رحیم کاکایی
هنر در زندگی واقعی و در تپش دردناک هستی خود بگونه ای رازناک قهرمانانِ بسیاری بر روی همین زمین سخت پرورش داد. قهرمانانی که هریک از آنها در مراحل تاریخی معین و در دورانی که چرخش تاریخ چرخشی دلگیر و کدرناک بود، بر تکامل و بالندگی اخلاق انسانی و نبرد علیه ضرورت را نشان دادند و آرمانهای مترقی خود را همپای با توفش واقعیت زندگی بیرون هماهنگ کردند.در هر اثر هنری راستین همواره نشانی از روحیات ملی و دوران تاریخی معینی وجود دارد که هم نگارگر آرمانها و آرزوهای والای اجتماعی و انسانی است و هم بیانگر نبوغ آفرینشگری، خلاقیت هنری به همراه تخیل انسانی و بالندگی عاطفی در روند کار هنرمند و جهان بینی وی در شرایط جامعه مشخص و برآورد پارهای از نیازهای آن جامعه در محدوده خود است.
جهان، جامعه و انسان در حال تغییر و دگرگونی است و به پیروی از آن و در عین حال این تغییر و دگرگونی بازتابگر نیازهای مادی و معنویی انسان نیز هست. این تغییر و هماهنگی در تاریخ بشری همواره شالوده هنر و ادبیات در تنوع شکلی بیان و بازتاب هنری زندگی بوده و هست. هنر و ادبیاتی که همراه با احساسات و عواطف انسانی و با پژوهش انسانی حقیقت بمثابه یک نیروی خلاق برای ایجاد خلاقیتی نو و ضرور درجامعه و زندگی است.
هنر و ادبیات وام دار جامعه است. عواطف و احساسات انسانی و هدف معین اجتماعی در آن در کار و زندگی اجتماعی تبلور مییابند. در اینجاست که انسان از راه هنر خلاق نه تنها به درون جامعه و مناسبات انسانها بلکه به جهان طبیعت نیز رخنه میکند، جهانی که آنرا مادر انسان خوانده اند. این هنرِ خلاق آینده را نیز از این راه خلق میکند.
هنر بدون قهرمان هنری (نه قهرمان سازی فردی) هنری وهم زا است. در ادبیاتِ مترقی، جهانِ درونیِ قهرمان متشکل از نیروی اجتماعی است. زیرا هم سرشت اجتماعی دارد و هم پویا است. در این پدیده مترقی عنصر مسلط اجتماعی در چهره شخصیتهای داستان یا قهرمان داستان به تصویر کشیده میشود.احساس استهتیک (زیبایی شناسی) در هنر و ادبیات شکل ویژهای از احساس درون تاب است که از اندیشهی نویسنده اثر و یا اثر هنری جدا نیست. احساس استهتیک واقعیتی است که با مغز و عاطفه هنری نویسنده درآمیخته و در آن زمان و مکان مرئی است.
استهتیک و یا آفرینش زیباییشناختی در هنر مستلزم هماهنگی بین عناصر تشکیل دهنده یک پدیده هنری یا شی مورد نظر است. این حس چهره پرداز نیرویی است که نگاه انسان را به موضوع و یا پدیدهی تصویر شده دقیق و ژرفش ادراک انسانی و پیدایش یک نیروی خلاق را برمیانگیزد.تخیل هنری و استهتیک نویسنده و شاعر پای در واقعیت دارد. به سخن دیگر شکل ویژهای از بازنمود واقعیت است که در شکل موجودی اجتماعی درک میشود. از این رو است که شاعر و نویسنده خلاق بگونهای جدی و بارخیز به روند واقعیت بیرون میخواهد تاثیر بگذارد و ناگزیر است از این و یا آن جریان اجتماعی جانبداری کند.این امر خود نشاندهنده گرایشی است که شاعر و هنرمند در فرآیند ادراک واقعیت بیرون منعکس میکند و از راه این بازتابش اندیشه و آگاهی خود را به محک تجربه اجتماعی و تاریخی انسان گذاشته و از دل آن پرسمانهای استهتیکی اثر با شکل ویژه شناخت جهان واقعی بیرون میآید.
هرگاه این پرسمانهای استهتیکی با مناسبات اجتماعی، طبقات و آرمانهای آنها، با اندیشههای مترقی و نیروهای تاریخی مربوط به آن پیوند تنگاتنگ داشته باشد، به غنای آن نیز افزوده میشود. زیراهنر مترقی هرگز خصم تغییر وبهبود بنیادی جامعه نیست ونبوده. در یک جامعه طبقاتی بدون ایدئولوژی بدشواری میتوان دارای آگاهی طبقاتی شد. تفکر خود پروسهای ایدئولوژیکی است. تفکرِ درست منتزع از ایدئولوژی و هنر نیست.
