشهای شادی و پیروزی زیادی در این دژ سر به آسمان ساییده، طنینانداز شده است، ولی سقفهای آوار شدهی این دژ پر رمز و راز و هیکل به خون غلطیده سردار دلاور و حکمران نامدار آن در بارگاههارون الرشید یادآور آن است که هر دژ مستحکم را یک ستون سست، هر سردار نامدار را یک خنجر از پشت میتواند نقش بر زمین کند. چه پندها دارد این قلعه، چه تاریخی دارد این سرزمین!
دوستانی که به تاریخ و آثار آن علاقهمندند میتوانند به جست و جوی خود ادامه دهند. من مسیر را با یک برگشت یک ساعته به بالای هتل آذربایجان از طریق جاده نسبتا باریک و پر پیچ و تاب از میان کشتزارها و چراگاههای سبز و خرم ادامه داده، در دره مکیدی در همان پارک طبیعی یک چای دپش به بار خواهم گذاشت. درهی مکیدی، جنگلیست انبوه با درختان متنوع از قعر دره، از کنار رودخانه آغاز شده، در دو سوی آن تا انتهای کشیدگی تپهها، تا نزدیکی قله کوه دامن افراشته است. محلی که آب و هوای متنوع و ناپایدار دارد و فصلها در فصل تجربه میشوند. با شروع پائیز جنگل شبیه عروسی میشود که خالق آن با رنگهای متنوع سبز، زرد، قرمز آراسته است و هوای نسبتا خنک و مه آلود آن را نوازش میدهد، اما در یک روز مردادماهی برای فرار از گرمای آفتاب باید سایهبانی ساخت، ولی به احتمال زیاد عصر بارانی را تجربه خواهی کرد. شب اگر لباس بهاری پوشیده باشید آتشی باید بر افروزید. هر چند برای استراحت گردشگران چادرهای سیاحتی برپا کردهاند و امکانات قهوهخانهای وجود دارد. اگر دوست دارید شب را در این دره بگذرانید چادر و وسائل خواب و راحتی و لباس گرم را به همراه داشته باشید؛ اگر شب ماندنى نیستید با من همراه شوید، جاده را ادامه خواهیم داد. بعد از یک سربالایى تند و مارپیچ از انتهاى تپه چشمانداز جدیدى در مقابلتان گشوده خواهد شد. روستاى اوسکوولى را پشت سر بگذارید؛ اینجا طبیعت بکر شما را به خواندن، رقصیدن، خندیدن، پرواز کردن دعوت مىکند. زیبایى و آرامش وصفناپذیر است وقتى به آن بالا، به انتهاى کوه به آغداش که رسیدید اى کاش که شب فرا رسیده باشد. واقعا آسمان پر از ستاره و خوشههاى ستارگان آنقدر بزرگ و نزدیک بنظر مىرسند تو گویى گلولههاى بلورین در حال ریختن است. دستتان را بالا نبرید، نمى رسد، ولى عکس و فیلم بگیرید. خاطره خوبى خواهد بود.
من همینجا با شما خداحافظى میکنم. اگر در این سفر خوش گذشت در مقاله بعدى با من همراه شوید. از مسیرهاى دیگر به همراه هنرمندان، ادیبان و قهرمانان قرهداغ با شما خواهم بود.
منبع: سایت ایشیق/ مهدی پناهی