تخیل در هنر خود بخشی از گوهر و سرشت هنر است و روند اندیشه بر پایه تخیل ماهیتی تعیین کننده در هنر و سنجشهای زیبایی شناسی دارد. تخیل بدون موضوع تخیل وجود ندارد، اما موضوع تخیل خود بدون تخیل وجود دارد. شعور درتخیل تابع موضوع تخیل که آنرا همان واقعیت بنامیم است که سبب شکلگیری احساس، ادراک، تفکر و شناخت میشود. تخیل بر واقعیت بیرون اتکاء دارد و شکل خاصی از بازنمود واقعیت است، نه فراتر از آن.
اینکه تخیل میتواند در تعمیمهای بدوی وجود داشته باشد سخنی درآن نیست. اما چنانچه بر واقعیت اتکا نکند، شکل و کنشِ خاصی از بازتاب واقعیت نباشد و فراسوی آن برود، شالوده و فرآورد آن ذهنیت صرف و وهمناک است و پای در واقعیت بیرون ندارد. تخیل حداقل باید به چیزی که در زندگی اهمیت دارد اشاره ای بکند، حال این چیز میتواند رویدادی تلخ، شیرین و یا مسئلهای دارای اهمیت باشد که خارج از اراده تخیل کننده است.
آثار شاعران و نویسندگان ادبیات کلاسیک ترکمن زیباترین رستنی در زمین سخت آن روزگار بود که به درختی تنومند فرا رویید و با شهد واژههای هنری رستاخیزی غوغا برانگیز در جامعه چکاند و همچون نسیمیلطیف، سبک بال و نیرو بخش بر فراز جامعهی پرنقش و نگار آن روزگار در گشت و گذار شد تا زندگان ارزش زندگانی بدانند.
بخش مترقی و دمکراتیک شاعران و نویسندگان ادبیات کلاسیک ترکمن در جستجوی گوهر زیبایی انسان و کمال بخشیدن به بلندپایگی او و زیستن شرافتمندانه را به نزیستن حقارت آمیز در سرای میهن خود ترجیح دادند. آزاده جانانی که با بانگ بلند دادخواهی خود سر در پای حقیقت زندگی سپردند و علیه اشباح پلشت و تهوع انگیز زندگی، علیه سالوسان و سخنگویان اجتماعی فریب و زهرآگین کنندگان پاکترین احساسات انسانی با دلی شیدا و آزاده رزمیدند.
روان نیرومند این شاعران و نویسندگان در برابرپیکر بی روان، شرربار و خودکامه شاهان و امیران فرومایه و جنون شریرانه آنها قرار داشت. شاعران مترقی ترکمن فرزانگانی در برابر فرزانه نمایان روزگارخود بودند. هنر این شاعران ایدئولوژیکی نبود. اما نشات گرفته از ایدئولوژی بود. یعنی بگونهای ایدئولوژیکی تفکر و اندیشه میکردند. ادبیات آنها ضد ادبیات حکام مستبد آن زمان بود.هنروران این بخش دمکراتیک ترکمن خود در دوران هستی خود چکهای شادکامی در زندگانی خود ننوشیدند. در آثار شمار زیادی از آنان، نگارسازی، زبان و اسلوب هنری وابستگی شکل و محتوا، بیشتر با مفهوم خود واقعیت بیرون همخوان است و بدور از عبارتپردازیهای تهی است.
شاعران و نویسندگان کلاسیک ترکمن جریان دمکراتیک، درکل به تخیل هنری، استهتیک و واقعیات عینی اجتماعیای تکیه میکردند که در جامعه زنده بود و عمل میکرد. واقعیات عینی اجتماعیای که ستم انسانی در آن فرآورد مناسبات اجتماعی ناعادلانه حاکم در جامعه بود.
این روند هنری نه جدا از کیفیات مادی اجتماعی– معنوی بود و نه از واقعیات موجود تاریخی فراتر میرفت. این هنرمندان مترقی ترکمن محصول فراسوی جامعه نبودند. بلکه محصول و ثمره جامعهی خود بودند و زبانشان زبان مردم. زندگی و جامعه در آن دوران و در شرایط تاریخی مشخص برای این شاعران جویش و پرسش بود.ازاین رو در همه آثار آنان و در جزء جزء آن بطور کل به گونهای هنرورانه عینیت جامعه و کیفیت ارزش آن بخش ذاتی و محسوس آن است. این هنرمندان در هنرخود به هیبتی در میآیند که به لحاظ اجتماعی و تاریخی، زیباییهای موجود در طبیعت و جامعه را بدرستی مشاهده میکنند که این خود موجب رشد و تکامل احساس زیبایی شناختی انسان شده و هم روشنگر وحدت این نویسندگان به نسبت آگاهی آنان با طبیعت است.
سنگ محک آرمانهای استهتیک شاعران و نویسندگان ترکمن، هنری انسانی و انسان است. این آرمانها، آرمانهایی بسیار نیرومند بودند که در زمین سخت زندگی ریشه دوانده و همواره نه تنها در بطن تاریخ حضور داشتند و دارند، بلکه از میان تراژدیها نیز گذار میکنند.این پیکارگران معنوی اجتماعی ویژگیهای انسانی در انسان را که آزادی، برابری، پیکار در راه عدالت اجتماعی، حق انسانی زیستن، میهن دوستی، علیه شرارت شریران جامعه بودن را به همراه تخیل شاعرانهی خود در جامعه پراکنده و آشکارا و با توصیفی فعال بنمایش در میآورند. این یعنی گرایش این هنرمندان به واقعیت اجتماعی است، که با اندیشههای عامیانه اجتماعی فرسنگها فاصله داشت. آنها سرود نیک بختی انسان راستین و بیداری آن را به فرمان تاریخ سرودند.
گرایش استهتیکی این هنرمندان به طبیعت و صحراهای بکر نه تنها زمین و حاصل زیبایی سرزمین آنها بود، بلکه الهامبخش آثار آنان نیز شده است. نباید فراموش کرد که استهتیک آن بخش از کیفیات، خواص، ویژگی و ارزشهای زندگی واقعی است که هنرمند از راه ابزار هنری به حقیقت زندگی وارد میشود. شاعران و نویسندگان کلاسیک ترکمن جریات دمکراتیک با واقع گرایی خود آنچه را که حس میکردند و در جامعه و محیط خود مرئی بود در کنشی استهتیکی و به همراه تخیل هنری خود تبدیل به واژه کردند تا با این گاهوارهی واژهگان انسانِ آن روزگارانِ پاییزی بتواند جهان محیط خود، اجتماع و مناسبات بین انسانها درجامعه را از نو مشاهده کند و از این راه به درک سرزمین پدری نزدیک و نزدیکتر شود. در آثار این هنرمندان آرمانهای نیک، امید وتراژدی درهم آمیختهاند.
این هنرمندان زندگی را در آثار خود بازتاب دادند. احساس آنان احساسی از آزمون انسانی در پیوند با جوانب گوناگون هستی اجتماعی با اشکال متنوع ویژه خود است. احساسی استهتیکی که پایهی آن بر پاکیزگی اخلاقی یا اتیک استوار است و بنا به گفته بلینسکی، پاکیزگی اخلاقی بمثابه یکی از شرایط ضرور در جایگاه والای انسانی است. ازاین رو آماج این شاعران از اتیک – اخلاق و اندرز، تقدس بخشیدن به زندگی بود.پیوند این هنرمندان و آثار متنوع آنان با زندگی تنها پیوندی ساده با رویدادهای رخ داده در جامعه نیست، بلکه تلاش هنرورانه آنها در بازتابش چگونگی زندگی بهتر در پیوند با فرهنگ معنویی که درجامعه حاکم است بود. بخش دمکراتیک نویسندگان کلاسیک ترکمن با آموختهها وآموزههایی که از پیشینیان خود به ارث برده بودند به زندگی و جامعه ورود کردند و از این راه به آیندگان و به حلقهی تکامل ادبیات درعصرخود و در محیط جغرافیایی خود و نیز به فرهنگ تکامل ادبیات جهان یاری رساندند.
این هنرمندان خواستهها و آرمانهای خود را در شکلی مشخص با ذهنیت خلاق و نو و با تجلیاتی نو از زندگی در شکل اجتماعی آن بازتاباندند. الگویی که این هنروران از هستی واقعی و زندگی اجتماعی ارائه میدهند نه تصور ذهنی از جهان واقعی، نه درون نگری صرف، نه تحریف واقعیت و نه بد شکل نشان دادن واقعیت هستی است، بلکه الگویی است درخدمت جامعه و مردم.
چنانچه ما با گروهگرایی موافق نباشیم، آثار این هنرمندان ترکمن درشاهراه ادبیات جهان و در روح انترناسیونالیسم و سنتهای آن اثری بسیار مثبت برجای گذاشته است. در اساس، آثار این بزرگان و محتوای موجود در آن گرچه در پیوند با سنن ملی هنر است و ریشه ملی دارد و به مکان معینی مربوط و در شرایط خاص تاریخی – ملی است، اما محدود به مکان یا زمان معین هم نیست، زیرا محتوا و درونه آن برای بشریت مترقی و دردهای مشترک انسان در جامعههای گوناگون، جامعههایی که در آن بیداد بود و میهن درخطر، نیز آشنا است.
بخش مترقی ودمکراتیک شاعران و نویسندگان کلاسیک ادبیات ترکمن در آثار خود نه کپیبرداری کورکورانه از زندگی و واقعیتهای آن کردند و نه نگرش هنری به زندگی داشتند. سرودهها و نوشتههای آنان نه مصنوع است و نه ساختگی، بلکه سرایشی واقع گرا، زنده و انسانی از زندگی و جهان درشرایط مشخص تاریخی است.آنها با روان نیرومند خود چیزی نو را به تاریخ ادبیات ترکمن ارائه دادند. این نویسندگان هنرمند و متفکر، با نگرشهای فلسفی، اخلاقی و مذهبی مربوط به خویش توانستند به درون روندهای متنوع اجتماعی پرتضاد رخنه کنند و پرسمانهایی را ارائه دهند که وجه مشترک آرمانها و دردهای بشریت در آن دوران و دورانهای سپسین است. یعنی درعین حالی که درشرایط تاریخی خاص درمکانی خاص است، ولی بمثابه یک هنرمند چیزهایی را دیدند، شناختند وحس کردند که شکلی عام دارند.
تخیل هنری و استهتیک این هنرمندان فرای جامعه و مکان نبوده و نیست. و از این رو توانست عواطف انسانی بسیاری از تودهها را برانگیزد. این آن نقش سترگ این هنر درمیان مردم است. هنر این نویسندگان هنری بود دارای ابتکار و فرآورد آن ادبیات زنده و مبارز در رخدادها و سوگنامههای زنده اجتماعی است و نوعی پاسخگویی را دربرابر مردم ارائه میداد.
اندوه عشق، زیبایی اخلاق ومهرورزی به انسان و انسانیت
محتوای فکری، روانی و عاطفی بخش دمکراتیک نویسندگان و شاعران ادبیات کلاسیک ترکمن توانست تصویر عمیقتر و توصیف نافذتری در استهتیک و تخیل هنری نسبت به عصر خود در باره مقولات عشق، آزادی، اخلاق و انسان دوستی ارائه دهد. در مجموع، حسِ عشقِ جان نواز این هنرمندان فرآورد زندگی واقعی است، احساسی است که بالندگی آن از دنیای واقعی و اشکال والای فعالیت معنوی انسان سرچشمه گرفته و نتیجه نهایی و محصول عصاره همه تاریخ تکامل بشر است. اندوه عشق در آثار این شاعران و نویسندگان به وضوح دیده میشود.
عشق و موضوع آن در آثار نظم، نثر و غزل شاعران و نویسندگان ترکمن فناناپذیر است. هم بیانگر و هم منبع زیبایی و ظرافت درونی انسان، هم احساس همواره انسانی و متاثر کننده است و هم بیان اندوهها، شادیها و هم نشان از روحی آزرده و قلبی رنجور و مجروح است. در غزلهای عاشقانه این شاعران هنر نمایشگر انسانگرایی است که عشق بدان دست یافته و دارای ظرایف و معیارهای اخلاقی است. این معیارها دارای اهمیت استهتیک و اتیک است.
هنگامیکه مختومقلی در هنر خود تلاش میکند مفاهیم پراهمیت موجود در زندگی را بیان کند در واقع میخواهد در زندگی اجتماعی به گونهای واقع گرایانه نشان دهد چه چیزی خوب و چه چیزی نازیبا است. او احساس زیبایی شناختی موجود در آثارش را با اخلاق و آموزش عجین میکند؛ میهن و ملت خود را بیش از هرچیز مقدس میداند؛ اتحاد انسانها و دوستی بین آنها را طرح میکند؛ علیه ظلم وستم است.
او برای برابری زنان با مردان اندیشه میورزد و علیه نگرش فئودال مابانه به این امر است؛ از زیباییهای زندگی سرمشق میگیرد و عشق به کار و احترام به آن را پاس میدارد و به پاکی انسان را میستاید و علیه ریاکاری است و برای حرمت به شخصیت انسانی و ارزش به انسانیت عبارت « یاغشی نیت یاریم دولت – (نیت و هدف نیک بمثابه نیمیاز ثروت معنوی است)» را طرح میکند،یا علیه فقر ونابرابری اجتماعی موجود در جامعه فریاد بر میآورد:«کیم نان تاپماز ایماگه، کیم تیرمه و شال گوزلر- آنکس که نانی برای خوردن پیدا نمی کند، آنکس در پی ترمه و شال است» و یا از تز مناسبات دوستی بین انسانها و اتحاد آنها سخن بمیان میآورد، هدف وی جدا کردن این مسائل از زندگی اجتماعی نیست، بلکه آنها را درهمان زندگی اجتماعی میخواهد.هرچند همه این باورها با «ایده آلیست» بودن او و با عقاید فلسفی و عرفانی و حتی «بدبینی» او هم به همراه باشد، اما هنر نهفته در آثارش واقع گرایانه، دارای خوش بینی بزرگ تاریخی و انسان گرایی دمکراتیسم بود. اشعارش اصیل است و افکار دمکراتیک او حیرت انگیز. در خوش بینی تاریخی او انسان نقش عمدهای دارد و الهام او الهامیخلاق است.
شاعر ملانفس که فرآورد هنرش در شرح عشق است، درد و رنج مردم فقیر و بی عدالتی نسبت به مردم را روا نمیدارد. به همراه تحولات عینی زندگی خود نیز تحول مییابد و به شخصیت سیاسی و انقلابی تبدیل میشود. او با سری بلند هوادار زندگی، علیه خواردارندگان انسان است و خفت را هرگز برنتابید.
و یا شاعر سید نظر سیدی که نگاشتههای عاشقانه او درگذر زمان به ترانههای فولکلوریک مردم درآمدند، در باره انسانیت و میهن دوستی چنین واژگانی را به تصویر میکشد:« به آفریدگار سوگند که از نامردمان نیستم، آتشی فروزنده ام که خاموشی در آن نیست. برای مردم از جان شیرین خود خواهم گذشت. در راه میهن سوار بر مرکب قیرات ام، تا جان در راه میهن ندهم برنخواهم گشت».
شاعر دیگر قربان دوردی ذلیلی است. او که میهن دوستی انسان گرا و خود درفقر و شوربختی میزید، چنین مینویسد: « ذلیلی آنک سخن بگو آنچه میدانی. بر زبانت روان نشود مبادا دروغ و یاوه، آنکه شد بنام خلق عاشق، ز بهر دنیا اندوه در دلش نباشد،… مسکینان فنا میشوند، در بیک و خان انسانیتی نیست». ویژگی عمده نگاشتههای این شاعر در آثار خود وجود ساختار و مضامین رزمی و حماسی آن است، که الهام بخش مبارزات مردم علیه خودکامان زمانه بود. او شاعر عمل بود.
نورمحمد عندلیب شاعری که خود روایتگر ملی منظومه لیلی و مجنون است. هنرمندی آگاه از محیط خود و علیه مناسبات ناعادلانه طبقاتی است. او در لیلی و مجنون با نگرش ملی خود به این اثر علیه انکارکنندگان عشق و آزادی است و انسان را درجایگاه والایی قرار میدهد.
شاعر محتاجی(ماتاجی) میهن دوست است و از عشق میسراید و باور به نیروی اخلاقی و زیبایی، دوستی و خوشبختی انسان دارد. شعرهای او در وصف طبیعت میهن خود و غزلهای عاشقانه اش که در آن اندیشه و احساس عمیق استهتیکی نهفته، خود در میان مردم بسیار برجسته است. او نیز با محرومیت و فقر در زندگی دست و پنجه نرم کرد، اما هرگز از اهداف معنوی و انسانی هنرخود دست نکشید.
این هنرمندان مترقی و دمکراتیک ادبیات کلاسیک ترکمن بسته به ادراک، حس عاطفی، تخیل هنری و تجربهی خود در شناخت خود از واقعیت بیرون بصورتی بالقوه در واقعیت مداخله میکنند و به همراه تفکر فلسفی خود امکان چیرگی آرمان خود برعلیه ضرورت را آشکار کرده تا امیدهای انسانی را برانگیزند.چنانچه در ادبیات فوق میبینیم حس عاطفی و درونی این هنروران نسبت به درک واقعیت بیرون همانند و یکسان نیست. اما آنها از واقعیت بیرون و مقتضیات آن جدا هم نیستند و با اشکال متنوع، ولی همنوا به یک پدیده اجتماعی که با نیاز زمانه هماهنگی داشت، اشاره میکنند. اساسا، ستایش عشق، انسان گرایی با بیانی واقع گرایانه، کشش و جذابیت عشق در لیلی مجنون عندلیب، میهن دوستی، انسان گرایی و علیه حکومت خودکامه و فئودال بودن در اثر دیگرش بنام یوسف و زلیخا، در زهره و طاهرِ و در اشعار غزلوار ملانفس موضوع عشق، زیبایی، مهرورزی به انسان جوهر درونی آن است و هواخواهی از حقوق زنان و خوشبینی تاریخی و دمکراتیسم موجود در آن ازنکات برجسته ای است که در آثار این شاعر ترکمن چهره مینماید.
در داستانهای صاید همراه، زهره و طاهر ،شاه صنم و غریب و هویر لوقغا و همرا، عشق به همراه روحیات ملی نویسندگان آن با آنچنان واژگان شورانگیز و تکان دهنده تجلی میکنند که این احساس واقعی دراین اثرها با اثبات غرورانگیزعشق بمثابه احساسی فراتر از احساس معمولی سخن بمیان میآید که در آنها معیارهای اخلاقی و اهمیت معنوی بیکران آن لازمه وجود عشق است. شعرهای عاشقانه غزل وار کمینه که شاعری خلاق در ساختِ طنز منظوم در حیطهى ادبیات ترکمن است. آثار او در عین سادگی خود، دارای انتقادات شدید علیه نابرابریهای اجتماعی است. وی میکوشد در اشعار و طنزهای خود رویدادهای واقعی زندگی مردم برگشته بخت جامعهى خود را بازتاب دهد. مهمترین بخش اجتماعی آثار کمینه ستیز او با مالکان فئودال، اقشای بیدادگری و جولانگریهای خودکامان بدنهاد وبدنژاد زمانهی خود او است. کمینه جانمایه این بیدادگریهای را در اثارش بازتاب داده است.
عبدالله شاه بنده و داستان شاه بهرام ، گل و بلبل او که انسان، زیبایی، نیروی خرد و پیروزی نیکی بر بدی، نیروی عشق و واقع گرایی و هنر غزلی اش سخت قابل ستایش است.این است سرچشمه وحدت این شاعران و نویسندگان ادبیات کلاسیک ترکمن و رهیافت مشترک آنان به سوی واقعیت موجود درجامعه آن روز و اسلوب زیبایی شناسانه آنان درهنر و رخنه آنها به واقعیت از راه تخیل هنری با ماهیتی مشترک.
شاعران ترکمن، شاعران چکامه صداقت و وفاداری به مردم، شاعران صدجان فدای میهن بودند که خاری وطن ماتم گرفته خود را نمیخواستند. شاعرانِ ترانههای آزادی، صلح و سعادت انسان در روزگاران پاییز بودند. دمِ آتشین گون عشق آنان همواره بر میهن شعلهور بود. خواست آنها نهفتهترین خواست بشری در همین زمین انسان بود.نباید فراموش کنیم که تاریخ ادبیات و هنر هم تاریخ رشد خودآگاهی ملی و هم پدیده تاریخی – جهانی بشریت مترقی است که به نسلهای آتی در رشد و تکامل خود گذار کرده است. تحلیل نهفته در آثار این شاعران ترکمن از جامعه، مناسبات انسانی در جامعه، شالوده نابرابریهای اجتماعی در آن و ناسازگاری آنان با این نظام نابرابری اجتماعی را نشانه میگیرد.
شاعران ترکمن در تخیل خلاق هنری و استهتیکی خود به بازتاب حقیقی شرایط اجتماعی، تنوع، بغرنجی و گاها تناقض جهان، خوش بینی تاریخی، انسان گرایی، به مسائل معنویی – اخلاقی مربوط به جوانب پرتنوع زندگی و رخدادهای دارای اهمیت اجتماعی درچشم انداز تاریخی، به بیان سیمای اخلاقی انسان تلاش کردند.در آگاهی اجتماعی این شاعران انسان بمثابه عنصری دارای کیفیت زیبایی شناختی در حیات اجتماعی خود است که در امتداد جادههای پرپیچ و خم تاریخ، آینده به او تعلق دارد. انسان نقش اصلی ،سازنده و قهرمان آینده است و در مرکز توجه قرار میگیرد. آنها تلاش کردند تا انسان را به جایگاهی والاتر برخیزانند.
این شاعران از طریق تخیل هنری به شناخت جهان پیرامون و زندگی اجتماعی و مناسبات انسانها درآن، نزدیکتر میشوند. از این رو است که هنر این هنرمندان جوهر و سرشت خود را در این شناخت پیدا میکند. تخیل هنری این شاعران همان تصور هنری آنان درشکل دیالکتیکی شناخت ازجامعه، از انسان و مناسبات اجتماعی آنان است. یعنی آنچه را که شعور از جامعه بازتاب میدهد است و از واقعیت جهان خارج در شرایط معین تاریخی بیرون نیست.
این هنرمندان توقع و چشمداشت زمان و تاریخ را در آن مرحله معین برمیآوردند. دراین راه تجربه اجتماعی، تاریخی هنرمند و انسان دارای اهمیت بسزایی در جهت شناخت است. معرفت استهتیکی که خود نوع خاصی از شناخت جهان واقعی است به تخیل هنری جایگاه خاصی را دراین روند میدهد.
معرفت استهتیکی فعال است، زیرا با نیازها و خواستههای آرمانی طبقات و گروههای اجتماعی رابطه دارد. هر قدر این رابطه عمیقتر باشد به همان سان معرفت استهتیکی ژرفتر و غنیتر میشود.
ویژگی اساسی آثار بخش دمکراتیک شاعران ادبیات کلاسیک ترکمن، باز تاباندن و بازآفرینی هنری بخشی از واقعیت از نظرگاه هنر و ادبیات و تصویرگری تصور ذهنی آنان از جهان عینی به کمک تخیل هنری است. تخیلی خاص، معین و شکل دهی شده از مکانی خاص که نمیتوان با تخیل هنری دیگری درمکانی دیگر در آمیخت. آنچه مهم واساسی در خاصیت این تخیل هنری است این است که در مجموعه تخیلات هنری معین اعتبار دارد. تخیل هنری شاعر مختومقلی جای ملانفس را نگرفت. یا تخیل هنری کمینه جای شاعر ذلیلی و سیدی را نگرفت و برعکس. اما ماهیت آنها چون همه جانبه بود، دست دردست هم به حیات خود ادامه داد تا به مراحل نوین هنری در دوران نوین در شکلی نوین گذارکرد.
کار اصیل این شاعران گرچه در قیاس با جهان و در چشمزد تاریخی کوچک به نظر آید، اما خود دنیای کاملی است. دنیایی که درآن مناسبات اجتماعی، ساختمان اقتصادی، روحیات و اخلاقیات را نمایانگر است و آنها را در برابر انسان قرار میدهد.تخیل هنری شاعران ترکمن دارای محتوی عنصر ارزیابی نیز هست. عنصری که در باره واقعیت داوری میکند و به همین جهت هم جنبه هنری دارد و هم جنبه استهتیکی. از این رو نه تنها روی اندیشه، بلکه روی عواطف انسانها تاثیر خود را میگذارد. تخیلی که فاقد ضرورت بالا باشد، عاری از تخیل هنری است. تخیل هنری برای آنکه جنبه هنری بخود بگیرد، بلحاظ فلسفی کل را بوسیله جزء باید منتقل کند. بخش دمکراتیک شاعران ادبیات کلاسیک ترکمن هر یک در آثار خود نظام واژهها و هنجارهای زبان هنری خویش را دارند و با این زبان است که توانستهاند هنر خود را انسانی کنند. هنر آنها تجلی گاه انسان و اجتماع در محیط و زمان معین است. هدف این شاعران نجات انسان از انحطاط انسان دریک نظام اجتماعی منحط است. آنها نماینده کوچکی از فرهنگ بزرگ جهان بودند. خواستهها و آرمانهای آنان که در قدرت تفکر هنری آنان تنیده بود، بشر دوستانه و بیانگر زیبایی حقیقی و آرمانهای جامعه و طبقات است. این آرمانها چونکه در پروسه تاریخ با نیروهای پیشرو هر عصری در پیوند تنگاتنگ بوده، ارزش ماندگاری خود را تا به امروز حفظ کردهاند. زیرا درسمت و سوی تکامل مداوم و پیوسته فرهنگ منطقه و جهان گام برداشته و به نقطه عطفی برای حرکتهای مترقی اجتماعی- معنوی بعدی درآمده است.
درعرصه تخیل و استهتیک مثلا آنچه که به مختومقلی مربوط است آنطور که پیشتر گفته شد، با تخیل و استهتیک دیگر شاعران ترکمن منجمله ملانفس و یا کمینه و برعکس آمیخته نیست، اما تنوع همه آنها بیان یک واقعیت درجامعه با اشکال متنوع است که درتضاد باهم نبودند. تخیل هنری و استهتیک خاص مختومقلی نشان میدهد که در زندگی او مسئله ای که برای او دارای اهمیت است را اشاره میکند و آنچه در زندگیِ بیرون و خارج از ارادهی او رخ میدهد برای او تلخ، اندوه آلود و نا انسانی است. استهتیک و تخیل هنری او که در اشعارش متجلی میشود، خودِ زندگی است که همه جانبه بمثابه واقعیت تاثیر خود را گذاشته است و با شکلی بازآفرین شده و نو با پیچیدگیهای خود درشکل هنری و بمثابه عنصری اصلی ،برجسته و ضروری گزیده شده است.
این همان نکته ای است که مختومقلی همه جانبه و بطور واقع گرایانه به آن پرداخته است. همه جانبه است زیرا واقع گرایانه است. استهتیک و تخیل هنری شاعران ترکمن مستقیم از جامعه با همهی جنبهها و سطوح آن است که در کل یک پدیده واحد با اشکال، ویژگیها و کیفیت خاص خود ارائه شده. از این رواست که آثار آنان توانسته است عواطف انسان را بخود جلب کنند و بر روانها و جانهای گرسنه تاثیر خود را بگذارد.تخیل و ذهن شاعران ترکمن ضرورتا تخیل و پندارهای متعادل روند زندگی مادی آنان بود که وابسته به محصول شرایط مادی در جامعه است. یعنی این ذهن و تخیل همچون شکلی از شعور اجتماعی است که میتواند در تغییر ناگهانی زیربنای اجتماعی جامعه به راه رشد خود ادامه دهد. آنچه در محتوا و مضامین آثار این نویسندگان مطرح است انعکاس اجتناب ناپذیر تضادهای عینی اجتماعی است که از راه تخیل هنری و عنصر ذهنی در برابر شعور اجتماعی گذاشته میشود.
نیروی تفکر هنری این شاعران در درون مجموعه تلاش هنری بشری است. به این خاطر که ضرورتا هنر آنها انسان گرا و بشردوستانه است و روند تاریخ در سمت و سوی اندیشههای مترقی آنها بود. هنر این شاعران در قیاس با تاریخ هر چند یک لحظه است، ولی فراتر از این آنِ تاریخی است. هنر آنان هنر تخیل صرف و جادوی انسان و رهایی انسان از طلسمی نبود، بلکه بلحاظ تاریخی در پیوند با تکامل تاریخی هنر است.
شعور هنری این هنروران خود رهنمودی شد برای مردم درجهت اندیشه و عمل، اتحاد احساسات آنها و نشاندهنده قدرت فنا ناپذیری این شاعران در عرصه ادبیات. انعکاس اشکال تخیل و شعور هنری آنان با واقعیت عینی و با بازتاب دنیای عینی تطابق داشت و هیچگاه آنرا در درون خود و در جهان توهمات نجستند.
عنصرعمدهای که در آثار این شاعران و نویسندگان ترکمن دیده میشود آن است که تخیل هنری آنان با چیزی همسان است که دارای واقعیت عینی است. این همسانی سبب آن میشود که ویژگیهای خاص واقعیت به همراه رشد و تکامل جامعه انسانی در مراحل گوناگون در آثار هنری این هنرمندان با واقع گرایی بازتاب یابد که آنهم از محیط اجتماعی جدا نیست.
محیط اجتماعیای که دارای مناسبات اجتماعی است و تضادهای آن بطور عینی بروز میکند. و همین عامل عینی بگونهی عامل ذهنی در هنر رخنه میکند و هنرمند را وا میدارد که نسبت به این مناسبات اجتماعی در جامعه و فراتر از آن نسبت به جهان تفکر و اندیشه کند. این اندیشه و تفکر که درنزد این شاعران ترکمن درادبیات کلاسیک با نیروی انتقاد از جامعه در شکل واقعی آن همراه بود، تبدیل به نیروی آگاهی و اندیشه اجتماعی میشود. امری که به جهان فکر، اخلاق و کاراکتر انسانی تاثیر گذار است و در روند تاریخ رخ داده که این نیروی آگاهی و اندیشه اجتماعی به نیروی مادی تبدیل شده، که عامل تغییر جامعه نیز است. شاعران و نویسندگان بخش دمکراتیک ادبیات کلاسیک ترکمن، هنرمندانی علیه ضرورت، علیه سرنوشت بودند. انسانهایی که تمامیشادیها ، اندوه انسانی و بشری را در خود داشتند و هیچگاه از اغراق نترسیدند، اما از دروغ هراس داشتند. تمام هم و غم اینان همان انسانی کردن هنر و حرکت بسوی آینده بود. واقع گرایی این شاعران ونویسندگان بمثابه پدران معنوی ادبیات کلاسیک ترکمن ، بنیان واقع گرایی ادبیات ترکمن در تکامل آتی آن شد.
محتوای اشعار شاعران کلاسیک ترکمن که منبع آن زندگی واقعی و بیرون بود، نوعی تخلیه عاطفی و یا ارتعاشات احساس و یا تنش روانی نیست، بلکه این محتوا هماهنگی مادی و معنوی با زندگی داشت و در خدمت زندگی و تودههای مردم بود. آثارنویسندگان و شاعران ترکمن به تجربه و احساس انسان در زندگی رخنه کرده و به آن یاری میکند. نه اینکه انسان را مجذوب رویاهای گذرا کند و به خواب برد. هنر واقع گرای و زنده این شاعران آنتی تزی بود در برابر سم انحطاط هنری زنده که حقیقتا هنری انسانی خلق کرد. شاعرانی که بر انحطاط خود پیروز شدند. شناخت درست واقعیت و نفس آن، تخیل و استعداد ترسیم درست آن و همچنین عدم شکاف بین استعداد و واقعیت عینی، کارمایه بلورین در زندگی واقعی بود. این شاعران همچون نگینی در ادبیات ترکمن درخشیدند. زبانی که آنها از آن استفاده کردند زبانی است سرشار که جدا از فرهنگ ملی آنان نبود. قهرمانی و از خود گذشتگی را ارج مینهادند، به زندگی عشق میورزیدند و شاعرانی اجتماعی بودند. تصورات آنها از واقعیت پیرامون، تجسمهای خیالی و انتزاعی نبود تا میدانی برای پرواز بسوی مرزهای پندارهای واهی باشد.
آنها مواد زنده واقعیت، بازنمود تاریخی و عینی زندگی را به تصویر کشیدند. انتقاد آنان از جامعه انتقاد با الهام اجتماعی بود، آنچنان که رمانتیسم مترقی چنین کرد و خود به بخشی از جریان تکامل فرهنگ بشری تبدیل شد و بسوی پیوندی عمیق به انسان و انسانیت سمت دهی کرد. موضوع عمده و یا اعتراض اساسی در آثار همه این هنرمندان ادبیات کلاسیک ترکمن، مخالفت با شکل و مناسبات اجتماعی حاکم و کهنه در جامعه و برآورد نشدن خواستههای طبیعی مردم از سوی این جامعه کهنه است. در آثار این نویسندگان زندگی و هستی اجتماعی موضوع تحلیل و ترسیم است. از همین رو انسان، محیط و شرایط اجتماعی از محتوا و درونه آن جدا نیست، بلکه در تاثیر متقابل قرار دارند. حضور ستم و ظلم در تمامی روندهای زندگی از سوی حکام مستبد، خود تهدیدی جدی بود بر شخصیت انسانها و تباهی احساسات تودهها. از این رو بسیاری از شاعران و نویسندگان بخش دمکراتیک ترکمن خود در مبارزات علیه خانها و امیران حاکم بر منطقه با انگیزههای میهن دوستانه و عدالت جویانه رزمیدند. محیط اجتماعی محرک عمده مبارزات اخلاقی – اجتماعی نویسندگان ادبیات کلاسیک ترکمن بود و برای نخستین بار دراین ادبیات تودههای مردم نقشی چنین مهم برای پیشبرد مفاهیم استهتیک و تخیل هنری ایفا کردند.